فصلنامه علمی پژوهشی «ذهن» ویژه بهار سال ۹۶ منتشر شد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شصت و نهمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی ذهن منتشر شد.
در این شماره مقالات زیر را میخوانیم:
ـ آنتـیرئالیسـم و شکاکیـت نسبت بـه جهـان خـارج/ حمیـد علایینژاد، سیدمحمدعلی حجتی
ـ استعـاره مفهـومی رحمت الهـی در قرآن کریم/ سیدهمطهره حسینی، علیرضا قائمینیا
ـ استدلال خطای حسی و امکان تصور متعارف از ادراک حسی در فلسفه علامه طباطبایی!/ حمید حسنی، رضا اکبریان
ـ از فلسفه علم تا فلسفه علوم انسانی(درآمدی بر فلسفه علوم انسانی از نظرگاه هیدگر)/ علی فتحی
ـ ماهیت تشکیکی مفاهیم اخلاقی و نقش آن در تفسیر گزارههای اخلاقی/ محمد عالمزادهنوری
ـ چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ/ سیداحمد فاضلی
ـ محدودیت گزینشی ساختار مجهول در برجستهسازی و پر کردن شکاف اطلاعاتی مفاهیم ذهنی قرآن کریم/ الخاص ویسی، فرنگیس عباسزاده
ـ تحلیل مفهومی و گزارهای قاعده زرین اخلاق/ محمدکریمی لاسکی، احد فرامرز قراملکی
آنتیریالیسم و شکاکیت نسبت به جهان خارج
چکیده:
شکاکیت فلسفی درباره جهان خارج دیدگاهی معرفتشناختی است که ادعا می کند انسان علی الاصول نمی تواند نسبت به گزاره هایی که در مورد جهان خارج هستند معرفت داشته باشد. دستهای از استدلالهایی که به منظور اثبات موضع شکاکانه نسبت به جهان خارج ارایه شده است، بر اساس فرضیه هایی شکل گرفته که به فرضیه های شکاکانه معروفاند. این فرضیه ها تبیینی ممکن از اوضاع جهان هستند که با درک متداول ما از آن متفاوت است. شکاک با استفاده از این امر که کسی نسبت به وقوع یا عدم وقوعِ شرایطی که در این فرضیه ها مطرح شدهاند، معرفت ندارد، بر اساس استدلالی نتیجه می گیرد که کسی نمی تواند نسبت به هیچ گزارهای در مورد جهان خارج معرفت داشته باشد. اینگونه به نظر می رسد که این نوع شکاکیت تنها در جایی مطرح می شود که شخص به لحاظ متافیزیکی رویکردی رئالیستی در مورد جهان داشته باشد و موضع کسی که در مورد جهان خارج به رویکردی آنتی ریالیستی قائل است، نسبت به آن مصون است. بر خلاف این مطلب، در مقاله حاضر استدلال شده است که شکاکیت استدلالی نسبت به جهان خارج هر دو موضع متافیزیکی ریالیسم و آنتی ریالیسم نسبت به جهان خارج را به یکسان تهدید می کند و نمی توان برای دوری از شکاکیت نسبت به جهان خارج که تهدیدی معرفت شناختی محسوب می شود، موضع متافیزیکی آنتی ریالیسم را برگزید.
استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم
چکیده:
زبانشناسی شناختی که در دو قرن اخیر ظهور نموده، روشهای خوبی برای بررسی و درک بهتر متون ارایه کرده است. استعاره در این رویکرد استعاره مفهومی نامیده شده است. این مقاله به بررسی استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم که ساختار پیچیده و متشکل از چندین نوع استعاره دارد و بسط معنایی حاصل از آن که مالکیت و استیلا و علم خداوند به نعمات اخروی و دنیایی را بیان می کند، می پردازد. در شواهدی از آیات قرآن، رحمت خداوند همچون اموال گرانبها در گنجینه هایی ذخیره شده که خداوند در مواقع لزوم و شایستگی بنده، برای بهره مندی در آن را می گشاید یا نعمتهای معنوی مانند ارسال رسل و نزول قرآن به صورت بارانی که بر بندگان می بارد، مفهوم سازی شده است و در گونه دیگری، رحمت خداوند بهمثابه ظرف یا پهنه وسیع یا حجیمی است که بنده می تواند داخل آن برود یا خارج از آن باشد. قرآن به کمک استعاره های مفهومی جهانی از اندیشه را به روی بشر گشوده و مفاهیم بسیار پیچیده از امور غیبی و مجردات را با زبانی ساده و ملموس به بشریت عرضه کرده است.
