شهید آقالار: زندگی بدون خدا و عشق به او معنا ندارد
کودکی با چشمانی آسمانی که ستاره بخت خویش را در سرزمین های دور جستجو میکرد. عشق این خانواده به خاتم انبیاء محمد(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) باعث شد تا نام مبارک محمدعلی را برای او انتخاب کنند.
چهار ماهه بود که به همراه خانوادهاش به شهرستان گنبد کاووس منتقل شدند. محمدعلی تحصیلات خود را در این شهرستان تا پایان دوران راهنمایی با موفقیت گذراند او از آن لحظه ای که در نوجوانی گوهر جان خویش را شناخت، تمام هم و غمش قدم در جهت رشد و رسیدن به کمالات انسانی شد.
بهترین راه عشقبازی
زندگی بدون عشق به ذات حق تعالی و لقاء او برایش معنایی نداشت. او بهترین راه عشقبازی با معبود را از راه مودت و محبت به امام زمان(عج) میدانست بنا براین راه اردوگاه سربازان حضرت مهدی(س) را در پیش رفت و راهی حوزه علمیه شد و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت.
شهید محمدعلی آقالار در دوران مبازات بر ضد رژیم ستم شاهی در تظاهرات و راهپیماییها نقش بسیار فعالی داشت. با شروع جنگ تحمیلی، او که در یافته بود تنها حضور در وادی عشق و جنون و پیوستن به اصحاب امام عشق می تواند روح بیقرارش را آرام کند، عازم جبهه شد و به نبرد با دشمنان اسلام پرداخت.
او پنج بار در مناطق مختلف عملیاتی شجاعانه و عاشقانه حضور پیدا کرد سرانجام در 22/12/1363 در منطقه جزیره محنون (عملیات بدر) گمشده خویش را یافت، چشم از دنیا فرو پوشید و سبکبال و آسوده خاطر به باغهای شهادت پرواز کرد و به یاران رفته ملحق شد.
الحمدلله رب العالمین و اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً ولی الله و وصی رسوله با سلام به منجی عالم بشریت و حبل الله المتین، روحی له الفدا و نایب بر حق آن حضرت، امام امت و درود به همه شهیدان راه خدا. آن چه که ملاحظه میکنید نه به عنوان وصیتنامه، بلکه مسائل و حقایقی که این جانب در طول مدت 20 سال زندگ به آن رسیدهام و امیدوارم که شما کاری را که من کردهام انجام ندهید و از من و امثال من عبرت گرفته و در راه خدا و در جهت رضای او قدم بردارید.
من قسمت اعظم عمر خود را در جهالت و غفلت به سر بردهام و متاسفانه نتوانستم آن چنان که باید در مدتی که در جو روح پرور و انسانساز انقلاب قرار گرفته بودم، در جهت رشد و تعالی قدمی بردارم و با کمالات انسانی و اسلامی آشنا گردم، ولی به این نتیجه رسیدهام که زندگی منهای خدا و عشق به ذات لایتناهی و تهجد و کوشش جهت لقای او معنا ندارد و این عشق به اوست که انسان را امید زنده بودن داده و او را از پوچی و عبثی باز می دارد و عاشقانه زیستن را میآموزد.
خدایا! چگونه عذر تقصیر به درگاهت آورم در حالی که خود میدانم و به گناه و غفلت خویش اعتراف دارم و در مقابل عظمت صبرت شرمسار و سرافکنده هستم. چه نعماتی که ارزانی داشتی و من کفران کردم و چه گناهانی که در نهان و آشکار انجام دادم و تو پوشاندی.
خدایا! چه مولای خوبی هستی و من بنده بدی برایت بودم که در محضر تو پاس حرمتت را نگه نداشتم ولی با تمام وجود در دل عشق تو را پیدا میکنم. و هر گاه که تجلی میکنی، خود را عاشقت میبینم و احساس آرامش و راحتی سراسر وجودم را فرا میگیرد و خود را تنها و بی کس نمییابم.
خدایا! اگر میخواستی که در گمراهی به سر برم هدایتم نمیکردی. و اگر میخواستی که در گمراهی میان مخلوقات مفتضح کنی مرا عافیت نمیدادی و به جبهه رهنمون نمیساختی.
خدایا! گناهان من هرچند بزرگ باشد از عفو و رحمت تو بزرگتر نیست. خدایا! اگر از خطاها بپرسی از بخششت سؤال خواهم نمود و اگر به واسطه گناهانم مؤاخذه کنی، از مغفرت و گذشتت خواهم گفت و تو از معصیت و از ظلم من در امانی، در حالی که محتاج رحمتت می باشم.
