مردی با آرزوهای دوربرد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، موسسه انتشارات انتشارات لوح نگار کتاب«مردی با آرزوهای دوربرد» خاطرات شهید شهید حسن طهرانیمقدم نوشته سرکار خانم فائضه حدادی را روانه بازار نشر کرده است.
ساختار کتاب
کتاب حاضر، دربردارندة مستند نگارههایی از زندگی شهید «حسن طهرانیمقدم»، (1338-1390) است. در این کتاب بیوگرافی شهید به طور مستند، دوران نوجوانی و جوانی، شرکت در فعالیتهای ضدّرژیم پهلوی، حضور فعّال ایشان در احداث هیئتهای مختلف و فعالیتهای مردمی بیان شده است. همچنین، فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی ایشان در کمیتة انقلاب، جهاد سازندگی و حضور فعّال و حماسه آفرین شهید در جنگ و عملیاتهای مختلف جنگ تحمیلی به طور مختصر بازگو شده است. همچنین در بخشهایی از اثر، سجایای اخلاقی، اهداف خداپسندانه، دلاوریها و رشادتهای شهید و نحوة شهادت ایشان و حضور مقام معظم رهبری در مراسم تشییع ایشان و تأثیر شهادت ایشان بر مردم تهران و خانوادة ایشان به تصویر کشیده شده است.
جمع بندی
کتاب، با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و ارائه الگویی مناسب به نسل جوان و نشان دادن رشادتها و فدارکایهای شهیدان ایران تهیه شده است. این کتابی است بسیار زیبا از زندگی و کارهای حاج حسن تهرانی مقدم معروف به پدر موشکی ایران. همت و اراده، استقلال، خودکفا بودن، تولید داخلی، اطاعت از ولایت فقیه، بی ریا بودن، اخلاص در کار، عزت اسلامی و پشتکار زیاد و نا امید نشدن و بسیار صفات عالی دیگر از ویژگی های پدر موشکی ایران است. با خواندن این کتاب با تمام وجود درک می کنم کار نشد ندارد.
برشی از کتاب
نویسنده خواننده را در صفحه 27 کتاب به خواندن گوشه ای از زندگی شهید تهرانی مقدم مهمان می کند:
اولین کسی که توی جبهه حسن مقدم را کشف کرد، حسن باقری بود. آن زمانها حسن مقدم یک جوان لاغر و ریزنقش بود که توی چند ماهی که داخل آبادان در محاصره بودند و بعدش، توی سوسنگرد و دهلاويه، فقط با خمپاره کار کرده بود. هرچند که از قبل، کار با مین و اینها را بلد بود و می توانست برود واحد تخریب، ولی کشیده شده بود سمت ادوات و خمپاره. کمبود امکانات انقدر نکته سنج و وسواسی کرده شد که به سرعت نبض دیده بانی و خمپاره امده بود دستش.
با کمترین خطا، بهترین ما و موفق ترین پرتاب. اما طرحی که به عنوان یک خمپاره چی ساده روی کاغذ نوشته بود و دست حسن باقری داده بود. فراتر از این چیزها بود. پیشنهادش به پرتاب خمپاره ربطی نداشت. حرفش این بود که یک دست صدا ندارد و پرتاب خمپاره ها باید هدفمند و با هم باشند. خمیاره ها باید فرماندهی آتش داشته باشند، طرحی بود که نیازش را با پوست و گوشتش احساس کرده بود ولی باورش نمیشد حسن باقری که آن روزها جانشین نیروی زمینی سپاه بود، صدایش بزند و خودش را بکند مسئول اجرای طرحش نامه ی تایپ شدهی محسن رضایی را داده بود دستش.
«برادر حسن مقدم به عنوان فرماندهی پشتیبانی کنندهی آتشهای خمپارهی سپاه معرفی می شوند. لازم است با او همکاری کنید.» مانده بود چه بگوید. بعدتر که جربزه اش را توی مدیریت نشان داده بود، خود حسن باقری دستور داد برود ادوات گروه چمران را هم بگیرد و اضافه کند به ادوات زیر دستش و مکان فرماندهی اش هم قرارگاه کربلا باشد. حسن باقری جوان بود و به جوان ها اعتماد زیادی داشت. هرچند حسن آقا هم ناامیدش نکرد.
موسسه انتشارات لوح نگار کتاب « مردی با آرزوهای دوربرد» نوشته سرکار خانم فائضه حدادی را در 96 صفحه با شمارگان 5000 نسخه به قیمت 18000 تومان روانه بازار نشر کرده است./826/