مدیریت کیفیت در سازمانهای فرهنگی
به گزارش خبرگزاری رسا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی چاپ اول کتاب "مدیریت کیفیت در سازمانهای فرهنگی" نوشته سیدمحمدحسین هاشمیان را در تابستان 1391 و در 336صفحه منتشر کرده است.
یکی از امور مورد اهتمام در مبحث مدیریت، بحث از کیفیت و چگونگی ارتقای کیفیت است، لکن به این مقوله در عرصه فرهنگ کمتر توجه شده است. این امر متأثر از ویژگیهای فرهنگ، کثرت و تنوع مؤلفههای نظام فرهنگی، پیچیدگیها و دشواریهای مفهومی و عملیاتی مدیریت کیفیت در عرصه فرهنگ است.
آنچه نویسنده اثر حاضر را برای پژوهش در این زمینه برانگیخته است، عارضهای بیرونی در نظام فرهنگی جمهوری اسلامی است. نبود نظامی مشخص و جامع در مدیریت کیفیت محصولات فرهنگی موجب شده است که بهرغم صبغه فرهنگی انقلاب اسلامی، دستاوردهای فرهنگی آن با نقطه مطلوب فاصله داشته باشد. قلمرو موضوعی پژوهش حاضر، از بُعد مبانی تئوریک فرهنگع شاخصهایی چون انضمامی، و انسان ـ ساختاری نگریستن است و از بُعد مدیریتی، رویکرد سازمانی به کیفیت دارد و تحول فرهنگ را کمتر در فرم حوزه عمومی و بیشتر در قالب سازمانهای فرهنگ را مد نظر قرار داده است.
بر این اساس، در کتاب حاضر از مدیریت کیفیت در سطح سازمانهای فرهنگی بهعنوان یکی از مؤلفههای کلیدی حوزة عمومی فرهنگ بحث شده است. نویسنده تلاش کرده است الزامات گفتمانی طراحی یک نظام بهمنظور مدیریت و بهبود کیفیت محصولات فرهنگی در سه سطح مغزافزاری، نرمافزاری و سختافزاری را ارائه کند.
نویسنده در اثر حاضر از روش تحلیلی و توصیفی بهره گرفته است.
مباحث کتاب بر چهار فصل استوار است. در فصل اول، با عنوان «از سیاستگذاری فرهنگی تا مدیریت فرهنگی» بر آن است که ادبیات نظری مدیریت کیفیت فرهنگی به دلیل ماهیت میان رشتهایاش، تنوع زیادی دارد: از یکسو، ریشه در نظریه فرهنگ و سازمان و مدیریت دارد و از سوی دیگر، با نحوه تعریف ارتباط فرهنگ با دو نظام اقتصاد و سیاست مرتبط است. نویسنده در پاسخ به این پرسش که آیا اساساً فرهنگ قابل مدیریت است، معتقد است که قابل مدیریت است، لکن مدیریت فرهنگی از جنس مکانیک و مبتنی بر مبانی روششناسی اثباتگرایانه نیست، بلکه مدیریتی مشارکتی و ارگانیک و مبتنی بر روششناسی رئالیسم انتقادی است.
در فصل دوم با عنوان «از بازاریابی فرهنگی تا مدیریت کیفیت فرهنگی» نویسنده بر آن است که هر سه نوع الگوی عمومی، صنعتی و خدماتی با توجه به ماهیت سازمانهای فرهنگی، در قلمرو مدیریت کیفیت مفید است. به عقیده وی در سازمانهای فرهنگی عمومی و دولتی، با الگوهای عمومی، در سازمانهای فرهنگی که رویکرد صنعتی دارند، با الگوهای صنعتی مدیریت، و در سازمانهای فرهنگی که به خدمات فرهنگی میپردازند، با الگوهای مدیریتیِ خدماتِ عمومی و خصوصی میتوان کیفیت محصولات و فراوردههای فرهنگی را بهبود بخشید.
در بحث از الگوی مفهومی مدیریت کیفیت فرهنگی، وی بر آن است که میتوان با توسعه و تعمیق بیشتر آن به تنوع بخشی الگوی برای انطباق بیشتر با الزامات و اقتضائات سازمان متنوع فرهنگی در سطح عملیاتیتر اقدام کرد. با بررسی مبانی نظری الگو، تعریف نحوه رابطه دین و فرهنگ، و از سوی دیگر، فرهنگ، اقتصاد و سیاست مهمترین رویکردهای الگو، و در سطح کارکردی نیز سه لایه مغزافزار، نرمافزار و سختافزار از مهمترین عناصر مؤثر در کیفیت محصولات فرهنگی بهشمار آمدهاند.
نویسنده در فصل پایانی تلاش کرده است که نشان دهد الگوی پیشنهادشده برای پژوهشهای کلینیکال و کاربردی، ظرفیت بهبودبخشیدن به کیفیت محصولات فرهنگی را دارد.