نگاهی به کتاب دلهرههای آخرین خاکریز
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، جهاد سازندگی طی فعالیت خود در دهه شصت، به یک نهاد مردمی و به تعبیری یک دولت روستایی و مردمی تبدیل شده بود. بخش عمدهای از عمران و آبادانی روستاها، حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستائیان در آندوران، بهدست نیروهای جهاد سازندگی صورت میگرفت. از این حیث پرداختن به جهاد سازندگی اهمیت دارد و سردار محمدرضا شمسآبادی، یکی از شهدایی است که در این محیط رشد کرده و در همین محیط هم به شهادت رسیده است.
زندگینامه اینجهادگر شهید در کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» نوشته محمد اصغرزاده توسط انتشارات راه یار روانه بازار نشر شده و شامل خاطراتی است که به دلیل تنوع فعالیتهای شهید مورد اشاره، غالب کمیتههای جهاد و فعالیتهای مختلف جهاد را در برمیگیرد.
یادداشتی که در ادامه میآید، بررسی کوتاه اینکتاب را به قلم معصومه خوانساری در بر میگیرد.
مشروح متن اینیادداشت را در ادامه میخوانیم:
خیلی از ما با نام جهاد سازندگی آشنا بودیم و نام این نهاد را بارها شنیده بودیم و مأنوس بودیم با این واژه. «همه با هم جهاد سازندگی» این شعار را با آرمی که داشت از تلویزیون سالها پیش دیده بودیم و در کتابهای درسی و در بخش آشنایی با آرم و نشان و کارکرد نهادهای دولتی آن را شناخته بودیم. هرهفته از تلویزیون، تحت همین عنوان، برنامهای را میدیدیم که با عملکرد این نهاد آشنا میشدیم و شاهد ساخت و پیشرفت پروژهای جهاد سازندگی بودیم.
عمدهترین اهدافی که باعث تاسیس نهاد جهاد سازندگی شد عبارتاند از: رفع محرومیت روستاها و حرکت به طرف استقلال و خودکفایی کشور و ایجاد زمینه لازم جهت رشد والای انسانی روستائیان از طریق مشارکت و دادن خودباوری به روستائیانِ محروم از سادهترین امکانات رفاهی و در آخر، بسیج قشرهای مختلف مردم جهت سازندگی روستاهای دورافتاده و محروم. شالوده اصلی بنیاد جهاد سازندگی بر پایه محرومیتزدایی بود. خاطرم هست اینبرنامه تلویزیون هفتگی را پیگیری میکردم و از پیشرفت و سازندگی و سختکوشی مسببانش لذت میبردم. بعد از ادغام این نهاد با وزارت کشاورزی، هنوز هم اردوهای جهادی هر ساله در ایام تابستان و در مواقع بحران و نیاز کشور، با همت دانشجویان، طلاب و داوطلبان علاقمند به سازندگی تشکیل و در مناطق دورافتاده روستایی و محروم و نیازمند به کمک برگزار میشود.
جهاد سازندگی تنها چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب و به پیشنهاد سیدمحمد بهشتی و تأیید امام خمینی، ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ تشکیل شد. همین اطلاعات کافی است تا ما را با هدف تشکیل و اجراییشدن ایننهاد آشنا کند. کاری بزرگ با اهدافی متعالی که میتوانیم تکّههایی از آن را با خواندن زندگینامه شهید محمدرضا شمسآبادی در کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» به تحقیق و تألیف محمد اصغرزاده از نشر «راه یار» بخوانیم و درک کنیم.
«دلهرههای آخرین خاکریز» با روایت زندگی و فعالیتهای جهادی سردار شهید محمدرضا شمسآبادی شروع و گامبهگام پیش میرود. با ازدواج و به دنیا آمدن دو فرزند شهید با سبک زندگی و منش محمدرضا انس میگیریم و بیشتر میشناسیمش. در کنار شناخت شخصیت شهید و در همین راستا با روایت موازی از شغل و هدف محمدرضا شمسآبادی با اهداف و رویکرد جهاد سازندگی هم آشنا میشویم.
کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» در بخش اول ما را با خانواده مذهبی، شخصیت و زندگی ساده و روستایی شهید انس میدهد. در ادامه، در جریان خدمت به روستائیان مستضعف، همراه میشویم که زبان محرومیت آنها را محمدرضا میداند، چون خودش از دل همین مردم است. شمسآبادی سدّ سختیها را شکسته و با راهاندازی کمیتههای شورایی روستا، سعی در مشارکت خود روستاییها در پایان دادن به یادگارهای به جا مانده از رژیم شاهنشاهی با عنوان خانورعیت، دست به اقدام میزند. نکته قابلتوجه در مکتب شمسآبادی که از نقل قولها برمیآید این است که شهید، توجه ویژهای به تأسیس و ساخت کتابخانه در دورافتادهترین روستاها داشته است؛ این یعنی برنامه بلند سازندگی.
در بخش دوم، زندگی شهید شمسآبادی با سختکوشی و فعالیت در پشتیبانی جنگ و حضور در جبهه و فعالیتهای جهادی و برنامهریزیهای دقیقش آشنا میشویم و محمدرضا با روح بلند به دیگر همرزمان خود ثابت کرد که میتوان با برنامه، صبر و توکل پیش رفت و موفق شد. شهید شمسآبادی با محرومیت خو گرفته بود و جنس محرومیت را میشناخت و از دل مردم روستایی بود. پای حرفهایشان مینشسته و با حوصله به دردِ دل و ترسشان گوش میداده و سپس از خود مردم برای تشکیل شوراهای اسلامی استفاده میکرده تا ایننهاد را هر چه بیشتر مردمی و ملموس نماید، عمران و آبادی روستاها، حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دست توانای جهاد سازندگی بوده است. محمد اصغرزاده با هوشمندی در دو خط موازی هم به زندگی شهید میپردازد و در فاز بعدی و موازی، ما را در سایه روایتهای اجرایی محمدرضا شمسآبادی با اهداف و رویکردها و نقش نهاد جهاد سازندگی در زندگی روستائیان آشنا میکند.
جهاد سازندگی، نهاد انقلابی که در پیشرفت روستاهای محروم تأثیرگذار بود در سال ۱۳۷۹ با وزارت کشاورزی ادغام شد و پروندهاش بسته شد و امروزه در قالب وزارت جهاد کشاورزی به کار خود ادامه میدهد. خوشبختانه اصل جهاد از بین مردم رخت نبسته و در روزهای سخت کشور، مردم بسیجی، دانشجویان و طلاب، خودجوش و نظامیافته به کمک نیروهای سازندگی آمده و کارها را پیش میبرند. میشود در زلزله، سیلابها، ساخت مدرسه و بهداری و امروز در بحران کرونا، در همه جا و روستاهای بسیار محروم رد پای تفکر جهادگران سازندگی را دید. کار بزرگ و بدون منّتی که با تفکر شهدایی مثل شهید محمدرضا شمسآبادی و درس از زندگی سراسر جهادیاش میتوان به آن تأسی کرد.
کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» نشانمان میدهد جهادگران بیادعا، با چه توان و عقیدهای به تعهداتشان عمل کرده و دغدغه سازندگی داشتند. اینکه جهاد شغل نیست بلکه تفکری است که در نهاد انسانها رشد میکند و به بار مینشیند.
انتهای وصیتنامه شهید شمسآبادی آمده است: «دوست ندارم که از نام من سوءاستفاده شود، بلکه هدف رضای خداست. ... و همچنین از برادران جهادگرم حلالیت میطلبم و انشاالله که جهاد را با حفظ ارزشها به پیش ببرند تا این بازوی انقلاب دچار نقص نشود که راه درازی در پیش است.»
سفارش و تأیید شهید در حفظ و پیشرفت جهاد، نشانه اهمیت نقش جهادگران در سازندگی بوده و هست. زیرا کشور همچنان نیازمند کارهای جهادی و دلسوختگان جهادی است که با محرومیت مناطق محروم آشنایی دارند. امید که روزی اینجهادگران مجدداً زیر لوای نهادی اسم جهاد سازندگی، سازمانیافته مستقر شوند و بتوانند راه شهدای جهادگر را ادامه بدهند. و این سنت پسندیده در نوجوانان و جوانانمان نهادینه شود./826/د102/ق