گزارشی از نشست "جریانشناسی الحاد مدرن"
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست علمی "جریان شناسی الحاد مدرن" با همکاری قطب علمی فلسفه دین و مرکز امور نخبنگان و استعدادهای برتر حوزههای علمیه و با حضور حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی امشب در سالن اجتماعات انجمنهای علمی حوزه برگزار شد.
بر اساس این گزارش، حجت الاسلام والمسلمین شاکرین در ابتدای این نشست به بیان مطالب خود پرداخت و با اشاره به وسعت بحث اظهار داشت: در این جلسه نمیتوان به بحث تفصیلی پرداخت، چراکه غرض نقد و بررسی جزییات این بحث نیست، بلکه هدف نشان دادن ابعاد کلی از مسأله است که در صورت تمایل، در قالب درسگفتارهایی دنبال شود و در کنار آن، فعالیت تحقیقی داشته باشیم.
ضرورت جدیت در بررسی های علمی جریان الحاد مدرن
بحث الحاد مدرن یا به تعبیر برخی الحاد جدید، بایستی خیلی جدی گرفته شود، چراکه خطری بسیار بزرگ پیش روی ما قرار دارد،[منظور این نیست که در آینده خطری به وجود خواهد آمد، بلکه] ما با یکسری مشکلات رو برو شدهایم که بخشی از آن آشکار شده و بخش دیگری نیز ممکن است تحت پوششهایی قرار داشته و خود را نشان نداده باشد.
ابتدا معرفی از الحاد مدرن خواهم داشت، سپس به وضع ایجاد شده در جهان اسلام اشاره و بحث را دنبال میکنم.
واژه الحاد که معادل(atheism) به کار برده میشود، به طور معمول، غالب کسانی که این تعبیر را در فرهنگ ما به کار میبرند، به طرز تفکری اشاره میکنند که وجود خداوند تعالی را انکار میکند، در واقع این کاربرد اخص واژه است، اما کاربردهای عامتری هم دارد، از جمله یکی از کابردهای آن که در غرب بسیار رایج است، عدم باور به خداوند است.
عدم باور به خدا، غیر از نفی و انکار وجود خداوند است
عدم باور به خدا، غیر از نفی و انکار وجود خداوند است که در واقع تفکر لا ادری را هم شامل میشود،(Agnosticism) ندانمگویی در حوزه الهیات یکی از گونههای تردید در وجود خداوند محسوب میشود.
بنابراین با دو معنای الحاد یعنی (انکار وجود خدا) و (تردید در وجود خدا) آشنا شدیم، برخی معنای الحاد را از این هم عامتر به کار بردهاند، مثلا آقای پاسکینی در کتاب خود، چهار معنا برای الحاد ذکر میکند که علاوه بر انکار و تردید در وجود خداوند، نفی ربوبیت تکوینی خدا و کنار زدن دین از صحنه زندگی(سکولاریزم) را برای معانی الحاد ذکر میکند، البته گاهی در تعابیر جامعه شناسان هم به کار میرود که سکولاریزم را برای الحاد به کار میبرند.
تمرکز بحث ما روی همان نگرش انکار خداوند است، زمانی که این جریان نفی وجود خداوند را در میان متفکران جستوجو میکنیم، در گذشته خیلی به شکل کنونی مطرح نبوده است، کسانی بودهاند که خدا را باور نداشتهاند، گاهی هم حرفهایی بیان میکردند، در مناظرات اهلبیت(ع) و اصحاب آنها مشاهده میکنیم که بحثهایی با دهریها در این زمینه وجود داشته است، اما به صورتی که امروزه، الحاد در حال مطرح شدن است، چندان سابقهای نداشته است.
