یادی از هشت جهادی سفر کرده
تلاش بسیار و پُرکاری بابرنامه و همّت والا و نیت خداپسندانه و روحیه مخلصانه و در یک کلام «مجاهده» یکی از مؤلفه هایی هست که در تحلیل زندگی و اندیشه افراد و شخصیت ها می تواند محل توجه و تأمل اهل نظر باشد. بی گمان اسفندماه 1398 یکی از تلخ ترین ایام زندگی همه ایرانیان هست که کشور درگیر ویروس کرونا شد و هموطنان بسیاری درگذشتند. شخصیت هایی غریبانه به دیار باقی شتافتند که برخی از آنها را به این مولفه (پُرکاری و پشتکار و تلاش بسیار) می شناختم. در این نوشتار به تعدادی از این شخصیت ها و درگذشتگان اسفندماه گذشته می پردازم که در ایام چهلمین روز درگذشت آنهاییم: 1. استاد ارجمند سید هادی خسروشاهی، دانشور، مبلّغ، نویسنده و مترجم جهادی؛ 2. حامد جلالی کاشانی، فعال فرهنگی و رسانه ای جهادی؛ 3. حجت الاسلام احمد خسروی، طلبه و مبلغ جهادی؛ 4. حجت الاسلام اکبر دهقان، مبلغ و مفسّر و نویسنده جهادی؛ 5. مهندس حسین شیخ الاسلام، کارشناس سیاسی و دیپلمات جهادی؛ 6. مهندس حسینعلی عظیمی، جهادگر باسابقه و برجسته و از احیاگران اندیشه و مرام جهادسازندگی در دوره اخیر؛ 7. حجت الاسلام محمدمهدی صالحی، روحانی و مبلغ دانشگاهی و مدیر نهادی پُرتلاش؛ 8. آیت الله سید هاشم بطحایی گلپایگانی، که تا همین اواخر در سنگر حوزه و دانشگاه و مجلس خبرگان و تبلیغ فعال بود.
شاید بتوان گفت ویژگی مشترک این افرادی که از نزدیک یا دور آنها را می شناختم «پُرکاری» و «جهادی بودن» و «خستگی ناپذیر بودن» اینها بود و امیدوارم که خدای متعال، آنها را به پاس تلاش و جهادی و پشتکار و همت و دغدغه های آنها در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، غریق رحمت بیکرانشان بکند و اولیای الهی محشور نماید.
استاد خسروشاهی. کمتر پژوهشگر یا اهل کتابی است که اسم استاد سید هادی خسروشاهی را نشنیده یا کتابی از او ندیده باشد. در موضوعات متنوعی از ایشان کتاب و اثر به یادگار مانده است. از کتاب داستان و مجله برای کودک و نوجوان تا ترجمه آثار و خاطرات خودش درباره شخصیت ها و گروه ها و نهضت های اسلامی یا ترجمه یا تدوین و احیای آثار اهالی فرهنگ و دین و مبارزه و این اواخر هم راه اندازی کتابخانه ارزشمند «مرکز بررسی های اسلامی» در پردیسان قم. واقعاً در نوشتن و تحقیق و مطالعه، روحیه جهادی و خستگی ناپذیری داشت. رهبر معظم انقلاب هم در پیامشان روی ویژگی های «جهادی» و «خستگیناپذیری» رفیق دیرین خود صحّه گذاشتند.
حامد جلالی کاشانی. حامد جلالی از همکاران سابق ما در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بود و به اذعان دوستان و همکاران، پُرتلاش و جهادی و البته منظم و منضبط بود. کاری به او می سپردی خیالت جمع بود. دوست داشت کار را به بهترین شکل و حرفهای انجام دهد. برخلاف برخی جهادیها، دقیق و منضبط بود. زمان دانشجویی اش هم فعال بود و احساس مسئولیت بالایی داشت. همه همکاران خاطرات خوشی از ایشان داشتند. امیدهای زیادی به او بود؛ اما تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد.