استدلال خطای حسی و امکان تصور متعارف از ادراک حسی در فلسفه علامه طباطبایی
چکیده:
یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاهی در فلسفه معاصر «مسأله ادراک حسی» خوانده می شود، از پدیده خطای حسی ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه می تواند مطابق تصور متعارف ما از این ادراک باشد؟ تصوری که می توان آن را متضمن «بازبودن» و «آگاهی» ذهن نسبت به عالم دانست. مهمترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی، ایدئالیسم است. علامه طباطبایی(ره) در کتاب اصول فلسفه و روش ریالیسم برای اجتناب از شبهات ایدیالیسم، به یک معلوم فطری ـ به معنای متعارف ـ در باب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است؛ اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدئالیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارایه می دهد. علامه خطای حسی را نه در مراحل احساس، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس یا به عبارتی «تداخل قوا» میداند؛ ازاینرو ظاهرا از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، بهواسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین می شود. اگرچه علامه در نهایة الحکمة پاسخ تفصیلی به تقریر جدید اشکال خطای حسی نداده است، از مجموع سخنان ایشان در باب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریه های رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربه حسی، می توان استنتاج نمود. در این مقاله نخست پس از تشریح مؤلفه های تصور متعارف از ادراک حسی، به این موضوع می پردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش می کشند؟ درنهایت، دیدگاه علامه در اصول فلسفه و روش ریالیسم و سایر آثار ایشان در باب امکان تصور متعارف از ادراک حسی مورد بررسی و تحلیل می گیرد.
از فلسفة علم تا فلسفة علوم انسانی (درآمدی بر فلسفۀ علومانسانی از نظرگاه هیدگر)
چکیده:
پرداختن به فلسفة علوم انسانی بدون طرح بحث از فلسفة علم امکانپذیر نیست. هیدگر هرچند به صراحت به فلسفة علوم انسانی ورود نکرده است، با توجه به ایدههایی که در باب فلسفة علم طرح کرده و نیز از طریق تتبع در مطاوی برخی آثار و درسگفتارهای وی، امکان طرح پرسش از فلسفة علوم انسانی وجود دارد. با عنایت به مناقشاتی که پدیدارشناسی هرمنوتیکی هیدگر در حوزة علم ایجاد کرده است و نیز تحلیلی که او از انسان به مثابه دازین و حیث تاریخی دازین ارایه میکند، زمینه برای طرح جدی فلسفة علوم انسانی نیز فراهم میگردد. این جستار میکوشد حلقة وصلی میان دعاوی هیدگر در باب علم بهنحو عام و نسبت این دعاوی وی با علوم انسانی برقرار سازد و نشان دهد رویکرد فلسفی هیدگردر قبال علم نه تنها قابلیت تعمیم به ساحت علوم انسانی دارد، بلکه علوم انسانی را نیز با پرسشهای بنیادینی مواجه میسازد. در پایان با توجه به تاملات ظریفی که هیدگردر باب هرمنوتیکو فهم و تفسیر دارد و قواعدی را که او و پیروان او برای آن بر میشمارند، نشان دادیم که چگونه این قواعد میتواند اعتبار بیناذهنی برای علوم انسانی ایجاد کند یا عینیتی برای مضامین و محتویاتی که در این سنخ از معرفت وجود دارد، بیافریند.
ماهیت تشکیکی مفاهیم اخلاقی و نقش آن در تفسیر گزارههای اخلاقی
چکیده:
عمدة مفاهیم اخلاقی کمالات وجودی هستند و کمالات وجودی مانند خود وجود مشکک و ذات مراتب (فازی) هستند. ماهیت تشکیکی مفاهیم اخلاقی، مهمترین ویژگی دانش اخلاق است که باید در تفسیر گزارة اخلاقی لحاظ شود؛ به این صورت که نباید انتظار داشت متن اخلاقی تنها بر یک سطح ثابت از معنا دلالت کند. موضوع و محمول در گزارههای اخلاقی هر کدام سطوح متعددی دارند. نسبت میان اینچنین موضوع و اینچنین محمولی نیز تنها یک سطح ندارد، بلکه نوعی تناسب و تناظر یک به یک میان آن سطوح را ارایه میدهد؛ یعنی نسبتهای متعددی میان سطوح متوالی موضوع و محمول بیان میکند. این استظهار بر اساس فهم ظاهریِ عرفی و ارتکازِ مقامِ تخاطب شکل میگیرد و از باب رعایت «مناسبات عرفی میان حکم و موضوع» است. بدون این نگاه فازی در تفسیر بسیاری از آیات و روایات دچار تکلف میگردیم و دفاع از بسیاری متون اخلاقی دشوار است. این مقاله در صدد ارایة یک روش تفسیری برای گزاره اخلاقی است و ذیل مقولة فقهالاخلاق میگنجد. دستاورد این مقاله گرچه کاملا عرفی و ارتکازی است، از دید نوع مفسران و شارحان حدیث مخفی مانده است. البته اشارهها و مؤیداتی برای آن در کلمات برخی از آنان دیده میشود.
