کتاب "کاروان نور به سوی ظهور" منتشر شد
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، این کتاب در 320 صفحه با قطع رقعی، درباره ارزشهای حسینی علیهالسلام صحبت و خاستگاه این ارزشها را در دورانِ ظهور بیان میکند."کاروان نور به سوی ظهور" به ابعاد نورانی کاروانی حسینی علیهالسلام پرداخته و رفتار اصیلِ تبعیت در قبال ولی الهی را از جنبههای مختلف رشد مورد بررسی قرار داده و مبحث تبعیت از ولیّ را در یک فصل کامل تبیین میکند؛ و در نهایت بدین نتیجه میرسد که راه نجات امتها در آخرالزمان، حرکت از مسیر کاروان مهدوی(عج) با الگوی کاروان حسینی و الزام به تربیتهای این کاروان آسمانی است.
این کتاب در 3 فصل: «بیان دیدگاهها و نقد و بررسی پیشینۀ آن، خاستگاه کاروان حسینی در آینده و تعلیم و تربیتی حسینی؛ دیدگاهها، رفتارها و محصولات» نگاشته شده است.
«چگونگی ظهور نور امامت امام حسین(ع) در عاشورا، رمز «کُلُّ یومٍ عاشُورا و کُلُّ أَرضٍ کَربَلاء» در ولایتمداری، شرط ورود به کاروان حسینی زمان، تعلیم تحسّس امام(ع) در دعای ندبه، تعلیم تحسس امام(ع) در دعای ندبه، بهترین و صحیحترین رفتار در قبال اهلبیت(ع)، همراهی روحی با کاروان حسینی، تبعیت از خواست، آزمونِ شب عاشورا، عنصر نجاتبخش در آخرالزمان، تغذیه مناسب با ابعاد نورانی شیعه، شیعه، پرتوی از انوار امام، شب قدر بهمثابه مقرّ فرماندهی، وقوع آخرالزمان به خاطر اشراق نور، عاشورای فرا زمان، کربلای فرا مکان، امتداد حرکت حسینی(ع) تا قیام مهدی» از جمله عناوین و موضوعات این کتاب است.
در مقدمۀ کتاب آمده است:
ماجرای امام حسین(ع)، گستره عظیمی از زمان و مکان را در برگرفته و مانند چشمهای جوشانی که بهجای آب، ارزشهای الهی از آن جاری است؛ دارد همه زمانها و مکانها را سیراب از ارزشها و صفات الهی میکند. اگر بخواهیم در یک جمله، هدف از نگارش این کتاب را بیان کنیم؛ آن جمله: «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا؛ وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» است. با توجه به این معنا، وسعت بیپایانی برای ماجرای امام حسین(ع) متصور است؛ وسعتی که همه گذشته بشر و همه آینده او را در هر مکانی متأثر از خود قرار داده و سیر جبهه حق با روش حسینی(ع) را در تمامی اعصار و اقطار عالم عهدهدار شده است؛ چیزی که شاید بشود از آن با عنوان یک مانیفست و بیانه از فعل الهی برای همه زمانها و مکانها یاد کرد و از منظر آن سیر بشر از آدم(ع) تا مهدویت را مطالعه کرد؛ که ما بهدنبال پاسخ به همین قبیل سؤالات هستیم. از اینرو میتوان گفت که زمانه ما نیز خالی از تحرکات جدی کاروان حسینی(ع) به امامت یک نور واحد الهی نیست؛ حرکتی که سوق دادن زمان ما بهسوی سرزمین مهدی(عج) را بر عهده دارد.
با عنایت به همین جنبه از ماجرای امام حسین(ع)، پرداختن به تربیتها و ارزشهای موجود در این کاروان نور، از باب مقدمه ورود و همراهی با برنامه خداوند تا منتهای ظهور، از همان مسیری که او خواهان آن است؛ بر ما لازم و ضروری به نظر میرسد؛ چراکه اگر ماجرایی عظیمی چون واقعه عاشورا و نیز جریان تعلیم و تربیت الهی در 32 روز حرکت کاروان حسینی به امامت امام حسین(ع) بهعنوان خلیفه خدا را نشناسیم و از هدفگذاری خداوند در این ماجرا غفلت کنیم؛ چه بسا مسیری را حرکت کنیم که مدنظر خداوند نبوده و به سر منزل مقصود منتهی نشود، یا در مسیری کممحصول قرار گرفته و هرگز به دستاوردهای آرمانی کاروانی حسینی دست نیابیم. بدین جهت ما در کتاب حاضر، به تبیین این جنبه از ماجرای امام حسین(ع) پرداخته و سعی در ارائۀ نگاهی مرتفع از این واقعه الهی داریم.