خدایا! من تو را آن طور که عارفان میخواهند و عاشقان به دنبالش هستند میبینم.
خدایا! مرا نیز آن چنان قرار بده که اولیائت را قرار دادی. خدایا! مرا در حالی بمیران که دلم سرشار از عشق تو باشد. در حالی که متمسک به ولایت خاندان عصمت و طهارت هستم. اوضاع کنونی جهان دو راه بیشتر در مقابل انسان قرار نمیدهد؛ زندگی توأم با ذلت و یا مرگ با عزت و بر حسینیان ننگ است که تن به ذلت دهند. ما زندگی را برای خدا میخواهیم همانگونه که ابراهیم خواست. ملتی که زندگی را در مرگ میجوید از چه باک دارد.
آیا میشود ملتی را به اسارت درآورد در حالی که شهادت شرف و عزت اوست و آیا قدرتهای استعماری میتوانند امتی را از مرگ بترسانند که جویای مرگند و مرگ از آنان گریزان و ایشان به دنبال آن هستند؟ و بدانید تا هنگامی که آزادگان حسینی هستند یزیدیان نخواهند توانست خواب راحت کنند.
باید توجه داشت که شهادت هدف نیست، وسیلهای است برای رسیدن به هدف اصلی و غایت خلقت انسان. ما آمده ایم که تکلیفمان را در هر زمان و مکان و در هر شرایطی با خون یا شمشیر انجام دهیم و باید بدانیم با هدف شهادت به جبهه آمدن با تمام عظمت و ارزشش فرار از مسئولیت است؛ بلکه باید آمد و احساس کرد. مسئولیت را درک کرد و در درمان او کوشید.
در غیر این صورت به جبهه آمدن فرصت طلبی است و خلاصه این که آرزوی شهادت غیر از هدف بودن است. باید با هدف پیروزی کامل اسلام بر کفر جهانی به جبهه رفت که اگر در این بین به فوز عظیم شهادت نائل آمدیم باکی نیست که تکیف الهی خویش را انجام دادهایم و دیگر مسئولیتی درقبال اسلام نداریم.
شهادت ممکن است برای پدران و مادران و خواهران شهدا سخت و شاید غیر قابل تحمل باشد، ولی باید این واقعیت را درک کرد که اسلام فوق همه است که به خاطر آن نیکان و ابرار و اولیای معظم باید کشته شوند و اسلامی را که پس از قرنها قد علم کرده در سایه عنایات خداوند و توجهات بقیه الله الاعظم، روحی له الفدا، و مجاهدت علمای اعلام و شهدای بسیار که زمینهساز حکومت جهانی اسلام است، حفظ نمود. و باید اطاعت کرد این عارف مجاهد و عالم عامل و مجسمه تقوا و اخلاق و اخلاص و این اسلام مجسم را که نعمت عظمای الهی است.
و با وجود امام بر این امت غیر آن عذری در مقابل ایزد منان نخواهند داشت که با وجود نور بیراهه رفتن جهالت و نادانی است و کمال حماقت. و لو اینکه کوردلان و شب کوران که حیاتشان در عدم نور است نخواهند، باید او را حفظ نمود.
من از همه برادران و عزیزانم که ممکن است آزارشان داده باشم، عفو و بخشش طلب می کنم و امیدوارم که با بزرگواری از تقصیراتم بگذرند ومن نیز اگر بر کسی حقی داشته باشم، ازآن می گذرم.
خدایا! وقتی که به خویش می نگرم یاس و نا امیدی وجود مرا فرا می گیرد و وقتی که در اندیشه تو هستم، خود را درمانده و مایوس نمی یابم و چشم طمع به فضل و جود تو میدوزم.
بارالها! من به یاری امام خویش و برای حفظ دین به جبهه آمدم و از جانم گذشتم، تو نیز به حرمت امام و تقدس دینت یاریام کن و از گناهانم در گذر.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته – محمد علی آقا لار شب پنجم محرم الحرام 1405- 8/7/1363 اهواز
شهدا! شما نگین های درخشان آمان هستید. شما بهشتیان روی زمین و آسمانید. خوشا به حالتان ای زندگان تا همیشه تاریخ! هرگز نمردهاید، آنان که تن به ستم ستمگر می دهند، مردهاند. چگونه میتوان شما را «رفته» خواند که «ماندهاید» و سرمست از شراب لقای الهی هستید./914/د101/ن