شماره 26 فصلنامه «پژوهش های ادبی قرآنی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بیست و ششمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش های ادبی ـ قرآنی» به صاحب امتیازی دانشگاه اراک با مدیر مسؤولی ابراهیم ابراهیمی و سردبیری محسن ذوالفقاری منتشر شد.
در این فصلنامه در 7 مقاله و در 164 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
بررسی زبان شناختی روش کاربست ترادف در قرآن (با محوریت آراء علامه طباطبایی)
ابراهیم ابراهیمی، علیرضا طبیبی، فاطمه دست رنج و ملیحه رمضانی
چکیده: ترادف از جمله روابط مفهومی است که مورد توجه اصولیون، عالمان علوم قرآنی و نیز زبانشناسان قرار گرفته است. شناخت روش های کاربست ترادف در تعامل با نوع همپوشانی واژگان و ترسیم میدان معناشناسی واژگان مترادف و بررسی تمایزات و فروق آن، برای فهم صحیح معانی آیات، ضرورت بسیار دارد؛ لذا سوال اصلی این پژوهش، آن است که روش کاربست ترادف در قرآن به لحاظ زبان شناختی چه صورت هایی دارد؟ بررسی روش کاربست ترادف در قرآن با روش تحلیلی و رویکرد معناشناسی، بیانگر آن است که عنایت به وحدت سیاق و پذیرش فرق بین اصل معنایی واژگان، حاکی از وجود نوعی ترادف نسبی در قرآن است که علامه از آن با عنوان «کالمترادف یا شبه ترادف» یاد می کند؛ بنابراین ترادف به معنای انطباق در هسته اصلی معناشناختی با وجود تفاوت در جنبه های عاطفی، در واژگان متقابل در وسعت معنا و شمول معنایی در جانشین سازی و تفاوت در همنشین ها امری محقق و واقع است اما به معنای جایگزینی دقیق واژه ها نیست؛ بنابراین با تبیین روابط مفهومی در سطح واژه و با تفکیک بین هم معنایی مطلق و نسبی، وجود هم معنایی مطلق پذیرفته نیست.
بینامتنیّت واژگان و مفاهیم قرآنی در منظومهی ویس و رامین
علی تسنیمی و ریحانه صادقی
چکیده: ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی منظومهای است رئالیستی و مبتنی بر داستانی کهن، بازمانده از روزگار اشکانیان به زبان پهلوی که در قرن پنجم هـ . ق. منظوم گشت. از آن جایی که این منظومه مربوط به دوران پیش از اسلام است، چندان انتظار نمیرود که در آن به مفاهیم قرآنی اشاره شدهباشد؛ در حالی که شاعر در آن از واژگان و مفاهیم قرآن کریم در تبیین گزارهها و نظم ابیات به وفور بهره گرفتهاست. پژوهش حاضر بر آن است تا منظومه مذکور را براساس پیوندش با آیات و مضامین قرآنی و برپایه نظریّه بینامتنی مورد نقد و بررسی قرار دهد. شیوه پژوهش براساس روش تحلیلی- توصیفی است و مبانی نظریِ آن نیز بر پایه آرای نظریّه پردازان بینامتنی است تا افزون بر نشان دادن ساختار منسجم ابیات، آشکار گردد که شاعر با چه ترفندهای ادبی ای، این مضامینِ وحیانی را در مثنوی خویش بهکاربردهاست. برآیند تحقیق حاکی از آن است که با وجود ادبیّات خاصّ غنایی حاکم بر متن و جلوهگری عشق و غنا در آن، شاعر تحت تأثیر حقایق قرآنی و عقاید اسلامی، از گزارههای قرآنی به طور مشهودی بهره بردهاست؛ بهگونهای که این اثر را افزون بر منظومهای غنایی، به مجموعهای از باورهای اسلامی و دینی شاعر در ذهن مخاطب جلوهگر میسازد.
