درس خواندن یا کار کردن؟!
به گزارش خبرنگار حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، از مهمترین دغدغههای یک طلبه بعد از درس، وضعیت درآمدی و معیشت اوست. طلبه ای که بعد از شش سال درس خواندن حالا به آن حد می رسد که خانواده تشکیل دهد و اینجا اول ماجراست که باید هم حواسش به درسش باشد و هم اقتصاد.
در این وضعیت طلاب خود را در سه وضعیت قرار می دهند. عده ای درس خواندن را ترجیح می دهند و قید درآمد زیاد را می زنند، عده ای سعی می کنند بین درس و کار جمع کنند و در این راه متحمل فشار روحی و جسمی می شوند و طبیعتا وقت کمتری برای خود و خانواده خواهند گذاشت و گروه سوم قید تحصیل را می زنند و به سطح1 یا حداکثر سطح 2 قانع می شوند و وارد بازار کار می شوند.
بعضی ها ممکن است سوال کنند که طلاب هم مانند دیگر افراد جامعه باید کار کنند و نتیجه درس شان را در جامعه پیاده کنند و فرقی میان دانشجو و طلبه نیست. باید گفت اینکه طلاب باید اثر درس خواندنشان را مردم در جامعه ببینند شکی نیست و خروجی آن نیز قطعا تبلیغ و تدریس و تحقیق و حفاظت از مرزهای علمی دینی است؛ اما نحوه درس خواندن و حجم دروس و از آن مهمتر خروجی آن درس در دانشگاه و حوزه با هم تفاوت هایی دارد که این قضیه خود، یکی از مراحلی است که طلاب مدیریت زندگی را از خود بروز می دهند.
طبیعتا وضعیت دوم و سوم نمی توانند به هدف غایی تحصیل رسیده و یا از حالت طبیعی تحصیل خارج می شوند و وضعیت سوم درس را فدای معیشت می کند؛ اما هیچ کدام از سه وضعیت، خواسته طلاب نیست.
در این باره با چند تن از طلابی که در وضعیت های مختلف سه گانه فوق در حال گذران زندگی هستند صحبت کردیم و از وضعیت زندگی طلگبی شان جویا شدیم.
گزارش زیر حاصل درد و دل طلابی است که با عشق به حوزه آمده اند و با عشق به طلبگی زندگی می کنند؛ ولی بار اقتصادی سنگین، کمتر به آنان اجازه تحصیل با دقت و هدفمند را می دهد.
احمد یکی از طلبه هایی است که خود را اینگونه معرفی می کند: سال 84 به حوزه آمدم. از شهرکرد حوزه را شروع کردم. دلیل آمدنم هم وجود طلبه های زیادی بود که در خانواده ام بودند و علاقه به مباحث دینی و البته عاقبت بخیری. تا سال 87 شهرکرد بودم و از آن سال به تهران رفته و تا 89 آنجا درس خواندم و از سال 89 به قم آمدم. سال 92 ازدواج کردم. الان پایه نهم به اتمام رسیده و پایه دهم هنوز تمام نشده و امسال سومین سال است که در پایه دهم مانده ام؛ علت این بود که قانون حضور در کلاس اجباری بود و اگر نروم نمی توانم امتحان بدهم.
به دلیل پرداخت اقساط مختلف و معیشت خانواده مجبور هستم کار کنم و طبیعتا فرصت حضور در کلاس خیلی برایم سخت است. با وجود علاقه ای که به تحصیل در رشته تخصصی دارم اما متاسفانه فرصت تحصیل را ندارم. من تقریبا روزی 5 تا 10 ساعت برای کار وقت می گذارم که ساعتی حدود ده تومان دستمزد دارم.
او کار خود را اینگونه تعریف می کند: کار اصلی ام رویکرد حوزوی دارد و در پژوهشکده است و مسئولیتم در مدیریت پروژه های پژوهشی است. محل سکونتم در پردیسان قم است.
از وضعیت مسکن احمد سوال می کنم. او مانند بسیاری از طلاب مستاجر است و می گوید: اجاره بهای منزل مسکونی در قرارداد جدید ماهیانه 700 هزار تومان و 16 میلیون پیش پرداخت است.
