از مجموعه کتابهای از سرزمین نور:
داستان تولد پیامبر اسلام در یک اثر
نگارنده در این کتاب به روایت چهار داستان از زندگانی پیامبر باعنوانهای: چقدر چشمها تشنه دیدار او بودهاند، نشانهها، شبی که آسمان به زیارت زمین آمد و ولیمه پرداخته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، دفتر نشر معارف کتاب «و آن ستاره که دنبالهدار میآید؛ داستان تولد پیامبر اسلام (ص)» به قلم محمدرضا سرشار و تصویرگری محمدحسین صلواتیان را منتشر کرده است.
نگارنده در این کتاب به روایت چهار داستان از زندگانی پیامبر با عنوانهای: چه قدر چشمها تشنه دیدار او بودهاند...، نشانهها، شبی که آسمان به زیارت زمین آمد و ولیمه پرداخته است.
نویسنده تولد پیامبر را در داستان «شبی که آسمان به زیارت زمین آمد...» چنین توصیف کرده است:
نیمههای ربیع اول بود و دیر وقت شب، در اتاقم، تنها بودم. ناگهان حال زایمان پیدا کردم. بعد، صداهایی شندیدم، که به سخن گفتن اهل زمین شبیه نبود.
ترسی شدید بر وجودم چنگ انداخت و در این حال، مرغ سفیدی را دیدم، که بال خود را بر سینه من کشید؛ و ترس از وجود رفت. سپس، سه زن را دیدم، ک در بلندی مانند نخل خرما بودند. چهرههایشان چنان روشن بود، که انگار آفتاب از رویشان میتابید. آنها به اتاق وارد شدند؛ و با آمدنشان، بوی مشک و عنبر فضا را پر کرد.
ناگهان در برابرم نوری شدید پدیدار شد، که سرتا پای مرا پوشاند. در آن حال که نمیدانستم در خواب بودم یا بیداری، احساس کردم که آن زنها مرا در بستر خواباندند، و به من تبریک گفتند.
اول گمان کردم زنان بنی هاشماند؛ اما آنها به موجودات بهشتی شبیه بودند و سپس این طور به نظرم آمد که مریم، دختر عمران؛ آسیه، همسر فرعون و هاجر مادر اسماعیلاند.
روزی حسان ثابت به من گفت: وقتی که هفت ساله بودم، شبی در یثرب، یهودیای را دیدم که بالا بامی رفت و با صدایی بلند گفت:ای قوم یهود! برخیزید؛ که ستاره دمید.
جهودهای یثرب، بیشتر هم به ما، عربهای شهر، گفته بودند که منتظری پیامبری باشیم که به زودی خواهد آمد، آنها میگفتند: شما از اولین گروههایی هستید که دعوت او را قبول میکنید و وی را در میان خود میپذیرید. به همین سبب نیز، بر همه عربها برتری مییابید.
درباره نویسنده:
محمدرضا سرشار در سال ۱۳۳۲ کازرون متولد شد. او پس از اخذ دیپلم و طی دوره سربازی در سال ۱۳۵۴ ر رشته هندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران مشغول به تحصیل شد؛ اما به خاطر علاقهای که به نویسندگی داشت موجب شد تا وارد عرصه هنر شود و در سال ۱۳۵۹ درشیراز ازدواج کرد.
نخستین آثار قلمی سرشار (رهگذر) در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب متشر شد.
سرشار فعالیت سیاسی در دوران سلطنت و زمان پهلوی را با داستانهای خود پی میگرفت. با وجود این، در دوران اوج گیری انقلاب ۵۷ ر اواخر دوره صدارت تیمسار ازهاری دستگیر و اوایل نخست وزیری شاهپور بختیار همراه با خیل زندانیان سیاسی کشور، آزاد شد.
در دوران پس از پیروزی انقلاب ۵۷؛ ۸۵ عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تألیف یا ترجمه، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد.
آثار سرشار تاکنون، دست کم ۲۶ جایزه را در سطح کشور به خود اختصاص داده و برخی از آنها، در داخل و خارج کشور، به زبانهای انگلیسی و اردو ترجمه شدهاست. نشریه بین المللی who is who، در سال ۱۳۷۳، نام وی را به عنوان یکی از مشاهیر فرهنگ ایران به ثبت رساند.
