نگاهی به "آفرینش های هنری در نهج البلاغه"
متن نهج البلاغه متنى است سرشار از زیباییهای ادبى و هنری و حکایت از گوینده ای دارد با توانایى و حسّ ادبى سرشارکه سخن بى هیچ تکلفى بر زبانش جاری می شود.
به گزارش خبرگزاری رسا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی کتاب «آفرینشهای هنری در نهج البلاغه» نوشته دکترسید حسین سیدی، مدیر گروه و عضو هیات علمی گروه پژوهشی هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی را منتشر کرده است.
این کتاب در چهار فصل تدوین شده و نویسنده در فصل نخست به مبانى نظری پژوهش، در فصل دوم به تصویر هنری و مبانى و کارکردها، در فصل سوم به بحث اصلى پژوهش یعنى آفرینش هنری و سازوکارهای آن در نهج البلاغه و در فصل چهارم و پایانى به گونههای تصویر در نهج البلاغه پرداخته است.
نگارنده کتاب در مقدمه این کتاب به بررسى چگونگى شکل گیری آفرینش هنری در متن نهج البلاغه پرداخته و عنوان کرده است که آفرینش هنری که بر اصل تصویر هنری بنا شده است، یعنى بررسى سازوکارهای شکل گیری آفرینش ادبى و هنری در یک متن میباشد.
نویسنده در مقدمه عنوان کرده است: متن نهج البلاغه از این حیث، متنى است سرشار از زیباییهای ادبى و هنری که حکایت از گویندهای دارد با توانایى و حسّ ادبى سرشار که سخن بى هیچ تکلفى بر زبانش جاری میگردد.
در ادامه مقدمه این کتاب آمده است که، نهج البلاغه از منظر متن شناسى، تمام ویژگیهای یک متن ادبى را داراست. اگر متن را در دو سطح نحوی و معنایى توصیف کنیم، متن نهج البلاغه نه تنها ازاین دو حیث، بلکه از حیث زیبایى شناختى نیز متنى والاست؛ این چنین متونی را متون با شکوه مى نامیم.
این پژوهش در پى پاسخگویى به این پرسش هاست: متن نهج البلاغه دارای کدامین ویژگى ادبیّت متن است؟ مؤلّفههای آفرینش هنری و تصویر هنری در آن کدام است؟ در تلاش برای پاسخگویى به این پرسش ها، چارچوب این پژوهش به این شکل سامان یافته است.
نویسنده در فصل نخست این نوشتار به مبانى نظری پرداخته است و در این فصل ازتعریف متن و مولّفههای آن سخن گفته است همچنین در این قسمت از دو ویژگى بنیادین متن سخن (قابل درک بودن متن؛ نشانه داربودن متن) میگوید.
از مطالب دیگر این فصل، بررسى مسئله زبان و سبک است که این گفتار از آن روی آمده است که در سبک شناسى حداقل به دو مسئله بسیار مهم نگرش ویژه و گزینش توجه جدی شده است؛ لذا در فهم یک متن، به ویژه متن ادبى، درک و دریافت سبک گوینده یا نویسنده بسیار مهم است. بررسى زبان ادبى از مطالب دیگر این فصل است؛ چون از مسائل مهم در زبان شناسى متن آن است که چگونه یک پیام کلامى به اثر هنری بدل میشود.
نوسینده در فصل دوم کتاب به تصویر هنری و مبانى و کارکردهای آن پرداخته است. تصویر که یکى از مفاهیم پرکاربرد در حوزه نقد ادبى است، برابر نهاده هایى، چون تخیل، تصویر ذهنى و صورت خیالى دارد. در باب مقوله تصویر در این فصل، پس از تعریف و تعیین حدود آن، در حوزه بلاغت سنتى به بررسى دیدگاه ادبا و ناقدانى، چون جاحظ، قدامه بن جعفر، رمانى، ابوهلال عسکری، جرجانى و حازم القرطاجنى پرداخته شده است؛ اما در نقد جدید مسئله تصویر فراتر از ویژگى هایى است که ناقدان کلاسیک مطرح کرده اند.
