کتاب «نفس های سوخته» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، مؤسسه بوستان کتاب وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم کتاب «نفس های سوخته(داستان های واقعی و عبرت آموز درباره اعتیاد)» تهیه شده در معاونت فرهنگی و تبلیغی این دفتر را منتشر کرده است.
اعتیاد یکی از مهم ترین معضلات جوامع امروزی است که پیامدهای زیان باری را برای افراد و جامعه انسانی به وجود آورده است؛ بدیهی است، مطالعه شرح حال ناگوار معتادان و یا اتفاقات تلخ زندگی کسانی که اسیر این دام فربنده شده و یا از آن رهایی پیدا کرده اند، اموزه ها و تجربه هایی را به دست می دهد که می تواند برای خوانندگان، مفید و مؤثر باشد.
کتاب حاضر، به ماجراها و داستان های واقعی از زندگی کسانی که با معضل اعتیاد مواجه بوده، می پردازد.
اثر پیش رو، ابزار ارزشمندی برای مبلغان و واعظان است تا آموزه های اخلاقی و دینی را با چاشنی اثرگذار حکایاتی عبرت آموز، به مخاطبان خویش ارائه دهند و به سلامت فکری و رفتاری آحاد جامعه کمک کنند؛ چرا که داستان گویی و بصیرت آفرینی و هدایت جامعه، به ویژه برای زوج های جوان، نقش مهمی دارد.
بر این اساس، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با حمایت مالی سازمان امور اجتماعی وزارت کشور کوشیده است با تألیف کتاب حاضر، تحت عنوان «نفس های سوخته؛ داستان واقعی و عبرت آموز درباره اعتیاد»، گامی در این مسیر برداشته باشد.
این اثر در صدد است با محوریت داستان ها و حکایت های واقعی زندگی افرادی که مستقیم و غیر مستقیم آسیب های ناشی از این پدیده شوم را تجربه کرده اند، ابعاد این پدیده را بیان کند.
ساختار کتاب:
در این اثر در دو فصل «عوامل و زمینه های اعتیاد» و «عوارض و پدیده های اعتیاد» این پدیده بررسی شده است.
در فصل اول، عوامل و زمینه های فردی مطرح شده که از جمله آنها می توان به انزوا و تنهایی، نداشتن اعتماد به نفس، اعتماد به نفس کاذب، اعتماد بی جا به دیگران، توهم قدرت کاذب، غرور، عشق کاذب، کنجکاوی کودکی، بیکاری، جهل نادانی، خوشگذرانی، انتخاب راه اشتباه برای تحقق آرزوها، درمان کاذب و خود فریبی اشاره کرد.
بخش دوم از فصل اول کتاب «نفس های سوخته» درباره عوامل و زمینه های اجتماعی است که در آن به داستان هایی با موضوع مرگ همسر، فقدان محبت در خانواده، اعتیاد اعضای خانواده، بی توجهی پدرف دعواهای خانوادگی، فقدان مادر و پدر، در جست و جوی آرامش کاذب، نابودی آرزوها، تحقیر، تصمیم عجولانه، ازدواج اجباری و دوستان ناناب پرداخته شده است.
در فصل دوم این اثر که نویسنده در آن به عوارض و پدیده های اعتیاد اشاره کرده است، نویسنده ابتدا به عوارض و پیامدهای فردی اعم از آسیب مغزی، زوال عقل، غلبه توهم، تجربه وحشتناک، عصبانیت، خودازادی، سقوط از انسانیت به حیوانیت، آسیب های روحی و روانی می پردازد و داستان هایی را در راستای این عوارض بیان می کند.
در بخش دوم این فصل به عوارض و پیامدهای اجتماعی اعتیاد پرداخته و به داستان های عبرت آموزی در این باره اشاره می شود که موضوعات این داستان ها عبارت از مرگ فرزند، قتل همسر، قتل فرزند، فحاشی و توهین، آوارگی، بی غیرتی شوهر، اجبار به اجاره رحم، بی رحمی، از بین رفتن مهر و عاطفه، اخراج از دانشگاه، تزلزل موقعیت اجتماعی، فرو رفتن در باتلاش جرم و فساد، کلاهبرداری و دزدی است.
