جایگاه «اکوسیستم» با بررسی چند قاعده فقهی
یکی از راهکارهای حمایت از محیط زیست معرفی و ترویج قواعد دینی حاکم برآنها است. قواعد فقهی از جمله الزاماتی است که در اسلام برای حقوق محیط زیست وجود دارد که به چگونگی استفاده و تصرف از طبیعت میپردازد که به ضمیمه موضوعشناسی دقیق، تخصصی و معتبر میتواند حدود و ثغور دقیق مسأله را روشن سازد. نوشتار حاضر با نگرشی فقهی میکوشد به تبیین این قواعد و انطباق آن با سیاستها و کنشهای انسانی در قبال محیط زیست بپردازد.
اسلام به عنوان آخرین دین الهی و جهان شمول، عامل مکتب زیست محیطی جامعی است که با اصول متعددی معیارهای لازم را در عرصه مسائل زیست محیطی ارائه می دهد. از سوی دیگر محیط زیست سالم را به عنوان یکی از نعمت های الهی مطرح کرده که همگان حق بهرهمندی از آن را دارند. فقیهان با الهام و بهرهورى از منابع و متون اسـلامی، قـواعـد فقهى بسیارى را استخراج و به جامعه علمی عرضه داشتهاند. این قواعد به عنوان یکی از قدرتمندترین بازوانی است که فقه را به عرصه پویایی و نشاط نزدیک میسازد.
با توجه به قواعدی که در فقه وجود دارد دیدگاه فقه در باب محیط زیست را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد: نخست قواعد مربوط به جواز استفاده و تصرف انسان در محیط زیست و دوم قواعد مربوط به نحوه و ملاک تصرف در طبیعت است. در واقع قواعد دسته دوم در قبال حفاظت از محیط زیست قرار میگیرند. بنابراین نوشتار حاضر میکوشد برای حفاظت و حمایت از محیط زیست، قواعد فقهی مربوط به محیط زیست را بیان کرده تا در نتیجه معلوم شود مقوله محیط زیست، تا سر حد وجوب و حرمت مورد اهتمام شریعت اسلامی بوده و احکام و ملزومات صریحى در زمینههاى مرتبط با حفاظت و نحوه تصرف در آن مطرح است.
اصل اباحه قاعدهای فقهی ناظر بر جواز استفاده و تصرف از محیط زیست
فقه، علم مستندات شرعی است، از اینرو زمانی که درباره مسألهای پس از جستجو و کاوش، منبعی معتبر پیدا نشود شک پدید می آید که حکم آن مسأله چه خواهد بود؟ در این میان فقها به قواعد و اصولى استناد میکنند که توسط آن حکم اولیه آن مسأله مشخص میشود. اگر چنانچه برای مسألهای دلیلی معتبر از آیات و روایات وجود داشته باشد، آن عمل مستند بدان خواهد شد؛ اما در صورت نبود، حکم به جواز و حلیت آن خواهد شد. در واقع افراد آزادند به آن چیزی که میخواهند بدون محدودیت درباره این مسأله دست یابند. به این قاعده در زبان فقهاء «اصل اباحه» گفته میشود.
مثلاً در مسائل مربوط به طهارت و نجاست فقهاء میگویند: «اصل این است که تمام اشیای جهان پاک باشند، مگر اینکه نجاست آنها اثبات شود. یعنی اصل بر پاکی تمام اشیاء است مگر آن که با دلیل و برهان قطعی و یقینی نجاست اثبات شود.»2
از مستندات قرآنی این قاعده فقهی میتوان به این آیه شریفه اشاره کرد: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»3 (اوست خدایی که همه چیز را در زمین برای شما آفرید.) این آیه به روشنی نشان میدهد که همه چیز برای انسان آفریده شده و برای او حلال و مباح است؛ از اینرو اگر حرمت با کراهت یک عمل با دلیل معتبر شرعی اثبات شود، آن عمل حرام یا مکروه خواهد بود. این قاعده در در مورد استفاده انسان از محیط زیست همین اصل، جاری است واو اجازه دارد تا از محیط اطرافش به هر شکلی که خواسته باشد استفاده کند، مگر اینکه نوع خاصی از استفاده او مشمول حکم ممنوعیت یا حرمت شده باشد.
قواعد فقهی ناظر بر چگونگی و ملاک تصرف در طبیعت
اگر قرار باشد انسان روی زمین تصرفاتی را چه برای گذران زندگی روزمره و چه هدفهای بلند خود انجام دهد، آیا معیار و مناطی دارد؟ با چه حد و مرزی میتواند به این مسأله بنگرد؟ نگرش فقهی تا اندازهای حد مرز انسان در طبیعت را مشخص کرده است. قواعدی که در ادامه میآید، مرزبندی استفاده از طبیعت را مشخص کرده است.
