کتابفروشی که انقلابیون را تغذیه میکرد
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتابفروشها در آستانه انقلاب اسلامی، یکی از محورهای مبارزه فکری و فرهنگی از طریق نشر آگاهی اسلامی بودند. برخی از آنها در این مسیر، به زندان افتادند. با این حال، تقریباً با قطعیت، میتوان گفت هنوز هیچ کتابی در توضیح شبکه پیچیده توزیع کتاب و رساله امام خمینی (ره) منتشر نشده است.
حاج علی یزدانخواه، پدر شهید و کتابفروش قدیمی است که زندگی و زمانه ۶۰ سال کتابفروشی او در کتابی به نام «آقای کتاب» از زبان چند نسل، روایت و به همت انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده است.
یزدانخوه نیز از جمله کتابفروشانی بوده که در دوران انقلاب، حضور فعالی داشته و همواره در صف مقدم مبارزه بوده و البته کتابفروشیاش، حدود ۶۰ سال است که ملجأ کسانی است که جویای حقیقتاند و به دنبال گمشده خود در کتابها میگردند.
با محمدحسین بارونقی، نویسنده جوانی که کتابفروشی باسابقه و قدیمی را به عنوان سوژه «آقای کتاب» انتخاب کرده، گفتوگویی داشتیم که میخوانید.
* چه شد که یک کتابفروش را سوژه کتاب خود کردید؟ اصلاً پرداختن به موضوع کتابفروشی و کتابفروشان چه نسبتی با تاریخ شفاهی دارد؟
به طور کلی، موضوع کتابفروشی، از موضوعات مغفول حوزه کتاب و ادبیات است و آثار اندکی در این زمینه نوشته شده است. کسانی هم که به این موضوع پرداختهاند، برای معرفی کتابفروشی خاصی بوده که بیشترشان هم گرایشهای غیراسلامی داشتهاند و افراد کمی به کتابفروشیهای انقلابی پرداختهاند که آن هم در قالب مصاحبههای رسانهای بوده، نه کتاب.
این برای ما جای سؤال بود که چرا در کتاب دو جلدی که درباره کتابفروشی نوشته شده، بیشتر به کتابفروشیهایی با گرایشهای روشنفکرانه پرداخته شده و بسیار کمتر به کتابفروشیهای انقلابی توجه شده است.
یکی از رسانههای اصلی در ایام انقلاب اسلامی، «کتاب» بوده و در آن مقطع، بسیاری از نویسندگان به تریبونهای پرمخاطب و فراگیری مانند رادیو و تلویزیون دسترسی نداشتهاند و باید از روزنامه، اعلامیه و کتاب برای بیان سخنان و تفکرات خویش استفاده میکردند. چون روزنامهها نیز دولتی و در اختیار حکومت بود، به اعلامیه و کتاب بسنده میکردند.
تفاوت افکار افراد انقلابی با حکومت باعث میشد کتب این افراد، به صورت جزوه منتشر شود و تنها در صورتی که جایگاه ویژهای داشتند، میتوانستند کتاب خود را منتشر کنند و مخاطب عام هم میدانست که اگر بخواهد با تفکرات جدید و ناب و ضدحکومتی آشنا شود، باید به دنبال این کتابها باشد.
در واقع این کتابفروشیها، از طریق فروش کتب نظریهپردازان و افراد انقلابی، پشتیبانی و هدایت فکری انقلابیون را برعهده داشتند.
با وجود این نقش مهم کتابفروشیهای انقلابی، میبینیم که بسیار کم به آنها پرداخته شده است و همین موضوع توجه ما را جلب کرد که برررسی کنیم و ببینیم این کتابها در آن وضعیت خفقان، چگونه تولید و توزیع میشدهاند و شبکه سری پخش این کتب که از نظر حکومت آن زمان «کتب مضره» بودند، به چه صورت بوده است. در کنار این موضوع، شخصیت و ویژگیهای شخصی حاج علی یزدانخواه، به عنوان سوژه کتاب هم در این انتخاب مؤثر بود.
* یعنی «آقای کتاب» باب تازهای در حوزه کتاب باز کرده است؟
بله همینطور است. با وجود تحقیقات گستردهای که در این باره داشتیم، حداقل خودمان، کتابی مانند «آقای کتاب» که به شخصیت یک کتابفروش به عنوان سوژهاش بپردازد، پیدا نکردیم. کتابهایی با موضوع کتابفروشی و مصاحبههایی که با عنوان تاریخ شفاهی کتابفروشی جمعآوری شدهاند، گفتوگو با کتابفروشها یا بازماندگانی است که کتابفروشی را اداره میکردهاند.
