ایران و آمریکا؛ جنگ، مذاکره یا مقاومت؟
به گزارش خبرگزاری رسا، خروج ایالات متحده آمریکا از توافق برجام و متعاقب آن، اعمال تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره، فضای فکر برخی از نخبگان و افکار عمومی را به سمت سوق داده که ایران باید وارد گفتوگوی جدی و بی واسطه با دولت ترامپ شود و حتی به توافق جدیدی دست یابد.
استدلال این عده بر این اساس استوار است که اگر ایران وارد مذاکره نشود، سایه جنگ بر سر کشور سنگینتر خواهد شد و باید هر لحظه منتظر شروع تهاجم نظامی امریکا به ایران بود.
با این حال بررسی دقیقتر سیاست های آمریکا در قبال ایران حکایت از آن دارد که کاخ سفید به بازی دوگانه و مزورانهای روی آورده است. زیرا از یک سو با اعمال تحریم های اقتصادی و گسیل داشتن ناوها و جنگنده های خود به منطقه با زبان تهدید سخن می گوید و از سوی دیگر به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ارسال پیام برای مذاکره می پردازد و وعده بهبود اوضاع اقتصادی ایران را می دهد.
با توجه به اهمیت مسئله، نوشتار حاضر تلاش دارد به بررسی گزینههای موجود و محتمل بپردازد و ضمن ترسیم فضای مذاکره با آمریکا، احتمال تهاجم نظامی امریکا به ایران را مورد بررسی قرار دهد.
مذاکره یا جنگ؟
بررسی تجارب تاریخی و همچنین رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی امریکا بیانگر آن است که ایران دست کم به چند دلیل قانع کننده نمی تواند در شرایط فعلی وارد فضای مذاکره با آمریکا شود:
1. بدعهدی امریکا در مذاکرات پیشین
2. عدم تعهد امریکا به اجرای هرگونه توافق دوجانبه و بین المللی
3. زیادهخواهی و یکجانبه گرایی آمریکا در مذاکرات دوجانبه و بین المللی
4. تداوم رویکرد آمریکا مبنی بر تغییر رژیم در ایران حتی در صورت دست یافتن به یک توافق جدید
کنار گذاشتن گزینه مذاکره به معنای باقی ماندن گزینه جنگ روی میز است. جنگ همان چیزی است که امریکایی ها بارها در سال های گذشته ایران را تهدید به آن کرده اند. این در حالی است که بررسی دقیق شرایط داخلی و خارجی آمریکا و همچنین شیوه مواجهه واشنگتن با مسائل غرب آسیا نشان می دهد که آنها به چند دلیل توان حمله نظامی به ایران را ندارند.
1. اگر چه در ظاهر قابلیت ها و هزینه های نظامی امریکا چند برابر ایران است، اما نیروهای نظامی ایالات متحده به خوبی از توان رزمی ایران در جنگ های نامتقارن اگاه هستند و به همین دلیل نمی توانند خود را برنده آغاز جنگ با تهران تصور کنند.
در واقع ممکن است آمریکا با حمله به مراکز حساس و اسراتژیک یا زیرساخت های ایران، آسیب هایی وارد کند، اما قطعا هزینه ها و خسارات مالی و تلفات جانی نیروهای امریکایی بیش از ایران خواهد بود. چنین رویدادی می تواند هیمنه امریکا را نزد افکار عمومی جهان بشکند و موجب استیضاح و سقوط دولت ترامپ شود.
2. آمریکایی ها به دلیل مواجهه مستقیم و غیر مستقیم با ایران در بحران های منطقه، بیش از هر کشور غربی دیگر از قدرت ایران آگاهند. بازگشت ناو هواپیمابر آمریکا به خلیج فارس که به دلیل «قدرتنمایی در برابر ایران» صورت گرفته، خود حاوی اعتراف مقامات امریکایی به قدرت جمهوری اسلامی است.
از این رو واشنگتن با توجه به وقوفی که بر قدرت ملی و منطقه ای ایران دارد، به هیچ وجه در پی درگیری نظامی با تهران نیست. نباید از یاد برد که امریکا هیچگاه در تهاجم نظامی خود به افغانستان و عراق که در وضعیت کاملا متفاوتی نسبت به ایران قرار داشتند، پیروز نشد.
بنابراین تجربه نبرد در خاورمیانه به آمریکایی ها آموخته که وقتی در جنگ با دولت ضعیف عراق یا گروهی همچون طالبان در افغانستان نتوانستند پیروز شوند، در نبرد با ایران که از دولتی قوی و ملتی منسجم در برابر هرگونه تجاوز خارجی برخوردار است، هیچ گاه پیروز نخواهند شد.
3. به رغم انکه آمریکایی ها در طول سال های اخیر بارها اعلام کرده اند که قصد دارند تمرکز اصلی خود را از خاورمیانه به شرق آسیا معطوف کنند، با این حال واقعیت این است که یکی از دلایل خروج آمریکا در منطقه، ناکامی های پی در پی آمریکا در برابر ایران است.
بررسی تمام بحران هایی که طی دو دهه گذشته در منطقه روی داده، نشان می دهد که اگر چه در همه این بحران ها آمریکا به عنوان بازیگر آشوبساز وارد شده، اما هرگز نتوانسته مدیریت بحران را به نفع منافع خود پیش ببرد. در حالی که در همه بحران های منطقه از افغانستان، عراق، سوریه و یمن، یکی از اهداف امریکا کنترل قدرت ایران و جلوگیری از تشدید نفوذ تهران بوده، با این حال نفوذ خود امریکا در همه این بحران ها به چالش کشیده شده است.
