شماره 34 فصلنامه «ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سی و چهارمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی» به صاحب امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی با مدیر مسؤولی دکتر مهدی مرجانی و سردبیری دکتر حسن احدی ویژه پاییز 98 منتشر شد.
در این فصلنامه در 9 مقاله و در 262 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
تأثیر الگوی طراحی آموزشی بایبی بر خلاقیت دانش آموزان پایه ششم
رباب جاهدی، رحیم بدری گرگری و فیروز محمودی
چکیده: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر الگوی طراحی آموزشی بایبی یا 5E بر خلاقیت دانش آموزان در درس علوم پایه ششم انجام گرفته است. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و گروه آزمایش و کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پایه ششم در مدارس شهرستان شبستر بودند. از میان آن ها دانش آموزان پایه ششم دو مدرسه به صورت نمونه در دسترس انتخاب شده و به عنوان گروه کنترل (20 نفر) و گروه آزمایش (20 نفر) جایگزین شدند. پیش از اجرای متغیر مستقل (روش تدریس بایبی) میزان خلاقیت گروه ها به وسیله آزمون تورنس اندازه گیری شد. سپس آزمودنی های گروه آزمایش، به مدت هشت جلسه به یادگیری از طریق الگوی طراحی آموزشی بایبی پرداختند. و پس از اتمام مداخلات پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داده است که، استفاده از الگوی طراحی آموزشی بایبی در آموزش درس علوم بر میزان خلاقیت دانش آموزان تاثیر معنی دار و مثبتی داشته است ( 001/0 ≥P). نتایج این پژوهش نشان داده است که استفاده از روش تدریس بایبی می تواند در افزایش خلاقیت دانش آموزان پایه ششم مؤثر باشد.
داستان گویی دیجیتال و نظریه ذهن: رسانه ای برای ذهن خوانی خلاق
زینب خسروی، رضا افهمی و پرویز آزادفلاح
چکیده: نظریه ذهن(ذهنی کردن) یکی از ضروریترین مهارتها برای توسعه روابط اجتماعی است. از این رو پژوهشهای بسیاری در صدد یافتن روشهایی برای پرورش نظریه ذهن و به ویژه روشهای مبتنی بر فعالیتهای روایتمحور و بر آمده از داستان اند. از آنجایی که فضای دیجیتال، در دوره معاصر شیوه ارتباطات بینافردی و همچنین فضای رودروی داستانسرایی را متحول ساخته است، اکنون امکانات دیجیتال بستری چندرسانهای برای بیان و گوش سپردن به داستان فراهم آمده است، این پژوهش درصدد تبیین ظرفیت و قابلیتهای رسانه داستانگویی دیجیتال بر پرورش نظریه ذهن است.این مطالعه مبتنی بر روش تحلیل مفهومی و استنتاجی در سطح نظری، ظرفیت ویژه و متمایز رسانه داستانگویی دیجیتال برای پرورش نظریه ذهن را مطرح می کند. بر پایه یافتههای قبلی در حوزه نقش داستانسرایی بر پرورش نظریه ذهن و براساس ظرفیت رسانه داستان گویی دیجیتال، این پژوهش برای نخستین بار این پیشنهاد را مطرح میکند که در تقابل با روشهای منفعل پیشین، میتوان از امکانات این رسانه نوین برای تدوین الگوهای داستان سرایی خلاقانه و مشارکتی با هدف پرورش نظریه ذهن در افراد بهره برد.
تاثیر ویژگیهای کارآفرینانه مدیران بر رفتار نوآورانه از طریق بررسی تفکر انتقادی در شرکتهای دانش بنیان (مورد مطالعه: مراکز رشد واحدهای فناور دانشگاه آزاد اسلامی)
رضا یادگاری، ابراهیم عباسی، مجید اشرفی و فریدون آزما
چکیده: مراکز رشد و واحدهای فناور از نهادهای تجاری سازی دستاوردهای علمی و پل ارتباطی دانشگاه با جامعه و صنعت میباشند. همچنین این مراکز موجبات هدفمند شدن فعالیتهای علمی – پژوهشی دانشگاهها با نیازهای جامعه را فراهم نموده و از این نظر نیز بسترهای تولید علم و فناوری را مهیاء ساخته است. تحقیق حاضر در پی شناسایی رابطه بین ویژگیهای کارآفرینانه مدیران با رفتار نوآورانه از طریق بررسی تفکر انتقادی در شرکتهای دانش بنیان مراکز رشد واحدهای فناور دانشگاه آزاد اسلامی است. این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی، از نظر گردآوری اطلاعات از نوع تحقیقات توصیفی-پیمایشی، و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه آماری تحقیق حاضر مدیران شرکتهای دانش بنیان فعال این مراکز (270 نفر) در سال 1396 بوده است. نمونهگیری به روش در دسترس انجام گردید و تعداد نمونه (با استفاده از جدول مورگان) 155 پرسشنامه محاسبه و تعداد 145 مورد برگشت داده شد. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه زالی و همکاران (1386)، تفکر انتقادی ریکتس (2009) و رفتار نوآورانه جانسِن (1997) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان داد که با افزایش سطح تفکر انتقادی مدیران، ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه و رفتار نوآورانه آنها افزایش مییابد. همچنین، نتایج مشخص ساخت که بین ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه مدیران با رفتار نوآورانه سازمان از طریق تفکر انتقادی رابطه کاملا معناداری وجود دارد (p<0.05). . نتایج تحقیق نشان داد که مدیران کارآفرین تلاش میکنند که با فعالیت بیشتر و استفاده از دانش و مهارتهای خود راه کارهای جدید از جهت بدست آوردن نتایج قابل قبول در پیچیدگی مسائل واقعی بدست آورند. و همچنین مدیران کارآفرین بایستی بر پیچیدگیهای مسائل واقعی مسلط، انتقادپذیر باشند، و از جهت پیشبینی موقعیت هایی که نیازمند استدلال است، آمادگی لازم را داشته باشند.
