در این رهگذر باید زنده نگاه داشت یاد و نام این اولین اشعه آفتاب دفاع و مجاهدت را. باید پاس بداریم حرمت اشتیاقشان به میهن را. باید در وجودشان محو شویم و همه بشویم یکی. یکی که دنیا در عظمتش سر تعظیم فرود میآورد.
روایت امیر استقامت تنها نمونهای از صدها و شاید هزاران نمونه دیگر است که از هرچه داشتند، گذشتند تا امروز فرزندانمان در کمال آسایش و رفاه با مطالعه سرگذشت آنان، درس شجاعت، دلاوری و ازخودگذشتگی بیاموزند.
یادمان نرود که روزی اسم و عظمت ارتشی در صحنه جنگ، دشمن را به وحشت و لرزه میانداخت و حضور ارتشی نشانهها و مدالها را نقش بر زمین کرد و از طرف دیگر این شیران روز، زاهدان شب بودند و سر بر سجده و نگاه اشکبارشان، نشان از اطاعت و خوف از خدا را تداعی میکرد و این رمز پیروزی بود.
در این کتاب سخن از کسی است که عشق حقیقی را درک کرده و در مسیر رسیدن به معشوق قدم برداشته و به کمال مطلوب رسیده است. آری، آن کس که مشتاق پرواز بود و میل خزیدن نداشت، زیرا شرط اول پرواز را دل کندن از زمین میدانست. آن کس که خود را وقف کرد و در باور ژرفاندیشان حل شد. اهل همین جا بود و تا همسایگی خدا پیش رفت. او رفت تا از سوختن به ساختن برسد تا سرخی غروب یادگار لالههای پرپر باشد. تا اولینهای مجاهدت باشد، اولینهایی که ابر حسرت میخورد سبک باریشان را. هنوز هم ایثار، در سوگواری رفتن او تفسیرگوست؛ هنوز هم در نبودش مرثیه اشک میسراید.
مردی که برای دنیا آفریده نشده بود و دنیا وقتی نتوانست او را بفریبد دامها بر سر راهش قرار داد و رقبایی دنیاپرست و دونفطرت برای آن به وجود آورد. عاقبت او را با یک طرز فجیع و ظالمانهای بدست مرگ سپارد و جهان او را به لقب شهید مفتخر کرد.
این کتاب کوششی برای تدوین و ترسیم چهره واقعی اولین شهید ارتشی، احمد فرزاد (زینلی)، از شهرستان ایثار و گذشت نجفآباد است، که در اولین روز شروع جنگ تحمیلی جان خود را فدای این مرز و بوم کرد و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
اثر حاضر در سه بخش طراحی و تدوین شده است که در بخش اول زندگینامه مختصر و مفیدی از شهید جاویدالاثر احمد فرزاد آورده شده است و در بخش دوم و سوم به بیان خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان شهید اکتفا شده است.
شهید فرزاد از دید تیمسار مهرآرا
نحوه آشنایی با شهید فرزاد به سال 1353 برمیگردد که بعد از گذراندن دوره عالی در شیراز به پادگان هفتگل منتقل شدم و در آنجا بود که شهید فرزاد را ملاقات کردم.
شهید فرزاد آن زمان آجودان فرماندهی بود، اکثراً از وی رضایت داشتند. حدود سال 1355 شهید فرزاد را به گروهان ما دادند. در آن زمان شهید فرزاد درجه ستوان یکمی داشت، من نیز تازه سروان شده بودم. وی علی رغم سختگیریهایش با پرسنل زیردست دوست بود و در بین پرسنل از محبوبیت خاصی برخوردار بود.
در زمان انقلاب شهید فرزاد به همراه شهید عاشوری در جلسات، نمایشگاهها و کتابخانههایی که برای امام(ره) برگزار میشد، حضوری پررنگ داشتند. همچنین اعلامیههایی را از نجفآباد همراه خود میآوردند و بین سربازان پخش میکردند. زمانی که امام خمینی(ره) دستور فرار سربازان را صادر کردند، شهید فرزاد مقدمات فرار سربازان را فراهم کرد.
من در اولین ساعات اولین روز جنگ اسیر شدم، وقتی اسیر شدم دیدم عراقیها تا چشم کار میکند تانک و نفربر پشت مرز آوردهاند. در اسارت برای هیچکس به جز درجهدارهایی از جمله شهید فرزاد گریه نکردم و خدا را شاکرم که شهید فرزاد طعم شیرین شهادت را چشید و تن به اسارت نداد.
کتاب «امیر استقامت» (اولین شهید ارتش شهرستان نجفآباد در جنگ تحمیلی)، تألیف حسین حاجعلی عسگری، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در ۱۴۷ صفحه به قیمت ۲۰ هزار تومان از سوی انتشارات سرو دانا منتشر و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. /د ۱۰۱/ش
منبع: ایبنا