تفاوت اندیشه الحاد جدید با قدیم
1ـ فاصله گرفتن از فلسفه، هدف جریان الحاد مدرن
باید توجه کرد که در جریان الحاد دوره جدید، چه اتفاقی افتاده و چه ویژگیهایی دارد که حداقل از جهاتی سبب تمایز آن با گذشته میشود، چند نکته در اینجا وجود دارد؛ نخست این که جریان الحاد در نگاه گذشتگان، بیشتر با نگاه فلسفی مطرح میشد، اما امروزه با تمام وجود تلاش میکند که از مباحث فلسفی فاصله بگیرد.
هرچند زمانی که از بیرون به آن نگاه کرده و تحلیل میکنیم، به نظر دارای مبانی فلسفی است، اما تلاش سردمداران این قضیه، این است که فلسفه را کنار گذاشته، سخن فلسفی نگویند، به صورت تام به دانش تجربی متکی شوند و از طریق علم و دانشهای تجربی، بحث الحاد را مطرح کنند، بنابراین اتکای بر دانش تجربی یکی از خصائص بارز آن است.
2ـ ساده سازی و عمومیسازی علوم
از دیگر ویژگیهای الحاد دوره جدید که در دنیای ما اتفاق افتاده، ساده سازی علم است، تمام تلاش آنها این است که مفاهیم و آموزههای علمی را محصور در فضای دانشگاهی و علمی نکرده و تا جای ممکن عمومی کنند.
ریچارد داوکینز زیست شناس فرگشتی و استاد درک عمومی علم است و در این زمینه تخصص دارد، جلسات و کلاسهایی حتی با دانشآموزان در سطح راهنمایی و دبیرستان داشته و نظریه فرگشتی را به صورت بسیار روان و با زبان ساده به واسطه مثال و عکس توضیح میدهد، به طوری که مخاطبان او به راحتی قانع شده و مسأله را فهم میکنند.
آسیبها و خطرات عمومی شدن علوم
نکته مهم این است که سوار کردن این تفکر الحادی بر علم و عمومی کردن علم باعث بسط و عمومی شدن این تفکر الحادی در میان تودههای مختلف میشود، از این جهت امروزه در این مباحث با دانشآموزان سروکار داریم.
اگر قبلا به هیوم و کانت و راسل گلاویز میشدیم، اما الان در مدارس با بحثهای الحادی روبرو خواهیم شد، هرچند ممکن است این مسأله در شرایط حاضر جامعه ایران نمود پیدا نکرده باشد، اما در جهان اسلام و عرب یک سونامی شکل گرفته است، در کشورهایی مانند تونس و عراق کنار عتبات و قبور ائمه اطهار(ع) این مباحث در حال طرح است، به طوری که بسیاری از افراد این دیار درخواست کتاب، مقالات و اساتید قوی، مسلط به زبان عربی و مرتبط با این زمینه را برای تدریس در دانشگاههای خودشان را دارند، چراکه نسبت به فراگیری اندیشههای الحادی در دانشگاهها، فضای علمی و اجتماعی و حتی ابعاد و زمینههایی از آن در حوزههای علمیه شدیدا احساس خطر کردهاند.
این قضیه در ایران هم صادق است، هرچند شاید در فضای اجتماعی خیلی مشاهده نشود، اما در فضای علمی و دانشگاههای ما وجود دارد، حتی برخی انتشارات به نام تولید و انتشار آثار علمی در این زمینه فعالیت میکنند.
بسط لایهای اندیشههای الحادی در جامعه ایران
یکی از انتشارات علمی تهران کتابهای علمی با اندیشه الحادی نهفته منتشر میکند، گاهی به عنوان انتشارات برتر کشور هم جایزه دریافت میکنند و به نام کار علمی و حمایت وزارت ارشاد، اندیشههای الحادی را بین جوانان مذهبی و خانوادههای آنها منتشر میکنند.
جنبههای سیاسی این قضیه به کنار، اما مهم این است که حواس خود را جمع کرده و حداقل به عنوان کسانی که بایستی برخورد علمی، منطقی و حکیمانه با این جریان داشته باشیم، متوجه باشیم که چه اتفاقاتی در جامعه ایران در جریان است و اینگونه نیست که تصور کنیم همه مسائل دینی کشور در اختیار ما قرار دارد.