از دیگر مطالب این فصل تأثیر بافت در تصویر و ساخت تصویر و گونههای آن همچون تصویر کلى، پیوند تصویر با رمز و اسطوره و کارکردهای آن است و مسئله نارسایىهای عناصر تصویرساز در بلاغت سنتى، از جمله تشبیه، استعاره و مجاز از دیگر مطالب این فصل است. از جمله نکات طرح شده در نقد جدید که بلاغت سنتى از آن غافل بوده است، این است که پدید های، چون استعاره تنها در حوزه شعر و ادبیات مطرح نیست، بلکه در حوزه هایى، چون فلسفه ذهن، فلسفه علم و در معرفت شناسى و پژوهشهای شناختى نیز نقشى مهم ایفا مى کند.
فصل سوم به بحث اصلى پژوهش یعنى آفرینش هنری و سازوکارهای آن در نهج البلاغه پرداخته است و در آغاز این فصل نویسنده به جایگاه ادبى و گونه شناسى نهج البلاغه اشاره کرده و بیان میدارد که نهج البلاغه از دو حیث سبکى و اندیشه اى مهمترین و باشکوهترین و زیباترین اثر ادبى پس از قرآن کریم مى باشد.
بررسى سبک شناختى خطبهها و نامهها و بیان سازوکارهای آفرینش هنری، از مسائل عمده این فصل است و بررسى مسائلى، چون مجاز، کنایه، استعاره و تشبیه و ذکر نمونه هایى از هر یک از این موارد در این فصل به عنوان بدنه اصلى پژوهش آمده است.
همچنین بررسىها در این فصل به دو حوزه ساخت و معنا اختصاص یافته است؛ یعنى آن دسته از عوامل شکل دهنده زیبایى متن که به حوزه معنا مربوط مى شوند (استعاره، کنایه و مجاز) و آن دسته از عواملى که به حوزه ساخت مربوط مى شوند مانند (تشبیه، سجع، تکرار، و…).
از مباحث مهم این فصل سوم، بحث موسیقى درونى و موسیقى بیرونى در نهج البلاغه است که به بیان چگونگى تأثیر موسیقى در آفرینش متن ادبی مى پردازدکه مباحثى، چون تکرار، ضرب اهنگ در سجع، توازن را شامل میشود. /۹۲۵/د ۱۰۱/ش
این کتاب در چهار فصل تدوین شده و نویسنده در فصل نخست به مبانى نظری پژوهش، در فصل دوم به تصویر هنری و مبانى و کارکردها، در فصل سوم به بحث اصلى پژوهش یعنى آفرینش هنری و سازوکارهای آن در نهج البلاغه و در فصل چهارم و پایانى به گونههای تصویر در نهج البلاغه پرداخته است.
نگارنده کتاب در مقدمه این کتاب به بررسى چگونگى شکل گیری آفرینش هنری در متن نهج البلاغه پرداخته و عنوان کرده است که آفرینش هنری که بر اصل تصویر هنری بنا شده است، یعنى بررسى سازوکارهای شکل گیری آفرینش ادبى و هنری در یک متن میباشد.
نویسنده در مقدمه عنوان کرده است: متن نهج البلاغه از این حیث، متنى است سرشار از زیباییهای ادبى و هنری که حکایت از گویندهای دارد با توانایى و حسّ ادبى سرشار که سخن بى هیچ تکلفى بر زبانش جاری میگردد.
در ادامه مقدمه این کتاب آمده است که، نهج البلاغه از منظر متن شناسى، تمام ویژگیهای یک متن ادبى را داراست. اگر متن را در دو سطح نحوی و معنایى توصیف کنیم، متن نهج البلاغه نه تنها ازاین دو حیث، بلکه از حیث زیبایى شناختى نیز متنى والاست؛ این چنین متونی را متون با شکوه مى نامیم.
این پژوهش در پى پاسخگویى به این پرسش هاست: متن نهج البلاغه دارای کدامین ویژگى ادبیّت متن است؟ مؤلّفههای آفرینش هنری و تصویر هنری در آن کدام است؟ در تلاش برای پاسخگویى به این پرسش ها، چارچوب این پژوهش به این شکل سامان یافته است.