درآمد ماهیانه احمد چیزی در حدود ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان است که آن هم اگر کار وجود داشته باشد چون کارشان پروژه ای است. از او درباره تبلیغ می پرسم، می گوید: فرصت تبلیغ رفتن وجود دارد؛ اما هدیه تبلیغی حاصل از آن بسیار کمتر از درآمد ماهیانه کاری ام است. به خاطر پول تبلیغ نمی روم ولی بالاخره دغدغه پرداخت اقساط فرصت تبلیغم را می گیرد و اگر مشکل پرداخت اقساط نبود، حاضر به تبلیغ رایگان بودم چه برسد به اینکه ببینم هدیه تبلیغ چقدر است!
درباره آینده تحصیلی از احمد سوال می کنم. قدری تامل می کند و می گوید: فقط حرص می خورم چون واقعا علاقه مندم ولی دغدغه مالی اجازه نمی دهد. حداقل دو تا سه سال این وضعیت باید ادامه یابد تا به حال طبیعی برسد. همسرم نیز با اینکه دانشجوی دانشگاه دولتی است و هزینه ای برای تحصیلش نمی پردازیم؛ با این حال با حرفه عروسک سازی کمک خرج است.
البته پدر خودم و پدرخانمم قم هستند و خیلی کمک می کنند و آن ها شرایط مان را می دانند. بعضی وقت ها می شود که دو هفته پول بنزین ندارم و بدون ماشین هستم! من به خانمم می گویم واقعا طلابی که خانواده هایشان در شهرهای دیگر هستند سختی می کشند و باید خدا را شکر کنیم.
بحث به اینجا که می رسد از احمد درباره مساله مهمی به نام هجرت معکوس سوال می کنم و می پرسم که به فکر آن هستی؟ او جواب می دهد: زیاد به فکر هجرت معکوس بوده ام؛ ولی یکی از علت های آن سخت بودن دوری خانمم از خانواده اش است و الا تا به حال از قم رفته بودم.
از او می پرسم اگر به جای مسئولین حوزه بودی برای وضعیت معیشتی طلاب چگونه برنامه ریزی می کردی؟ در جوابم می گوید: تا به حال به این فکر نکردم ولی حرف ما طلاب این است که شهریه زیاد شود، این را خیلی جالب نمی دانم. نظرم این است که یک جاهایی طلبه شاغل را بپذیرند. طلبه شاغل در تعریف من این است که طلبه ای به خاطر گذران زندگی مجبور است کار کند. قبلا علمای ما درس حوزه می خواندند و کارهای غیرهمسان هم می کردند نمی گویم الان این کارها را انجام بدهند.
اینقدر مشاغل طلبگی زیاد است، اگر طلبه ای بخواهد در حیطه خودش کار کند وقت سرخاراندن ندارد و این اشتباه است که بگوییم برای طلبه کار نیست بروم شغل کاذب انجام دهم. این را هم قبول ندارم که شهریه بالا به طلاب بدهید که مثلا بروند درس بخوانند نه بلکه باید متوازن با وضعیت تحصیلی انجام بگیرد.
یک نکته بسیار مهمی در حرف های احمد بود. او درباره دغدغه وظیفه طلبگی و همسویی آن با کار می گوید: من خودم گرافیک کارم و برخی رفقا می گویند چرا کار گرافیکی نمیکنی تا درآمد خوبی داشته باشی می گویم من طلبه ام و می توانم حداقل امام جماعت یک مسجد شوم؛ ولی یک دانشجوی گرافیک نمی تواند کار تبلیغی من را انجام بدهد.
وقتی کار گرافیکی می کنم به یک شکل کار آن دانشجو کمرنگ شده و اصطلاحا دست زیاد می شود. کار طلبگی خودم را انجام بدهم و برایش درس خواندم. علت اینکه برخی طلاب می روند دنبال مشاغل غیرهمسان مانند گرافیک این است که مشاغل طلبگی درآمد زیادی ندارد.
مثلا یک ماه مبارک تبلیغی برای یک مبلغ، شاید بین یک تا دو تومان هدیه در نظر گرفته شود آن هم نه اینکه طلبه ساعت مشخصی را فعالیت کند بلکه تمام روز او ممکن است مشغول فعالیت طلبگی اعم از جلسات قرآن کریم، کلاس اعتقادی، کلاس دانشگاه و مدرسه، سخنرانی و مانند آن باشد. ممکن است اگر یک ماه در شغلی که از نظر درآمدی بهتر باشد یک طلبه را به طرف خود بکشاند که درآمدی بیشتر از یک ماه تبلیغ او باشد و این اصلا خوب نیست.