به هرجهت امروزه این جریان از طریق علم، در حال مطرح شدن است و این گونه نیست که علم هم فقط به دانشگاه یا دبیرستان اختصاص داشته باشد، بلکه مفهوم سازی، ساده سازی و عمومی سازی علم یک حرکت جدی است، البته خود «عمومیسازی علم» تا جایی که علم محسوب میشود، پدیده بسیار مبارک و ارزشمندی است، اما خطری که امروزه با آن روبرو هستیم، تزریق یک تفکر و فلسفه الحادی به نام علم بوده که بسیار خطرناک است، چراکه تفکرات افراد زیادی با مطالعه دو کتاب علمی به هم ریخته است.
از این رو در این زمینه باید برنامهریزی مناسبی صورت گیرد که چه کارهایی انجام و چه بنیههای علمی تقویت و از نظر فکری و علمی چه تلاشهایی باید انجام شود.
3ـ جسارت و تهاجم به اندیشههای دینی
تفاوت سومی که جریان الحاد جدید نسبت به گذشته پیدا کرده، این است که خیلی خشن و جسورانه در برابر دین و باورهای دینی تهاجم میکند، در حالی که در گذشته چنین نبوده و صرفا در اندیشههای دینی تردید ایجاد میکردند، مثلا تمام دلیل هیوم بر تردید در دلایل اثبات وجود خداوند تمام و کافی نبودن آن است، اما الان دیگر اینگونه برخورد نکرده و با تهاجم، علیه خداوند دلیل میآورند،[البته دلایل آنها، دلیل به معنای دقیق کلمه نیست و به قول طلاب علیل است، اما در هر صورت] این رویکرد تهاجمی وجود دارد که بسیار سنگین و جسورانه است.
همین ریچارد داوکینز یکی از چهرههای بسیار شاخص این قصه است و با برخوردهایی که با دین، دینداری و مفاهیم دینی دارد، این روند را میپیماید.
4ـ از بین بردن برگهای برنده دینداران
مسأله بعدی این است که دینداران در گذشته برگهای برندهای داشتند، به عنوان تولستوی میگوید اگر خدا نباشد همه چیز مباح است، به تعبیر دیگر اخلاق نابود میشود، دین، خدا و اعتقاد به او، پشتوانه محکم ارزشهای اخلاقی است، اگر دین نباشد، زندگی بیمعنا و پوچ میشود، انسان در اضطراب مانده و اساسا در زندگی خود و با خود مشکل پیدا میکند.
حتی برخی دانشمندان بودند که میگفتند خدای فلسفی برای ما حل نشده است، اما اعتقاد به خداوند یک ضرورت زندگی محسوب میشود و انسان بدون خداوند نمیتواند به راحتی در این دنیا زندگی کند.
گوستاو یونگ شاگرد فروید که یک روانکاو، روان درمان و روانتحلیلگر است، میگوید در نیمههای دوم عمر خود[که از چهل سالگی به بعد و دوران پختگی علمی او محسوب میشود]، میگوید تمام درمانجویانی که به من مراجعه میکردند، فارغ از ماهیت شکوه آنها، وقتی خوب ریشه یابی میکردم، مشکل آنها را تنها در از دست دادن معنای دینی حیات یافتم.
دورانی که غرور علمی باعث پشت کردن بشر به دین شد، سپس خدمت دین به انسان [که معنای شیرین و دلپذیر از زندگی را برای انسان حاصل و در نتیجه باعث تحملپذیر شدن تمام سختیهای زندگی برای انسان از جمله مشکل وحشت انسان از مرگ شده بود] را از دست داد و اینها درمان نشدند، مگر این که به معنای دینی حیات بازگشتند.