حرمت افساد در زمین
از قواعدی که میتوان در حوزه محیط زیست از آیات و روایات استنباط کرد، اطلاق حرمت افساد در زمین است. شمول این قاعده بر مباحث محیط زیست مترتب بر دو بحث است: نخست اثبات اصل قاعده و دیگری اثبات اطلاق آن.
نص این جریان در قرآن به این شرح است: «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: "من در زمین جانشینی خواهم گماشت"، گفتند: "آیا در آن کسی را می گماری که فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آن که ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه می کنیم؛ و به تقدیست می پردازیم." فرمود: "من چیزی می دانم که شما نمی دانید." و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: "اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید." گفتند: "منزهی تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ای، هیچ دانشی نیست؛ تویی دانای حکیم" فرمود: "ای آدم! ایشان را از اسامی آنان خبر ده." و چون ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: "آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می دانم؛ و آنچه را آشکار می کنید؛ و آنچه را پنهان می داشتید می دانم.»4
در این آیه انسان به عنوان جانشین خداوند در زمین قلمداد شده که باید حوزه جانشینیاش مشخص بوده و در همان محدوده کار کند. خداوند متعال در آیه دیگری حوزه این مأموریت و جانشینی را چنین تعیین کرده است:« هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها.»5 او شما را از زمین پدید آورد و برای آبادانی در روی زمین مستقرتان کرد. افزون بر آن که کار خداوند اصلاح و خیر بوده و او خیر مطلق است، بنابراین انسان که جانشین خدا در زمین به حساب میآید نیز باید اصلاح و پرهیز از افساد را در دستور کار خود قرار دهد .
در آیات مربوط به آفرینش انسان، به طور اجمال این مطلب به دست می آید که افسادگری نارواست و انسان برای افساد آفریده نشده است. این آیات جنبه گزارشی دارند و به طور صریح انشاء حکمی در خصوص حرمت افساد در آن وجود ندارد؛ اما از آنجایی که انشاء حکم به زبان اخبار و گزارش از روشهای به کار رفته در قرآن است، میتوان گفت از این آیات حرمت افساد و مطلوبیت اصلاح فهمیده میشود. دسته دیگری از آیات، به طور صریح به ترک افساد دستور داده و از فسادگری نهی میکنند. از این قبیل آیات میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «و لا تفسدوا فی الأرض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً انّ رحمة الله قریب من المحسنین.»6 و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید؛ و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
تصرف در سنتهای الهی و تلاش برای تغییر آن هر چند در محدوده کوچک، از قبیل به هم زدن اکوسیستم موجود در فضای محیط بر کره زمین، مخالف اراده و خواست الهی و خروج از سنت او به شمار می آید. نکته شگفتی که در این آیه وجود دارد وقوع آن در بین آیاتی است که از نظام و توازن مستقر در طبیعت سخن می گوید و این امر، اگر موجب تخصیص موضوع فساد به مقوله فساد در طبیعت هم نشود، دست کم شمول حکم نهی از فساد بر فساد در طبیعت را اثبات میکند. بنابراین تصرف در طبیعت به گونهای که فساد در نسل ایجاد کند یا موجب نابودی کشت و زرع و محصولات مورد نیاز بشر شود، حرام است.
امروزه تصرفات کلان در طبیعت و محیط زیست نسل بسیاری از حیوانات و موجودات زنده را از بین برده یا در شرف از بین بردن قرار داده است، چنان که شمار زیادی از گونههای گیاهی که مورد نیاز بشر بوده نابود شده است و با به هم ریختن «اکوسیستم» جهان تغییرات نامطلوبی در جهت تولید و کشت محصولات ایجاد شده و این روند، نسل انسان را در آینده با مشکل جدی رو به رو می سازد و میتوان گفت این قبیل تصرفها از مصادیق بیّن فساد محرّم در آیه است.
