۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۸
کد خبر: ۱۶۳۰۰۵

احساس تکلیف یا تکلیف احساسی

خبرگزاری رسا ـ آنقدر این روزها فعالیت معرفتی کاندیداها تقلیل پیدا کرده که برای اسلامی نشان دادن اهداف خود سفر به بیوت مراجع عظام تقلید و دیدار با علما را در رأس برنامه های خود قرار داده تا به هدف خود دست یابند؛ نخست اثبات دینی بودن خودشان، دوم جلب توجه متدینین و سوم عدم جبهه گیری علما در مسیر پیروزی و دست یافنتن آنان به قدرت.
کانديداهاي احتمالي انتخابات رياست جمهوري

 علی اسفندیار

 

انتخاب یک کالا گاهی برای مصرف کننده دشوار است از چند جهت؛ گاهی از سر بی حوصلگی و یا شلوغی بازار و گاهی از سر مکافات‌هایی که قبلش متوجه خریدار می شود همچون پارک ماشین! و بیشتر از سر خالی بودن صندوق پس‌انداز خانواده‌ها و گرانی این روزهاٰ و آن روزهایی که می‌آید.

و اما گاهی ورود اجناس غیر مرغوب به همراه جلوه‌های رنگارنگ، سد راه انتخاب استاندارد است.

تا جایی که تجربه دارم انتخاب، همیشه در مراحل حساس زندگی دقیقا هنگامی که می‌خواهی فکر، نگاه، پوشش و برنامه خود را برای پیشرفت و پیروزی تغییر دهی به کار می‌آید و شاید لذت بخش نیز باشد.

 

و اما ماجرای انتخابات

ابتدا یک یادآوری: نوشته حاضر با هدف نقد درونی و نگاه به یکی از آسیب های جامعه سیاسی کشور نگاشته شده و نویسنده متوجه پیروزی‌های انکارناشدنی نظام مقدس اسلامی در عرصه بین الملل و دستاوردهای آن است، معترفم به سرمایه‌هایی که همه در سایه سار امام و شهدا، رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی و مردم صبور کشورم به دست آمده است.

یکی از آن انتخاب‌هایی که دشوار است؛ اما معلوم نیست نتیجه اش لذت است یا تلخی، همین انتخابات است به خصوص در کشور ما که اکنون همه انگار تازه به بلوغ سیاسی رسیده‌اند و تازه باید تکلیفشان را به مردم ادا کنند، گویا دیروز از رساله‌ای نانوشته عمل می‌کردند.

 

این روزها تکلیفم بدجوری احساساتی شده با این اوضاعی که مدیران کشورم دارند و این که همه از گل و بلبل بعد از انتخاب خودشان می‌گویند. این وعده‌ها تو زرد از آب در می‌آید چون همه این آقایان در داخل شبکه مدیریتی و اجرایی و قانونگذاری بوده اند و می‌توانستند خدمت به مردم را انتخاب کنند و امروز مردم نیز یکی از آنان را برای خدمت انتخاب می‌کردند. و این که نمی‌خواستم از عبارت «تو که لالایی بلدی» استفاده کنم که کردم.

 

این گونه به نظر می رسد برخی کاندیداها از سر این که تا حالا با وجود ظرفتیت‌ها و فرصت‌هایی که داشته‌اند چرا خدمت نکرده‌ و امروز احساسشان را به تکلیف رنگ کرده‌اند. در حالی که همین‌ها اگر سرجایشان باشند بیشتر و بهتر می‌توانند کمک کنند؛ واقعیت این است من تا حالا این همه مرد عمل آن هم یکجا و برای یک چیز ندیده‌ام مثلا درباه زدودن آسیب های اجتماعی و یا احیای یک واجب فراموش شده تا حالا حرف از ائتلاف نزده‌ایم، و یا برخی مدیران حتی آنانی که نامحسوس می‌خواهند تکلیفشان را ادا کنند تکلیفشان را با گفتمان سرمایه‌داری هنوز مشخص نکرده‌اند به این دلیل که در نظام الهی اندیشه سرمایه‌خواهی آنان چه جایگاهی دارد.

 

سخن فراوان است و درد و دل‌ها بسیار؛ اما همین سبک بازی‌های سیاسی باعث می‌شود که من هم برای گرفتن پرچمی که هنوز ایستاده است، خود را به ندیدن بزنم تا احساس کنم پرچمی افتاده. کسی سؤال نمی کند چه کسانی پرچم اعتماد به نظام را در سال‌های گذشته با تیتر‌های روزنامه‌ها و سایت‌هایی که از بیت المال ارتزاق می شده و احزابی که برای مردم آمده اند، به زمین کوبیده اند تا روزی برای اعلام احساس تکلیف توجیهی داشته باشند.