اخلاق، معنویت و معنای زندگی همه از طریق دین و خدا تأمین میشد، اینها برگهای برنده دینداران بود، یکی از تفاوتهای جریان الحاد مدرن با گذشته این است که میخواهد تمام اینها را از دست دینداران بگیرد و همه چیز را اعم از اخلاق، معنویت، مسائل جامعه، زندگی اجتماعی و حتی خود مسأله دین و خدا تبیین طبیعی کند، همه چیز را در چنبره خود آورده و تمام برگهای برنده دینداران را از آنها میگیرد، این موضوع تفاوت بسیار مهمی است و اگر به آن توجه نشود، در آینده برای تبیین ارزش دین به لحاظ معرفتی و کارکردی دچار مشکل خواهیم شد، البته تمام این امور پاسخ دارد و اینگونه نیست که از مواجه با آنها ترسی داشته باشیم، اما بایستی از برخورد ناشیانه و جاهلانه و عدم ورود دقیق، عالمانه و منطقی به بحث ترس داشت.
دانشجویان مراکز علمی در خطر اندیشههای الحادی
امروز بیش از پنج میلیون نفر از دانشجویان ما در دانشگاهها و مراکز علمی در حال تحصیل بوده و در معرض این حرفها هستند، بنابراین نمیتوان با اینها ساده برخورد کرد.
وظیفه ما به عنوان مروج و حامی دین و مبین معارف الهی در جامعه فعالیت و رفع چنین شبهاتی است، ازاین رو ابتدا لازم است که مسائل آن را خوب مطالعه کرده و بفهمند که اساسا اینها چه گفته و چه میگویند و ارتباط سخنان آنها با دین کشف شود که در صورت برخورد فردی از جامعه با چنین شبهاتی بتوان به خوبی او را توجیه کرده و شبهات را برای او رفع کرد.
این وظیفه به صورت جدی روی دوش ما قرار دارد، ضمن این که فقط جامعه ما نیست، باید بتوانید با دنیای امروز حرف زده و ارتباط برقرار کنید، در غیر این صورت خطر اندیشههای الحادی به جامعه ما رسوخ و نفوذ میکند، همانطور که رزمندههای ما داعش را در بیرون مرزها رانده و از بین بردند، در سنگر علم، فکر، عقیده و اندیشه نیز همین است.
فعالیت و برنامهریزی منسجم سبب عقبنشینی دشمن خواهد شد
هرقدر در دنیا کار کنید، خود به خود سبب عقب نشینی دشمن خواهد شد و تفکرات انحرافی خود به خود عقب میرود، هر اندازه هم که انفعال و سستی شود، دشمن و اندیشههای او جلوتر آمده و پیشروی میکنند، بنابراین امروزه، به خصوص حوزههای علمیه ما بایستی این رسالت را جدی بگیرد که با دنیای امروز سخن بگوید.
اتفاقا پیام دین و اسلام به گونهای است که شنوندههای زیادی در سراسر دنیا دارد، ما کوتاهی زیادی کرده و به شدت در این زمینه مقصر هستیم،
به نقل از فرزند علامه امینی در روزنامه اطلاعات، روزی در نجف، فردی مسلط به زبان عربی خدمت علامه امینی رسیده و سؤالاتی در رابطه با خداشناسی و توحید از ایشان پرسید، علامه امینی در پاسخ، بخشی از صحیفه سجادیه را به این فرد ارائه کردند، پس از چندبار مرور آن بخش و سپری شدن دقایقی، خدمت علامه رسیده و در رابطه با کتاب صحیفه سجادیه و نویسنده آن با ایشان گفتوگو کرد، اما به یکباره رو به علامه امینی گفت شما به بشریت ظلم کردهاید، من سالها در مسائل توحیدی در حال تحقیق هستم و تمام فلسفههای شرقی و غربی را زیر و رو کردهام، اما امروز بعد از سالها جست و جو در ادیان و اندیشههای مختلف، پاسخ خود را دریافت کردم، چرا شما چنین کتابی را به زبانهای مختلف دنیا ترجمه نکرده و به کتابخانههای بزرگ دنیا نفرستاده و به بشریت معرفی نکردید؟!