برای مثال با صاحبان کتابفروشی «اسلامیه» که یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای ایران است و حتی عدهای میگویند صنعت نشر و ابزار آن را صاحبان این کتابفروشی به ایران آوردهاند، تنها دو جلسه مصاحبه انجام شده که آن هم در فضای مجازی منتشر شده و به صورت کتاب در نیامده است.
اما اگر گفتوگو با فروشنده فروشگاه اسلامیه را ادامه میدادند و آن را در قالب کتاب منتشر میکردند، یک «آقای کتاب» در حد کشوری میشد. چون این کتابفروشی، بسیاری از کتابهای مذهبی کشور را منتشر میکرده و علت انتخاب نام اسلامیه هم همین است که کتابهایی مانند قرآن کریم و مفاتیحالجنان و رساله امام خمینی (ره) را منتشر و توزیع میکردهاند.
* بپردازیم به سوژه «آقای کتاب». از حاج علی یزدانخواه بگویید. چه چیزهایی باعث شد که سراغ ثبت زندگی و زمانه این کتابفروش قدیمی کاشان بروید؟
آقای یزدانخواه حدود ۶۰ سال به کتابفروشی اشتغال داشتهاند و مخاطبانشان هم گستره وسیعی از نسلهای انقلاب تا نسلهایی که انقلاب و دفاع مقدس را ندیدهاند، در برمیگیرد. حاج آقا از چهرههای اصلی انقلاب در کاشان هم بود و به عنوان یک شخصیت معتمد و منصف در بازار و جامعه شناخته میشود. همه این ویژگیها، شاخصهها و نشانههایی بود که ما را به انتخاب ایشان ترغیب میکرد و میتوانم بگویم قبل از موضوع کتابفروشی، این ویژگیها بود که توجه ما را جلب کرد.
* ظاهرا شروع کتابفروشی ایشان هم از سال ۴۲ و آغاز نهضت امام (ره) بوده است.
آقای یزدانخواه، اواخر دهه ۳۰، شاگرد کتابفروشی بوده و بعد از مدتی مستقل میشود. از سال ۴۲ فروش کتاب و لوازمالتحریر را آغاز میکند و از آنجا که ایشان، شخصیت و دوستان مذهبی داشتند، به او پیشنهاد میدهند که در کنار لوازمالتحریر، کتابهایی بیاورند که به روشنگری جریان نهضت امام (ره) کمک کند. مردم کاشان هم کمکم مطلع میشوند که اگر بخواهند با تفکر امام خمینی (ره) آشنا شوند، باید به کتابفروشی یزدانخواه بروند. البته این محبوبیت، ساواک را متوجه این کتابفروشی میکند که دو بار هم آقای یزدانخواه را دستگیر میکنند.
همچنین ایشان علاوه بر فروش این کتابها که در آن زمان، از نظر ساواک، جزء «کتب مضره» تلقی میشده، اعلامیهها و نوارهای امام (ره) را هم پخش میکرده و با توجه به اینکه از معتمدان بازار کاشان بوده، در تعطیلیهای بازار نیز نقش مستقیم داشته است. در واقع، حاج آقا یزدانخواه، یک فعال انقلابی سیاسی_ فرهنگی بودهاند. اما بعد از پیروزی انقلاب و با تأسیس نهادهایی مانند سپاه پاسداران و جهادسازندگی، ایشان با این نگرش که اینها، کتابفروشی را بر عهده میگیرند، به فروش لوازمالتحریر میپردازد. اما بعد از مدتی، وقتی در خواب میبیند که حضرت امام (ره) به ایشان توصیه میکنند که کتابفروشی را ادامه دهد، تصمیم میگیرد کتابفروشی را به عنوان شغل اصلیاش ادامه دهد.
در کنار این ویژگیها، منش فروش کتاب و رفتار اقتصادی ایشان هم جالب توجه است. ایشان، سود بسیار کمی میگیرند و هدفشان، رساندن محتوای سالم به مشتری است. ایشان یک ظرف پول خرد هم برای برگرداندن طلب مشتری دارد تا هیچگاه بدهکار کسی نباشد و به همین ترتیب، کسب و کارشان ابعاد دیگری هم دارد که شما را به کتاب ارجاع میدهم. ایشان پدر شهید هستند، اما اکثر مردم کاشان این موضوع را نمیدانند و تنها عده معدودی از دوستان قدیمیشان از این موضوع اطلاع دارند.