الگوی خلاقانه شفافیت حکمرانی خوب برای سازمان های سیاستگذار در ایران
رویا سپهرنیا، محمود البرزی، علی کرمانشاه، عادل آذر و روزیتا سپهرنیا
چکیده: شتاب در سرعت مبادلات از طریق جهانی سازی و فناوری های اطلاعاتی، مزایایی برای بازیگران مختلف از جمله سازمان های سیاستگذار دربر دارد، اما سازمان ها زمانی قادر به دستیابی به این فرصت ها و رسیدن به رشد پایدار خواهند بود که حکمرانی خوبی را اتخاذ نمایند. هدف اصلی پژوهش، طراحی الگوی خلاقانه شفافیت با رویکرد حکمرانی خوب در سازمان های سیاستگذار در ایران بوده است. روش تحقیق از نظر نوع داده ها ترکیبی است که با رویکرد کیفی- کمی انجام شده است. از نظر هدف نیز بنیادی است زیرا به تولید دانش در حوزه تخصصی مربوطه می انجامد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل مدیران ارشد، متخصصان و سیاستگذاران و در بخش کمی شامل مدیران میانی، اجرایی و کارشناسان سازمانی بوده است. روش نمونه گیری در بخش کیفی هدفمند و در بخش کمی تصادفی طبقه ای و خوشه ای بوده است. ابزار تحقیق در بخش کیفی مصاحبه با تکنیک دلفی بوده و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخت می باشد که روایی و پایایی با کمک روایی محتوایی و ضریب آلفا بررسی شده است. برای تحلیل داده های پرسشنامه از بررسی شاخص ها و آمار توصیفی و استنباطی شامل تحلیل عاملی، رگرسیون و معادلات ساختاری استفاده شده است. یافته ها نشان داد، بعد شفافیت در بین سایر ابعاد از اهمیت بالاتری برخوردار بوده وشامل 2 مؤلفه؛ ارزش عینی و ارزش ذهنی، 3 زیر مؤلفه و 13 شاخص می باشد، عناصر مرتبط با ارزش عینی از توجه بیشتری در سازمان ها برخوردار بودند. مدل خلاقانه ارائه شده شامل دو مؤلفه اصلی "ارزش عینی شفافیت" و "ارزش ذهنی شفافیت" و زیرمؤلفه های ویژگی های ذهنی، اهداف اجتماعی و عوامل موقعیتی است که در یک مدل مفهومی ارائه شده، بطوریکه پیامد آن حکمرانی خوب براساس شفافیت می باشد. بینش حاصل از این الگو می تواند به مدیران جهت بهبود شفافیت سازمانی کمک نماید.
