سازوکار جانشینی در عربستان سعودی و تلاش خاندان سلمان برای حفظ قدرت
به گزارش خبرگزاری رسا، دولت دوم آل سعود در جزیره العرب به دلیل اختلافات بر سر جانشینی چندین دوره با درگیری و نزاع مواجه شد و نهایتاً همین امر موجب تضعیف و شکست آنها به دست آل رشید شد. پس از پیروزی مجدد عبدالعزیز بن عبدالرحمن و تشکیل دولت سوم آل سعود باز هم درگیری و اختلاف او با برخی برادرانش نوعی رقابت و مقابله برای ادامه پادشاهی را ایجاد کرد. هرچند عبدالعزیز توانست رقبایش را حذف کند، اما این تجربههای تلخ موجب شد وی به فکر حل کردن ریشهای مشکل بیافتد لذا با تأیید علمای دینی پسر بزرگش سعود را جانشین خود و پسر دیگرش فیصل را جانشین سعود اعلام کرد و با این اقدام نوعی قانون نانوشته را تعریف کرد که بر اساس آن فرزند ارشد برای پادشاهی در اولویت قرار میگرفت.
پس از مرگ عبدالعزیز اختلافات فیصل و سعود بالا گرفت و فیصل که شایستگی بیشتری داشت نهایتاً توانست قدرت را در دست بگیرد و برادرش را کنار بزند. ملک فیصل در تعیین ولیعهد خود قانون نانوشته دیگری را به مسأله جانشینی آل سعود افزود، وی با عبور از برادر بزرگترش، محمد، به دلیل عدم شایستگی برای پادشاهی، این امر را نهادینه کرد که پادشاهی به بزرگترین برادری که شایسته آن سمت و فردی قابلقبول باشد، میرسد.
در دوران حکومت ملک فهد نیز وی برای ایجاد سازوکاری نظام مند در جانشینی تلاش کرد و نظامنامه حکومتی عربستان را تدوین کرد، اما این نظامنامه نیز نتوانست مانع از رقابت جناحهای درون خاندان شود.
شورای بیعت و مشکل جانشینی
ملک عبدالله در دوران پادشاهیاش و با هدف نهادینهسازی شیوه انتقال قدرت و پیشگیری از یک بحران جدی درون خاندان سعودی و همچنین به جهت ایجاد توازن قدرت و تثبیت جایگاه فرزندان خود در سلسله قدرت آل سعود و محدود کردن قدرت جناح سدیری، تشکیلات جدیدی تحت عنوان «شورای بیعت» راهاندازی کرد. عبدالله که میدانست پس از خودش قطعاً یک سدیری پادشاه خواهد شد(سه برادر سدیری سلطان، نایف و سلمان شرایط جانشینی را داشتند) آییننامه جدید را بهگونهای تنظیم کرد که بعد از خودش این شورا نقش زیادی در تعیین ولیعهد پادشاه داشته باشد و در هرحال قدرت پادشاه سدیری کاسته شود.
در شورای بیعت همه فرزندان ذکور عبدالعزیز حضور دارند و به جای فرزندانی که فوت کردهاند یکی از پسرانشان در شورا شرکت میکند که با کسر شدن دو شاهزاده فوت شدهای که پسری نداشتهاند، در مجموع در حال حاضر 34 نفر عضو این شورا هستند.
ولیعهدی در پادشاهی سعودی همواره از موضوعات بسیار حساس و مهم بوده است و هریک از فرزندان عبدالعزیز بعد از به قدرت رسیدن سعی کردهاند ساختاری را تدوین کنند و قوانین و ضوابط را به گونهای تغییر دهند که آینده جانشینی به نفع خودشان باشد؛ اما با آمدن پادشاه بعدی باز هم تغییرات جدید اعمال شده است.