* در مورد مصاحبهها و مسائلی که در روند مصاحبه با آنها روبرو بودید، بگویید. چند ساعت مصاحبه انجام شد و مشکلی در ضبط نبود؟
پروژه تحقیق و تدوین کتاب زندگی و زمانه آقای یزدانخواه با عنوان «آقای کتاب»، تلخیها و شیرینیهای زیادی برای من داشت. از شیرینیهای این کار، همنشینی و گفتوگو با شخصیتی فرهیخته بود که سابقه ۶۰ سال کتابفروشی دارد و مرا «امین» خود دانست و علیرغم اینکه دوره انقلاب و دفاع مقدس را هم درک نکردهام، جزییترین خاطرات شخصی خود را با بنده در میان میگذاشت.
حدود ۳۰ساعت با ایشان مصاحبه داشتیم که ۱۰ ساعت آن در کتابفروشی حاج آقا بود. نگاه ما این بود که شخصیت ایشان را در قالب روایتهایی کوتاه، به مخاطب معرفی کنیم. به همین دلیل هم به همین مقدار مصاحبه اکتفا کردیم و نگران بودیم که به دلیل کهولت سن، خاطراتشان را فراموش کنند؛ وگرنه معرفی بهتر شخصیت ایشان، به خصوص با توجه به مخاطبان گستردهای که از طریق کتابفروشی دارند، مصاحبههای بیشتری میخواهد. به هرحال ۶۰ سال کتابفروشی و ارتباط با چند نسل مختلف که هر نسل هم ایشان را به یک ویژگی میشناسند و برای هر یک هم میتوان چند صد روایت آورد، مصاحبههای بیشتری را میطلبد که در این مرحله هدف ما نبود.
* همین که سراغ یک کتابفروشی با سابقه رفتید، حقاً خوب است. این کار آیا مبتنی بر احساس وظیفه بود یا کمکاریهایی دیدید و موضوع مهم و جذابی که کسی قبلا به آن نپرداخته بود؟
نهادهایی که باید خاطرات کسانی مانند آقای یزدانخواه را ثبت میکردند، کوتاهی کردند و ایشان به خاطر بالا رفتن سن، بسیاری از خاطراتشان را فراموش کردند. یکی از دلایل اینکه قسمتهای زیادی از مصاحبهها را در مغازه کتابفروشی ایشان گرفتیم، همین بود که محیط کتابفروشی به یادآوری خاطرات گذشته کمک کند و اینکه نمیخواستیم مانع کسب رزق و درآمدشان باشیم. البته حین این مصاحبهها، با آمدن مشتری، آقای یزدانخواه مصاحبه را قطع میکردند تا کار مشتری را راه بیندازند. شرط کرده بودند که اگر حین مصاحبه، مشتری وارد مغازه شود، حق تقدم با مشتری است.
نکته جالبی درباره مساحت مغازه کتابفروشی آقای یزدانخواه در زمان قبل از انقلاب هست و آن اینکه مساحت مغازه ایشان، کمتر از دو متر بوده است، اما مغازهای با این ابعاد، بسیار مؤثر بوده و هدایت فکری انقلابیون شهر را به عهده داشته است. بعد از انقلاب، محل کتابفروشی ایشان به مغازه بزرگتری منتقل میشود.
