نگاهی به كتاب قیروان و نقش آن در تمدن اسلامی
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری رسا، كتاب "قیروان و نقش آن در تمدن اسلامی" "القيروان ودورها في الحضارة الإسلامية" اثر ارزشمند محمد محمد زيتون، پس از ترجمه و تحقیق، در مرکز انتشارات التوفيق النموذجيه قاهرہ به چاپ رسید و روانه بازار شد.
1. درباره كتاب
در صفحات پایانی این کتاب آمده است: «قیروان از زمان تأسیس به عنوان یک حمایتگاه اسلامی شناخته شد که مسئولیت بزرگ و سنگینی را در گسترش اسلام و تقویت زبان عربی در این منطقه از زمین بر عهده دارد. در نهایت، قیروان توانست از عهده این مأموریت خود برآید و عوامل بسیاری در گسترش و تقویت زبان عربی به او کمک کردند».
در این چند سطر میتوان همه طرح کتاب را دید و مطالب و دادههای تاریخی و تمدنی که در آن آمده است را در راستای حمایت از این طرح مشاهده کرد. این مبحث یکی از مباحثی است که پیوسته با پژوهشگران در حوزه تاریخ اسلامی همراه بوده است، به ویژه اینکه اطلاعات موجود درباره انتشار اسلام در منطقه شمال آفریقا و ادغام آن در مجرای تاریخ اسلامی، همیشه محدود بوده و هست.
اگر پژوهشگر بخواهد از دروازه قیروان وارد این مسئله شود، باید تاریخ همه منطقه را مورد مطالعه قرار دهد، زیرا این شهر، بازتاب سیاسی، تمدنی و فکری بر همه منطقه دارد و تأسیس آن در چارچوب فتوحات اسلامی به سمت غرب تعریف میشود که با فتح مصر توسط ارتش عمرو بن العاص و حرکت از اسکندریه به سمت برقه و سپس طرابلس (21 الی 26 ه.ق) به وقوع پیوست. شایسته ذکر است که نخستین حمله ارتش اسلام به قلب آفریقا در سال 27 هجری و در چارچوب جنگ موسوم به نبرد "هفت عبادله" به فرماندهی عبدالله بن سعد رقم خورد و سپس، حملات معاویه بن حدیج در آغاز دوره امویان اتفاق افتاد و پس از آن نیز این حملات در فاصله سالهای 34 و 46 هجری قمری تکرار شد که به منزله آزمونی برای نیروها و تأمین آذوقه بود و در طی مرحلهای رقم خورد که پژوهشگری به نام هشام جعیط از آن با عنوان مرحله اکتشافی یاد میکند.
پس از آن، محمد زیتون در بخش نخست از این اثر، به مسئله تأسیس این شهر میپردازد و سخن را در چارچوبهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن به پیش میبرد و به شرح دلایلی میپردازد که عقبه بن نافع را به تأسیس قیروان در سال 50 هجری واداشت و مباحث مربوط به انتخاب مکان آن و برنامهای که برای تأسیس آن ریخت را مطرح میکند. نویسنده در ادامه کتاب، تأسیس این شهر را به نیاز لشکرهای مسلمان به یک پایگاه پیوند داد که پس از به ثبات رسیدن حکومت اسلامی در شام و پایان یافتن مشکل بزرگشان در ریشهکن کردن امپراتوری روم شرقی در مناطق مختلف جهان و در موقعیت راهبردی این شهر، بدان نیاز داشتند تا حرکت خود را از آن آغاز کنند. اما وجه بارزی که ارزش افزودهای برای این اثر ایجاد میکند، به برآورد ما از بخش دوم آن مربوط میشود که نویسنده، آن را به معرفی حیات فکری این شهر اختصاص داد که ما در این مقاله تلاش میکنیم تا آن را برجسته سازی کنیم.
قيروان شهر صحابه
پژوهشگر و نویسنده این کتاب، با استناد به منابع تاریخی خود بیان میدارد که عقبة بن نافع وقتی که در دور دوم حکومت خود به این شهر بازگشت، ۲۵ تن از اصحاب رسول خدا (ص) را با خود به قیروان آورد و آنها را دور هم جمع کرد و در شهر چرخاند در حالی که تکرار میکرد "خداوندا این شهر را پر از علم و فقاهت قرار بده و آن را از فرمانبرانت و عابدانت مملو گردان و آن را مایه عزت دین خود و ذلت کافران قرار بده و اسلام را با آن عزت ببخش و آن را از جباران زمین دور گردان".