دستورات ملک عبدالله در 27 مارس 2014 مسأله ولیعهدی را وارد مرحله جدیدی کرد؛ وی با اعلام منصب جانشین ولیعهد، برادرش شاهزاده مقرن را به عنوان اولین فردی که چنین سمتی میگیرد در این جایگاه منصوب کرد تا به گونهای ولیعهد آینده را تعیین کرده باشد. در این دستور پادشاهی چنین آمده است: «اولاً شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز جانشین ولیعهد انتخاب شد. ثانیاً با شاهزاده مقرن در صورت مرگ ولیعهد، به عنوان ولیعهد جدید بیعت میشود و در صورت مرگ همزمان پادشاه و ولیعهد با وی به عنوان پادشاه بیعت میشود. منصب جانشین ولیعهد منحصر در بیعت در این دو حالت خواهد بود. ثالثاً انتخاب شاهزاده مقرن به عنوان جانشین ولیعهد با تأیید ولیعهد و برادر ما(شاهزاده سلمان) و موافقت شورای بیعت انجام شده است و لذا لازم الاجرا است و در هیچ حالتی تعدیل یا تغییر آن به هیچ وجه از سوی هیچ کس مجاز نیست. رابعاً پادشاه آینده درصورت تمایل میتواند بدون نقض بندهای اول، دوم و سوم این دستور، جانشین ولیعهد خود را به اعضای شورای بیعت معرفی کند و بعد از موافقت اکثریت اعضا طی دستوری وی را منصوب کند.»
با وجود این شورای بیعت پس از فوت ملک عبدالله و پادشاهی ملک سلمان سدیری کارویژه خود را از دست داد و عملاً ملک سلمان آن را به یک تشکیلات صرفاً تشریفاتی تقلیل داد. حتی بعد از فوت شاهزاده مشعل بن عبدالعزیز رییس شورای بیعت در حدود 2 ماه قبل، تصور میشد دیگر اسمی از این شورا نیز مطرح نباشد و حتی رییس جدید نیز برای آن تعیین نشده است.
سازوکار قانونی انتقال قدرت در عربستان
سازوکار قانونی انتقال قدرت در عربستان سعودی مبتنی بر ماده پنج نظامنامه حکومتی و همچنین اساسنامه شورای بیعت است. در ماده پنج نظامنامه حکومتی آمده است: «الف. ساختار حکومت در مملکت عربستان سعودی پادشاهی است. ب. حکومت در دست فرزندان ملک عبدالعزیز مؤسس مملکت و نوادگان او است. بدین صورت که با صالحترین آنها بر اساس کتاب خدا و سنت رسول خدا، برای حکومت بیعت میشود. ج. پادشاه ولیعهد را انتخاب میکند و همچنین با دستور پادشاه برکنار میشود. د. وظیفه ولیعهد اشتغال کامل به امور ولایتعهدی و هر آنچه پادشاه به او تفویض میکند است. ه. ولیعهد در صورت مرگ پادشاه اختیارات او را در دست میگیرد تا مراسم بیعت انجام شود.»
در اکتبر 2006 بند ج این ماده با صدور دستور ملک عبدالله مبنی بر تشکیل شورای بیعت تعدیل شد و مقرر شد دعوت برای بیعت با پادشاه و انتخاب ولیعهد بر مبنای اساسنامه شورای بیعت انجام شود. ماده 6 این اساسنامه تأکید دارد که با مرگ پادشاه شورای بیعت براساس مواد اساسنامه خودش و همچنین مواد نظامنامه حکومتی دعوت به بیعت با ولیعهد به عنوان پادشاه جدید میکند.
ماده هفت اساسنامه شورای بیعت بیان میدارد: «پادشاه بعد از بیعت و با مشورت اعضای شورا یک، دو یا سه نفر از افرادی را که برای ولایتعهدی مدنظر دارد به شورا معرفی میکند و انتخاب آنها را برعهده شورا میگذارد و شورا باید تلاش کند تا یکی از آنها با توافق برای ولیعهد شدن کاندیدا شود و درصورتی که با کاندیدا شدن هیچ یک از آنها موافقت نشد، شورا باید کسی را که خودش مدنظر دارد کاندیدا کند.» بر اساس این اساسنامه: «در صورت عدم موافقت پادشاه با کاندیدای مورد نظر شورای بیعت، شورا باید بین کاندیدای خود و یک نفر که پادشاه انتخاب کرده است انتخابات برگزار کند و هرکس رأی بیشتری آورد او ولیعهد میشود.»