* برنامهای هم برای انجام مصاحبههای بیشتر و تکمیل کتاب دارید؟
در حال حاضر آقای یزدانخواه در بستر بیماری هستند و دعا میکنیم که سریعتر سلامتی خود را به دست آورند، اما نکتهای که وجود دارد این است که آقای یزدانخواه، یک نمونه از کتابفروشان انقلابی در شهر کاشان بوده و ما باید به دنبال یزدانخواهها در سایر شهرهای ایران باشیم. شهرهایی مانند تهران و شیراز و اصفهان که کتابفروشیها و جمعیت بیشتر و حتما کتابفروشان انقلابی دارند که کسی سراغ آنها نرفته است. طی تحقیقاتم در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسنادی از ساواک دیدم که مربوط به ضبط و مصادره و مهر و موم کتابهای مضره از نظر خودشان بود که کتابهای علی شریعتی، علی حجتی کرمانی، مهندس بازرگان و بعضی کتب شهید مطهری و کتابهایی که نام امام خمینی (ره) در آنها بوده، از جمله این کتابها بودند. ساواک، سرزده، به کتابفروشیها میرفته و اگر از این کتابها در آنجا مییافته، آن مغازه پلمب میشد و فروشنده و صاحب مغازه هم به زندان میرفت. قسمت زیادی از اسناد ساواک، پروندههای همین بازداشتها و پلمبهاست. برای مثال، پروندهای مربوط به یک کتابفروشی در شیراز بود که به دلیل فروش کتابهای امام (ره) بازداشت شده بود و یا دستگیری دستفروشی در مشهد که مقابل حوزههای علمیه، کتابهای مذهبی میفروخته و رساله امام (ره) هم در میان کتابهایش بوده است. قطعا مشابه این موارد در شهرهای دیگر هم هستند و هنوز خاطرات این بزرگوارانی که به نوعی محتوای فرهنگی و فکری برای انقلابیون و مردم مشتاق و تشنه آگاهی تهیه میکردند، ثبت نشده است. یکی از اهداف ما در انتشار «آقای کتاب» این بود که فتح بابی برای محققان تاریخ شفاهی سایر شهرها باشد که سراغ این موضوعات بروند.
پرسش پایانی من درباره بخش مؤخره «آقای کتاب» است. با وجود توضیحاتی که در مقدمه کتاب آمده، چه نیازی به اضافه کردن چنین مؤخرهای بود؟
در مؤخره، مطالبی را آوردیم که دغدغه ذهنی خودمان بود؛ یعنی آنچه فکر میکردیم لازم است درباره نقش کتابفروشیها در انقلاب اسلامی که مغفول مانده است، گفته شود. ما در این پروژه یک ساله، علاوه بر مصاحبهها، تحقیقاتی درباره کتابفروشی و شیوه توزیع کتاب انجام دادیم. قبل از انقلاب، شبکه توزیع کتابی وجود نداشته و هر انتشارات، خودش مغازهای داشته است و برای تهیه کتابها باید با همان انتشارات و کتابفروشی ارتباط میگرفتید. این موضوع، تهیه کتابهایی را که از نظر حکومت، «کتب مضره» بودند، سخت میکرد.
در این شرایط، کتابفروشیهای انقلابی برای انتشار کتابهای خود، باید اسم خود را از کتابها حذف میکردند و یک شبکه مخفی برای رساندن کتابها به مردم ایجاد میکردند. چگونگی فعالیت این شبکه مخفی برای ما مبهم بود. هرچند آقای علیرضا کمری در مقالاتی به این موضوع پرداخته است، اما در هیچ جای دیگری بحثی از این کتابها و شیوه توزیع آنها نبوده و ما در اسناد ساواک، با برخی از این شیوهها آشنا شدیم.
یکی از روشهای توزیع رساله امام خمینی (ره) از سال ۴۲ و بعد از تبعید به عراق، به این صورت بوده که برادران افعانستانی که برای زیارت به نجف و کربلا میرفتند، صفحات رساله را در لباسهایشان پنهان میکردند و به ایران میآوردند و در اختیار مردم یا انتشارات قرار میدادند. برای مثال آقای یزدانخواه، وقتی رساله امام خمینی (ره) را از کتابفروشی اسلامیه میگرفتند، صفحهای که نام امام (ره) در آن بود، کنده شده بود و یا نام فرستنده و گیرنده را یک نفر مینوشتند تا فرستنده مشخص نباشد. این شیوههای دسترسی مردم به این کتابها برای ما جذاب بود و مؤخره کتاب، حاصل تحقیقاتی است که انجام دادیم و توانستیم بخشی از این شبکه مخفی را بشناسیم. بخشی از مؤخره نیز درباره شیوه و منش کتابفروشی آقای یزدانخواه، به عنوان کتابفروش معیار و شاخص انقلاب اسلامی است که سعی کردیم منش ایشان را معرفی کنیم تا بتوانیم آن را در جامعه تکثیر کنیم.
علاقهمندان برای تهیه این کتاب که به همت انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده است، علاوه بر کتابفروشیها میتوانند از طریق سایت Ammaryar.ir اقدام کنند. نسخه الکترونیکی «آقای کتاب» نیز از طریق سایت و برنامه کتابخوان «طاقچه» در دسترس است./826/د102/ق