صرف نظر از دشواری جدا سازی بین امر تاریخی و امر افسانهای در این روایت، اما باید پذیرفت که این روایت بر جایگاه شهر قیروان در نزد مسلمانان به دلیل میزبانی این شهر از تعدادی از صحابه رسول خدا تاکید دارد. مورخان کتاب "طبقات علماء إفريقيا و تونس" ذکر میکنند که در دوران فتح آفریقا ۲۹ تن از صحابی پیامبر به این شهر وارد شدند و برخی دیگر، عدد ۳۰ را بیان کردند که از جمله این اصحاب میتوان ابوذر غفاری، ابو عبدالرحمان عبدالله بن عمر بن خطاب و ابویسر کعب بن عمر الانصاری اشاره کرد که برخی از آنها نبرد عقبه را درک کردند و برخی دیگر نیز در غزوه بدر حضور داشتند و تعدادی دیگر نیز در بیعت رضوان حاضر بودند و به دو قبله نماز گزاردند. برخی از صحابه در قیروان ماندند و برخی دیگر به دیار شرق بازگشتند. از جمله تابعین رسول خدا که در برانگیختن حیات فکری در شهر قیروان و رشد آن سهیم بودند میتوان به فقیه صالح و راوی روایتهای رسول خدا ابا عبدالله محمد بن اوس انصاری و نیز حنش ابن عبدالله الصنعانی اشاره کرد که یک منزل و یک مسجد در آن ساخت که در واقع، ایشان حلقه میانی بود که از صحابه رسول خدا حدیث نقل کرد و سپس عبدالرحمان بن انعم و قبس بن حجاج از او روایت نقل کردند. به همین دلایل شهر قیروان به عنوان شهر علم در تمامی مغرب اسلامی معروف شد.
آغاز شکل گیری جنبش فکری
در پایان قرن نخست هجری و درست در سال ۱۰۰ هجری، عمر بن عبدالعزیز یک هیأت علمی متشکل از ۱۰ فقیه از میان تابعین رسول خدا را به قیروان فرستاد و عبدالله بن یزید المعفری الحلبی را در رأس آنها قرار داد. بر اساس روایتی که حسن حسنی عبدالوهاب نقل کرد «هر کدام از آنها خانهای را برای زندگی برگزیدند و مسجدی برای عبادت و مجالست خود بنا کردند و نویسندگانی برای حفظ قرآن و آموزش اصول عربی به کودکان منطقه در کنار خود قرار دادند و مردم این شهر را تحت آموزش خود گرفتند و حلال و حرام را به آنها آموخته و امنیت و برادری را در میان آنها گستراندند و اسلام آوردن قوم بربر نیز نتیجه اعزام این هیأت مبارک بود».
نویسنده این کتاب در چارچوب یک فعالیت پژوهشی سنگین، لیستی شامل اسامی تابعینی که به شهر قیروان رفتند به علاوه سیره هر یک از آنها را ارائه کرده است و در لیست دیگری اسامی اهالی اولیه قیروان که به شرق رفتند و سپس به شهر خود بازگشتند تا در زندگی فکری آن سهیم باشند را ارائه داد. از جمله این افراد میتوان به عبدالرحمان بن زیاد القاضی اشاره کرد که نمایندگان نسل دوم از مهاجران به قیروان از میان عربها و فارسها بودند. البته در لیستهایی که محمد زیتون ارائه کرد، نامی از فرزندان بربر منطقه دیده نمیشود و البته این امر طبیعی است زیرا آنها فرهنگ عربی را نیاموختند و در زندگی فکری با آنها ادغام نشدند.
در نتیجه اعزام این هیأت به شهر قیروان، یک حرکت علمی در این شهر به وجود آمد که آن را به یکی از مهمترین مراکز علمی در مغرب عربی در طول قرون اسلامی نخست تبدیل کرد که آغاز آن تدریس علوم دینی، شامل قرآن، حدیث، تفسیر و فقه بود و سپس مدارس جامعی تاسیس شد که نام خانههای حکمت بر آن گذاشته شد و در نتیجه، علمای بزرگ ظهور کردند که مذهب مالکی را در شمال آفریقا تثبیت نمودند. از جمله این افراد میتوان به امام سحنون صاحب کتاب "المدونه" و محمد عبدالله بن ابی زید القیروانی صاحب کتاب "الرساله" اشاره کرد. گفتنی است حوزه فکری قیروان نیز شامل علوم ادبیات عرب و نگارش و بعلاوه علوم عقلی و عقیدتی بود. با این حال، مذاهب مختلف اسلامی در این شهر شکل گرفتند که همین امیر نیز نتیجه موجی بود که خود برآمده از ورود تعداد زیادی از عربها به این شهر در چهارچوب فتوحات اسلامی بود.