در نتیجه آمریکا نه تنها موفق به مدیریت بحران و دستیبابی به اهداف خود نشده، بلکه بواسطه راهبردهای ایران با چالش های عظیمی نیز مواجه شده است. بر این اساس اعلام خبرهایی مبنی بر خروج آمریکا از سوریه و کاهش نیروهای نظامی از افغانستان به معنی عقب نشینی ایالات متحده در برابر ایران است.
از این رو در حالی که آمریکا در هر دو عرصه تقریبا هیچ دستاورد مثبتی که برای این کشور جنبه استراتژیک داشته باشد، به دست نیاورده نمی تواند وارد بحران دیگری شود که عواقبت و پیامدهای به مراتب بدتری در بر دارد. به خصوص که واشنگتن به خوبی می داند که عامل ناکامیاش در منطقه، ایران بوده است. بنابراین در چنین شرایطی آمریکا نمی تواند تهدیدی نظامی علیه تهران باشد.
4. آمریکا با بحران های قابل توجهی به خصوص در حوزه های اجتماعی و اقتصادی در داخل مواجه است. سیاست ترامپ که اولویت اول را به آمریکا می دهد، دقیقا به همین دلیل رای اورد که مردم این کشور از مداخله نظامی در سایر نقاط دنیا و هزینه های بی فایده دولت های قبلی آمریکا ناراضی بودند.
بنابراین ترامپ برای رای آوردن در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند و نمی خواهد آمریکا را وارد یک درگیری نظامی دیگر کند. زیرا از یک سو وضعیت اقتصادی امریکا به واشنگتن اجازه چنین تحرکی را نمی دهد و از سوی دیگر افکار عمومی این کشور نمی تواند یک درگیری نظامی را که برای آمریکا پیامدهای زیادی دارد، تاب بیاورد.
5. پیامدهای ناشی از وقوع درگیری نظامی با ایران می تواند هم برای آمریکا و هم برای متحدان منطقه ای آن ویرانگر باشد. به این معنی که هم نیروها و پایگاه های امریکایی در تیررس موشک های ایرانی قرار دارند و هم کشورهای متحد واشنگتن درگیر نزاعی می شوند که خود قادر به کنترل آن نیستند.
آمریکایی ها به خوبی می دانند که درگیری نظامی با ایران، یک درگیری نظامی محدود نخواهد بود، بلکه انتظار دریافت پاسخ از گوشه و کنار منطقه و حتی جهان را دارند. بنابراین پیامدهای وقوع درگیری نظامی با ایران برای آمریکا بسیار زیاد است و می تواند منافع این کشور را به خطر اندازد و تلفات انسانی زیادی بجا بگذارد.
از سوی دیگر هیچ یک از متحدان آمریکا در منطقه نیز توان شروع یک جنگ علیه ایران را ندارند. عربستان سعودی که مهمترین، قدرتمندترین و ثروتمندترین متحد آمریکا در منطقه محسوب می شود، در چهار سال گذشته نتوانسته بر کشور از هم گسیخته یمن فائق آید. در نتیجه سعودی ها هرگز نمی توانند وارد یک درگیری نظامی حتی محدود با ایران شوند؛ زیرا از عواقب آن به شدت بیم دارند. بنابراین آمریکا در سطح منطقه نیز نمی تواند روی هیچ یک از شرکایش برای حمله به ایران حساب کند.
6. حمله نظامی به ایران به هیچ وجه نمی تواند آمریکا را به هدف خود برساند. زیرا تمام فشارها و تحریم های امریکا به ایران برای تغییر نظام جمهوری اسلامی است. این در حالی است که هر نوع حمله نظامی به ایران می تواند از یک سو مردم کشور را در برابر متجاوز، متحد کند و از سوی دیگر حمایت بی قید و شرط انها از نظام سیاسی موجود را در پی داشته باشد.
در چنین شرایطی نه تنها نظام جمهوری اسلامی از بین نخواهد رفت، بلکه حمایت مردمی از آن افزایش پیدا می کند و آمریکا به هدف نهایی خود دست نخواهد یافت.
مقاومت؛ تنها گزینه
بی شک یک گام عقبنشینی در شرایط فعلی به معنای ده گام پیشروی آمریکا خواهد بود. از این رو به رغم فشارهای وارده بر مردم و تحمل شرایط اقتصادی سخت ـ که بخش مهمی از آن به دلیل سوء مدیریت داخلی و نه تحریم های آمریکا است ـ ضرورت دارد همچنان از مذاکره با آمریکا پرهیز شود. زیرا مذاکره در قاموس فکری و سیاسی امریکا چیزی جر تسلیم بی قید و شرط ایران نیست.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران نمی تواند عزت و مصلحت خود را به مذاکره و مصالحه با آمریکا واگذار کند. از این رو در شرایطی که به احتمال زیاد هیچ تهاجم نظامی از سوی امریکا به ایران صورت نخواهد گرفت، مقاوت تنها راهی است که می تواند ایران را از شرایط فعلی خارج کند.
نباید از یاد برد که حتی در صورت وقوع جنگ نیز دست های ایران بسته نیست و جمهوری اسلامی از فرصت های قابل توجهی برای ضربه زدن به نیروها و اهداف آمریکایی ها در منطقه و حتی سراسر جهان برخوردار است. به همین دلیل نه تنها نباید از خطر وقوع جنگ ترسید و به مذاکره تن داد، بلکه باید در برابر زیاده خواهی های امریکا مقاومت کرد./847/ب
شعیب بهمن/فارس