به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از منانشر، زیبا مدبر از منتقدان کشورمان یادداشتی بر کتاب «کجا بودی الیاس» به مناسبت روزهای سالگرد عملیات کربلای ۴ نوشته است که در ذیل این مطلب میآید؛
روایت عروج جمعیِ حماسهسازان سرزمینمان و مراسم تشییع باشکوه و افتخارآمیز و در عین حال بغضآلودشان موج همدردی و حماسهآفرینی را در ایران به وجود آورد. سرگذشت شهادت مظلومانه اما عزتمندانهشان، هر فطرت خداشناسی را با غم و حسرت پیوند میداد.
در میان این شور همگانی و همدلی ایجاد شده، واکنشِ بههنگام برخی از شاعران و نویسندگان انقلابی درخورِ تحسین بود. مجموعه داستان «کجا بودی الیاس»، محصول تفکر و قلمِ جمعی از نویسندگان دغدغهمند انقلاب، توسط نشر شهرستان ادب که در تابستان سال ۹۵ به چاپ رسید، گوشهای از احساسات و درونیات قشری بود که در عقلانیتِ آنها برای هموار ساختن مسیر اسلام شیعی چارهای جز شهادت نیست.
اغلب نویسندگان قبل از ارائه این اثر، آثار بدیع و شایستهای از خود بروز دادهاند. قلمزنان این مجموعهداستان نویسندگانی انقلابی بودند، نه دغدغهمندانی که برای اولینبار اثری ارائه میدهند. فلذا اصالت و سابقۀ نویسندگان کتاب نقطۀ قوت آن است.
نکتۀ بعدی پراکندگی جغرافیایی هنرمندان است که سبب بروز سلیقههای اقلیمیِ مخاطبپسند در داستانها شده و با طیف وسیعتری از مخاطبان ارتباط برقرار میکند. شهرستانی بودن نویسندگان انعکاس همگانی و واقعیتری از موضوع را نشان میدهد.
روایات متفاوت از شبهخاطره تا شبهنمایشنامه بر جذابیتهای هنری-ادبی کار افزوده و از آن اثری متمایز میسازد. همچنین ابعاد مختلف شهادت را از زبان راویان متعدد و با فهمهای گوناگون بیان میکند که این امر هم بر تأثیر سخن افزوده و هم به فهم درست و جامعی از حادثه و تأثیر آن میانجامد.
شخصیت محوری کتاب «کجا بودی الیاس» که داستانها حول آن نگاشته شده است، سبب وحدت قهرمانی داستانها و حلقۀ اتصال بین آنها گشتهاست. الیاسگونههایی که روایت متعدد از آنها درنهایت به یک تراژدی مشترک میرسد. گرچه این وحدت به تنوع روایت و آزادی نویسنده صدمهای نزده است.
شخصیت دیگری هم به نام یونس در داستانها هست که این دو نام تداعیکنندۀ نام دو پیامبر است که به بلیهای در آب دچار شده بودند.
دوری از شعارزدگی و داستانهای کلیشهای در باب دفاع مقدس در اکثر داستانهای کتاب، نقطۀ قوت دیگری است. کلیشههای رایج درخصوص شهدا دیگر کارایی و جنبۀ هنری خاصی برای مخاطب نداشته و وی را از روایتهای تکراری خسته و دلزده میکند.
داستان« روزی که شب نداشت» از مجید قیصری با یک نگاه شاعرانه در ابتدای کتاب، مخاطب را با شخصیت اصلی دوست و همراه میسازد. درواقع کلیت داستان ۱۷۵ شهیدِ غواص و انتظار سیسالۀ مادران و پدرانی دردمند در این داستان به تصویر کشیده شده است.
داستان «میشود اینطور باشد» از سجاد خالقی روایت ذهنی نویسنده را بیان میکند. این نوع روایت شیوۀ بدیعی است و این نوآوری داستان را به لحاظ نوع روایت از سایر داستانها متمایز کردهاست.
داستان «قنات» ِ سیدحسین موسوینیا روایت آن بخش وحشیانه و غیرانسانی عمل بعثیها را بیان میکند و با روایتی در دو زمان بر جنبۀ هنری داستان میافزاید. احساس گناه یونس که سی سال با او بوده را در یک روزِ زندگیاش به تصویر میکشد و همین حس گناه درونمایۀ اصلی داستان میشود.
«وقتی پدر شام نخورد» روایت ساده و بدون شعار و هیاهویی است که زندگی عادی یک خانواده را ترسیم میکند. ابراهیم اکبری دیزگاه در این داستان از یک روال روزمرۀ زندگی به آن شور و هیجان و موج حاصل از بازگشت ۱۷۵ شهید غواص میرسد و این تغییر جمعی روایت زیبایی از حسی است که از بازگشت غواصان حماسهساز در جامعه به وجود آمد. سادگی و دوری از کلیشهگرایی نقطۀ قوت این داستان بود.