نقش حمایت خانواده و دانشگاه در خلاقیت و ریسک پذیری دانشجویان ارشد و دکتری دانشگاه بیرجند با میانجیگری امید
ریحانه ابراهیم آبادی، فاطمه طاهرپور و علی عسگری
چکیده: عصر کنونی عصر نوآوری، ابداع و تغییر است و عصری است که حرکت فراتر از زمان را میطلبد. حرکت به سمت نوآوری و تحول مستلزم داشتن خلاقیت و ریسکپذیری است که این خود نیازمند وجود شرایط، امکانات، الزامات و محیط مناسب است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش حمایت خانواده و دانشگاه در خلاقیت و ریسک پذیری دانشجویان ارشد و دکتری دانشگاه بیرجند با میانجیگری امید انجام گرفته است. پژوهش حاظر توصیفی- همبستگی و جامعه آماری شامل دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه بیرجند به تعداد 3064 نفر که با استفاده از نمونهگیری تصادفی ساده و براساس جدول مورگان تعداد 340 نفر انتخاب گردید. برای سنجش متغیر حمایت خانواده و دانشگاه از پرسشنامه شربورن و استوارت (1991)، خلاقیت و ریسکپذیری از پرسشنامه روحیه کارآفرینی وطنخواه و رضاییمقدم (1394) و امید از پرسشنامه امید اسنایدر (1991) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان تأیید شد. ضریب پایایی پرسشنامهها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی و آزمونهای همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده است. نتایج حاکی از آن بود که حمایت خانواده و دانشگاه (مولفه حمایت اطلاعاتی) پیشبینی کننده خلاقیت (بتا=73/0)و با توجه به سطح معنی داری پیشبینی کننده ریسکپذیری نمیباشد. همچنین حمایت خانواده و دانشگاه (مولفه حمایت اطلاعاتی) پیشبینی کننده امید (بتا=307/0) میباشد. امید پیشبینی کننده خلاقیت (بتا= 212/0) و ریسکپذیری (بتا= 400/0) است. یافتهها نشان داد که امید نقش میانجی بین حمایت خانواده و دانشگاه با خلاقیت و ریسکپذیری ایفا نمیکند و مدل پژوهش از برازش خوبی برخوردار است. با توجه به نتایج پژوهش، حمایت خانواده و دانشگاه در سطح حمایت اطلاعاتی با خلاقیت رابطه مستقیم و معنیدار و در سطح حمایت هیجانی، رابطه معکوس و معنیدار با خلاقیت دارد. حمایت خانواده و دانشگاه با ریسکپذیری رابطه معنیداری ندارد. همچنین نتایج حاکی از رابطه مستقیم و معنیدار بین حمایت خانواده و دانشگاه و امید است.
سنجش تأثیر فضیلت سازمانی بر خلاقیت فراشناختی
زهرا فروتنی، عطیه بحرانی و فهیمه یزدانمهر
چکیده: یکی از مهمترین منابع شایستگی های پایدار در هر سیستمی، منابع انسانی خلاق آن است و سطح پیشرفت هر جامعه با خلاقیت آن در ارتباط است. نظر به اهمیت موضوع ، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فضیلت سازمانی و مؤلفه های آن بر خلاقیت فراشناختی معلمان است. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است و از این لحاظ که نتایج آن می تواند مورد استفاده قرار بگیرد، کاربردی محسوب می شود. جامعه آماری تحقیق، دبیران مدارس متوسطه دخترانه شهرخوی و ابزار سنجش متغیرها دو پرسشنامه استاندارد فضیلت سازمانی کامرون و همکاران (2004) و سنجش خلاقیت تورنس(1979) بود. برای پردازش و تحلیل داده ها از نرم افزارهای spss وPLS استفاده شد. حاکی است که در سطح اطمینان 95% الگوی ساختاری تحقیق، از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج حاصل از تحلیل مسیرالگوی ساختاری نشان می دهد، فضیلت سازمانی و سه مؤلفه آن (خوش بینی، اعتماد و همدردی) بر خلاقیت فراشناختی معلمان تاثیر مستقیم، مثبت و معناداری دارند ؛ ولی تاثیر دو مؤلفه انسجام و بخشش بر خلاقیت فراشناختی معلمان از نظر آماری معنادار نیست.
بررسی تأثیر یادگیری بر نوآوری با نقش تعدیلگری اینرسی سازمانی
طاهره بابازاده، محمد دوستار و محمود مرادی
در این پژوهش ضمن بررسی تأثیر یادگیری بر نوآوری سازمانی اثرات وجود اینرسی به صورت متغیر تعدیلگر مورد مداقه قرار می گیرد. روش پژوهش ازنظر هدف،کاربردی بوده که با بهکارگیری ابزار پرسشنامه و روش پیمایشی، دادههای موردنیاز جمع آوری شده است. جامعه آماری این تحقیق سازمانهای دولتی استان گیلان میباشد. تعداد این سازمانها در حدود 80 سازمان است که بر اساس برنامه توسعه مدیریت تعداد نمونه 50 سازمان برآورد شد. تجزیه و تحلیل در سطح سازمانی میباشد. بهمنظور تحلیل آماری اطلاعات جمعآوریشده از نرمافزارهای spss و smart pls2 استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان دادکه یادگیری سازمانی دارای تأثیر قابلملاحظهای (759/19)، بر نوآوری است و همچنین اینرسی سازمانی نقش تعدیلگری (408/2) بر رابطه بین یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی دارد. نتایج نشان داد که یادگیری سازمانی بر نوآوری سازمانی و نیز بر همهی ابعاد نوآوری (خدماتی، فرآیندی، رفتاری و مدیریتی) تأثیر مثبت و معنادار و اینرسی سازمانی اثر تعدیلگری منفی بر رابطه یادگیری و نوآوری دارد. حضور اینرسی سازمانی باعث کاهش تأثیر اثر یادگیری بر نوآوری میشود؛ همچنین اینرسی روانشناختی و هزینه برگشت ناپذیر اثر تعدیلگری منفی و اینرسی عملی اثر تعدیلگری مثبت در رابطه یادگیری و نوآوری در سازمانهای دولتی دارند.
