«باروی خون» و داستان آدمهایی سه هزار سال قبل میزیستند
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، نشست نقد و بررسی کتاب «باروی خون» نوشته حسین پدرام، با حضور دوستداران ادبیات در انجمن ادبی روایت به میزبانی نشر چشمه دلشدگان برگزار شد.
تاریخ بستر مناسب برای داستانگویی
در این نشست حسین عباسزاده مدرس و منتقد داستاننویسی با اشاره به اهمیت تجربههای تازه در حیطه ادبیات گفت: اگر ادبیات را یک شاهراه یا یک اتوبان در نظر بگیرید، یکی از فرعیهایی که به ادبیات میرسد، تاریخ است. یکی از دستمایههای داستان و رمان تاریخ است. نویسنده باروی خون به دنبال روایت یا بازآفرینی تاریخ نبوده، بلکه به دنبال یک داستان تاریخی است. در رمان تاریخی مقطعی از تاریخ دستمایه روایت یک داستان میشود، نویسنده این کتاب هم همین کار را کرده است.
وی افزود: جدای از تاریخ که نشان از اشراف نویسنده بر این مقطع تاریخی دارد، ویژهترین ویژگی باروی خون زبان داستان است. زبان است که یک داستان را میسازد و خلق میکند. اما چه نوع زبانی؟ زبان داستان متفاوت از زبان شعر و زبان تاریخ و ... است. داستان زبان خودش را دارد. این به معنای این نیست که ما برای زبان داستان چارچوبی داشته باشیم که هیچ کس نتواند به آن دست ببرد، یا از آن عدول کند. نویسنده میتواند زبان خودش را به وجود بیاورد.
عباسزاده با بیان اینکه زبان همواره یکی از چالشهایی بوده که نویسندهها با آن رو به رو هستند، گفت: سوال مهم اینجاست که زبان تا چه حد اجازه دارد سایه و سیطره خودش را بر روی دیگر عناصر داستان بیاندازد. رشد و کیفیت یکدست تمامی اضلاع اعم از زبان، شخصیتپردازی و ساختار به نگارش یک داستان خوب کمک میکند. نویسنده باید دایره مخاطبان خود را مشخص کند و برای آنها داستان بنویسد.
این منتقد ادبی عنوان کرد: ما هیچ سندی مبتنی بر اینکه زبان دوره ایلام چه مختصاتی داشته نداریم، به همین دلیل نویسنده باروی خون در این اثر زبان خودش را به وجود آورده است. هر چند نمیتوان زبان فارسی را مشخصا در دورههای مختلف تفکیک کرد.
عباسزاده افزود: بخش بسیاری از ماجراها و اتفاقات داستان وامدار تخیل نویسنده است. هر چند که ارجاعات تاریخی دارند، اما رخدادها عموما زاده تخیل نویسنده است و نقطه قوت این اثر همین است، یعنی ما با اثری مواجه هستیم که قصهگو است و مخاطب به دنبال سرنوشت کاراکترها با اثر پیش میرود.
زیگورات و بزنگاه حوادث
حمیدرضا جعفری از داستاننویسان حاضر در این نشست از تجربه مواجه با کتاب «باروی خون» گفت و بیان کرد: داستان بلند «باروی خون» که به تازگی روانه بازار کتاب شده، در دوره ایلام باستان و پادشاهی اونتاشگال میگذرد و در خلال فرایند برپایی زیگورات چغازنبیل سرنوشت آدمهایی را روایت میکند که هر یک در بزنگاهی تن به حوادثی ناخواسته میدهند.
این عضو انجمن ادبی روایت ادامه داد: داستان باروی خون بر یک بستر تاریخی روایت میشود، در این میان دوگانگیها، خواستها، ستیزها، ناکامیها را شخصیتها را به تصویر میکشد. زمانه و فضای داستان اگر چه این تجارب بشری را کمی رنگهای متفاوت میبخشد، اما وظیفه داستان برجستگی دادن به همین عواطف و کششهای برخواسته از سرشت آدمیست.
جایی که نمیتوان چشمها را بست
در ادامه این نشست، مهین راد از اعضای انجمن ادبی روایت با بیان این جمله که «ما هنرمندان میزبانان تاریخیم»، حسین پدرام را که از تاریخ مهجور ایلام، داستانی زیبا خلق کرده است، یکی از شایستهترین این میزبانان خواند.
وی در ادامه به نقاط قوت داستان از جمله تسلط نویسنده بر زبان متفاوت و دنیای داستانیاش اشاره کرد که باعث خلق تصاویری زنده در ذهن خواننده میشود و گفت: این تصاویر آنقدر زنده است که مخاطب در قسمتهایی از داستان دلش میخواهد چشمهایش را به جور و ستمی که نصیب شخصیتهای داستان میشود ببندد، اما نمیتواند و باید با چشمهایی باز به تماشای این برهه از تاریخ بشیند.
وی در پایان باروی خون را به دلیل بستر تقریبا بکر تاریخیاش، مضمون، زبان و حتی طراحی جلد و صفحهآرایی زیبایش، یکی از آثار خوب و قابل تامل ذکر کرد و خواندنش را به اهالی قلم و کتابخوان توصیه کرد.
پیرنگها در خدمت کلیت داستان
نوشین ایوانی از دیگر داستاننویسان حاضر در این نشست درباره کتاب «باروی خون» گفت: همیشه جای خالی این سبک از داستانها در ادبیات ما احساس میشده، از این نظر باروی خون میتواند بسیار مورد توجه قرار گیرد.