ببینید؛ چنین گنجینههایی وجود دارد، اما چه میزان در مجاری اندیشهای در سطح جهان حضور داریم؟ امروز شیعه شناسی توسط بهاییها در دانشگاههای هلند، انگلستان و آمریکا در حال تدریس است و کرسیهای شیعه شناسی را در دست گرفتهاند.
بعد از انقلاب اسلامی، اتفاقاتی در سطح جهان افتاده که سیاسی و هدایت شده است، اما در کل، خود ما چقدر حضور مؤثر داریم؟
اینها مسأله بشریت است، امروز در مسأله خدا، دین و مانند آن، [به ویژه با پیامی که انقلاب اسلامی داشت و مسیری که تاریخ را به یک مسیر دینی تبدیل کرد]، مصداق جهاد در این زمینه این است که با دنیا سخن گفته، به شبهات پاسخ و حقایق دینی را بسط و توضیح داده و به صورت جدی در این زمینه کار شود.
روشهای مقابله با اندیشه الحاد جدید؛
ضرورت تقویت پایه علمی و فکری
مقابله با اندیشه الحاد مشکل نیست، اما نیازمند پایه علمی و فکری است، اگر کسی بخواهد به آنها پاسخ دهد، ابتدا باید حرف آنها را فهم کرده و متوجه شود، امروزه طلاب به خصوص کسانی که در فضاهای اعتقادی، مباحث کلام جدید و حوزههای فلسفه دین کار میکنند، باید برای مقابله جدی و مؤثر با اندیشههای الحادی مدرن، ابتدا خود را به خوبی تجهیز کنند، بنابراین از این طرف باید یک پایگاه قوی فکری فلسفی برای فرد پاسخگو وجود داشته باشد.
1ـ ضرورت تقویت بنیه فلسفی
برای تجهیز به چند امر مهم نیاز داریم؛ نخست بنیان قوی فلسفی است [نمیخواهم بگویم فلسفه اسلامی هیچ حرف ناگفتهای را زمین نگذاشته است، خیر] فلسفه اسلامی هم باید رشد کند و اتفاقا همین برخوردها و مواجهه با دیگر اندیشهها میتواند آن را قویتر کند، اما خوشبختانه از ظرفیت بسیار قوی برخوردار است، یعنی بن مایهای که بتواند در برابر این موج به صورت قدرتمند ایستادگی کند را دارا است.
خیلی مباحث در فلسفه اسلامی وجود دارد و در زمینههایی از عمقی برخوردار است که به خوبی میتواند در برابر این جریانات بإیستد، اما در عین حال بایستی به فکر بالندگی، رشد، توسعه و بسط آن هم باشیم.
2ـ لزوم تجهیز به علوم فیزیک جدید، زیستشناسی فرگشتی و علوم شناختی
کسی که میخواهد وارد این مباحث شود و با آنها دست و پنجه نرم کند، بایستی به علوم روز مجهز باشد، برای دانستن ماهیت این علوم روز، باید بدانیم که جریان الحاد مدرن در قالب چه علومی جلو میآید.
سه علم یا جریان و شاخه علمی وجود دارد که بانیان اندیشههای الحادی به شدت از آن استفاده میکند که یکی از آنها فیزیک جدید است، نظریاتی در فیزیک جدید مطرح است، البته بسیاری از فیزیکدانان هم در برابر اینها ایستاده و جبهه دارند و اینگونه نیست که تفکر همه دانشمندان، الحادی باشد، خیر، اما به هرجهت تسلط بر این علوم ضروری است.
سه حوزه دانشی به میزان بسیار زیادی، اهمیت و تقدم دارند، نخست فیزیک جدید کیهانی و ذرات است، در فیزیک کیهانی نظریاتی همچون نظریه بیگ بنگ، مدل نوسانی جهان، تئوریM استیون هاوکینگ [البته هنوز هم شکل نگرفته است]، بحث جهانهای موازی، دیدگاههای مطرح شدهای همچون خودزا بودن ماده و خود بسنده بودن جهان مطرح شده است.
