۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۵
کد خبر: ۶۱۷۱۲۷

دیدگاه دین نسبت به وجود انسان های نخستین

حجت الاسلام قاسمی با اشاره به باورهای دینی نسبت میان این باورها و انسان های نخستین را مورد بررسی قرار می دهد.
تعداد بازدید : 30
هادی شاملو
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۲
سابقه وجود انسان نخستین در اوراسیا بسیار بیشتر از برآوردهای قبلی است

باستان شناسان در حفاری های خود در کشور مغولستان ابزارهایی کشف کرده اند که نشان می دهند انسان های نخستین از 45 هزار سال قبل در این منطقه وجود داشته اند که بسیار قدیمی تر از برآوردهای قبلی است.

با اینکه باستان شناسان موفق به کشف بقایای انسانی نشده اند، ولی معتقدند ابزارهای کشف شده به انسان تبارانی همچون نئاندرتال ها و انسان‌تبار دنیسووا تعلق نداشته و توسط انسان های هوشمند یا هومو ساپینس ها ساخته شده اند
4
0
طاها
Germany
۰۲ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۵
فیلم قابل تامل و جالبی بود. ممنون
3
0
مبینا
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۷
سوال: حضرت آدم چند فرزند داشت؟ بچه هایش با چه کسانی ازدواج کردند ؟ آیا با انسان قبل از خود یا خواهر با برادر؟ مگر نمی گویید انسان های نخستین سال ها پیش منقرض شدند پس فرزندان آدم با چه کسی ازدواج کردند؟ متاسفانه هیچ یک از پاسخ خا قانع کننده نیست.
4
1
ناشناس
|
۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۱
لطفا در صورتاامکان به سوال پاسخ بدهید
محمد مبین
|
۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۷
در آن‌ زمان‌ چون هنوز قانون‌ تحریم‌ ازدواج‌ خواهر و برادر از طرف‌ خداوند قرار داده‌ نشده‌ بود و چون‌ راهی‌ برای‌ بقای‌ نسل‌ بشر غیر از این‌ راه‌ نبوده‌، ازدواج‌ آنان‌ با یکدیگر صورت‌ گرفته‌ است‌.
نظریه دیگر آن‌ است‌ که‌ چون‌ ازدواج‌ با محارم‌ یک‌ عمل‌ قبیح‌ و زشت‌ است‌، ازدواج فرزندان‌ آدم‌ با یکدیگر ممکن‌ نبود و فرزندان‌ آدم‌ با دخترانی‌ از نژاد و نسل‌ دیگر که‌ در روی‌ زمین‌ بودند ازدواج‌ کردند. بعدهاً که‌ فرزندان‌ آنها باهم‌ پسر عمو شدند، زناشویی‌ میان‌ خود آنان‌ صورت‌ پذیرفت‌ و از این طریق نسل انسان گسترش یافت.
از بین این دو نظریه نظریه اول مورد تائید علامه طباطبائی (ره) صاحب تفسیر المیزان، است.
ناشناس
|
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۲
حضرت آیت‌الله مظاهری به پرسشی درباره چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم پاسخ گفته است، متن پرسش مطرح شده وپاسخ بدین شرح است:

سوال: فرزندان آدم ابو البشر چگونه ازدواج کردند؟
پاسخ: اوّلاً: در این زمینه میان مفسّران، اختلاف نظر است و اقوالی در این مورد مثل ازدواج فرزندان آدم در طبقه اوّل با حوریان بهشتی یا با جنّیان یا با افراد ذکور و اناث از نوع انسان‌های پیشین گفته شده، لکن همان‌گونه‌ که استاد بزرگوار ما علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان (۱) معتقدند و قول صحیح هم به‌نظر اینجانب‌ همین است، آیه شریفه وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً (۲) دلالت و صراحت دارد که تکثیر نسل بشر، با ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر صورت پذیرفته و آنان یعنی خواهر و برادر با هم ازدواج‌ کرده‌اند.

چنان‌که در برخی از روایات هم به این مطلب، تصریح فرموده‌اند؛ از جمله روایتی از حضرت امام رضا(ع) که در پاسخ به همین سؤال،‌ نقل شده و ایشان فرموده‌اند: «حَمَلَتْ حَوَّاءُ هَابِیلَ وَ أُخْتاً لَهُ فِی بَطْنٍ ثُمَّ حَمَلَتْ فِی الْبَطْنِ الثَّانِی قَابِیلَ وَ أُخْتاً لَهُ فِی بَطْنٍ فَزَوَّجَ هَابِیلَ الَّتِی مَعَ قَابِیلَ وَ تَزَوَّجَ قَابِیلُ الَّتِی مَعَ هَابِیلَ» . اگر در اینجا سؤال و شبهه شود که چگونه محارم با هم ازدواج کرده‌اند؟ باید پاسخ دهیم که ازدواج محارم، تکویناً اشکال عقلی یا عرفی ندارد، بلکه تشریعاً حرام شده است و حکم تشریعی، تابع مفاسد و مصالحی است که زمام آن به دست شارع، یعنی خدای تعالی است و در آن زمان یا مانعی برای این امر وجود نداشته، یا اینکه مصالح و ضرورت‌ها، مقتضی چنین کاری برای یک بار بوده است.