وجوب حفظ توازن در طبیعت
منبع و مخزن همه چیز در نزد خدا وجود دارد و آنچه فرو فرستاده و میفرستد، متوازن و به مقدار مورد نیاز و معین است. حفظ این توازن، مطلوب و تلاش در راستای به هم زدن آن مکروه و نامطلوب است. مفهوم قاعده آن است که نظام و توازن موجود در طبیعت صنع الهی است و این صنع از حکمت، استواری و درایت بالا برخوردار است و برای حفظ طبیعت و روند آن در مسیری که خدای حکیم در نظر گرفته، به آن نیازمند خواهیم بود. از اینرو هرگونه دخالت و تصرفی که موجب به هم خوردن این نظام و توازن باشد، چون خلاف اراده تکوینی و در نتیجه اراده تشریعی خداوند است، ناروا و تلاش در راستای حفظ این توازن، مطلوب خداوند متعال است و بر مؤمنان تحصیل این مطلوبیت و حفظ آن واجب است. اگر به قرآن توجه کنیم میبینیم قرآن در آیات بسیاری به وجود توازن در طبیعت اشاره و تأکید کرده است. آیه زیر به عنوان نمونهای از این دسته به حساب میآید:
«و لقد جعلنا فی السماءِ بروجاً و زیّناها للناظرین و حفظناها من کل شیطان رجیم اِلاّ من استرق السمعَ فأتبعه شهاب مبین و الأرض مددناها و القینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل شی ء موزون و جعلنا لکم فیها معایش و من لستم له برازقین و ان من شی ء اِلاّ عندنا خزائنه و ما نُنزّله اِلاّ بقدر معلوم و ارسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السماء ماءاً فأسقیناکموه و ما انتم له بخازنین»7 و ما به یقین در آسمان برجهایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم و آن را از هر شیطان رانده شدهای حفظ کردیم مگر آن کس که دزدیده گوش فرادهد که شهابی روشن او را دنبال میکند و زمین را گسترانیدیم و در آنها کوههای استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهای در آن رویانیدیم و برای شما و هر کس که شما روزی دهنده او نیستید، در آن وسایل زندگی قرار دادیم و هیچ چیزی نیست مگر آن که گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معین فرو نمیفرستیم و بادها را باردار کننده فرستادیم و از آسمان آبی نازل کردیم. پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانهدار آن نیستید.»
در این آیات خداوند متعال تأکید دارد که بر طبیعت توازن کلی و عام حاکم است و هر چیزی در جای خودش قرار دارد. در آسمان برجها قرار داده شده که افزون بر اهداف خاص، هر کدام از آنها زینت و آرایش برای جهانیان به شمار میآید. این در واقع تأکیدی است بر اینکه زیبایی و جذابیت آسمان در نگاه انسان، مورد توجه و عنایت خداوند متعال بوده و این زینت مطلوب خداست و از آن حفاظت میکند. زمین هم با هر آنچه در آن است از هماهنگی مناسب برخوردار است. این توازن افزون در اصل زمین، در گیاهانی هم که روی زمین میرویند وجود دارد و این توازن نیز مطلوب خداوند است.مخزن همه چیز در نزد خداست و آنچه فرو فرستاده می شود، متوازن و به مقدار مورد نیاز و معین است. حفظ این توازن، مطلوب و تلاش در راستای به هم زدن آن مکروه و نامطلوب است.
ازاهدافی که بادها در پی آنند، انجام دادن لقاح است. پیشتر اثبات شده بود که این لقاح در روی زمین و در بین گیاهان برای باروری آنهاست، اما امروزه چنین لقاحی در سطح ابرها برای تدارک باران نیز مطرح است و اگر به اعجاز علمی قرآن باور داشته باشیم ـ که داریم ـ میتوانیم بین قسمت نخست این آیه که درباره مأموریت بادهاست و قسمت میانی آیه که بیانگر چگونگی نزول باران است، رابطه ای تنگاتنگ احساس کنیم.
قاعده اتلاف
یکی دیگر از قواعدی که میتوان به عنوان ملاک فقهی در حمایت از محیط زیست در نظر داشت قاعده اتلاف است. اتلاف از ریشه تلف به معناى نابود شدن و از بین رفتن است، مثل اینکه کسى دیوار دیگرى را تخریب کند و یا فردى مال متعلق به دیگرى را از بین ببرد. همچنین آن را به معناى از بین بردن از روى اسراف نیز معنا کردهاند و در صورتى مىگویند: (اتلف فلان ماله اتلافاً) که از روى اسراف و زیادهروى باشد.
قاعده اتلاف مال دیگران از مهمترین قواعدی است که فقهای اسلام در باب ضمان از آن بهره میبرند. برخی از فقهای بزرگ برای اثبات این قاعده به یکی از آیات قرآن استناد کردهاند. در این زمینه برخی مستند این قاعده را آیات قرآن و مجموع روایات و گروهی دیگر بناء عقلا دانستهاند. طبق هر کدام از این دسته که حساب کنیم، این قاعده مرز گذار در عرصه منابع طبیعی است و نباید بی حد و مرز از آنها استفاده کرد. با این قاعده میتوان بسیاری از قوانین مربوط به منابع طبیعی را به گونه ای بسیار مؤثر و کارآمد اصلاح کرد.
قاعده لاضرر
قاعده «لاضرر» در زمره آن دسته از قواعد فقهی است که مورد عنایت ویژه علماء بوده و تاکنون دهها رساله و اثر درباره آن نگاشته شده است. یکی از فقهای بزرگ دربارهی آن نوشته است: «این قاعده میان مجتهدان بزرگ معروف است و آثار مهمی در استنباط احکام فقهی دارد.»8 سیوطی نیز درباره این قاعده به نقل از برخی فقها مینویسد: «فقه اسلام پنج محور اصلی دارد و قاعده لاضرر یکی از آن ها است.»9 شارع مقدس در اسلام هیچ گونه قانونی را که منشأ وارد کردن ضرر به دیگران یا به خود باشد وضع نکرده است. به عنوان نمونه، انسان مالک اموال مشروع خود است و می تواند در آن ها به صورت دلخواه تصرف کند، لیکن اگر تصرف او به گونهای باشد که برای شخصی زیان آور باشد، مشمول این قاعده میشود و طبق آن نمیتواند به اینگونه تصرفی دست یازد.
شأن نزول این قاعده به خوبی این نکته را روشن میکند. در حدیث معروف سمره، زیان به یک شخص سبب شد پیامبر به سمره اجازه ندهد در درخت خود تصرف کند. حال اگر برخی تصرفها به گروه زیادی از مردم زیان رسان باشد، بی شک این قاعده تصرفات مذکور را مهار میکند؛ مثلاً قطع جنگلها که در نتیجه صنعت جدید سرعت یافته و سبب پدیدار شدن سیلهای ویرانگر و زیانبار میشود. آلوده کردن خاکها، احداث کارخانهها، ایجاد وسایل نقلیه آلوده کننده هوا و... که موجب وارد کردن ضرر به محیط زیست میشود بر پایه این قاعده مهم فقهی جایز نیست.
بدیهی است هر مقدار این زیان رسانی بزرگ تر و در تخریب محیط زیست مؤثّرتر باشد، به طور روشن تر مشمول این قاعده خواهد بود. امروزه تخریب جنگلهای بزرگ جهان و از بین بردن و آلوده کردن خاکها، تأسیس کارخانههایی که تصاعد گازهای گل خانهای را در پی دارد و موجب افزایش دمای کره زمین میشود یا گازهایی که به لایه ازن لطمه میزند، از بزرگترین ضررهایی است که آتش آن گریبان گیر همه انسان ها می شود. اگر پیامبر خدا (ص) در روزگار ما زنده بود، چه کار میکرد؟
موضوعشناسی فقهی
مجتهد در روش فقهی خود، ضروری است در عرصه موضوعشناسی وارد شود؛ اما مسأله اینجا است با توجه به قواعد فقهی یادشده، آیا شیوه موضوع شناسیهای کنونی دردی را درمان میکند؟ آیا یک مجتهد با نگاهی معمولی به وضع موجود جهان و رؤیت نامتوازن بودن طبیعت و به عبارتی بهتر خلقت خداوند، میتواند بدین وضعیت اعتماد کند؟ زمانی که سخن از اعتماد به میان میآید، یعنی خود فقه متکفل امر موضوعشناسی نیست، بلکه باید از علوم دیگر نظیر علوم انسانی، تجربی و یا عرفی استفاده کند.10
بنابراین ضروری است در بخش موضوعشناسی ابعاد موضوع مبتنی بر مبانی معرفتیاش مورد مطالعه قرار گرفته و پس از آن بدان اعتماد شود. اگر این نکته را به موضوع مورد بررسی یعنی طبیعتشناسی از منظر فقه سرایت دهیم، اگر جایی صحبت از قاعده لاضرر به میان میآید، منظور حتی در تصرف طبیعت برای شکلگیری تکنولوژی، کارخانهها و... نیز باید این قاعده مورد توجه قرار گرفته و نسبت آن با مسأله زمان و مکان نیز مشخص شود.
بر این پایه است که قواعد مذکور در سیاستگذاریهای کلان کشور باید مورد توجه قرار بگیرد. اما اگر نگرش عادی به موضوع طبیعت و فارغ از مبانی معرفتیاش لحاظ شود، همین مسیر عدم توازن در طبیعت و محیط زیست رشد یافته و هیچ مشکلی از این مشکلات کاسته نخواهد شد. در پایان باید پرسید آیا مسئولین و نهادها و سازمانهای محیط زیستی، در سیاستهای کلی خود از نکات فوقالذکر تبعیت میکنند و آیا به دنبال چنین نگرشی به طبیعت خواهند بود یا خیر؟/882/د101/س
نویسنده: جواد کارشناس
1. شهید ثانی.الروضه البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة.ج 1. ص 286| مسالک الافهام ج3 . ص 45
2. بقره/ 29
3. بقره/ 30-33
4. هود/ 61
5. سوره اعراف. آیه 56»
6. حجر/ 16-22
7. آیت الله حسینی سیستانی
8. سیوطی عبد الرحمن. تنویر الحوالک.ج 2. ص122
9. احمد مبلغی، فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا، سال سوم، شماره 14، 1394، ص 199