 

پرسش‌هایی که فرداها شاید بیشتر آزارم دهد؛ آیا این یک جنگ قدرت نیست؟ آیا باز هم بوی سهم خواهی از رییس جمهور منتخب آینده نمی‌آید؟ خدمت به مردم به چه قیمتی؛ به قیمت سرگردانی آنان در انتخاب؟ شلوغی و ترافیک حضور کاندیداهای احتمالی در نقاط مختلف کشور آیا برای مردم خنده دار نیست؟ سفرها و تبلیغات هزینه‌بر را مردمِ گرانی کشیده چگونه هضم کنند؟ اگر آقایان برخاسته از دانشگاه، حوزه، مجلس، دولت، قوه قضائیه و آموزش و پرورش و احزاب واقعا توانایی اداره کشور را دارند چرا در همه این بخش‌ها که سِمَت و جایگاهی داشته اند و صاحب تریبون و روزنامه بوده اند شمه ای از مدیریت کلان و جامع خود را در پایلوت کوچکی تمرین نکرده‌اند؟ چرا احساساتشان ناگهانی بارور می‌شود؟ چرا پس از شکست در میدان یادشان نمی‌آید تکلیف‌شان را ادا کرده اند تا متوسل به شبهه افکنیٰ، تهمت و افترا و شانتاژهای پی در پی نشوند؟ چرا برای احزاب شکست خورده، آغاز پیروزی رییس جمهور منتخب، آغاز دشمنی‌شان است؟

 

با این حال می توان گفت: پس از گذشت 34 سال از عمر با برکت انقلاب اسلامی هنوز به «گفتمان برنامه‌ها» دست نیافته‌ایم برخی ها که خود را جریان و حزب و اصلاح گرا می‌دانند هنوز دعوایشان روی اصول اصیل انقلاب اسلامی است و هنوز به جای کمک به ارتقای برنامه‌ای قانون اساسی چشم طمع به اصلاح ( شما بخوانید حذف) گفتمان معرفتی قانون اساسی دارند. هنوز زمان آن نرسیده که احزاب سیاسی از پناه بردن به گفتمان افراد به انزوا رفته و خسته شده از کار، و گروه های کوچک کم عمق در اداره کشور به احزاب برنامه‌ها و ایده‌ها درآیند. حتی کاندیداهایی که در اصول ادعا دارند پای بند هستند وقتی توان این را ندارند که بر اساس داده های خرد جمعی به برنامه‌ای واحد جهت اداره امور کشور دست یابند چگونه می خواهند در انتخاب وزیران و مشاوران و ارائه لوایح با نگاه به منافع همه افراد جامعه حرکت کنند؟ اینجا است که پای سهم‌خواهی‌ها در رقابت‌ها به میان می آید و این جا است که گفتمان اصیل انقلاب که برترین آن استقلال فرهنگی و معنوی و اقتصادی مردم عزیز است، به حاشیه رانده می‌شود.

 

تعجبم از این است که آنقدر این روزها فعالیت معرفتی کاندیداها تقلیل پیدا کرده که برای اسلامی نشان دادن اهداف خود سفر به بیوت مراجع عظام تقلید و دیدار با علما را در رأس برنامه های خود قرار داده تا به هدف خود دست یابند؛ نخست اثبات دینی بودن خودشان، دوم جلب توجه متدینین و سوم عدم جبهه گیری علما در مسیر پیروزی و دست یافنتن آنان به قدرت. همان بلایی که پیروز شوندگان سه انتخابات گذشته بر سر کشور به ویژه گفتمان انقلاب اسلامی آورده‌اند. بنابر این بسنده کردن به دیدار با عالمان دین در این برهه از انقلاب اسلامی به معنای رشد نیافتگی مدیران عالی اجرایی در نظام اسلامی است و هم به معنای بسنده کردن به دانایی الفبایی در عرصه حکومت اسلامی است.

بازی گرفتن انتخاب‌ میلیونی مردم و شعار دور از واقعیت «احساس تکلیف» از سوی کاندیداهای احتمالی و لابی گری های بین حزبی نشان می‌دهد که نقاط ضعف‌شان بیشتر از نقاط قوت‌شان است. مگر این که این بازی ها را در روزهای نزدیک به نام‌نویسی کنار بگذارند!

/918/ی701/ع

ارسال نظرات