گوشهای از خدمات علمی نابغه اقتصاد پولی ایران
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، تعدادی از اساتید اقتصاد کشور در رثای درگذشت دکتر رحیم دلالی اصفهانی استاد برجسته اقتصاد پولی ایران متنی را در اختیار رسانهها قرار دادهاند.
در این متن آمده است:
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام، ثلمه لا یسدها شیء
روح بلند جناب آقای دکتر رحیم دلالی اصفهانی، اقتصاددان بزرگ ایرانی، پس از عمری مجاهدت علمی در شانزدهم اردیبهشت 1396 که مطابق است با نهم شعبان 1438به ملکوت اعلی پرکشید. ضمن عرض تسلیت ضایعه فقدان این دانشمند متعهد، مناسب است شرح مختصری از خدمات علمی این استاد برجسته ارائه شود.
این استاد شریف، در سال 1324 در اصفهان پای به گیتی نهاد. پس از اتمام دوره کارشناسی خود در دانشگاه صنعت نفت، کارشناسی ارشد و مقطع دکتری را در دانشگاههای لستر انگلستان و تگزاس در آستین به پایان برد. اقتصاد را در غرب آموخت، اما هرگز پذیرای فضای نظری متعارف، نگردید. همت ایشان معطوف نقد اندیشه سرمایهداری و وفاداری به الگوی سرمشق اندیشه اسلامی بود. مردی که علم را با حلم و بردباری ساخت و بیهیچ ادعایی به جامعه علمی اقتصاد ایران هدیه کرد. بدون شک، تلاش علمی این استاد بزرگ در سالیان تحقیق و تدریس علم اقتصاد، باعث تغییر نگرش و همچنین ارتقاء سطح علمی اندیشه اقتصادی بهویژه اقتصاد اسلامی در ایران شده است.
خدمات علمی این استاد را میتوان در محورهای زیر خلاصه نمود:
1- نظریه جمعیت:
دکتر دلالی اصفهانی را میتوان طلایه دار نهضت علمی موافق رشد جمعیت دانست. ازنظر ایشان، همسطح جمعیت و هم نرخ رشد جمعیت بر ظرفیت تولید تأثیرگذار است. در دورانی که بر کنترل و محدود کردن رشد جمعیت تأکید و تبلیغ میشد، این محقق بزرگ، به برنامههای کنترل جمعیت، میتاخت.
ایشان برای دفاع از جمعیت، مستندات علمی و عقلی گوناگون ارائه میکرد. استدلال مخالفین رشد جمعیت با تکیهبر عقاید مالتوسی، با رد علمی این مرحوم از نقص و ضعف این نظریه نیز بر ارائه مستندات علمی از عقبنشینی مالتوس در مقالات جمعیتیاش استوار بود. ضمن آنکه مرحوم برداشتهایی بکر از نظریه رشد کینزی، رشد سولویی، رشد بهینه و رشد درونزا را در رد کنترل جمعیت اقامه مینمود. هرچند مخالفت علمی ایشان با کنترل جمعیت مایه شگفتی و دستمایه کنایه و تحلیل در محافل علمی برخی اقتصاددانان بود، ولی امروز طول نگاه و عمق اندیشه فکری مرحوم باگذشت زمان بر اهل علم آشکار گشته است.
2- نظریه اقتصاد پولی:
بدون تردید ایشان نابغه اقتصاد پولی در ایران هستند. به نظر میرسد خدماتی که این استاد ارجمند در حوزه اقتصاد پولی به این مرزوبوم نمودند، هرگز توسط هیچ فردی تکرار نشده است. از نظر آقای دکتر دلالی، ربا برهم زننده نظم و درنهایت باعث هرج و مرج و نابودی است. ربا به مصرف شتاب ناپایدار میدهد و باعث نابودی منابع خدادادی و اعواج در رفتار عقلایی و دستورات الهی میشود. ربا باعث ایجاد زمان مجازی میشود.
ازنظر مرحوم دکتر دلالی اصفهانی نظام پولی معاصر بینالملل قوام دهنده و توسعهدهنده بیکاری، رکود، فساد و فاصله طبقاتی است. نظام پولی مادام که مبتنی بر سیستم ذخیره جزئی باشد، غیرقابل اصلاح است و عقود اسلامی در شرایط بانکداری ذخیرهای قابلاجرا نیست.
نظام پولی مسلط دارای نواقص عمده بوده و در بسیاری از جهات، ضد اخلاقی است. علم امروز در چارچوب نظریات حتی نظام سرمایهداری به ناکارآمدی و بیثباتی ناشی از نظام پولی اعتراف نموده است. مرحوم دکتر دلالی به روشهای مختلف، پدیدههای نکبتباری همچون تورم، بیکاری، توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت، تخریب محیط زیست و غیره را بهطور کامل ناشی از نظام پول حاکم امروز میداند.
تلقی که امروزه از پول حاکم است، باعث شده که پول، نه بهعنوان یک وسیله و ابزار، بلکه به عنوان هدف که باعث اعمال شیطانی و نتایج غیراخلاقی و انحرافی عظیم است، مورد توجه قرار گیرد. حاکمیت این تلقی از پول، به دارندگان آن امتیازهای خاص بخشیده است، به گونهای که میتوان آن را رقم زننده حیات اجتماعی - سیاسی آحاد مردم و باعث به ضعف کشیده شدن انسانها و جوامع متعدد، قلمداد نمود. نظام پولی موجود، ابعاد وسیعی از مبادلات اقتصادی را ربوی نموده است. این نظام آنچنان ریشه دوانیده و بسترسازی به اصطلاح مترقیانه نموده است که حتی متخصصین پول و نظامهای پولی را به بیراهه کشانیده است.
ساختار نظام پولی که امروزه در جهان، شکلگرفته، تضمینکننده و تأمینکننده منافع گروههای خاص است. در مسیر تحول و دگرگونی پول و نهادهای پولی از ابتدای تاریخ بشر تاکنون، چنین وضعیت اسفباری، یعنی حاکمیت هرچه بیشتر اعتبار و درگیر شدن زندگی آحاد بشر و حتی دولتها با بدهی، آنهم بدهی به گروههای خاص (بانکداران)، گروههایی که بر دسترنج انسانها سیطره پیدا نمودهاند و بر ثروت های ملی چنبره زدهاند و انسانها را ظالمانه تحت انقیاد خویش درآوردهاند، مواجه نبودهایم. رباخواران و بانکداران جهانی قوانین و قواعدی را در جهان حاکم ساختهاند که خروج از آن در این برهه از زمان ناممکن مینماید. بانکداران به همراه نژادپرستان که زیر لوای شعار علمی اصلاح نژاد، انسان (Eugenics) نژادپرستی میکنند و تلاش دارند جمعیت دیگر انسانها را محدود نگاهدارند، استیلای جهانی را در عرصه اقتصاد در دست دارند.
ضرورت دارد که برای رهایی از سلطه پول و استبداد ناشی از نظام پولی معاصر، نقش اجتماعی و ملی پول به عنوان ابزار و وسیله برای نیل به اهداف متعالی، احیا شود و جمعیت انسانی، به عنوان ثروت واقعی با تمام ابعاد کیفیاش، اعم از دانش و تقوا در جایگاه اصلی خود قرار گیرد.
امروزه تحت تأثیر نظام سرمایهداری یا نظام پولداری، ما معکوس حرکت میکنیم؛ به جای اینکه انسان را هدف قرار دهیم و پول را ابزار تلقی نموده و کنترل کنیم، انسان را کنترل میکنیم و پول و پاداش آن را هدف قرار میدهیم. آنچه توسط بانکداران و نژادپرستان تسری یافته، تغییر در معیارهای ارزشی است، بهگونهای که رذیلت به جای فضیلت نشسته است!