برشی از کتاب:
غرور
از سن خیلی کم، یعنی 17 سالگی شروع کردم. من با خانواده ام هم مشکلی نداشتم و آنها همیشه حامی من بودند؛ ولی چیزی که مرا به اعتیاد کشاند، غرورم بود. در یک توهمی به سر می بردم که گمان می کردم قادر بر انجام هر کاری هستم. عقیده داشتم که آدم خودش باید هر چیزی را تجربه کند تا خوب و بدش را بفهمد؛ ولی این تجربه برای من خیلی گران تمام شد، چون تأثیرات روحی عمیق و بدی روی من داشت. حالا به این حقیقت رسیده ام که آدم نباید همیشه همه چیز را تجربه کند، بلکه در بسیاری از موارد باید از تجربیات دیگران استفاده کند و آگاهی و دانش خود را بالا ببرد. نکته ای را که می خواهم بگویم این است که وقتی کسی معتاد می شود، باید خودش تصمیم بگیرد که ترک کند و سخت گیری خانواده هیچ تأثیری ندارد. خانواده باید نقش هدایتگر داشته باشند و با یک معتاد مثل یک بیمار رفتار کنند.
فقدان محبت در خانواده
من میلاد، تنها فرزند خانواده هستم و پدرم دندانپزشک و مادرم معلم است. از نظر مادی، کمبودی نداشتم؛ اما پدر و مادرم همیشه از من توقع زیادی داشتند. دوست داشتند بین فرزندان اقوام و آشنایان، سرآمد همه باشم؛ چه از نظر درسی و چه از جهات دیگر. همین فشارهای بیش از حد بود که به فکرم رسید که به دنبال آرامشی در این تلاطم باشم. دوستانم هم مرا به چشم یک بچه لوس می دیدند و همیشه به تمسخر می گفتند تو حتی عرضه کشیدن یک پک سیگار را هم نداری و من هم که میخواستم کم نیاورم و خودم را به آنها نشان بدهم، اولین بار لب به سیگار زدم. وقتی نخستین پک را زدم و دودش را قورت دادم، حالم به هم خورد و خیلی سرفه کردم. این آغازی بود برای مصرف سیگار. اوایل، دود سیگار آرامش خوبی به من میداد و خوش می گذشت؛ اما کم کم احساس می کردم سیگار هم چاره کار نیست و این طور شد که دنبال مواد رفتم. ابتدا مواد را در خانه دوستان مصرف می کردم و پولی هم برای ان نمی دادم، اما کم کم که وابسته اش شدم، همان دوستم را که در مهمانی ها برایم مواد می آورد، به خانه مان دعوت کردم و مواد را آنجا با هم مصرف می کردیم . کم کم از مواد مفت خبری نبود و تا پول مواد را نمی پرداختم، مواد را تحویلم نمی داد و دیگر در این موضوع، رفاقت معنایی نداشت. وقتیک ه پدر و مادرم متوجه شدند، تنها شاخه درخت زندگی شان معتاد شده است، درک این موضوع برای انها خیلی سخت بود و دیگر از پول توجیبی های گذشته خبری نبود و به جایی رسید که با فروش لوزم شخصی خودم مثل ساعت مچی، پول مصرف مواد را تأمین می کردم.
علاقهمندان برای تهیه این کتاب میتوانند به آدرس قم، چهار راه شهدا، فروشگاه مرکزی مؤسسه بوستان کتاب، و دیگر شعب این مؤسسه در تهران، مشهد و اصفهان و یا به آدرس اینترنتی این مؤسسه به نشانی www.bustaneketab.ir مراجعه کنند و یا با شماره تلفن ۰۲۵۳۱۱۵۱۱۸۷ و ۰۲۵۳۱۱۵۱۲۵۰ تماس حاصل نمایند. /۹۹۸/ن ۶۰۱/ش