محمود مهدوی در داستان«ژنرال» با راوی اول شخص بیشتر در فضای ذهنی نویسنده داستان سیر میکند و کوتاهترین و ذهنیترین داستان مجموعه است.
«المپیک صُبورها» از حامد جلالی با تشبیهات متعدد و با زبانی استعاری میکوشد تا عمق دردناک این حادثه را به مخاطب نشان دهد و با استفاده از همین استعاره میتواند کل داستان کربلای چهار را روایت کند.
مجید اسطیری با عنوان سخت «مارش فیونرال برای دشت پر از گودال» داستان حرفهای و پرکششی را در بستر جامعۀ امروزی ایران که در آن نمایندۀ همه طیفها حضور دارند، برای روایت واقعۀ شهادت غواصان انتخاب نموده. روایتی با کشش و تعلیق زیاد برای مخاطبان خاکستری اثر وی را متمایز نمودهاست.
داستان«ماهیها» از وجیهه علیاکبری سامانی روایتی همراه با دخالت نویسنده در قضاوت از شخصیتها و وقایع جاری جامعه است. این موضوع نقطۀ ضعفی برای این داستان میباشد. گرچه نویسنده سعی کرده تا با یک روایت ساده به اصل ماجرا بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است.
داستان «سایه سر» از محمدقائم خانی با شخصیتپردازی قوی و استفاده از لهجۀ محلی و بیان جزئیات حوادث و نگاه ارزشی نویسنده به دور از کلیشهگرایی جزء آثار قوی کتاب به شمار میآید.
داستان «نورِ آفتاب چشمش را میزد» اثر الهام سیدحسینی با نگاهی به کلیت شهادت در میان آب نگاشتهشده است، اما در این داستان اثری از واقعۀ شهادت ۱۷۵ شهید غواص نیست!
آخرین داستان کتاب «چهار یا پنج روایت خطی از یک شکست» از مجید خادم به شیوۀ اول شخص روایت ساده و صادقی از عملیات کربلای چهار و شکست حسرتباری است که در آن متحمل شده بودند.
کتاب «کجا بودی الیاس» یک اثر قابل تحسین در عرصۀ دفاع مقدس است که با ارزش هنری بالا و تکیه بر ارزشها بدون رودربایستی توانسته است حس همدردی جامعۀ ایران را در زمان بازگشت ۱۷۵ مدافع با عزت دوران دفاع مقدس به تصویر بکشد. خواندن این کتاب به تمامی افرادی که به اسلام و انقلاب و میهنشان عشق میورزند، توصیه میشود.925/د 103/ش
روایت عروج جمعیِ حماسهسازان سرزمینمان و مراسم تشییع باشکوه و افتخارآمیز و در عین حال بغضآلودشان موج همدردی و حماسهآفرینی را در ایران به وجود آورد. سرگذشت شهادت مظلومانه اما عزتمندانهشان، هر فطرت خداشناسی را با غم و حسرت پیوند میداد.
در میان این شور همگانی و همدلی ایجاد شده، واکنشِ بههنگام برخی از شاعران و نویسندگان انقلابی درخورِ تحسین بود. مجموعه داستان «کجا بودی الیاس»، محصول تفکر و قلمِ جمعی از نویسندگان دغدغهمند انقلاب، توسط نشر شهرستان ادب که در تابستان سال ۹۵ به چاپ رسید، گوشهای از احساسات و درونیات قشری بود که در عقلانیتِ آنها برای هموار ساختن مسیر اسلام شیعی چارهای جز شهادت نیست.
اغلب نویسندگان قبل از ارائه این اثر، آثار بدیع و شایستهای از خود بروز دادهاند. قلمزنان این مجموعهداستان نویسندگانی انقلابی بودند، نه دغدغهمندانی که برای اولینبار اثری ارائه میدهند. فلذا اصالت و سابقۀ نویسندگان کتاب نقطۀ قوت آن است.
نکتۀ بعدی پراکندگی جغرافیایی هنرمندان است که سبب بروز سلیقههای اقلیمیِ مخاطبپسند در داستانها شده و با طیف وسیعتری از مخاطبان ارتباط برقرار میکند. شهرستانی بودن نویسندگان انعکاس همگانی و واقعیتری از موضوع را نشان میدهد.
روایات متفاوت از شبهخاطره تا شبهنمایشنامه بر جذابیتهای هنری-ادبی کار افزوده و از آن اثری متمایز میسازد. همچنین ابعاد مختلف شهادت را از زبان راویان متعدد و با فهمهای گوناگون بیان میکند که این امر هم بر تأثیر سخن افزوده و هم به فهم درست و جامعی از حادثه و تأثیر آن میانجامد.
شخصیت محوری کتاب «کجا بودی الیاس» که داستانها حول آن نگاشته شده است، سبب وحدت قهرمانی داستانها و حلقۀ اتصال بین آنها گشتهاست. الیاسگونههایی که روایت متعدد از آنها درنهایت به یک تراژدی مشترک میرسد. گرچه این وحدت به تنوع روایت و آزادی نویسنده صدمهای نزده است.
شخصیت دیگری هم به نام یونس در داستانها هست که این دو نام تداعیکنندۀ نام دو پیامبر است که به بلیهای در آب دچار شده بودند.
دوری از شعارزدگی و داستانهای کلیشهای در باب دفاع مقدس در اکثر داستانهای کتاب، نقطۀ قوت دیگری است. کلیشههای رایج درخصوص شهدا دیگر کارایی و جنبۀ هنری خاصی برای مخاطب نداشته و وی را از روایتهای تکراری خسته و دلزده میکند.
داستان« روزی که شب نداشت» از مجید قیصری با یک نگاه شاعرانه در ابتدای کتاب، مخاطب را با شخصیت اصلی دوست و همراه میسازد. درواقع کلیت داستان ۱۷۵ شهیدِ غواص و انتظار سیسالۀ مادران و پدرانی دردمند در این داستان به تصویر کشیده شده است.
داستان «میشود اینطور باشد» از سجاد خالقی روایت ذهنی نویسنده را بیان میکند. این نوع روایت شیوۀ بدیعی است و این نوآوری داستان را به لحاظ نوع روایت از سایر داستانها متمایز کردهاست.
داستان «قنات» ِ سیدحسین موسوینیا روایت آن بخش وحشیانه و غیرانسانی عمل بعثیها را بیان میکند و با روایتی در دو زمان بر جنبۀ هنری داستان میافزاید. احساس گناه یونس که سی سال با او بوده را در یک روزِ زندگیاش به تصویر میکشد و همین حس گناه درونمایۀ اصلی داستان میشود.
«وقتی پدر شام نخورد» روایت ساده و بدون شعار و هیاهویی است که زندگی عادی یک خانواده را ترسیم میکند. ابراهیم اکبری دیزگاه در این داستان از یک روال روزمرۀ زندگی به آن شور و هیجان و موج حاصل از بازگشت ۱۷۵ شهید غواص میرسد و این تغییر جمعی روایت زیبایی از حسی است که از بازگشت غواصان حماسهساز در جامعه به وجود آمد. سادگی و دوری از کلیشهگرایی نقطۀ قوت این داستان بود.
محمود مهدوی در داستان«ژنرال» با راوی اول شخص بیشتر در فضای ذهنی نویسنده داستان سیر میکند و کوتاهترین و ذهنیترین داستان مجموعه است.
«المپیک صُبورها» از حامد جلالی با تشبیهات متعدد و با زبانی استعاری میکوشد تا عمق دردناک این حادثه را به مخاطب نشان دهد و با استفاده از همین استعاره میتواند کل داستان کربلای چهار را روایت کند.
مجید اسطیری با عنوان سخت «مارش فیونرال برای دشت پر از گودال» داستان حرفهای و پرکششی را در بستر جامعۀ امروزی ایران که در آن نمایندۀ همه طیفها حضور دارند، برای روایت واقعۀ شهادت غواصان انتخاب نموده. روایتی با کشش و تعلیق زیاد برای مخاطبان خاکستری اثر وی را متمایز نمودهاست.
داستان«ماهیها» از وجیهه علیاکبری سامانی روایتی همراه با دخالت نویسنده در قضاوت از شخصیتها و وقایع جاری جامعه است. این موضوع نقطۀ ضعفی برای این داستان میباشد. گرچه نویسنده سعی کرده تا با یک روایت ساده به اصل ماجرا بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است.
داستان «سایه سر» از محمدقائم خانی با شخصیتپردازی قوی و استفاده از لهجۀ محلی و بیان جزئیات حوادث و نگاه ارزشی نویسنده به دور از کلیشهگرایی جزء آثار قوی کتاب به شمار میآید.
داستان «نورِ آفتاب چشمش را میزد» اثر الهام سیدحسینی با نگاهی به کلیت شهادت در میان آب نگاشتهشده است، اما در این داستان اثری از واقعۀ شهادت ۱۷۵ شهید غواص نیست!
آخرین داستان کتاب «چهار یا پنج روایت خطی از یک شکست» از مجید خادم به شیوۀ اول شخص روایت ساده و صادقی از عملیات کربلای چهار و شکست حسرتباری است که در آن متحمل شده بودند.
کتاب «کجا بودی الیاس» یک اثر قابل تحسین در عرصۀ دفاع مقدس است که با ارزش هنری بالا و تکیه بر ارزشها بدون رودربایستی توانسته است حس همدردی جامعۀ ایران را در زمان بازگشت ۱۷۵ مدافع با عزت دوران دفاع مقدس به تصویر بکشد. خواندن این کتاب به تمامی افرادی که به اسلام و انقلاب و میهنشان عشق میورزند، توصیه میشود.925/د 103/ش