به او می گویم مشاغل طلبگی پردرآمدی مانند قضاوت و یا هیات علمی دانشگاه ها وجود دارد گفت: بله هست؛ ولی به راحتی نمی توان وارد آن شد. شرط اولش این است که می بایست تحصیلات بالایی کسب کرد که خود این قضیه وقت مبسوطی نیاز دارد و دیگر اینکه به همان نسبت که متقاضی این رشته در حوزه وجود دارد، متقاضی دانشگاهی نیز وجود دارد.
درباره آرمان درسی به عنوان سوال آخر از او می پرسم پاسخ جالبی می دهد و می گوید: اگر طلبه مجتهد در دین نباشد، یعنی ما نیاز به یک طلبه دین شناس داریم و اقتضائات دنیای امروز را بشناسد و مشکلاتی که وجود دارد را با این دو سلاح دفع کند. باید شرایط جوری باشد که طلبه خوب درس بخواند و فهمش از دین عمیق باشد. مشکل ما این است که دین در جامعه هنوز به عنوان الگو و سبک و شئونات زندگی ما وارد نشده است. این کار حوزه است و طلبه ای که خوب بفهمد نه اینکه اصول عملیه جاری کند. طلاب عمدتا درگیر معیشت است و مشکل با اینها حل می شود.
حسن، طلبه مجرد پایه پنجم است که از سال اول طلبگی از سیستان و بلوچستان به قم آمده است. حدود سه سال است که فعالیت کاری خود را شروع کرده است؛ او درباره وضعیت معیشتی اش می گوید: فعالیت کاری من با درآمدی حدود یک میلیون تومان در ماه و شهریه ام ماهیانه 135هزار تومان است که 100 هزار آن برای بیمه است. هنوز مجردم و در شرف ازدواج هستم.
از او درباره امنیت شغلش سوال می کنم، می گوید: امروز کم تر شغلی پیدا می شود که در آن امنیت شغلی وجود داشته باشد. اگر نیازی به درآمد ماهیانه نداشتم قطعاً کار نمی کردم و در دروس حوزوی متمرکز می شدم و تا سطوح بالای حوزه ادامه تحصیل می دادم.
او در ادامه درباره وضعیت معیشتی فعلی طلبه ها به نکته جالبی اشاره و تاکید می کند: با این اوضاعی که هم اکنون داریم، مجبوریم برای تأمین معیشت خود کار کنیم، به نظرم از نظر تحصیلی آینده درخشانی نداشته باشم و صرفاً به ادامه تحصیل و اخذ مدرک محدود خواهم شد.
حسن را به جای یک مسئول حوزوی فرض می کنم و از او می پرسم چه برنامه برای معیشت طلاب خواهی داشت او در جواب، می گوید: تلاش می کنم طلاب از یک سری حداقل ها برای تأمین معیشت خود بهره مند شوند تا بتوانند با تکیه بر آن ادامه تحصیل داده و رشد کنند؛ البته ما مطمئن هستیم که مسؤولان و بزرگان حوزه چشمان بینا و گوش های شنوایی دارند و درد طلبه ها را از ما بهتر می دانند. به نظر می رسد برخی تفکرهای سنتی و قدیمی امروز نباید در میان برخی مسؤولان حوزه حاکم باشد، زیرا امروز وضعیت طلاب نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است و باید تغییرات بین نسلی در نظر گرفته شود.
بعد از صحبت با حسن و احمد به سراغ مهدی می روم. او نوع فعالیت هایش کمی متفاوت است . مهدی مشغول به امر تبلیغ نیز هست. صحبت های مهدی هم شنیدنی است.
مهدی درباره نوع مشغله اش می گوید: طلبه قمی هستم و حدود چهار است که فعالیت کاری دارم. اشتغالم در راستای طلبگی ام است. امام جماعت هستم و گاهی قلم می زنم. یادداشت نویسی می کنم و با یکی از پژوهشکده ها در موضوع شبهات نیز همکاری دارم. طب اسلامی هم کار می کنم چون معتقدم طب اسلامی منشاش از حوزه است.
