ماهنامه سلام بچهها در گام سیصد و سی و یکمین
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سیصد و سی و یکمین شماره ماهنامه فرهنگی نوجوانان ایران سلام بچهها ویژه مهر 96 را به مدیر مسؤولی محمد حسنی منتشر کرد.
در این شماره از ماهنامه این مطالب پیش روی ما قرار گرفته است:
صفحه خدا، سرمقاله: محرم آن سالها، شعر: شرم ـ دستههای اشک ـ نمره بیست، مکتبخانه میرعماد: در حسرت انگشتر ، ایران را بگردیم: مهدیشهر؛ شهری که زیانی هزار ساله دارد، گفتوگو: دادزنهایی که نان صدایشان را میخورند، داستان: شبیه آب، در کوچه و پسکوچه های نوجوانی ـ میخواهم دماغم را عمل کنم، دانش ایرانی: سانتریفیوژت تو حلقم، فرشتهها اما آدم، انگور شفابخش، داستانک: عاقبت گوجه فرنگی خالدار روی میز چوبی سال پنجاه و هشت، شعر: هم بازی نور ـ کودکان بیگناه ـ شناسنامه ـ پیچ، اگزوز: دوی ساعت، آخرین ذخیره ـ برو برگرد ـ درختهای افسردگی گرفتهاند ـ اعصاب بوقی، داستان: زنی که بیقرار بود، آبادان شهر وفاست، طنز تاریخ: تا روز مرگ حاکم، جدول ورزشی، جدول سرداران شهید دفاع مقدس، داستان: گلهایی در باد، چه خبر از جهان: شیخ زکزاکی؛ مردی که همیشه جای داغش آماده است و ماجراهای اصغر و بابا اژدر.
روزهای اول جنگ ایران و عراق، شهر آبادان مورد تهاجم دشمن بعثی قرار گرفت. از طرف مرز خرمشهر هم دائما تهدید میشد. دشمن که به فکر جدایی خوزستان از خاک ایران بود، از شهر کوچکی همسایه دیوار به دیوارش بود، شروع کرد، از این رو هاجر زمانی به مناسبت سالروز شکست حصر آبادان زیر عنوان «آبادان شهر وفاست، غروباش چه باصفاست» چنین آورده است:
در دومین ماه از فصل پاییز که هوای شرجی رو به خنک شدن میرفت، ناگهان مردم شهر، خود را در بازوان آهنین دشمن احساس کردند. از همه طرف گلوله میبارید. کمر شهر در کمربندی طولانی نیروها و ماشینهای جنگی عراق برای تصرف آبادان در هشتم آبان 1359 در «منطقه ذوالفقاری» روی رودخانه بهمن شیر، پل شناور نصب کردند و با عبور دادن قسمتی از نیروهای خود وارد آبادان شدند.
پس از تصرف شهر خرمشهر و به محاصره در آمدن شهر آبادان، بندر جوئبده، به مرکزی برای پشتیبانی رزمندگان تبدیل شد. با تصرف جادههای ارتباطی آبادان به اهواز و آبادان به بندر ماهشهر و به محاصره درآمدن کامل آبادان، تأمین مهمات، انتقال مجروحان و خروج مردمی که هر ساعت و دقیقه زیر توپهای خمسه خمسه و خمپارههای رژیم بعثی، مجروح و یا مجبور به ترک خانه و کاشانه خود میشدند، با مشکل روی و غیر ممکن میشد و برخی از مردم در این جادهها مواصلاتی به دست سربازان عراقی اسیر میشدند و از این رو تنها راه برای تأمین اندک مهمات جبهه و جابهجایی مردم و زخمیها از طریق راه آبی بندر ماهشهر به چوئبده و یا از طریق بالگردهای هوانیروز به این بندر صورت میگرفت.
یک سال سخت و طاقت فرسا در محاصره گذاشت. مردمی که در آبادان حبس شده بودند، هر روز شهید و زخمی میدادند و با امکانات کمتری از شهر دفاع میکردند.
چهاردهم آبان 1359 امام خمینی(ره) در پیامی فرمودند که: «من منتظرم این حصر آبادان از بین برود و هشدار میدهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته شود؛ مسامحه نشود در آن. حتما باید شکسته بشود. فکر این نباشید که اگر اینها هم آمدند، بیرونشان میکنیم. خسارت بر ما وارد میکنند و نگذارند اینها بیایند در آبادان.»
امام (ره) در این مدت جنگ و دستور فرماندهان نظامی، برای اولین بار صحبت خود را با «باید» شروع کرده بودند که این ادبیات خاص امام، نشان از اهمیت شکست حصر آبادان داشت؛ البته با سقوط آبادان، همواره یافتن راهی برای آزادسازی این شهر استراتژیک در دستور کار فرماندهان قرار داشت.
حالا شهر سوخته در آتش و خون، با فرمان امام خمینی(ره) جان تازهای میگرفت و در ردیف اول فهرست عملیاتهای دفاع مقدس قرار داشت. روز پنجم مهر 1360 صدای امام در گوش لشکر خدا طنین انداز شد و ارتش و سپاه با تمام قدرت از آسمان بر دشمن تاختند.
نیرویهای بعثی که فکر میکردند آبادان را برای همیشه از آن خود کردهاند؛ با دستور امام(ره) یکی از چهار عملیات بزرگ و برجسته تاریخ دفاع مقدس، یعنی «عملیات ثامنالائمه» را به چشم خود دیدند.
گفتنی است، دفتر تبلیغات اسلامی، سیصد و سی و یکمین شماره ماهنامه سلام بچهها را در ۵۲ صفحه به قیمت ۴۰۰۰ تومان منتشر کرده است./۹۹۸/ن۶۰۲/ش