ثانیاً: آنچه مسلّم است این است که بالأخره تکثیر نسل آدم چون به‌وسیله و در حضور پیامبر خدا بوده است، خلاف حقّ یعنی خلاف شرع و عقل در آن انجام نشده، لکن این‌که خصوصیّات مسأله به‌ شکل کامل روشن باشد،‌ این‌طور نیست و از این جهت هم برخی از مفسّران، این مسأله را جزء مرموزات و مشکلات دانسته‌اند.

ثالثاً: روشن شدن این مسأله، ثمره عملی خاصّی در بر ندارد. همین مقدار که نزد ما مسلّم است که امر خلاف حقّ و شرع و عقل انجام نشده کافی است و پرداختن به جزئیات مسأله که روشن هم نیست، ضرورتی به همراه ندارد، زیرا ثمره‌ خاصّی ندارد.

منبع:جام نیوز
ناشناس
|
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۶
گفتاری در کیفیت تناسل طبقه دوم از انسان(فرزندان بلا فصل آدم - ع
-)
تناسل طبقه اول انسان، یعنی آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است که نتیجه اش متولد شدن پسران و دخترانی و به عبارت دیگر خواهران و برادرانی گردیده است و در این باره بحثی نیست، بحث در این است که طبقه دوم بشر یعنی همین خواهران و برادران چگونه و با چه کسی ازدواج کرده اند؟آیا ازدواج در بین خود آنان بوده و یا به طریقی دیگر صورت گرفته است؟از ظاهر اطلاق آیه شریفه زیر که می فرماید:

"و بث منهما رجالا کثیرا و نساء..."

به بیانی که گذشت بر می آید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگری دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهی به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنی از غیر بشردخالت داشته، و نه هیچ مردی، چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدادانسته، و اگر غیر از آدم و حوا مردی یا زنی از غیر بشر نیز دخالت می داشت، می فرمود: "و بث منهما و من غیرهما"، و یا عبارتی دیگر نظیر این را می آورد تا بفهماند که غیر از آدم و حواموجودی دیگر نیز دخالت داشته و معلوم است که منحصر بودن آدم و حوا در مبدایت انتشار نسل،اقتضا می کند که در طبقه دوم ازدواج بین خواهر و برادر صورت گرفته باشد.

و اما اینکه چنین ازدواجی در اسلام حرام است و بطوری که حکایت شده در سایرشرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضرری به این نظریه نمی زند، برای اینکه تحریم حکمی است تشریعی، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمی تکوینی(نظیر مستی آوردن شراب) و غیرقابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خدای سبحان است، او هر چه بخواهد می کند و هرحکمی بخواهد می راند، چه مانعی دارد که یک عمل را در روزی و روزگاری جایز و مباح کند، و در روزگاری دیگر حرام نماید، در روزی که جز تجویزش چاره ای نیست تجویز کند ودر روزگاری دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگاری که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحه دار شدن عفت عمومی نمی شود تجویز کند و در روزگاری دیگرکه باعث این محذور می شود تحریم کند.

خواهی گفت که تجویز چنین ازدواجی هم مخالف با فطرت بشر و همچنین، مخالف باشرایع انبیا است که آن نیز طبق فطرت است، همچنان که خدای عز و جل فرموده:

"فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم" (1)

و حاصل مفاد آیه این است که شرایع الهی همه مطابق با فطرت است و دین پایدار هم دینی است که چنین باشد.

در پاسخ می گوئیم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافی با فطرت باشد درست نیست و فطرت چنین ازدواجی را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفی نمی کند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفی می کند و اگر از آن تنفر دارد برای این است که باعث شیوع فحشا و منکرات می شود و باعث می گردد غریزه عفت باطل گردد و عفت عمومی لکه دار شود.

و پر واضح است که شیوع فحشا بوسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانی است که جامعه گسترده ای از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگاری که در تمامی روی زمین غیر ازچند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوی دیگر مشیت خدای تعالی تعلق گرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادی بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشابر چنین ازدواجی منطبق و صادق نیست.

پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعی نفرت دارد به خاطر علتی است که گفتیم، نه اینکه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اینکه می بینیم مجوسیان در قرنهائی طولانی(بطوری که تاریخ ذکر می کند)ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع می دانستند و از آن متنفر نبودند و هم اکنون بطور قانونی در روسیه(بطوری که نقل شده)و نیز بطور غیر قانونی یعنی به عنوان زنا در اروپا انجام می شود.