پس روشن است که ملک عبدالله با استفاده از جایگاه پادشاهی خود سعی کرده بود تا ولایتعهدی پادشاه بعد از خودش را بهگونهای مدیریت کند ولی با فوت وی ابتدا ملک سلمان شاهزاده مقرن را به عنوان ولیعهد اعلام کرد، اما بعد از گذشت یک ماه و در 29 آوریل 2015 شاهزاده مقرن با صدور دستور پادشاه و با قید «براساس درخواست خودش» برکنار شد و شاهزاده محمد بن نایف (موجهترین و بانفوذترین نواده عبدالعزیز در آن وقت) به عنون ولیعهد ملک سلمان انتخاب شد و محمد بن سلمان فرزند پادشاه نیز جایگاه جانشین ولیعهد را تصاحب کرد.
تلاشهای خاندان سلمان برای حفظ قدرت و تغییرات قانونی جدید
اهمیت جایگاه ولیعهدی در دوره کنونی دو چندان شده است چرا که با کنار گذاشته شدن باقی فرزندان ذکور عبدالعزیز(هریک به بهانهای) نوبت به ولیعهدی نسل جدید و نوادگان عبدالعزیز رسیده است و با روی کار آمدن اولین نفر از این نسل او فرصت و قدرت کافی برای نهادینه کردن قدرت در خانواده و فرزندان خود را دارد.
خاندان ملک سلمان اما در ابتدای کار چنین جایگاهی را نداشت زیرا با وجود شاهزادههای بانفوذی همچون محمد بن نایف و متعب بن عبدالله فرصتی برای عرض اندام فرزندان سلمان باقی نمیماند، لذا آنها به تدریج موانع سر راه خود را کنار زدند و توانستند با تصویرسازی خوب از محمد بن سلمان او را تا جایگاه ولیعهد بالا بیاورند. در این مسیر چند اقدام مؤثر انجام گرفت:
محمد بن سلمان که در ابتدا حتی توانایی گفتوگو با رسانهها را هم نداشت و تا مدتها در هیچ برنامه پخش مستقیمی شرکت نکرده بود تحت آموزش شدید قرار گرفت و با قرار گرفتن در جایگاههای عالی همچون وزارت دفاع و شورای عالی اقتصاد عربستان، تصمیمات حکومتی همچون حمله به یمن، چشمانداز 2030 و ائتلاف نظامی اسلامی مبارزه با تروریسم را به نام خود رقم زد. وی اگر چه تاکنون در این دو موضوع مهم و کلان دستاورد مثبتی نداشته است اما تصویرسازی گسترده داخلی و بینالمللی از سوی امپراتوری رسانهای سعودی و شرکتهای روابط عمومی آمریکایی پذیرش او را تسهیل کرد. این اتفاقات با سرعت زیادی در حال اجرا بود و این در حالی بود که محمد بن نایف کاملاً در موضع انفعال، انزوا و طرد قرار گرفته بود و تقریباً در هیچیک از مسائل مهم عربستان در 2 سال گذشته نامی از وی نبوده است. گفته میشود بیماری و اعتیاد شدید او باعث این ضعف شده است اما به هر حال تصویر مثبت او در اذهان شهروندان سعودی و دولتهای غربی جای خود را به محمد بن سلمان داد.
خاندان سلمان با محوریت محمد بن سلمان و با رفت و آمدهای متعدد به آمریکا و هزینهکردهای گسترده از سرمایههای عربستان برای جلب نظر دولت آمریکا، نهایتاً موفق شدند موافقت و همراهی واشنگتن برای تغییرات داخلی را کسب کنند و این بسیار واضح و مشهود است. محمد بن نایف که در آمریکا مرد مبارزه با تروریسم شناخته میشد دیگر آن جایگاه قبلی خود را از دست داده بود. محمد بن سلمان توانسته بود نظر شهروندان کشورش و جامعه جهانی را به خود جلب کند و در مصاحبه با رسانههای مطرح دنیا خود را مرد اصلاحات سعودی نشان دهد.