شناسایی مؤلفه های نوآوری باز و ارائه مدل برای پیاده سازی نوآوری باز در دانشگاه
مهدی مهاجرانی، فریبا کریمی و محمد علی نادی
چکیده: هدف اصلی این پژوهش، شناسایی مؤلفه های نوآوری باز و ارائه مدل برای پیاده سازی نوآوری باز در دانشگاه بود. پژوهش حاضر از نوع کیفی است که با استفاده از تحلیل مضمون و به شیوه استقرایی، مؤلفه های نوآوری باز، شناسایی و استخراج شدند. حوزه پژوهش، مقالات و کتب مربوط به نوآوری باز در بازه زمانی سالهای 2007 تا 2018 بود. تحلیل مضمون، روشی برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در داده های کیفی است. تحلیل مضمون از روشهای مختلفی انجام می شود. در این پژوهش از «شبکه مضامین» استفاده شد. روایی پژوهش، با روش ممیزی کردن از سوی داور، مورد تأیید قرار گرفت. برای محاسبه پایایی، کدگذاری با مطالعه سطر به سطر منابع منتخب و به صورت دستی توسط دو نفر به صورت جداگانه انجام گرفت و بعد از اتمام کدگذاری، نتایج این دو کدگذاری با یکدیگر مقایسه و از روش هولستی استفاده شد. پس از مطالعه و انتخاب و کدگذاری متون مقالات مرتبط با نوآوری باز، تعداد 54 مضمون پایه ای از بخش های مختلف متون مقالات استخراج گردید. از این مضامین پایه ای تعداد 10 مضمون سازمان دهنده و در نهایت سه مضمون اصلی و فراگیر «عوامل سازمان نگر» ، «عوامل مشتری نگر» و «عوامل رابطه نگر» استخراج شدند. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل مضمون و شناسایی مؤلفه های نوآوری باز استخراج شده، مدلی برای پیاده سازی نوآوری باز در دانشگاه ارائه شد که این مدل مؤلفه های تأثیرگذار بر پیاده سازی نوآوری باز در دانشگاه را در سه گروه عوامل مرتبط با سازمان و ساختار سازمانی دانشگاه، عوامل مرتبط با مشتریان دانشگاه و عوامل مرتبط با ارتباطات داخلی و بیرونی دانشگاه دسته بندی کرد.
رابطه سبک مدیریت کلاس معلمان و خلاقیت دانش آموزان بامیانجی گری بهزیستی روان شناختی دانش آموزان
محمد مهدی شریعت باقری و آزاده شمسایی
چکیده: هدف اصلی از پژوهش حاضر، تعیین رابطه سبک مدیریت کلاس معلمان و خلاقیت دانشآموزان با میانجی گری بهزیستی روان شناختی دانشآموزان مقطع اول متوسطه بود. روش پژوهش، توصیفی (غیرآزمایشی) و طرح از نوع طرحهای همبستگی، جامعه آماری پژوهش تمام دانشآموزان دختر مقطع اول متوسطه شهرستان چهاردانگه (حدود 1100 نفر) و معلمان آن ها (حدود 130 نفر) در سال تحصیلی 97-1396 بودند . به منطور برآوردحجم نمونه با استفاده ازجدول کرجسی ومورگان (1979)، از میان جامعه آماری، نمونهای به حجم 285 نفر دانشآموز و 97 نفر معلم تعیین و انتخاب نمونهها با روش نمونه گیری تصادفی ساده و براساس لیست اسامی معلمین و دانشآموزان و ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خلاقیت عابدی (1363)، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (۲۰۰۲)، پرسشنامه سبک مدیریت کلاس هوی (2000) بود. تحلیل دادههای این پژوهش با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی میانگین، واریانس و آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر نشان داد بین سبک مدیریت کلاس معلمان با خلاقیت و بین سبک مدیریت کلاس معلمان با بهزیستی روان شناختی دانش آموزان مقطع اول متوسطه رابطه معناداری وجود دارد همچنین بین خلاقیت دانش آموزان مقطع اول متوسطه با بهزیستی روان شناختی آنان رابطه وجود دارد. نتایج کلی پژوهش نشان داد که بین سبک مدیریت کلاس معلمان و خلاقیت دانشآموزان با میانجی گری بهزیستی روان شناختی دانشآموزان مقطع اول متوسطه رابطه وجود دارد.