یکی از عادات که در این ایام در ملل متمدن اروپا و آمریکا معمول است این است که دوشیزگان قبل از ازدواج قانونی و قبل از رسیدن به حد بلوغ سنی ازدواج، بکارت خود را زایل می سازند و آماری که در این باره گرفته شده به این نتیجه رسیده که بعضی از این افضاها ازناحیه پدران و برادران دوشیزگان صورت می گیرد.

بعضی ها گفته اند: اینگونه ازدواج با قوانین طبیعی یعنی قوانینی که قبل از پیدایش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسان ها جاری بوده نمی سازد، زیرا اختلاط و انسی که در بین افراد یک خانواده برقرار است غریزه شهوت و عشق ورزی و میل غریزی را در بین خواهران و برادران باطل می کند، و به قول مونتسکیو حقوقدان معروف در کتابش روح القوانین:

"علاقه خواهر برادری غیر از علاقه شهوانی بین زن و مرد است"لیکن این سخن درست نیست.

اولا: به همان دلیلی که خاطرنشان کردیم و ثانیا: به فرض هم که قبول کنیم منحصر در مواردمعمولی است، نه در جائی که ضرورت آن را ایجاب کند، یعنی قوانین وضعی طبیعی نتواندصلاح مجتمع را تامین کند که در چنین صورتی چاره ای جز این نیست که قوانین غیر طبیعی مورد عمل قرار گیرد و اگر قرار باشد بطور کلی جز قوانین طبیعی پذیرفته نشود، باید بیشتر قوانین معمول و اصول دایر در زندگی امروز هم دور ریخته شود، (در متن عربی کلمه"لا"در جمله "بما لا تکون"غلط است).

بحث روایتی(در باره خلقت آدم، صله رحم و...)
در کتاب توحید از امام صادق ع روایتی آورده که در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان کنید که خدای عز و جل غیر از شما هیچ بشر دیگری نیافریده، نه، چنین نیست، بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آدم از آن آدم ها هستید (2).

مؤلف قدس سره: ابن میثم نیز در شرح نهج البلاغه خود حدیثی به این معنا از امام باقرع نقل کرده (3) و صدوق نیز همان را در کتاب خصال خود آورده (4).

و در خصال از امام صادق ع روایت آورده که فرمود: خدای عز و جل دوازده هزار عالم آفریده که هر یک از آن عوالم از هفت آسمان و هفت زمین بزرگتر است و هیچیک ازاهالی یک عالم به ذهنش نمی رسد که خدای تعالی غیر عالم او عالمی دیگر نیز آفریده باشد (5).

و در همان کتاب از امام باقر ع روایت کرده که فرمود: خدای عز و جل درهمین زمین از روزی که آن را آفریده، هفت عالم خلق کرده(و سپس بر چیده)و هیچیک ازآن عوالم از نسل آدم ابو البشر نبودند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی رابعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر آدم ابو البشر را بیافرید و ذریه اش را از او منشعب ساخت... (6).

و در نهج البیان شیبانی از عمرو بن ابی المقدام از پدرش ابی المقدام روایت آورده که گفت: من از امام ابی جعفر ع پرسیدم: خدای عز و جل حوا را از چه آفرید؟ فرمود: این مردم در این باره چه می گویند؟عرضه داشتم: می گویند او را از دنده ای از دنده های آدم آفرید، فرمود: دروغ می گویند، مگر خدا عاجز بود که او را از غیر دنده آدم خلق کند؟عرضه داشتم: فدایت شوم پس او را از چه آفرید؟فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش نقل کرده که گفتند:

رسول خدا(ص)فرمود: خدای تبارک و تعالی قبضه ای(مشتی)از گل را قبضه کرد و آن را با دست راست خود مخلوط نمود(که البته هر دو دست او راست است)و آنگاه آدم را از آن گل آفرید و مقداری زیاد آمد حوا را از آن زیادی خلق کرد (7).

مؤلف قدس سره: نظیر این روایت را مرحوم صدوق از عمر و نامبرده نقل کرده و در این میان روایاتی دیگر نیز هست که دلالت دارد بر اینکه حوا را از پشت آدم یعنی از کوتاهترین ضلع او(که سمت چپ او است)خلق کرده و همچنین در تورات در فصل دوم از سفر تکوین چنین آمده، لیکن هر چند چنین چیزی فی نفسه مستلزم محال عقلی نیست، اما آیات کریمه قرآن از چیزی که بر آن دلالت کند خالی است (8).

