شعر؛
حالا دوباره همدم زهرای خود شدی
حالا دوباره همدم زهرای خود شدی، دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه.
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | سید محمدجواد شرافت
دیگر بس است آه
تیغی فرود آمد و فرقت شكست آه
فرقت شكست و موی تو در خون نشست آه
خون قطره قطره از تب پیشانیات گذشت
چشم تو را در آن سحر تیره بست آه
دوران ناب ساغر عمرت به سر رسید
دیگر خمار مرگ شد آن چشم مست آه
زخم سرت عمیق شد اما تو را نكشت
آری تو را كه طاقت این درد هست، آه
از آن دمی كه ماه تو در خاک و خون نشست
در بین كوچه آینهی تو شكست آه
زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت
زخمی كه بر نداشت دمی از تو دست آه
حالا دوباره همدم زهرای خود شدی
دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه
/918/ی704/س
ارسال نظرات