مجموع درآمدم بستگی به نوع کار دارد. برخی از کارهایی که انجام می دهم مستمر نیست و فصلی است.مجموع درآمد با شهریه 600 تومانی حدودا یک میلیون و هشتصد هزار تومان است.
از وضعیت تحصیلی اش می پرسم و اینکه چند سال در حوزه است. می گوید: حدود 20 سال است در حوزه مشغول تحصیلم البته بی همتی هم مزید بر علت است ولی کُند شدن تحصیلم به دلیل مشکلات اقتصادی است.
درباره امنیت شغلی اش می پرسم و اینکه چقدر می توان روی درآمدشان حساب کرد، می گوید: امنیت شغلی در این گونه شغل معنا ندارد و ممکن است به دلایل اقتصادی یا نبودن کار، تعدیل نیرو اتفاق بیفتد یا پروژه ای تحویل نگردد. مایلم در یک ارگانی مشغولیت دائمی داشته باشم چون علاقه مند به کار تبلیغی هستم. البته مسائل اقتصادی باعث می شود دنبال شغل دائمی باشم ولی اینکه کجا فعالیت کنم برایم مهم است.
دوست دارم آرمان شغلی در مباحث تربیتی و فرهنگی باشد و کاری انجام دهم که برای اسلام و جامعه اسلامی مفید باشم.
به مهدی می گویم اگر جای مسئولین حوزوی بودی چه فکری برای معیشت طلاب می کردی؟ او جواب متفاوتی می دهد: اگر بخواهیم درآمد نه فقط طلاب بلکه مجموعه حوزه را به حد مطلوب برسانیم می بایست به مساله اقتصاد فرهنگ اهمیت بدهیم. یعنی حوزه بتواند درآمد زایی در درون خود داشته باشد تا نیاز به بودجه خاص نباشد. وقتی مساله مالی حوزه به درستی تامین شود در حیطه مشاغل طلاب در درون کارهای حوزوی، مانند تبلیغ یا تدریس و پژوهش، می تواند تامین مالی خوبی از طلاب داشته باشد.
الان متاسفانه وضعیت درآمد طلاب هجرت و یا کار پژوهشی و یا تدریس در حوزه واقعا در حد اصلی خود نیست. طبیعتا حوزه از نظر مالی وقتی به یک جایگاه درون زای اقتصادی برسد می تواند به تامین مالی مشاغل اختصاصی طلاب را انجام دهد.
مهدی معتقد است که طلبه ها باید در هر کاری که جنبه فرهنگی و تربیتی دارد وارد شوند. او تاکید می کند: مثلا کار فیلمسازی یا ساخت بازی و یا طرح و ایده در مباحث فرهنگی و مانند اینها مثل معلمی یا تدریس وظیفه طلبه هاست. البته این بدین معنا نیست که طلبه در هر شغلی وارد شود بلکه بیشتر می تواند مغزمتفکر و طراح و ایده پرداز آن برنامه ها باشد.
روایت بخش قابل توجهی از زندگی طلاب را می توان در گفت و گو با این چهار طلبه عزیز خلاصه کرد. کسانی که دغدغه اولشان درس و تحصیل و خدمت به اسلام است و وضعیت معیشتی مانند سرعت گیری است که نمی گذارد درس و تحصیل و اجتهاد با سرعت مطمئنه خود حرکت کند.
با وجود سختی های تحصیلی و معیشتی طلاب و روحانیون همچنان در امر کسب علم یکه تازی می کنند و خود را برای خدمت به اسلام و جامعه اسلامی آماده نگه می دارند./829/ج
گزارش از محمدمهدی مرادی
بنظرم بهتره طلاب هم مثل همه جوانان تحصيلكرده ديگه، كار كنن و درآمد شون از راه تبليغ و نماز خواندن نباشه.... اينكه ميخوان دغدغه مالى نداشته باشن و خوب تحصيل كنن، خب همه جوانان همينطور هستن...ولى زندگى يه چيز ديگه س... بيايد بر گرديم به همون مدل قديم...يعنى طلاب شغل و حرفه ديگه اى غير از تحصيل و تبليغ داشته باشن و حتى الامكان از راه تبليغ دين درآمد نداشته باشن...اينطورى هم به نفع جامعه و هم به نفع خود طلابه