تحلیل متن سوره مریم براساس نظریه کنش گفتاری با تأکید بر الگوی جان سرل
صحبت اله حسنوند
چکیده: کاربست نظریههای جدید زبان شناسی در تحلیل متون دینی، افقهای جدیدی را در برابر پژوهشگران هر دو حوزه قرار میدهد. نظریه کنشهای گفتاری آستین و سرل از جمله این نظریه ها میباشد. بررسی ارتباط میان ذهن گوینده و کنش و کاری که با زبان انجام میشود، هدف اصلی این نظریه زبان شناسی است که با تأثیر از مطالعات فلسفه تحلیلی مطرح شد. به کارگیری این نظریه در تحلیل متن قرآن، لایههای عمیقی از معانی آیات را آشکار می سازد و نشان می دهد که چگونه می توان از گزاره ها و اسلوبهای شایع در قرآن با توجه به سیاق و بافت آیات، معانی متعددی برداشت کرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر الگوی جان سرل در این نظریه، به تحلیل کنشهای گفتاری در سوره مریم میپردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که از میان کنشهای پنجگانه سرل، کنشهای اظهاری، ترغیبی و سپس عاطفی بیشترین بسامد را در این سوره دارند. کنش اظهاری غالبا به منظور باز خوانی سرگذشت اقوامی است که به دلیل غفلت و سرپیچی از پیشوایان دینی، دچار گمراهی و در نهایت هلاکت شده اند. کنش ترغیبی ضمن آگاه نمودن مخاطبان از سرنوشت پیشینیان، آنان را به پیمودن مسیر سعادت و رستگاری تشویق می کند و کنش عاطفی نیز برای بیان حالات و شرایط روحی و عاطفی شخصیتهای مذکور در سوره مریم میباشد. غالب این کنشها به صورت غیر مستقیم میباشند و توان تعبیری و عمق معانی آیات به گونهای است که در بسیاری از موارد بیش از یک کنش گفتاری در این آیات وجود دارد.
بررسی تطبیقی رویکرد معناشناختی مفسرین و رویکرد زبانشناسی شناختی در درک آیات مرتبط با سوره های مکی و مدنی
فاطمه دریس، الخاص ویسی، بهمن گرجیان و ساسان شرفی
چکیده: در مطالعات وابسته به حوزه تفسیر قرآن، همواره به موضوع مکی و مدنی بودن سورهها به جهت استفاده از دلالات مستنتج از این مقوله تاکید فراوانی شده است. در باب ضرورت شناخت و تشخیص سورههای مکی از سورههای مدنی همین قول کفایت میکند که دانشمندان برجسته علوم اسلامی نظیر سیوطی(1418) و نیشابوری(1416)، کسانی را که به این حوزه اشراف ندارند را از ورود به حوزه تفسیر قرآن منع کردهاند. در همین راستا این پژوهش در صدد آن است که با بررسی کاربرد طرح وارههای تصویری در قرآن کریم و مقایسه سه شاخص فراوانی، نوع و هدف از کاربست این نظریه در سورههای مکی و مدنی، به مقایسه یافتهها با محتوای موضوعی سورههای مکی و مدنی از دیدگاه مفسران قرآن بپردازد تا میزان همسویی و تطابق مطالعات زبانشناختی مدرن را با تفاسیر محققان علوم قرآنی ارزیابی کند. در این پژوهش، تمامی آیات قرآن کریم از لحاظ کاربرد طرح واره بررسی شده و نوع طرح واره به همراه مفهوم اساسیای که طرحواره برای انتقال آن نقش ایفا می کند، بررسی و شمارش شدهاند. پس از آن آمار مجزایی از سورههای مکی و مدنی، بر اساس سه شاخص فراوانی و نوع و هدف، تهیه شده است. آنچه از تحلیل این دادهها و مقایسه یافتهها با نظر محققان و مفسران حوزه علوم تفسیری و علوم قرآنی بر میآید، نشاندهنده آن است که میان مفاهیمی که توسط طرح وارهها مفهومسازی شده و مفاهیمی که این دانشمندان راجع به تفاوت سورههای مکی و مدنی اعلام میکنند، همسویی معناداری وجود دارد.
کاربست اعتبارسنجی روایات و منقولات تاریخی در نقـد خوانش ادبی معـاصر از قصص قرآن با تأکید بر دیدگاه ادبی آیت الله جوادی آملی
محمدحسین بیات، نجمه قربانی افخم و علی شریفی
چکیده: داستان های قرآن در مواضع و سیاق های گوناگون ذکر شده است. این پراکندگی و تفاوت سبک های بیان قصص در گفتمان آیات، شبهه راهیابی تعارض به متن قرآن را در ذهن مخاطب تداعی می نماید؛ این در حالی است که با بهره گیری از قراینی می توان ضمن پاسخگویی به شبهاتی چون تاریخ مندی و متن ادبی و بلاغی بودن قرآن، در رد ادعای مذکور مبادرت ورزید. روایات منتسب به معصومین از جمله قراین ناپیوسته ای به شمار می روند که نقش مؤثری در تبیین آیات الهی ایفا می نمایند. لکن با عنایت به احتمال ورود اسرائیلیات به منابع روایی، ارجاع به این مصادر را با مشکل مواجه ساخته و زمینه را برای ادبی و بلاغی دانستن قصه های تاریخی قرآن می گشاید. از سویی از آنجا که موارد گوناگونی از اشتراک میان داستان های قرآن و نقل های تاریخی مشاهده می شود، با نظر به اینکه گاه حلقه های مفقود قصص در تاریخ یافت می شود، کاربست داده های تاریخی در تفسیر داستان های قرآن نافع می نماید و کمک شایانی نیز در پاسخگویی به شبهاتی که، تنها روش فهم قرآن را روش ادبی و تحلیل متن می داند، خواهد نمود. بر این اساس پژوهش حاضر از رهگذر تأمل در آرای اندیشمندان مسلمان به ویژه آیت الله جوادی آملی و با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به این پرسش کلیدی که «کارکرد روایات و منقولات تاریخی در نقد خوانش ادبی معاصر از قصص قرآن چگونه ارزیابی می شود؟» پاسخ داده است.