نگاه کوتاهی به مکاتب جاری اقتصادی حاکم برجهان بیندازید. فیالمثل انقلاب به اصطلاح فکری اقتصادی جان مینارد کینز را در نظر بگیرید که فضیلت را در بیشینه نمودن مصرف سرانه میداند و اسراف را توصیه میکند. در پرتو راهنمایی های کینزی، رجحان زمانی و به امروز انداختن مصارف آتی، قاعده ای جهانی میشود، کنز پول و رجحان آن، علمی میشود و درنتیجه پول و پاداش آن جایگاه خاصی را در تنظیمات اقتصادی به خود میگیرد. این آموزه در کنار دیگر توصیه ها، سبب شده که انسان از نقش خود بازماند و به جای هدف، ابزاری در کنار بقیه ابزار، همچون ماشین قرار میگیرد.
در خصوص پول، چنانچه برای تنظیم اوضاع اقتصادی لازم باشد سیاست پولی انبساطی در دستور کار قرار گیرد و بخواهیم این سیاست را از طریق بازی با نرخ تنزیل قانونی عملیاتی نماییم، درنتیجه:
-به تورم دامن زده ایم
-توزیع درآمد را ناعادلانه نموده ایم
-پول را از دست مردم به جیب بانکداران سرازیر نموده ایم
-بیثباتی بالقوه ایجاد نموده ایم
-عدم امکان کنترل پول را هرچه بیشتر فراهم نموده ایم
-بیکاری را تثبیت نموده ایم
-جامعه را در راستای بدهی بیشتر قرارداده ایم
-نرخ ترجیح زمانی را ارتقاء داده و نهایتاً باعث تخریب محیطزیست شده ایم
-محیط را برای رجحان نقدینگی هموارساختهایم.
این روند باعث خواهد شد که بیعدالتی بین نسلی (یعنی تبعیض به نفع نسلهای فعلی و به ضرر نسلهای آتی) ایجاد و تشدید شود، محیط و جامعه به رباخواری سوق داده شود، جامعه به دو گروه دارا و ندار کشانده شود و گروههای خاصی بر پول ملی مسلط شوند تا از طریق آن، قدرت سیاسی جامعه را نیز به خود منتقل کنند.
البته باید گفت، بیان مطالب فوق، بدان معنا نیست که خدمات پول نادیده گرفته شود. پول یکی از بزرگترین اختراعات بشر است که خدمات عظیمی را یدک میکشد. پول به بهترین نحو میتواند تقسیمکار را امکانپذیر سازد. دامنه زمانی و مکانی مبادلات را امکانپذیر سازد. فعالیتهای اقتصادی را تسهیل کند و سرعت بخشد. پول میتواند دولتی کارآمد، قوی، منظم و منسجم را مساعدت نماید. آنچه را که مطرح میشود، ضعف تلقی رایج نسبت به پول و سازوکار انتشار آن است. نظام پولی حاکم دارای عیوب بزرگی است که برای رفع آنها لازم است تحول اساسی در این نظام انجام پذیرد.
این نگرش که بیماریهای اقتصاد را منتج از پول و نظام حاکم بر آن میداند، یک تلقی اثباتشده علمی است. در مجموعه نظرات اندیشمندان به این میرسیم که لازم است پول از حالت ضروری[1] بودن خارج شود. پول باید نقش خنثی و ابر خنثی داشته باشد. هزینه مبادله زمانی آن صفر شود. پول باید دارای ارزش ثابت باشد که بتواند نقش اساسی واحد سنجش و معیار ارزش را بهخوبی انجام دهد. نهاد رایج پولی که موجب بیثباتی اقتصاد جامعه و فروپاشی میشود، حذف شود. در سایه پایهریزی یک نظام سالم پولی، بسیاری دیگر از نقشهایی که برای پول قائل هستیم، میتواند هموار گردد. باید جامعه را از تسلط پول رهایی بخشید. جمله این موضوعات اجتهاد آن مرحوم از مفهوم پول است. ایشان با تأکید بر جهلی که امروزه از تلقی رایج نسبت به پول و بانکداری معمول ناشی میشود. توسعه نهاد بهاصطلاح اعتبار و مقروض نمودن جامعه و پرداخت ربا در قالب لغات زیبایی همچون «بهره»، «سود»، «نرخ تسهیلات» و «خلق اعتبار (پول) از هیچ» و ... را موجب لطمههای جبرانناپذیر به اقتصاد میدانست. بحرانهای پولی و مالی همگی در آلودگیهای بدهی ریشه دارد. آلودگیهای بدهی، حد و مرز ندارد. تجربه تاریخی نشان میدهد برای تضمین پرداختها، از ابزار و وثیقههای مختلفی اعم از اموال، احشام، خدمه و حتی زن و فرزند استفاده شده است. رشد نمایی بدهی در طول زمان و آثار کاهش ارزشها و دریافت رانت پولی نتیجهای جز سقوط در پیش نخواهد داشت. رشد نمایی بدهی آنقدر ادامه یافته و خواهد یافت که نه اموال و داراییهای مردم و نه کل پول ملی، کفاف حتی پرداخت رانت بدهی (و نه اصل بدهی) را نخواهد داشت.