نویسنده در فصل نخست این نوشتار به مبانى نظری پرداخته است و در این فصل ازتعریف متن و مولّفههای آن سخن گفته است همچنین در این قسمت از دو ویژگى بنیادین متن سخن (قابل درک بودن متن؛ نشانه داربودن متن) میگوید.
از مطالب دیگر این فصل، بررسى مسئله زبان و سبک است که این گفتار از آن روی آمده است که در سبک شناسى حداقل به دو مسئله بسیار مهم نگرش ویژه و گزینش توجه جدی شده است؛ لذا در فهم یک متن، به ویژه متن ادبى، درک و دریافت سبک گوینده یا نویسنده بسیار مهم است. بررسى زبان ادبى از مطالب دیگر این فصل است؛ چون از مسائل مهم در زبان شناسى متن آن است که چگونه یک پیام کلامى به اثر هنری بدل میشود.
نوسینده در فصل دوم کتاب به تصویر هنری و مبانى و کارکردهای آن پرداخته است. تصویر که یکى از مفاهیم پرکاربرد در حوزه نقد ادبى است، برابر نهاده هایى، چون تخیل، تصویر ذهنى و صورت خیالى دارد. در باب مقوله تصویر در این فصل، پس از تعریف و تعیین حدود آن، در حوزه بلاغت سنتى به بررسى دیدگاه ادبا و ناقدانى، چون جاحظ، قدامه بن جعفر، رمانى، ابوهلال عسکری، جرجانى و حازم القرطاجنى پرداخته شده است؛ اما در نقد جدید مسئله تصویر فراتر از ویژگى هایى است که ناقدان کلاسیک مطرح کرده اند.
از دیگر مطالب این فصل تأثیر بافت در تصویر و ساخت تصویر و گونههای آن همچون تصویر کلى، پیوند تصویر با رمز و اسطوره و کارکردهای آن است و مسئله نارسایىهای عناصر تصویرساز در بلاغت سنتى، از جمله تشبیه، استعاره و مجاز از دیگر مطالب این فصل است. از جمله نکات طرح شده در نقد جدید که بلاغت سنتى از آن غافل بوده است، این است که پدید های، چون استعاره تنها در حوزه شعر و ادبیات مطرح نیست، بلکه در حوزه هایى، چون فلسفه ذهن، فلسفه علم و در معرفت شناسى و پژوهشهای شناختى نیز نقشى مهم ایفا مى کند.
فصل سوم به بحث اصلى پژوهش یعنى آفرینش هنری و سازوکارهای آن در نهج البلاغه پرداخته است و در آغاز این فصل نویسنده به جایگاه ادبى و گونه شناسى نهج البلاغه اشاره کرده و بیان میدارد که نهج البلاغه از دو حیث سبکى و اندیشه اى مهمترین و باشکوهترین و زیباترین اثر ادبى پس از قرآن کریم مى باشد.
بررسى سبک شناختى خطبهها و نامهها و بیان سازوکارهای آفرینش هنری، از مسائل عمده این فصل است و بررسى مسائلى، چون مجاز، کنایه، استعاره و تشبیه و ذکر نمونه هایى از هر یک از این موارد در این فصل به عنوان بدنه اصلى پژوهش آمده است.
همچنین بررسىها در این فصل به دو حوزه ساخت و معنا اختصاص یافته است؛ یعنى آن دسته از عوامل شکل دهنده زیبایى متن که به حوزه معنا مربوط مى شوند (استعاره، کنایه و مجاز) و آن دسته از عواملى که به حوزه ساخت مربوط مى شوند مانند (تشبیه، سجع، تکرار، و…).
از مباحث مهم این فصل سوم، بحث موسیقى درونى و موسیقى بیرونى در نهج البلاغه است که به بیان چگونگى تأثیر موسیقى در آفرینش متن ادبی مى پردازدکه مباحثى، چون تکرار، ضرب اهنگ در سجع، توازن را شامل میشود. /۹۲۵/د ۱۰۱/ش
ارسال نظرات