اين رفتارها سد راه رابطه توام با صمیمیت و احترام شما و فرزند نوجوان تان خواهد شد :
نصیحت تکراری
تذکر مداوم
سرزنش
منت گذاشتن
مقایسه کردن
جرو بحث کردن
برچسب منفی زدن
پیش بینی منفی
گله و شکایت مداوم
تحمیل کردن نظر به فرزندتان
شاید آنچه فرزند هفده ساله شما را اندوهگین، ناامید، نگران یا سرشار از هیجان و شوق میکند، برای شما که چند پیراهن بیشتر کهنه کردهاید، کوچک، پیشپا افتاده و حتی بیارزش به نظر برسد، اما پیشنهاد میشود به جای دستکم گرفتن احساسات و تجربهها و تصمیمها و قضاوتهای او، به دوران نوجوانی خودتان فکر کنید و دنیای فرزندتان را از دریچه نوجوانیِ خودتان تماشا کنید. در غیر اینصورت هنگام بحرانها، شکستها یا پیروزیها، جایی در دنیای او نخواهید داشت.
یک رابطه سالم بیش از هر چیز نیازمند اعتماد طرفین رابطه به همدیگر است و اعتماد هم با احساس ارزشمند بودن و به رسمیت شناخته شدن نسبت مستقیم دارد. خود شما، به عنوان یک بزرگسال، وقتی نیاز به حمایت عاطفی دارید سراغ کدام گروه از دوستان و نزدیکانتان میروید؟ دوستی که مسائل مهم زندگی شما را ساده و پیش پا افتاده میداند، یا کسی که با جدیت به حرفها و احساسات برانگیخته شده شما گوش میدهد؟
وقتی میبینید فرزند یا دانشآموزتان درگیر احساسات منفی است، طبیعیترین واکنش این است بخواهید از شدت اندوه، ناامیدی یا نگرانی او بکاهید. اما بعد از یک شکست عاطفی گفتن چیزی شبیه به «به هر حال اون آدم مناسبی برای تو نبود. حالا حالاها باید تجربه کنی و آدمی در شأن خودت پیدا کنی!» نهتنها همدلانه نیست، که تحقیرآمیز است، احساسات ناخوشایند را دوچندان میکند و اعتمادبهنفس در حال شکلگیری نوجوان را نشانه میگیر
با در نظر گرفتن تمایل نوجوان به استقلال و احترام به حریم شخصیاش، به او نشان دهید مشتاق شناختن خواستهها، علائق، تفکر و دنیای ذهنی او هستید. برای این کار کافی است حین گفتوگو از قالب دانای کل بیرون بیایید، اظهار نظرهای سوگیرانه و آمیخته به قضاوت، انتقاد، نصیحت و درست و غلط کردن را دستکم تا پایان گفتوگو به تعویق بیاندازید و با فرو رفتن در قالب یک جستوجوگر کنجکاو، کشف و شناخت دنیای ذهنی و احساسات نوجوان را تمرین کنید
این تمرینِ به ظاهر ساده، در عمل سخت و پیچیده است. یک راهکار خوب برای ماندن در جایگاه «جستوجوگر کنجکاو» و نیفتادن به دام «دانای کلِ نصیحتگر» سؤال پرسیدن است؛ سؤالهایی که هم به شما کمک میکند فرزندتان را بهتر بشناسید و هم به او کمک میکند نگاه دقیقتری به خودش و عواطف و تجربههایش داشته باشد. مرور دنیای نوجوانی خودتان و مثالهایی مرتبط از احساسها و علایقتان راه مناسبی برای شروع یا ادامه گفتوگو است. مثلاً «تا جایی که یادم میاد نظر همکلاسیهام درباره لباس و کفشم برام مهم بود، اما نه به حدی که بهخاطرش دلخور بشم. فکر میکنی این مسأله چرا برای تو اینقدر مهمه؟ وقتی دوستات از تیپ و لباسهات انتقاد میکنن، چی از ذهنت میگذره که باعث میشه عصبانی بشی؟»
شهيد ستاري به روايت همسر
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
چگونه یک ارتباط خوب با فرزندمان به وجود آوریم؟ "
بخش اول: با فرزندتان در ارتباط باشید و با او مشارکت داشته باشید
هم سطح او شوید
اگر می خواهید رابطه خود را با فرزندتان قوی و غنی کنید، با او متناسب با سنش رفتار کنید و گاهی خودتان را هم سطح او کنید. آموزش دادن، کار کردن بر روی فعالیت هایی (مانند کاردستی یا حتی آشپزی) و بازی کردن را به شیوه ای که برای او دوست داشتنی و آشناست انجام دهید. لزومی ندارد که حتما شما همیشه یک والد و بالغ نصیحت گر باشید. لزومی ندارد که حتما در بازی ای که انجام می دهید یک آموزش و نکته تربیتی هم باشد. برخی فعالیت ها هستند که ممکن است ارزش تربیتی زیادی نداشته باشند (مثلا بازی های ساده ای مثل یه قل دو قل، گرگم به هوا و ...) اما لذت و شادی زیادی دارد. والدین در این بازی ها از موضع والدینی خود خارج می شوند و با کودک خود مثل یک دوست برخورد می کنند. فرزند شما با شما احساس دوستی خواهد کرد.
اگر یک کودک نوپا دارید، می توانید با هم با بالشت، یک خانه و یک شهر بسازید. اگر نوجوان دارید گاهی با او یک بازی کامپیوتری و یا موبایلی انجام دهید. تجربه لذت بخش دوستی با فرزندتان را حس کنید.
شما می توانید زمان هایی که دور هم هستید، مانند میز شام، در مورد انجام این فعالیت های مشترک صحبت کنید.
کودکان بویژه خردسالان شاید بدانند که احساس ناراحتی یا خشم و عصبانیت دارند، اما ممکن است ندانند که احساس استرس یا اضطراب دارند. با کودکتان صحبت کنید و از او درباره آنچه احساس بد نامیده میشود، مثل دل درد یا معده درد سوال کنید و سپس به او کمک کنید تا زمان شروع این احساس را تشخیص دهد و به شما بگوید. آیا این احساس وقتی بوده که معلمش از او درس پرسیده و او بلد نبوده و بچهها به او خندیدهاند؟ آیا زمانی بوده که مادرش مریض شده است؟ آیا هنگامی بوده که دوستش با او قهر کرده است؟ پس از تشخیص این احساسات بد باید به فرزندتان کمک کرده و او را نیز راهنمایی کنید تا استرس و نگرانیاش را مهار کند
تربیت فرزند دانش بسیار مهمی است که بیشتر مردم از آن غافلند در قدیم مساجد کارکرد خیلی خوبی در خصوص انتقال دانش تربیت اسلامی فرزندا ن به مردم داشتند که هم اکنون این مساله خیلی کمرنگ و جای خالی آن در جامعه احساس می شود
نصیحت تکراری
تذکر مداوم
سرزنش
منت گذاشتن
مقایسه کردن
جرو بحث کردن
برچسب منفی زدن
پیش بینی منفی
گله و شکایت مداوم
تحمیل کردن نظر به فرزندتان
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
بخش اول: با فرزندتان در ارتباط باشید و با او مشارکت داشته باشید
هم سطح او شوید
اگر می خواهید رابطه خود را با فرزندتان قوی و غنی کنید، با او متناسب با سنش رفتار کنید و گاهی خودتان را هم سطح او کنید. آموزش دادن، کار کردن بر روی فعالیت هایی (مانند کاردستی یا حتی آشپزی) و بازی کردن را به شیوه ای که برای او دوست داشتنی و آشناست انجام دهید. لزومی ندارد که حتما شما همیشه یک والد و بالغ نصیحت گر باشید. لزومی ندارد که حتما در بازی ای که انجام می دهید یک آموزش و نکته تربیتی هم باشد. برخی فعالیت ها هستند که ممکن است ارزش تربیتی زیادی نداشته باشند (مثلا بازی های ساده ای مثل یه قل دو قل، گرگم به هوا و ...) اما لذت و شادی زیادی دارد. والدین در این بازی ها از موضع والدینی خود خارج می شوند و با کودک خود مثل یک دوست برخورد می کنند. فرزند شما با شما احساس دوستی خواهد کرد.
اگر یک کودک نوپا دارید، می توانید با هم با بالشت، یک خانه و یک شهر بسازید. اگر نوجوان دارید گاهی با او یک بازی کامپیوتری و یا موبایلی انجام دهید. تجربه لذت بخش دوستی با فرزندتان را حس کنید.
شما می توانید زمان هایی که دور هم هستید، مانند میز شام، در مورد انجام این فعالیت های مشترک صحبت کنید.
1 ـ شناخت و بررسی استرس در کودکان
کودکان بویژه خردسالان شاید بدانند که احساس ناراحتی یا خشم و عصبانیت دارند، اما ممکن است ندانند که احساس استرس یا اضطراب دارند. با کودکتان صحبت کنید و از او درباره آنچه احساس بد نامیده میشود، مثل دل درد یا معده درد سوال کنید و سپس به او کمک کنید تا زمان شروع این احساس را تشخیص دهد و به شما بگوید. آیا این احساس وقتی بوده که معلمش از او درس پرسیده و او بلد نبوده و بچهها به او خندیدهاند؟ آیا زمانی بوده که مادرش مریض شده است؟ آیا هنگامی بوده که دوستش با او قهر کرده است؟ پس از تشخیص این احساسات بد باید به فرزندتان کمک کرده و او را نیز راهنمایی کنید تا استرس و نگرانیاش را مهار کند