۲۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۷
کد خبر: ۶۰۰۷۶۲
یادداشتی در باب معیارهای دوگانه نظام سلطه؛

چرا حساب مادورو از بوتفلیقه و البشیر جداست؟

چرا حساب مادورو از بوتفلیقه و البشیر جداست؟
استداندارهای دوگانه نظام سلطه گواهی روشن بر این باور است که کشورهای قدرتمند غربی از مساله حقوق بشر و مطالبات مردمی در راستای منافع خودشان بهره می‌گیرند.

به گزارش بین الملل خبرگزاری رسا، این روزها دو کشور آفریقایی شاهد تظاهراتی هستند که هر روز بر شمار معترضان آن افزوده می‌شود. در الجزایر مردم این کشور خواستار عدم کاندیداتوری عبدالعزیز بوتفلیقه برای بار پنجم هستند و در خیابان‌های خارطوم معترضان، سرنگونی عمر البشیر را فریاد می‌زنند. در این میان اما نوع پوشش این اخبار از سوی رسانه‌های عربی و غربی سوالات بی‌شماری را در ذهن مخاطب متبادر می‌کند.

مشخصا چه پارامترهایی موجب می‌شود که بوتفلیقه و البشیر با وجود گسترش اعتراضات مردمی همچنان با مهربانی و رفتار مسامحه آمیز رسانه‌های معتبر دنیا مواجه‌ باشند؟ مگر جز این است که دموکراسی و حقوق بشر مدنظر غرب ایجاب می‌کند که هر اعتراض مدنی مورد حمایت این دولت‌ها قرار گیرد؟ چه تفاوتی میان این کشورها با سوریه وجود دارد؟ چرا غرب به تحولات ونزوئلا علاقه مند بوده اما تظاهرات الجزایر را نادیده می‌گیرد؟

یک بام و دوهوای غرب در قبال ونزوئلا و سودان
پاسخ به این پرسش‌ها بدون تردید سیاست یک بام و دوهوای غرب در قبال تحولات سیاسی و اقدامات مدنی را روشن می‌سازد. پر واضح است که ایالات متحده،‌ منطقه آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود می‌پندارد و تاریخ نشان داده آمریکایی‌ها از هر گزینه ای برای سرنگون کردن حکومت‌های غیر همسو در این منطقه استفاده می‌کنند؛ حال خواه این گزینه‌ها کودتا و آشوب باشد یا به اجبار جنگ و تجاوز نظامی.

به تعبیر بهتر ونزوئلا که از یک سو روز به روز رابطه خود با کشورهایی از قبیل روسیه، چین و ایران را گسترش می‌دهد و از دیگر سو با توجه به ذخایر نفتی و معدنی کشوری استراتژیک به شمار می‌آید به یک خطر بالقوه برای آمریکایی‌ها تبدیل شده است و همین موضوع موجب شده تا واشنگتن به شدت از خوان گواریدو در برابر نیکولاس مادرو حمایت ‌کند و هرگز به مشروعیت یا عدم مشروعیت اقدامات خود نیاندیشد.

براساس همین مهم، دولت ترامپ در حالی به سرعت گواریدو را به عنوان رییس جمهور موقت ونزوئلا به رسمیت می‌شناسد که در مورد سودان فقط به لزوم احترام به خواست تظاهرکنندگان و تحقق مطالبات آنها اشاره می‌کند. مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا در واکنش به تحولات سودان تنها به این نکته اکتفا می‌کند که «امیدواریم صدای مردم شنیده شود و انتقال قدرت به وقوع بپیوندد».

این مساله با توجه به رویکرد عمر البشیر در یکی دو سال اخیر از قبیل نزدیک شدن به عربستان و مشارکت در جنگ یمن به سادگی قابل تحلیل است. البته این بدان معنا نیست که آمریکایی‌ها و همپیمانان عربی آن به حمایت تمام قد از دولت کنونی سودان برآیند بلکه تاریخ نشان داده آنها تا زمانی که مطمئن نباشند جایگزینی مناسب و حافظ منافعشان در سودان روی کار می‌آید مطمئنا از تغییرات حمایت نخواهند کرد. از این رو باید به انتظار نشست و دید تاریخ مصرف البشیر چه وقت به انقضا خواهد رسید.

دلایل سکوت اروپایی‌ها نسبت به وضعیت الجزایر
در مورد الجزایر هم همین موضوع صدق می‌کند. عبدالعزیز بوتفلیقه که تا کنون چهار بار رییس جمهور الجزایر بوده است، قصد دارد برای پنجمین بار پست ریاست جمهوری الجزایر را تصدی کند، مساله ای که با مخالفت جدی مردم این کشور به ویژه جوانان الجزایری مواجه شده است. در این مورد هم دیده می‌شود که کشورهای اروپایی که رابطه نزدیکی با دولت بوتفلیقه دارند به حمایت منفعلانه از تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف الجزایر بسنده کرده اند.

سکوت کشورهای اروپایی درقبال این مساله به این دلیل است که این کشورها، بوتفلیقه را در ممانعت از روانه شدن سیل مهاجران اروپایی موفق یافته اند. از سوی دیگر به زعم غربی‌ها رییس جمهور الجزایر توانسته در مقابله با گروه‌های رادیکال کارنامه موفقی را از خود به جای بگذارد. به این دو مورد، منابع گسترده گاز و نفت الجزایر را اضافه باید کرد که مطمئنا تاثیر به سزایی در آینده روابط الجزایر با اروپایی‌ها دارد.

استداندارهای دوگانه نظام سلطه بر هیچ کس پوشیده نیست. آنچه در سوریه روی داد گواهی روشن بر این باور است که کشورهای قدرتمند غربی از مساله حقوق بشر و مطالبات مردمی در راستای منافع خودشان بهره می‌گیرند. آنها حتی آماده اند در این راه، "گروه‌های تندرو" را "ارتش آزاد سوریه" بنامند و انواع و اقسام سلاح و مهمات را در اختیار افرادی قرار دهند که بنا بر معیارهای خودشان تروریست‌های خطرناکی هستند.

رویکرد غربی ـ عربی در مواجهه با اعتراضات
کشورهای اسلامی در سالیان اخیر پدیده‌ای تحت عنوان بیداری اسلامی را تجربه کردند که به دلیل برخی اهمال‌ها، اشتباهات و البته دسیسه‌ها آنگونه که باید و شاید راه به جایی نبرد. حال اینکه جهان اسلام را ملت‌‍‌هایی تشیکل می‌دهند که علاوه بر مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، خواستار نظام‌هایی همسو با معیارهای اسلام هستند. نظام‌هایی که طوایف و مذاهب مختلف را پذیرفته و درصدد عزت و کرامت امت اسلامی برآیند.

نقطه مقابل این تفکر اما تئوری‌های مخربی است که محصول اتاق فکرهای غربی می‌باشد. تجربه نشان داده است غربی‌ها همواره به نام دموکراسی و دفاع از حقوق بشر، نسخه ای بحران برانگیز و تنش زا در اختیار ملت‌های اسلامی قرار داده اند.

در عین حال رویکرد رژیم های پادشاهی دنیای عرب انگشت نمای خاص و عام شده است، به نحوی که با کوچک ترین اعتراضی در یکی از کشورهای اسلامی همسو با آنها به واسطه دلارهای نفتی تلاش شده تا به مانند مسکنی توده‌ها را آرام کند از این ترس که مبادا آتش اعتراضات به کشورهایی مانند عربستان و امارات کشیده شود. این مهم اما هرگز تحقق پذیر نیست.981/ب951/ر

 

محمد رایجی
ارسال نظرات