شاکله اصلی نظام سرمایهداری، اصل پولداری و حاکمیت پول و نقدینگی است. این حاکمیت بر خلقِ موذیانه پول و اعتبار، وامدهی و اخذ رانت پولی استوار است که نتیجه آن به بردگی کشیدن انسان است. آن مرحوم معتقد بود
قوانین نباید بهگونهای تنظیم شوند که اجازه دهند، گروهی خاص بر مالکیت عمومی پول تسلط یابند، از هیچ اعتبار بسازند و به شگردهای رذیلانه، مردم را بدهکارتر و بدهکارتر نمایند؛ و از دسترنج مردم، چه مصرفکننده، چه تاجر و صاحب صنعت، همچون زالو سهمی را در اختیار گیرند.
آن مرحوم یک کینز شناس بزرگ بود. آثار به جای مانده از کینز در باب بیکاری، بهره، جمعیت و سیاست پولی همواره موردتوجه و دقت استاد بوده است. کتاب نظریه عمومی کینز (1936) که در نوشتار و نحوه استدلال در زمره کتابهای مشکل طبقه بندی میشود، از دیرباز در برنامه پژوهشی ایشان قرار داشت و استدلالهای آن را نقل، نقد و تفسیر مینمود. ایشان همچنین بر نظریات اقتصادی میلتون فریدمن و آثار ناشی از اجرای آنها وقوف داشت. نظریه مقدار بهینه پول فریدمن که منتج به برقراری نرخ بهره اسمی صفر میشود، توسط این استاد طرح و عالمانه نقد میشد.
ملاک گروه بندی اقتصاددانان غربی ازنظر استاد نه بر اساس معیارهای مرسوم کلاسیکی، کینزی و نیوکلاسیکی، بلکه بر اساس تعهدات اخلاقی و راستگویی آنها استوار بود. دکتر دلالی اصفهانی، خدمات علمی فرانک رمزی را به عنوان یک اندیشمند دینی و اخلاقی و نابغه اقتصاد ریاضی، ستود و مرگش را مرموز تلقی کرد. موریس اله (برنده نوبل 1988) و نقد وی از مکانیسم اعتبار را به جامعه علمی کشور شناساند، خدماتش را تحلیل و از او تجلیل کرد. برای اولین بار در ایران جان مینارد کینز را، به شیوهای دیگر تحلیل کرد. خدمات علمی اش را در خصوص تأثیرات بهره پولی و خصوصیات ضروری پول که چگونه بیکاری تولید می کند، برشمرد و البته در مقابل انحرافاتش در تثبیت نظام سرمایه داری، با قدرت ایستاد و متذکر شد و ما را هوشیار نمود. او هرگز مرعوب کینز بزرگ، نشد. اندیشه پولی فریدمن را تحلیل کرد و به ما گفت که چگونه این بزرگان اقتصاد متعارف، ممکن است در کنار خدمات علمی خود، در علم، انحراف ایجاد نموده باشند. دکتر دلالی، با عقاید پل ساموئلسن (برنده نوبل) آشنا بود. عقاید جیمز توبین (برنده نوبل) را میشناخت و او را در برخی زمینه ها، دچار انحراف می دانست. میگل سیدراسکی و رابرت لوکاس (برنده نوبل) را برتر از توبین ارزیابی میکرد؛ و البته جان کنت ارو (برنده نوبل) را در جایگاه بالاتری قرار می داد و نظریه جمعیتی او را تحلیل می کرد و متکی بر ترکیبی از نظریات ارو و ساموئلسن، بیان می نمود که جمعیت، تنها متغیری است که در یک الگوی اقتصاد کلان هم در تابع هدف و هم در معادله قید مدل برنامه ریزی ظاهر میشود و بنابراین معنی ندارد متغیری را که در تابع هدف حضور دارد، محدود کنیم. جمعیت تنها متغیری است که نرخ رشد بهینه آن، بینهایت است و همیشه ارزش نهایی آن مثبت باقی میماند؛ و البته جان نش (برنده نوبل) را بالاتر از همه اینها ارزیابی میکرد و بسیار به نظریه پول ایده آل او ارجاع میداد.