بینامتنیت قرآنی در طربال مجالس براساس نظریه ژرار ژنت
الهام خدابخشی، مریم محمودی و پریسا داوری
چکیده: بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد جدید است که به ارتباط و تعامل بین متون میپردازد. بر اساس این نظریه، متون و گویندگان آنها از یکدیگر متأثر هستند و آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمههای ادبی و فکری یکدیگر بهرهمند شدهاند. استفاده از مفاهیم و تعلیمات قرآنی از دیرباز در بین شاعران و نویسندگان فارسی زبان برای اعتبار و غنای سخن خویش مرسوم بوده است. جنبههای ادبی و بلاغی قرآن همراه با مفاهیم و آموزههای اخلاقی آن باعث این توجه شده است. طرب المجالس یکی از آثار نثر فارسی در قرن هشتم است. دورهای که بهواسطۀ تأثیر قرآن و حدیث و ادبیات عرب بر ادبیات فارسی، یکی از قابل توجهترین دوران است. نویسنده کتاب توانسته با استفاده از آیات و احادیث کتاب را بهگونهای اخلاقی و آموزنده تحریر کند. انس و آشنایی هروی با قرآن و معارف دینی و عرفانی در تمام این اثر به چشم میخورد. نویسندگان این مقاله برآنند که با شیوه توصیفی – تحلیلی و روش نقد بینامتنیت ژرار ژنت این ویژگی طربالمجالس را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. نتایج تحقیق نشان میدهد که دو نوع بینامتنیّت صریح و ضمنی در طربالمجالس دیده میشود. بیشترین بهرة نویسنده از بینامتنیت صریح است که به شکل اقتباس از آیات قرآن به اشکال و دلایل مختلف صورت گرفته است.
تحلیل بافت متنی آیات «نفخ صور» بر اساس معناشناسی واژگانی، کارکردشناسی حروف و زیباییشناسی
نهله غروی نائینی، نصرت نیل ساز و کاووس روحی برندق
چکیده: بیشتر مفسران بهتصریح یا تلویحاً به وقوع دو نفخه (إماته و إحیاء) در انتهای عالم هستی معتقدند. گروهی نیز قائل هستند که آیات قرآن از وقوع سه نفخه حکایت دارد و تعداد اندکی نیز سخن از وقوع چهار نفخه به میان آوردهاند. در خصوص تقدم و تأخر رویدادهای آستانه قیامت نیز میان صاحبنظران اختلاف نظر وجود دارد. هدف از این پژوهش تحلیل بافت متنی آیات نفخ صور و ارائه تصویری روشن از تعداد نفخهها و حوادث متعاقب آن است تا در نهایت به این سوال پاسخ دهد که کدامیک از دیدگاههای مفسران با بافت متنی آیات نفخ صور انطباق دارد. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، از طریق معناشناختی واژگانی صعق و فزع به تفحص گسترده در 212 تفسیر و تحلیل آراء مفسران در خصوص تعداد نفخات و تقدم و تأخر مشاهد الساعه پرداخته است. همچنین با تحلیل کارکردهای ادبی برخی حروف بهکار رفته در این آیات، نظیر حرف «فاء» و حرف «ثمَّ» و توجه به عنصر سیاق، قرائن متصل و برونبافت لفظی و معنوی و نیز تحلیل زیباییشناسی مبتنی بر انسجام واژگانی نشان داده است که قرآن کریم، خبر از وقوع سه نفخه فزع، صعقه و إحیاء در آستانه قیامت داده است و حوادث مسمّی به مشاهد الساعه پس از نفخه اول روی خواهند داد.