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ
چکیده:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره بهعنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمزو هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از ديدگاه جيمز سرچشمه عميقتر دين، احساس است. جيمز هم تجارب عرفاني را از مقوله احساسات و عواطف ميشمرد و هم آنها را داراي حيث معرفتي مي داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیختهای از احساسات دینی و ایده های دینی میداند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و بهنحوی بارزتر، بهعنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقم زدن مفاهیم، نظریات و استدلالهای روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریبا نظری می داند؛ بهگونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کاملتر و روشنتر از آن زاده می شوند. بدینسان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
محدودیت گزینشی ساختار مجهول در برجسته سازی و پرکردن شکاف اطلاعاتی مفاهیم ذهنی قرآن کریم
چکیده:
زبان، بازتابی از خصوصیات فردی و اجتماعی است که تضمین کننده روند تکاملی انسان در همه دوران بوده است. زبان ابزاری است برای برقراری کنش متقابل اجتماعی که به گفتار و نوشتار جهت می دهد و فرهنگ نظامی بنیادی و خاص از انتظارات، کنشها، هنجارها، آداب و رسوم با مبانی فکری-شناختی و ویژگیهای رفتاری و عقیدتی است که هویت جامعه را شکل می بخشد. هدف از این پژوهش کاوش درباره نقشهای زبانی و رمزگشایی از ساختهای زبانی است. در این پژوهش به روش توصیفی به بررسی ساختار مجهول به لحاظ ساختاری و معنایی پرداخته، روابط بین فرهنگی و نقش ترجمه به عنوان ابزار اصلی تعامل بررسی می کنیم. نتایج بررسیها نشان می دهد، میتوان از طریق ایدئولوژیهای زبانی، گفتمان و ساختارهای زبانی را علیرغم تفاوت فرهنگی و ساختاری ژرف بین زبان مبدأ و مقصد درک کرد. در ترجمه توجه به جنبه های صوری، معنایی و سبکی بسیار حایز اهمیت است. تحلیل متن به علت انتزاعیتربودن مولفۀ معنایی، پیچیدهتر از بقیه سطوح می باشد. هر سطح مسایل و مشکلات خاص خود را دارد و ابهامها در هر سطح ممکن است ظاهر شوند. اگر در هر سطح با مسایل برخوردی معقول و آگاهانه صورت گیرد، از میزان ابهام در سطوح بعدی کاسته میشود؛ ازاین رو باید همواره این سطوح مختلف زبانی را مدّ نظر قرار داد.
تحلیل مفهومی و گزارهای قاعده زرّین اخلاق
چکیده:
«آنچه را بر خود می پسندی، بر دیگران هم بپسند.» این گزاره در اخلاق به قاعده زرّین (طلایی) معروف است. به نظر میرسد دشواریهای نظری و کارکردیِ احتمالیِ قاعده به عدم وضوح محتوای آن باز میگردد. بررسی و تحلیل مفهومی و گزارهای این قاعده نشان می دهد مؤلفه های مهم این قاعده که عبارتاند از: «خود»، «دیگری»، «پسندیدن» و مشارالیه «آنچه» هر کدام حاوی دشواریهایی هستند که در آغاز، امکان فهم و عمل به قاعده را با تردید مواجه می کند. تحلیل گزارهای قاعده و نقایص ناظر برآن نیز به گونه ای با مؤلفه های مذکور پیوند می خورد. نوشتار حاضر با تدقیق در محتوای قاعده نشان می دهد خودگروی، نسبیگرایی فرهنگی، سلایق متفاوت در پسندها و ناپسندها و بیشماری افعال در مواجهه عملی با دیگران، هیچ کدام زیانی به قاعده نمی زند؛ درنتیجه امکان تصور معقول و عمل به قاعده وجود دارد.
علاقهمندان ميتوانند برای تکمیل اطلاعات و تهيه اين فصلنامه به وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی ذهن و یا پایگاه اینترنتی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی مراجعه کنند./۹۲۰/د ۱۰۱/ش