شکوفایی زندگی فکری
نویسنده این کتاب، محمد زیتون، شکوفایی زندگی فکری و فرهنگی را به برپایی حکومت اغلبیان مربوط میداند. باید گفت که علوم و فنون و ادبیات مختلف، نهضتی را در قیروان به خود دیدند که منشاء آن تعامل بین افرادی که با کسب دانش از شرق برگشته بودند با کسانی بود که از آندلس، مغرب و صقلیه آهنگ شرق (قیروان) کرده بودند تا به جلسات درس در آن بپیوندند و از فرهنگ متفکران آن یا افرادی که حاکمان برای انتشار علوم در قیروان به آنجا آورده بودند، جرعهای برگیرند. نویسنده در این کتاب نام بزرگانی از مذاهب چهارگانه با غلبه مذهب مالکی و سپس حنفی را بیان کرده است.
گفتنی است امیران منطقه به منظور تشویق زندگی فکری و جستجوی بهترین راههای پرداختن به برخی مسائل، مناظراتی را برپا میکردند. در کتاب "طبقات علماء إفريقيا و تونس" به نقل از ابوالعرب بن احمد التمیمی قیروانی آمده است که عبدالله بن ابی حسان گفت: بر زیادة الله ابن ابراهیم وارد شدم و اسد بن الفرات و ابا محرز را در نزد او یافتم که درباره شراب مسکر با یکدیگر مناظره میکنند و ابا محرز آن را حلال و اسد آن را حرام میدانست. وقتی نشستم زیادة الله به من گفت: ای ابا محمد! نظر تو چیست؟ به او گفتم تو نظر منفی من را در این مسئله میدانی و این دو قاضیات در برابر تو در این مسئله با یکدیگر مناظره میکنند. به من گفت تو با من مناظره کن و آنها را رها کن. در حکومت شیعیان فاطمی نیز این وضعیت چندان تفاوت نکرد. با وجود ظلمی که به بسیاری از دانشمندان و علما روا شد، به ویژه کسانی که به مذهب شیعی نگرویدند، اما حیات فکری در حوزه ادبیات و علوم متعدد، بر گرد حکومت به شکوفایی رسید. نویسنده همچنین در چارچوب این تلاش مستند سازانه خود، روایتی از بزرگان فکر و فرهنگ و ادبیات در زمان دو دولت اغلبیان و فاطمیان در فاصله سالهای ۲۳۹ - ۴۱۵ هجری ارائه کرد.
روابط فکری میان قیروان و دیگر مراکز اندیشه
محمد محمد زیتون پس از مطالعه موضوع روابط فکری قیروان به این نتیجه رسید که دربهای این شهر همیشه گشاده بوده است و روابط آن با دیگر مراکز فکر و فرهنگ در کشورهای اسلامی باعث شکوفایی دانش و رشد آن در دو محور شده است. روابط این شهر با مکه و مدینه و شهرهای عراق از جمله کوفه و بصره و بغداد و همچنین مصر از بُعد داد و ستد برخوردار بوده است که از طریق سفرها و نامه نگاریها و مشاورهها و همچنین تامین کتاب انجام میشده است. ضمن این که در عین حال قیروان بر محیط جغرافیایی اطراف خود نیز تاثیر گذار بوده است، به طوری که هیأتهایی از مغرب میانی و مغرب دور و آندلس و همچنین صقلیه برای شرکت در جلسات درس حوزه علوم دینی، پزشکی، ادبیات و هنر به این شهر میآمدند. در نتیجه کار به جایی رسید که قیروان، به بزرگتر از یک پایگاه که ارتشهای اسلامی در آن مستقر شوند - که هدف اولیه از تاسیس آن بود - یا پلی در مسیر دعوت به نشر اسلام محمدی و فرهنگ عربی و اسلامی از مشرق به مغرب تبدیل شد.