احمد خسروی. حجت الاسلام خسروی را بیشتر به عنوان یک مبلغ جهادی در مناطق محروم می شناختیم. دغدغه فقر و محرومیت مردم و رفع مشکلات معیشتی و رفاهی و آموزشی مردم داشت و به تعبیری، فقر و محرومیت مردم، آرامش را از زندگی اش گرفت. دائم در تلاش و تکاپو بود. تا این اواخر هم در محرومیت زدایی جنوب کشور به ویژه منطقه سیستان و بلوچستان و حتی وقوع سیل های ویرانگر سال گذشته حاضر بود. در پیاده روی اربعین حضور فعالی داشت. ادعا نداشت. صاف و ساده و سالم و بی تکلّفی بود. آدم پُرمدعایی نبود. با همه فعالان انقلابی روابط خوبی داشت؛ حتی کسانی که مواضع سیاسی اش را نمی پسندیدند به خاطر اخلاق و روحیات و اخلاصش، دوستش می داشتند. جمله هایش در معرفی خودش در فضای مجازی، دلنشین و گویای سادگی و صفای اوست: «روضه خوان و طلبه ای ساده، مشغول کارهای مثلاً فرهنگی. سؤال بپرسید، بلد باشم جواب می دهم».
اکبر دهقان. نام حجتالاسلام اکبر دهقان را اولین بار با کتاب های مبلغ مخلص و مجاهد حجت الاسلام قرائتی و مرکز درسهایی از قرآن دیدم. همکار قدیمی و پُرتلاش و بی ادعا و زحمتکش. این مفسر مردمی قرآن، تلاش و دغدغه زیادی در ترویج معارف قرآنی داشت و کتاب ها و کتابچه های زیادی نوشت. درباره تفسیر و معارف قرآن، دغدغه داشت. مبلغ کاروانهای حج و عمره بود، مسائل دینی را جدی می گرفت و تلاش داشت همگان پایبند آداب اسلامی و احکام شرعی باشند. حدود یک سال و نیم در جبهه حضور داشت و به بهانه درس و بحث و طلبگی، فیض جهاد و نبرد در راه حق را از دست نداد. این اواخر درس های اخلاقی حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی را در زمان حیات ایشان، تنظیم و با عنوان «راه زندگی» منتشر کرده بود. خدای متعال هر دوتایشان را رحمت کند.
حسین شیخ الاسلام. نام شیخ الاسلام با «فلسطین» گره خورده است؛ یعنی هر جا بحث فلسطین پیش میآمد، نام شیخالاسلام هم مطرح می شد. بعدها فهمیدم شیخالاسلام هم در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی فعال بوده استو خاطرات زیادی دارد. خیلی ساده و متواضع و بی ریا و بی تکلّف بود. وقتی فهمیدم دانش آموخته دانشگاه برکلی آمریکاست، بیشتر تعجب کردم. تحصیل در آمریکا روحیات او را تغییر نداده بود و او را مغرور و خودشیفته و بادکنکی نکرده بود. اگر بپرسند، سه ویژگی خاص شیخالاسلام چه بود؟ می توانم با نهایت آرامش و صراحت روی «صداقت»، «دلسوزی» و «تواضع» او تأکید کنم که او واقعاً در این زمینه ها مثال زدنی بود. متشرّع و متعبّد بود و این تعبّد و دینداری اش در مواضع سیاسی و دیپلماسی اش هم ظهور و بروز داشت و دغدغه و اهتمام ویژه و واقعی به مسائل جهان اسلام داشت و در این زمینه ها شعار نمی داد و ژست نمی گرفت. او از این دسته افراد متشرّع و متعبّدی نبود که نسبت به مسائل جهان اسلام و فقرا و محرومین عالَم بی توجه باشد و تعلّق و الگویش غرب و آمریکا باشد.
حسینعلی عظیمی. مهندس عظیمی را عمدتاً دانشجویان و فعالان جهادی با کتاب «رسم جهاد» می شناسند؛ کتابی که خاطرات و تجربیات ایشان در کارهای گروهی جهاد سازندگی است. سوابق و فعالیت های مختلف و متعدد ایشان و همکاران جهادی اش در این کتاب به خوبی، اما گذرا و تحلیلی بیان شده است؛ از کار در روستاها و محرومیت زدایی و ارتقای سطح بهداشت و رفاه و آموزش عمومی و بعد حضور در پشتیبانی و مهندسی جنگ و بعد از آن ساخت سد و نیروگاهها و خودکفایی کشاورزی و... دغدغه رفع فقر و محرومیت مردم و حل مشکلات جامعه و حذف بوروکراسی ویرانگر ادارات داشت. در دو دهه اخیر توجه ویژه ای در نشر و احیای اسم و مرام جهاد سازندگی و تفکر جهادی داشت و بر ای گروه های جهادی خیلی وقت می گذاشت و به جهادی ها انرژی می داد و از جهادی ها انرژی می گرفت. اگرچه در سال های اخیر با یک بیماری سخت مبارزه می کرد، اما تا آخرین روزها از کوشش و تلاش بازنایستاد.
آیت الله سید هاشم بطحایی گلپایگانی. تا همین اواخر در سنگر حوزه و دانشگاه و تبلیغ و مجلس خبرگان رهبری فعال بود. دانش آموخته حوزه علمیه قم بود که محضر علمای بزرگی را درک کرده بود. در کنار حوزه، دانش آموخته دانشگاه تهران و دانشگاه قاهره مصر بود، اما بیش از همه خودش رو «طلبه» و «یک سرباز اسلام و مکتب اهل بیت(ع)» می دانست. خودش می گفت، من یک سربازم در دو جبهه؛ در سنگر حوزه و سنگر دانشگاه. سال ها در مدارس قم و دانشگاه تهران تدریس داشت. در سنگر تبلیغ در داخل کشور و کویت هم فعال بود و با اینکه سن بالایی داشت، اما باانگیزه و پُرتلاش، به فعالیت های جهادی اش در حوزه و دانشگاه و سنگر تبلیغ و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری ادامه می داد. گرچه با اندکی از مواضع و دیدگاه های سیاسی اش همسویی نداشتم ولی روحانی خوش مَشرب، بانشاط، خوش خُلق، سالم، ساده زیست، متشرّع، دغدغه مند و عدالتخواهی بود. زندگی کودکی و جوانی اش با فقر و محرومیت عجین بود و از همین سو، همواره درد محرومین و فقرا داشت و بر همدلی و همکاری همه مسئولان برای حل مشکلات تأکید می کرد و جناح بازی و باندبازی را مانع حل مشکلات جامعه می دانست.
در اینجا از یک جهادی دیگری یاد کنم که اسفندماه گذشته اگرچه به خاطر تصادف ـ در راه مشهد الرضا(ع) ـ درگذشت ولی به خاطر ایام کرونایی کشور نشد از او به درستی تقدیر و تجلیل شود و او کسی نیست جز حجت الاسلام محمدمهدی صالحی، معاون فرهنگی ـ سیاسی نهاد رهبری در دانشگاهها.
محمدمهدی صالحی. اولین بار او را در اردیبهشت/خرداد سال 1391 در دانشگاه صنعتی شاهرود دیدم. در مسیر تهران ـ مشهد، در شاهرود توقفی کردم و در جمع کوچک ولی دغدغه مند از دانشجویان بسیجی و عدالتخواه دانشگاه صنعتی شاهرود حاضر شدم و بعد از آن، تمایلم برای جلسه با مدیر جدید نهاد رهبری در این دانشگاه را مطرح کردم. روحیه گرم و روابط عمومی بالایی داشت. با اینکه نه آن زمان و نه الآن، کسی هستم، بی هیچ تعارف و ان قُلتی پذیرفت که با یک فعال اسبق دانشجویی همین دانشگاه و یک دغدغه مند فرهنگی جلسه بگیرد؛ جلسه ای که طولانی هم شد. آن زمان دغدغه ها و اولویتش بیشتر در حوزه «علم دینی» و تعامل «علم و دین» بود؛ دغدغه داشت؛ روشن بود؛ پرتلاش و باانگیزه. گرچه درباره اولویت های فرهنگی و فکری اش در دانشگاه اختلاف نظر داشتم ولی از اینکه بعد از سالها رخوت و سکون، یک مدیر نهاد فعال و باانگیزه ای نصیب دانشگاه اسبقم شده بود، خوشحال بودم. خدا رو واقعاً شکر که مدیری آمده بود که انگیزه و دغدغه و پشتکار و روحیه تحولخواهی داشت و به تأسّی از آیه «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبُلنا» دلم گرم بود که راه و اولویت اصلی اش را پیدا خواهد کرد. بعدها به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و در این اواخر هم، معاون فرهنگی ـ سیاسی نهاد رهبری در دانشگاههای کل کشور شد. او از افرادی پرتلاش و جهادی و روحانیون جوان باآتیه ای بود که انگیزه بالایی برای تلاش و تغییر و تحول داشت و مدیر جوان نهاد یک معاون و بازویی فعال و دستیاری پرتلاش را از دست داد.
نویسنده: یاسر عسگری (مدیر انتشارات «راه یار» و فعال فرهنگی)