وی با بیان اینکه رمانهای تاریخی همواره مورد اقبال کتابدوستان قرار میگیرند، اضافه کرد: بیشتر رمانها و داستانهای تاریخی به دورههای هخامنشیان و بعد از آن پرداختهاند، اما تاکنون داستانی این قدر برای روایت خود در تاریخ به عقب نرفته بود.
ایوانی افزود: شیوه روایت و توالی اتفاقات از نقاط قوت داستان باروی خون است. هر فصل تعلیقی ایجاد میکند، آنچنان که خواننده تشنه خواندن فصل بعد میشود. در عین حال هر فصل داستانی مستقل در دل خود دارد که در فصلهای بعد رها نمیشود. فصلها مثل پازلی هستند که کنار هم قرار میگیرند و پیرنگها کلیت داستان را به خوبی پیش میبرند.
وی ادامه داد: شاید در نگاه اول تصویرسازیها در طول روایت کم احساس شود، اما با توجه به زبان سره داستان تصویرسازیهای بیشتر درک داستان را با مشکل همراه میکرد. میتوان گفت که نویسنده با وجود روند تند اتفاقات و بستر کهن روایت، به خوبی از پس باورپزیر کردن داستان برآمده است.
سفر در زمان
تکتم علیدوست دیگر عضو انجمن ادبی روایت بود که در این جلسه درباره کتاب «باروی خون» گفت: کتاب با گرافیکی جذاب و نشانههایی از هنر عصر باستان خواننده را با خود همراه میکند تا این بار برای سفر در زمان مقصدی دورتر از همیشه را انتخاب کند. علاوه بر تمهیدات برای فضاسازی، اتفاق دیگری نیز در باروی خون رخ داده که به درک بهتر موقعیت زمانی داستان کمک میکند. نویسنده با انتخاب زبانی کهن و سره، روایت داستانی را که در 3200 سال قبل میگذرد، جذاب و در عین حال چالشبرانگیز میکند. زبان که ظاهری آراسته و یکدست دارد، خواننده را به یک نبرد تن به تن فرا میخواند؛ نبردی میان زبان و زمان. خواننده وقتی پیچ و خمهای زبانی داستان را پشت سر میگذارد، تازه متوجه فاصله معنادار امروزش با دیروزی که از آن عبور کرده میشود.
بنبست فرودستان
زهره موسوی دیگر عضو انجمن ادبی روایت نیز در این نشست گفت: زبان نامانوس کتاب در ابتدا من را ناامید کرد، اما هر چقدر جلوتر رفتم، این شیوه از روایت برایم شیرین شد، چرا که زبان انسجام خوبی داشت.
وی با بیان اینکه داستان باروی خون از نظر من داستان تقابل فرودستان و فرمانروایان بود، بیان کرد: مردمی که به دنبال عدالت بودند، هر بار به بنبست میرسیدند. یکی از شخصیتها به نام «زخم» تجلی یک عدالت مثله شده بود، دیگر شخصیتها مثل شیموت و ماتوم هم هر کدام به طریقی در این چرخه از بین رفتند.
موسوی اضافه کرد: اگر داستان با این زبان طولانیتر میشد، این امکان وجود داشت که خواننده از دنبال کردن اثر خسته شود. اما اپیزودهای کوتاه که هر کدام داستان خودشان را روایت میکردند و در نهایت به یک درونمایه میرسیدند، باعث پویایی داستان شده بود.
تصویر بخشیدن به یک زمانه دور
در پایان این جلسه حسین پدرام نویسنده داستان «باروی خون» گفت: در مرحله اول نقل یک روایت با زبان سره و در مرحله دوم به تصویر در کشیدن بخشی از تاریخ پنهان ایلام که بسیار دیر از غبار درآمده، برایم اهمیت داشت. و خب برای این منظور داستان مدیومی بود که میتوانست به کمک تحقق آن چه میخواستم بیاید.
وی ادامه داد: در زمان نوشتن داستان به پیام آن به صورت مجرد فکر نمیکردم. نگاه طبقاتی برایم معنایی نداشت و صرفا ارائه تصویر از این دوره تاریخی و نگارش یک داستان پر تنش برایم مهم بود.
پدرام افزود: منطق برخی رخدادهای داستان را از فیلتر زمانه ایلام باستان باید عبور داد. ما از جامعهای صحبت میکنیم که زن سالار است و در آن زن آنقدر جایگاه دارد که پیرامون خود اخلاق را به شکل دیگری تعریف میکند. پس اگر در داستان نکتهای میبینیم که با معیارهای امروز جامعه تناسبی ندارد، کاملا طبیعیست. اگر این کنشها را در آن مقطع تاریخ که منشا بسیاری از اتفاقات زنان بودهاند، جانمایی کنیم، درک منطق داستان سادهتر خواهد بود.
وی با بیان اینکه ما از تاریخ ایلام چیزی زیادی نمیدانیم و عمر دادهها آشکار شده از این دوره به یک قرن هم نمیرسد، گفت: میخواستم ولو با عنصر تخیل بخشی از آنچه که درباره آن میدانیم را تصویر ببخشم و برای آدمها یا بهتر بگویم برای نامهایی که باقی ماندهاند، داستان بسازم.