در فیزیک کوآنتوم نیز اصل عدم تعین و بحث آشفتگی و مانند آن امور مطرحی هستند که باید برخی افراد علمی قوی به صورت قوی در این زمینه کار کنند، در همین قصه چند رساله دکتری میتوان نوشت، اما به شرط اینکه نویسندگان آن علاوه بر دانستن فلسفه اسلامی حداقل به مفاهیم فیزیک مسلط بوده، زبان علمی آن را درک کنند و توانایی فهم فرمولها را داشته باشند تا بعد از نوشتن کتابی در این زمینه، حرفها و نظریات او مورد قبول واقع شود.
یکی دیگر از امور مهم در این زمینه، فلسفه علم است، اگر این سه محور را کسی خوب بداند، به خوبی میتواند در این زمینه سخن گفته، استدلال کند و مسائل موجود را حل کند.
اما اگر در هر کدام از این محورها ضعف داشته باشد، ممکن است کار مثبتی در برخی جهات انجام دهد، اما ضعف او بالاخره در جایی نمایان شده و خود را نشان میدهد.
بحث فلسفه اسلامی و فلسفه علم در میان کسانی که در این حوزهها وارد میشوند، تقریبا همگانی است، اما در بخش دانش تجربی، کسانی که در فیزیک وارد میشوند، باید فیزیک بدانند و در آن حوزه تحقیق کرده، پایان نامه نوشته و پاسخ دهند.
دانش دیگر، زیست شناسی است که در واقع زیست شناسی فرگشتی و نظریه تکامل مورد نظر است، [البته نظریه تکامل تعبیر دقیقی نیست، خود تکامل واژهای عربی است و خود اعراب لفظ (Evolution) را تطور معنا کردهاند نه تکامل، ترجمه درست همین تطور است، البته در فرهنگستان زبان فارسی لفظ فرگشت را پیشنهاد داده است، به هر جهت]، دانستن زیست شناسی فرگشتی ضروری است، اتفاقا خود زیستشناسان و کسانی که در این رشته تحصیل میکنند، بسیاری از دروس و علوم مرتبط با آن را پشت سر میگذارند تا به نظریه فرگشت برسند.
پاسخگویی به نظریات الحادی نباید بدون دقت و بررسی باشد
در جامعه ایران، برخی بدون مطالعه دانشهای تجربی، نظریات و اندیشههای غربی و الحادی را رد میکند، احساس کسی که این پاسخها را مطالعه میکند، این است که در پاسخ و مطالعه نظریات غربی دقت نشده است.
بسیاری از اشکالاتی که به داروین و نظریات او گرفته میشود، از زمان خود او مطرح بوده و توسط خودش پاسخ داده شده است، یعنی اگر کسی منشأ انواع داروین را مطالعه کند، پاسخ او را نیز در آن مشاهده میکند، بنابراین مطالعه در این حوزه باید به صورت عمقیتر و جدیتر صورت گیرد.
باید توجه داشت که از زمان داروین تاکنون، اتفاقات و تغییرات بسیاری رخ داده است، زیستشناسی مولکولی، علم ژنتیک و مسائل بسیار دیگری مطرح شده است، بنابراین لازم است که برخی افراد شمن تسلط به مباحث فلسفی اسلامی، آشنایی با فلسفه زیست، حداقل چند واحد هم زیست شناسی فرگشتی را خوانده و با آن آشنا شوند تا بتوانند وارد حوزه نقد و بررسی اندیشههای الحاد مدرن شوند، در این صورت میتوانند حرفها و نظریاتی ارائه دهند که در محافل علمی ما مطرح شود، همچنین میتوانند در سطح جهانی مقاله نوشته و با بزرگان این اندیشهها دست و پنجه نرم کنند.
یکی دیگر از علوم بسیار مهم که در کشور ما هم به سرعت در حال رشد است، علوم شناختی است که به نظر خطرناکتر از همه این حرفها است.