آثار اندیشمندان بزرگ غرب را مطالعه کرده بود. مارکس، پیگو، هارود، بوم باورک، سولو، فلپس، کوپمانز، کاس، آیاگری، فیشر اول و فیشر دوم، شومپیتر، هنری جرج، هنری سیمون، ابا لرنر، فون نیومن، مورگن اشتاین، کلدور، ریچارد کان، فردریک سودی، تنها بخش کوچکی از دائره المعارف دکتر دلال را تشکیل دادهاند.
ایشان میدانستند برای رسیدن بهنظام مطلوب اقتصاد اسلامی، باید با رعایت انصاف و حق، از این اندیشمندان عبور کرد! ضمن تجلیل از خدمات دانشمندان و فلاسفه مسلمان، به ملاصدرا ارادت می ورزید و متوجه شده بود و اطمینان داشت، میتوان فلسفه صدرایی و نظریه حرکت جوهری را برای تبیین مسیر حرکت در یک نظام اقتصادی مطلوب، استفاده نمود و البته در این زمینه تحقیق نمود.
دکتر دلالی براساس نظریه حرکت جوهری اعتقاد داشت، زمان، تنها شمارشگر و واحد حساب برای حرکت است؛ زمان، محرک نیست؛ عامل حرکت نیست. لازم است نظم طبیعی با حرکت انسان و آنچه که در او متضمن است، تنظیم وقوام یابد. آنچه برهم زننده این نظم است، پیشی گرفتن زمان مجازی بر رشد کمی و کیفی انسان است.
اصالت حرکت، تکامل و پیشرفت، بر انباشت انسان در ابعاد کمی و کیفی متکی است. لازم است اقتصاد را با جمعیت تنظیم نمود و نه برعکس. هدف، جمعیت است، و اقتصاد ابزار! کنترل و تنظیم جمعیت، یعنی کنترل هدف که خلاف عقل است.
رشد جمعیت در ابعاد کمی و کیفی منشاء برکات نامحدود است. این برکات در سایه محو زندگی مبتنی بر بدهی و وام همراه با ربا و تغییر حاکمیت و تسلط پول در زندگی آحاد بشر حاصل خواهدشد.
روحش شاد، با انبیاء، امامان، اولیاء و شهیدان همنشین و راهش پر رهرو باد.
او هرگز ربا نخورد و هرگز وام نگرفت و به آنچه عمل میکرد توصیه نیز مینمود. او مقام زن را بسیار تکریم مینمود. او به نظریه ولایتفقیه بهعنوان مقدمهای برای حرکت رشد اقتصادی عدالت محور منتهی به ظهور منجی آخر، برای شکلگیری نظام عادلانه و آگاهانه اقتصادی معتقد بود و این نظریه را نظریه ای پیشرفته، متکی بر ارزش های ذاتی علم و تقوا می دانست.
استاد، همهچیز به ما گفت، دانسته ای نبود که برای خود باقی بگذارد، این دیگر ظرفیت ما خواهد بود که از باغ استاد، چقدر خوشهچینی کرده باشیم.
ضایعه فقدان این اندیشمند اسلامی و تحولآفرین را به جامعه دانشگاهی کشور و خصوصاً محققین اقتصاد اسلامی تسلیت عرض میکنیم./۱۳۲۵//۱۰۲/خ