اقدام دیگر خاندان ملک سلمان، جلب رضایت شورای بیعت و سایر شاهزادهها برای اجرای چنین تصمیمی بود که با طرح تغییرات جدید در نظامنامه حکومتی این مشکل نیز برطرف شد. در 21 ژوئن 2017 ضمن مجموعه دستورات ملک سلمان تغییری در بند ب ماده پنج نظامنامه حکومتی ایجاد شد و بدین صورت جملهای به آن اضافه شد: «پس از فرزندان ملک مؤسس(عبدالعزیز) نباید پادشاه و ولیعهد او از یک شاخه یکسان از نوادگان ملک عبدالعزیز باشند.» این تغییر بدان معناست که در صورت رسیدن پادشاهی به یکی از نوادگان ملک عبدالعزیز، ولیعهد وی باید از پسر عموهایش باشد و وی حق ندارد برادر یا پسرش را ولیعهد خود قرار دهد. بر این اساس درصورتی که محمد بن سلمان موفق شود به منصب پادشاهی برسد نمیتواند حکومت را به یکی از فرزندانش منتقل کند. این اطمینان خاطر به خاندان حاکم توانست رأی و نظر مثبت شورای بیعت را برای کنار زدن محمد بن نایف و ولیعهدی محمد بن سلمان به دنبال داشته باشد.
جمعبندی و تحلیلی از آینده تحولات جانشینی
1. ملک سلمان به عنوان پادشاه عربستان سعودی از لحاظ قانونی حق تغییر ولیعهد خود را داشته است و لذا تحولات اخیر را نمیتوان کودتا دانست.
2. فعالیتهای گسترده محمد بن سلمان در عرصههای اجرایی و رسانهای در کنار ضعف شدید محمد بن نایف در مقابل او شرایط را برای کنار زدن بن نایف آن هم بدون اعتراضات جدی کاملاً فراهم کرد. محمد بن سلمان در طول 2 سال گذشته با همه اقدامات و تصمیماتش بهگونهای واکنشهای محمد بن نایف به حذف تدریجیاش را محک میزد و به روشنی دریافته بود که کنار گذاشتن او واکنش جدیای را به دنبال نخواهد داشت. مخالفان بن سلمان آخرین مرحله از محک واکنش بن نایف را تصمیم محمد بن سلمان به قطع روابط و تحریم قطر میدانند که بدون جلب نظر بن نایف انجام شد و او نتوانست هیچ مخالفتی صورت دهد.
3. خاندان سلمان با حذف تدریجی شاهزادهها از مناصب کلیدی و روی کار آوردن افرادی مطیع از خارج خاندان تقریباً همراهی همه نهادهای اجرایی کشور را برای خود تضمین کردند.
4. اگرچه در ابتدای روز اعلام برکناری محمد بن نایف اعتراضاتی در شبکههای اجتماعی در حال شکلگیری بود اما با انتشار تصویر بیعت بن نایف با بن سلمان این موج نیز به سرعت کاهش یافت.
5. با وجود تغییرات جدید در نظامنامه حکومتی باید گفت که این تغییرات صرفاً تلاشهایی برای کاستن اعتراضات است چرا که تجربه تاریخی در عربستان نشان داده است پادشاه جدید نفوذ و قدرت کافی برای تغییر هر قانونی را دارد و محمد بن سلمان شاهزاده 31 ساله قطعاً فرصت کافی برای تغییر تدریجی در ساختار حقوقی و سیاسی عربستان سعودی را خواهد داشت.
6. 2 عامل میتواند مانع از اعتراضات گسترده درون خاندان نسبت به ولیعهدی محمد بن سلمان شود: اول تا زمان ادامه حیات ملک سلمان هیچ اتفاقی نمیتواند جایگاه بن سلمان را تضعیف کند و دوم اینکه موفقیت محمد بن سلمان در به سرانجام رساندن جنگ یمن، چشمانداز 2030 و ائتلاف نظامی اسلامی و اثبات کارآمدی او شهروندان عربستان را با او همراه خواهد کرد. بنابراین از آنجایی که وضع کنونی طرحهای بن سلمان نشان میدهد موفقیت او تقریباً در هیچکدام از آنها محتمل نیست احتمال درگیری داخلی بعد از مرگ ملک سلمان بسیار بالا خواهد بود. خصوصاً که اکنون بیش از 2 ماه است درگیریهای مخالفان آل سعود با نیروهای امنیتی در العوامیه وارد فاز مسلحانه شده و جبههگشاییهای متعدد محمد بن سلمان نیز هزینههای سرسامآوری را بر عربستان تحمیل کرده که با کاهش قیمت نفت دیگر هرگز قابل جبران نخواهد بود./۸۴۷/ب۱۰۱/ف
داریوش درویشی