نکته دیگر اینکه قیروان همیشه تحت تاثیر روابط خود با شرق قرار نداشت زیرا با وجود آن که تاسیس آن از نظر زمانی دیرتر از شهرهایی مانند کوفه، بصره و فسطاط صورت گرفت، اما در برخی روایتهایی که از صحابه رسول خدا نقل شده است، جلوتر از دیگر پایگاههای اسلامی عمل کرد که همین مسئله افتخار مشارکت در جایگاهی را به آن میبخشد که شهرهایی که برخی از صحابه رسول خدا در آن سکونت داشتند را از دیگر شهرها متمایز میسازد. زیرا روایتهای نبوی از زبان این صحابه منتشر میشد. حتی الثوری گفت: «عبدالرحمان بن زیاد الافریقی با ۶ حدیث از رسول خدا به نزد ما آمد که پیشتر، آنها را از زبان هیچ یک از اهل علم نشنیده بودم». به طور کلی، قیروان به محوری تبدیل شد که این فرهنگ به سمت آن گسیل داشته میشد و از معنویت آن که برگرفته از مزاج و روحیه اهل آفریقا بود، شعلهای میگرفت و به سمت افقهای جدید به راه میافتاد.
قيروان و نقش آن در تمدن اسلامی و پس از آن
به همین دلیل کتاب "قیروان و نقش آن در تمدن اسلامی" اهمیت بالایی از نگاه مستند سازی دارد. این کتاب یک بانک داده برای خواننده است که وجوه مختلفی از زندگی فکری اجتماعی و سیاسی قیروان را در یک مرحله و در توالی مراحل مختلف، برای او آشکار میسازد. این مطالعه یک مطالعه آنی است که به بررسی دلایل، نشانهها و نتایج میپردازد و در عین حال یک مطالعه زمانی است که به منشأ تحولاتی که این شهر پشت سر گذاشت، توجه نشان میدهد. این امر رسیدن به ویژگیهای این دوره را برای خواننده آسان میسازد، زیرا در چارچوب منابع و مآخذی که در این کتاب آمده است، یک لیست بسیار غنی از ناحیه عناوین و بسیار مفید از نظر موضوعات دقیق و جایگاه آنها در این مجموعه را در برابر خواننده قرار میدهد تا چنانچه بخواهد با نگاه متفاوتی به هر یک از مباحث کتاب بپردازد، این امکان برای او فراهم باشد. با این حال، نویسنده تلاش کرد تا بر بُعد دایره المعارفی این کتاب مواظبت داشته باشد و همین امر باعث شد که با دقت، صفحات تاریخ را ورق بزند به طوری که نقاط عطف بزرگ و اشکالات تاریخی نیز نتواند او را از این نگاه باز دارد. نویسنده همچنین به پرسشهای انتقادی که مراحل مختلفی از روایتهای متفاوت آن را ایجاد میکند، توجهی نشان نداد.
علاوه بر آن، این کتاب بین تاریخ و نگارش تمدنی و فکری جمع کرده است که خود، یکی دیگر از ویژگیهای آن به شمار میآید. با وجود غنایی که عناوین هر بخش به این کتاب داده است اما این کتاب همچنان بدون پایبندی به عناصر جزئی یک مبحث خاص، به تمامی این تخصصها توجه نشان میدهد. به عنوان مثال، زیتون درباره وضعیت زن در قیروان نوشت: «زنان برای دفاع از شهر، دوشادوش مردان به فعالیت مشغول شدند و در عین توجه به امور خانه خود، سلاح به دست گرفتند و علاوه بر رسیدگی به امور داخل منزل از یک شخصیت قوی و آزادی کامل برخوردار بودند و همین امر به کاهش مسئله تعدد زوجات در قیروان انجامید و این وضعیت درخشان زن به انسجام خانواده و قدرت بنیان آن و شدت تاثیر گذاری در جامعه قیروان کمک کرد».
نویسنده البته یک ملاحظه متفاوت از مسیر کتاب را مطرح میکند و خواننده خود را تشنهتر میسازد. وی البته در شرح ملاحظه دقیق خود، از نگاه جامعه شناسی وارد نمیشود تا این مبحث را به شرایط زن در تونس امروز در مقایسه با دیگر کشورهای عربی گره بزند و این امری است که در تغییر مسیر این مطالعه مشاهده میکنیم. زیرا ناگهان به بررسی لباس و غذا، تفریح و سرگرمی و همچنین نظافت میپردازد. وی در ادامه، لیست بلند بالایی از ویژگیهای زنان در قیروان را به میان میآورد، اما با نگاه انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی بدان میپردازد تا به جای آن، به بررسی فرهنگها، نشانهها و رفتار مردم وارد شود./۹۸۸/ دریافتی