البته اینها روندی هم دارند، یعنی اگر با یک نگاه ببینید، از علم فیزیک، زیست شناسی فرگشتی خارج شده [یعنی نحو ابتنایی بر فیزیک جدید دارد] و از زیست شناسی فرگشتی، علوم اعصابی شناختی جدید درآمده است.
الحاد جدید به دنبال تبیین طبیعی تمام امورات مادی و معنوی
دین هیمر(Dean Hamer) دانشمند ژنتیک در کتاب (God gene) ژن خدا فرضیهای دارد که در DNA ما ژنی به نام (VMAT2) وجود دارد که کار آن تولید کردن مفهوم خدا در ذهن انسان است، همچنین پرسینگر روانشناس آمریکایی میگوید خدا محصول تبعی مغز است[سعی میکنند کمتر از واژه ذهن استفاده کنند]، زیرا دیدگاههای اینهمانیها و فیزیکالیستها این است که تمام پدیدههای ذهنی کارکرد سلولهای مغزی و سلسله اعصاب شناختی هستند، [البته خود این مسائل باید تبیین شود که خود فیزیکالیسم چند جریان شده و هرکدام چه میگویند و چه نقدهایی به آنها وارد است].
مفروضات بنیادین الحاد مدرن
به همین خاطر است که الحاد جدید همه چیز حتی خدا را تبیین طبیعی میکند، آقای داوکینگز میگوید خدا هم مولود پروسه تکاملی داروینی است، معنویت، اخلاق و هرچه به آن اشاره کنید نیز همین است، این فرگشت در واقع خدای علم مدرن است، همه چیز را با فرگشت میتوان تبیین کرد، حتی خدا را، الحاد جدید چنین جریانی است، خود این الحاد جدید یا مدرن دارای مفروضات بنیادین است، یک مفروض هستی شناختی و یک مفروض روش شناختی دارد.
1ـ مفروض هستی
مفروض هستی شناختی آن، تساوی جهان با طبیعت و ماده است، هیچ چیزی حتی نفس مجرد نیز ماورای ماده نیست، مفروض دیگر که روش شناختی است، طبیعت گرایی روش شناختی است، یعنی معتقد است که همه چیز با روش تجربی قابل بررسی است، همه چیز تبیین طبیعی میپذیرد و تبیین طبیعی کفایت میکند، سؤال دیگری نداریم که فراطبیعی باشد و تبیین طبیعی برای آن کفایت نکند.
2ـ مفروض روششناختی
به لحاظ روششناختی این مسائل را دنبال میکند که اینجا بحثهای بسیار جدی وجود دارد، در خود غرب هم فیلسوفان دین، علم و حتی کسانی که ملحد هستند، زیر بار ادعای تبیین طبیعی نمیروند و میگویند این نیست که با دانش تجربی و روش طبیعتگرایانه بتوان همه چیز را حل کرد و به همه چیز پاسخ داد، خیر، بلکه اموری هم وجود دارد که با روش طبیعی و تجربی قابل پاسخ گویی نیست.
بیشترین جایی که الان فیلسوفان دین و علم و آن دسته از دانشمندان تجربی خداباور که با تفکر الحادی نوین مقابله میکنند، از این زاویه است، به همین جهت، این زاویه بسیار مهم است، از این رو فلسفه علم بسیار مهم است، اگر کسی فلسفه علم را خوب بداند، به خوبی میتواند نشان دهد که حد دانش تجربی چیست و قادر به انجام چه کارهایی است و چه کارهایی را نمیتواند انجام دهد.
کسانی که احساس میکنند در این زمینه و در حوزه مسائل عقیدتی میخواهند قوی باشند، امروزه باید خود را به صورت جدی برای مبارزه علمی، منطقی و قوی با اندیشههای الحاد جدید آماده کنند و لازمه این امر، این است که در حوزه به علوم فعلی اکتفا نشود، بلکه به بحثهای فلسفه علم و علوم تجربی در این سه زمینه پرداخته شود./876/ز502/س
خبرنگار: مهدی شاهی
گزیده ای از خبر را می توانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید