۴ تخریبچی که حاج قاسم در مقدمه یک کتاب از آنها نام برده است
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، چاپ دوم کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» به همت انتشارات رسول آفتاب منتشر شد. شهید حاج قاسم سلیمانی مقدمهای بر این کتاب نوشته و در آن از ۴ تخریبچی نام برده است.
رحیم مخدومی، نویسنده کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» اظهار داشت: چاپ دوم کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» از سوی انتشارات رسول آفتاب منتشر شد.
وی افزود: کتاب ٣۲۰ صفحهای «فرماندهانِ ورود ممنوع» ١٠٠ روایت ناب از سرداران تخریبچی کشور را دربر دارد که شهید سردار حاج قاسم سلیمانی برای آن مقدمه نوشت.
مخدومی متذکر شد: چاپ اول ٧٠٠ صفحه بود ولی در حال حاضر ٣٢٠ صفحه است؛ در واقع برای خوانش بهتر چابکسازی شده و هرچه قابل حذف بود، حذف شد.
به گفته این نویسنده، ١٠٠ روایت ناب از لحظات بسیار حساس تخریب در دوران دفاع مقدس از زبان ٣٠ سردار تخریبچی در کتاب آمده است که آن را خواندنی میکند. حاج قاسم در مقدمه کتاب از چهار شهید تخریبچی نام میبرده است. در چاپ اول این چهار شهید معرفی نشده بود و ناشناخته بودند اما در چاپ دوم این ۴ تخریبچی با عکس و خاطره به خواننده معرفی شده اند.
در ادامه مقدمه شهید سلیمانی بر این کتاب منتشر میشود:
مقدمه کتاب به قلم سردار ربّانی، شهید حاج قاسم سلیمانی
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا
(سوره نساء آیه ۷۴)
این کتاب رایحهای است از بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفته بشریت، طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم نشدنها و نیفتادن در انحرافها، نشانگذاری کردند. این کتاب که با همت مردان لمس کننده آن بوستان و استشمام کننده آن رایحهها به تحریر درآمده است، ذره نوشتهای است از حقیقت آن دنیای نادیده در نیمههای تاریک شب. آفریدهای که ملائکه الله با دیدن عظمتش سر بر سجده خاک نهادند و فریاد تبارکالله احسنالخالقین سر دادند.
سرگذشت مردان پاره پاره و تکههای بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزبالله. غنچههای آویزان بر بلندای سیمخاردارها.
سرگذشت بیدست و پاها. سرگذشت چشمهای برخاک افتاده.
کلمه تخریب، شاید برای آنچه میبایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد، عبارت جامعی نباشد. وقتی نوبت به توصیف این مجموعه استشهادی فداکار میرسد، فکر و قلم از یافتن کلمهای که قادر به ترسیم آن حقیقت باشد، عاجز میماند.
واژه تخریب و نام بچههای تخریب برای آشنایان جنگ، ترسیمی است از نیمههای تاریک شب. انسانهای شلاقزده بر ترس و دلهره. لبهایی که در زیر نور کم فروغ ماه، در درون هزاران تله مرگ، مشغول ذکر خداست. دست و پاهایی که برای بر زمین افتادن، بیتابی میکنند. چشمان زیبایی که با دقت مینگرند و میجویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین میافتند.
همه اینها حوادث بیفریادی است که صدای آه آن را هم دشمن در چند قدمی نمیشنود. معبری که با سرخی خون، ترسیم عبور میکند و با ابدان بر زمین افتاده، نشانگذاری میشود. تخریب یعنی نافلههای پشت تلههای مرگ. سجدههای شکر پس از بازگشت؛ نه برای زنده ماندن، بلکه برای توفیق حیات بخشیدن. تخریب یعنی ختم داوطلبانه زندگی خود برای حیات دیگران. تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده میشد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را بهخود دیده است. تخریب قدم زدن در نزدیکترین سرزمین خدا. مردانی که علی و فاطمه و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند. سرهای بر زانو گرفته ائمه. تخریب یعنی خنده کشته شده بر لبان فتح شده مردی در انتهای معبر. مردان خفته بر طریق مرگ، برای عبور بهشتیان به صراط نور.
چه بگویم؟! قلم از ترسیم، عاجز. زبان از بیان، قاصر و قلب از یاد آن، غیر طاهر.
تخریب یعنی جعفرزاده، اقبالی، طالبی، انجمشعاع، باقری، حسینی، خالصی و.... یادگارانی که نامشان قلبم را میفشارد و یادشان ذکر روزانهام است. اسماء حسنایی که خداوند به خلقتشان مباهات میکند.
آفرین و رحمت خداوند بر قلم و قدمی که آنها را نه برای خود آنها، بلکه برای این نسل تشنه بشناساند و بنمایاند.
قاسم سلیمانی
.925/د102/ق
منبع: منانشر