گفتنی است؛ کتاب «و آن ستاره که دنبالهدار میآید؛ داستان تولد پیامبر اسلام (ص)» با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، در ۲۸ صفحه به قیمت ۶۰۰۰ تومان به همت نشر معارف منتشر شده است. /۹۹۸/ن ۶۰۲/ش
نگارنده در این کتاب به روایت چهار داستان از زندگانی پیامبر با عنوانهای: چه قدر چشمها تشنه دیدار او بودهاند...، نشانهها، شبی که آسمان به زیارت زمین آمد و ولیمه پرداخته است.
نویسنده تولد پیامبر را در داستان «شبی که آسمان به زیارت زمین آمد...» چنین توصیف کرده است:
نیمههای ربیع اول بود و دیر وقت شب، در اتاقم، تنها بودم. ناگهان حال زایمان پیدا کردم. بعد، صداهایی شندیدم، که به سخن گفتن اهل زمین شبیه نبود.
ترسی شدید بر وجودم چنگ انداخت و در این حال، مرغ سفیدی را دیدم، که بال خود را بر سینه من کشید؛ و ترس از وجود رفت. سپس، سه زن را دیدم، ک در بلندی مانند نخل خرما بودند. چهرههایشان چنان روشن بود، که انگار آفتاب از رویشان میتابید. آنها به اتاق وارد شدند؛ و با آمدنشان، بوی مشک و عنبر فضا را پر کرد.
ناگهان در برابرم نوری شدید پدیدار شد، که سرتا پای مرا پوشاند. در آن حال که نمیدانستم در خواب بودم یا بیداری، احساس کردم که آن زنها مرا در بستر خواباندند، و به من تبریک گفتند.
اول گمان کردم زنان بنی هاشماند؛ اما آنها به موجودات بهشتی شبیه بودند و سپس این طور به نظرم آمد که مریم، دختر عمران؛ آسیه، همسر فرعون و هاجر مادر اسماعیلاند.
روزی حسان ثابت به من گفت: وقتی که هفت ساله بودم، شبی در یثرب، یهودیای را دیدم که بالا بامی رفت و با صدایی بلند گفت:ای قوم یهود! برخیزید؛ که ستاره دمید.
جهودهای یثرب، بیشتر هم به ما، عربهای شهر، گفته بودند که منتظری پیامبری باشیم که به زودی خواهد آمد، آنها میگفتند: شما از اولین گروههایی هستید که دعوت او را قبول میکنید و وی را در میان خود میپذیرید. به همین سبب نیز، بر همه عربها برتری مییابید.
درباره نویسنده:
محمدرضا سرشار در سال ۱۳۳۲ کازرون متولد شد. او پس از اخذ دیپلم و طی دوره سربازی در سال ۱۳۵۴ ر رشته هندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران مشغول به تحصیل شد؛ اما به خاطر علاقهای که به نویسندگی داشت موجب شد تا وارد عرصه هنر شود و در سال ۱۳۵۹ درشیراز ازدواج کرد.
نخستین آثار قلمی سرشار (رهگذر) در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب متشر شد.
سرشار فعالیت سیاسی در دوران سلطنت و زمان پهلوی را با داستانهای خود پی میگرفت. با وجود این، در دوران اوج گیری انقلاب ۵۷ ر اواخر دوره صدارت تیمسار ازهاری دستگیر و اوایل نخست وزیری شاهپور بختیار همراه با خیل زندانیان سیاسی کشور، آزاد شد.
در دوران پس از پیروزی انقلاب ۵۷؛ ۸۵ عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تألیف یا ترجمه، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد.
آثار سرشار تاکنون، دست کم ۲۶ جایزه را در سطح کشور به خود اختصاص داده و برخی از آنها، در داخل و خارج کشور، به زبانهای انگلیسی و اردو ترجمه شدهاست. نشریه بین المللی who is who، در سال ۱۳۷۳، نام وی را به عنوان یکی از مشاهیر فرهنگ ایران به ثبت رساند.
گفتنی است؛ کتاب «و آن ستاره که دنبالهدار میآید؛ داستان تولد پیامبر اسلام (ص)» با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، در ۲۸ صفحه به قیمت ۶۰۰۰ تومان به همت نشر معارف منتشر شده است. /۹۹۸/ن ۶۰۲/ش
ارسال نظرات