برشی از کتاب:
شرط ورود به کاروان حسینی زمان(ع) تعلقات مادی، مانع همراهی با ولیّ
ما امروز برای ورود به کاروان حسینی زمان(ع) یا همان کاروان سربازان مهدی(عج)، باید واجد شرایطی باشیم؛ شرایطی که برخی از آنها در آغاز حرکت کاروان حسینی(ع) بهسوی کربلا، توسط مولا حسین(ع) اعلام گردید. ایشان زمانی که عزم حرکت از مکه به سمت کربلا نمود؛ برای ورودِ افراد مختلف به حریم کاروان، چند شرطِ اساسی را وضع کرده و فرمود: هرکس واجد این شرایط باشد؛ میتواند وارد کاروان حسینی(ع) شود. آن شرطها در چند جمله عبارت است از: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللهُ». ای مردم آگاه باشید که هرکس بخواهد وارد کاروان حسین(ع) شود؛ باید آماده بذل خونش در راه ما باشد؛ و از نفس [و خواهشهای نفسانی] خویش برای ملاقات با خدای متعال تَوَطُّن کند؛ آنگاه همراه ما شود که من فردا صبح حرکت خواهم کرد.
از این کلام امام حسین(ع) فهمیده میشود فردی که میخواهد وارد کاروان مولا شود؛ باید اولاً خالصانه آماده جانفشانی در رکاب ولیّ خدا باشد؛ یعنی هرکس از دنیای پست، دل کنده و ذرهای از تعلقات دنیایی در وجودش نیست؛ وارد کاروان شود، یعنی بذل جان. دوماً باید تمامی نفسانیاتش را دور بریزد؛ طوری که گویی از نفس بهجایی دیگر توطن کرده است. کسی که ذرهای از حبّ دنیا و تعلقات دنیایی در وجودش باشد؛ به طریق اولی نمیتواند از جان عزیزش درگذرد؛ یا کسی که از بیت ظلمانی نفس خارج نشود و نفسانیاتش را رها نکند؛ نمیتواند در قبال نظرات و آراء امام(ع) بیدفاع و منقاد باشد. پس وقتی امام حسین(ع) در آن دعوتنامه عمومی میفرماید یکی از شرایط ورود به کاروان ولیّ خدا، بذل خالصانه خون و توطن از نفس است؛ یعنی قبل از پذیرش این دو شرط، فرد باید دل از همه دنیای خود بکَند! اما برخی مانند ابن عباس نتوانستند این کار را بکنند؛ لذا امام شب قدر(ع) را در امری محتوم و واجب الاطاعه، نصیحت کردند؛ و محصول رفتار آنها این شد که از همراهی با ولیّ خدا بازماندند.
بعضی هم مانند عبیدالله بن یزید جعفى، با اینکه امام حسین(ع) شفاهاً از او درخواست یاری کرد و به او فرصت وارد شدن در آن کلاس عظیم تعلیم و تربیتی را عطا فرمود؛ باز نتوانست دست از دنیای ظلمانیاش بردارد؛ و این سبب شد به امام(ع) بگوید آقاجان! من آمادگی مردن ندارم؛ اما اسب و شمشیرم را به شما میبخشم که امام(ع) هم نپذیرفت و برای همیشه از نزد او رفت؛ و او را در جهنمی سوزان از عذاب حبّ رها نمود. این رفتارها و وقایع اسفناک در سیر حرکت کاروان حسینی(ع) بسیار به چشم میخورد؛ بدینجهت امام(ع) در طىّ مسیر خود به کربلا و در مواجهه با مدعیان دروغی ایمان و صدق فرمود: «بهراستی که این دنیا دگرگون گشته؛ و تغییر قیافه داده؛ و خوبیهایش رو به زوال گذاشته است؛ و جز رطوبتى که بر تهِ کاسه نشیند؛ و جز یک زندگى پست و کم ارزشى [مانند چراگاهى که جز گیاه زیانبخش و بیمار کننده در آن چیز دیگرى نمىروید] از آن باقى نمانده است.
آیا نمىبینید که به حقّ، عمل نمىشود؛ و باطل را رها نمىسازند؟ در یک چنین وضعیتى مرد با ایمان باید آرزوى مرگ کند [و این وضع اسفناک، مؤمن را عاشق شهادت و لقاى پروردگارش میکند] چراکه من، در چنین شرایطی، مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز شقاوتِ فکر و رنجش دل، چیز دیگری نمیدانم؛ بهراستی که مردم، گوش به فرمان و پیرو دنیا شدهاند؛ و دین و آیین در نزد ایشان، چون آب دهان بر سر زبانشان گشته است؛ بهطوریکه تا زندگیشان روبهراه باشد؛ همراهی میکنند؛ و چون به گرفتارىها و بلایا آزموده شوند؛ افراد دیندار بسیار کم، یافت میشوند.» ای کاش ما از رفتارهای این دو جبهه، در مواجهه با امام حسین(ع) درس بگیریم؛ یعنی از یکسو رفتار عاقلان و همراهان را در خود ایجاد و تثبیت کنیم؛ و از سوی دیگر رفتارهای ناپسند جاهلان را از خود دور کنیم./826/د102/ق