و در احتجاج از امام سجاد ع آمده که در حدیثی و گفتگوئی که با مردی قرشی داشته سخن بدینجا رسانده که: "هابیل"، با"لوزا"خواهر همزای"قابیل"ازدواج کرد و" قابیل"با"اقلیما"، همزای هابیل، راوی می گوید: مرد قرشی پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟فرمود: آری، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروزاست، راوی می گوید: حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را می کنند و ما آن را باطل می دانیم برای این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام می دهند، آنگاه اضافه نمود: منکراین مطلب نباش برای اینکه درستی این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جاری شده، مگر خدای تعالی همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟در عین حال می بینیم که او را بر وی حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خدای تعالی حکم حرمتش را نازل فرمود... (9).

مؤلف قدس سره: مطلبی که در این حدیث آمده موافق با ظاهر قرآن کریم و هم موافق با اعتبار عقلی است، ولی در این میان روایات دیگری است که معارض با آن است و دلالت دارد بر اینکه اولاد آدم با افرادی از جن و حور که برایشان نازل شدند ازدواج کردند، (و این روایات با اعتبار عقلی درست در نمی آید، زیرا خلقت جن و حوریان بهشتی مادی نیست و غیرمادی نمی تواند فرزند مادی بزاید)و خواننده محترم از آنچه گذشت حق مطلب را دریافت نمود.

پی نوشت ها:

1) "سوره روم آیه 30"

2) توحید ص 277 ح 2 طبع طهران.

3) شرح نهج البلاغة ابن میثم ج 1 ص 173.

4) خصال ج 2 ص 652 ح 54.

5) خصال ج 2 ص 639 ح 14.

6) خصال ج 2 ص 358 ح 45.

7) تفسیر برهان ج 1 ص 336 ح 10.

8) علل الشرایع ج 1 ص 17 ب 17 ح 1.

9) احتجاج طبرسی ج 2 ص 44 طبع نجف.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۱
خداوند زندگی را آفرید برای عاشق بودن و معشوق بودن خودش را عاشق و ما را معشوق کرد در حالیکه نیازی به ما نداشت پس منزه است چنین خدایی
1
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۲
بر اساس دین اسلام انسان چگونه به وجود آمد؟
پرسش
بر اساس دین اسلام انسان چگونه به وجود آمد؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در مورد خلقت انسان و مبدأ پیدایش آن تعبیرات گوناگونی دارد. بعضی از آیات ماده ی نخستین انسان را "گل" معرفی می کند، دسته ای از آیات می گوید انسان را از "آب" خلق کردیم، آیات دیگری منشأ آفرینش انسان را تنها "نطفه" و برخی دیگر، "خاک و نطفه" را مشترکاً ماده ی نخستن آفرینش انسان می داند.

در مجموع آنچه که به روشنی از این آیات استفاده می شود این است که انسان در آغاز خاک بوده سپس با آب آمیخته شده و به صورت گل در آمده، و بعد به صورت "گل بد بو" در آمد، پس از آن، حالت چسبندگی پیدا کرد و بعد به صورت گل خشکیده در آمد و حالت صلصال کالفخار (گل خشکیده) به خود گرفت و در نهایت روح در آن دمیده شد.

اما در میان دانشمندان علوم طبیعی، درباره آفرینش موجودات زنده اعم از گیاهان و جانواران دو فرضیه وجود دارد: الف: فرضیه تکامل و تبدل انواع. ب: فرضیه ثبوت انواع

نظریه تکامل وتبدل انواع می گوید: همه انواع موجودات زنده خلقت مستقل ندارند؛ بلکه موجودات به صورت تدریجی تکامل یافتند و از نوعی به نوع دیگر تغییر شکل دادند. کامل ترین حلقه ی این تکامل همین انسان های امروزند. این نظریه ی «ترانسفورمیسم» است. اما فرضیه ثبوت انواع «فکسیسم» معتقد است انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشتند و هیچ نوعی به نوع دیگر تبدیل نشده است.

اگر چه قرآن کریم خلقت انسان را تقریباً به صورت سر بسته و اجمالی مطرح کرده است و مستقیماً در صدد بیان تکامل یا ثبوت انواع نیست، اما ظاهر آیات (البته در خصوص انسان) با مسئله ی خلقت مستقل سازگارتر است، هر چند کاملاً صریح نیست.

پاسخ تفصیلی
واژه انسان یا از ماده «انس» است، از آن جهت که انسان ها با یکدیگر یا با هر چیزی مأنوس می شوند و لذا می گویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق (ع) روایتی به این مضمون نقل شده است: (حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد...)[1].



قرآن در مورد خلقت انسان و مبدأ پیدایش آن تعبیرات گوناگونی دارد که نشان می دهد آفرینش انسان دارای مراحل متعددی بوده است.



الف. دسته ای از آیات قرآن، ماده نخستین انسان را "گل" معرفی می کند .[2]



ب. دسته ای دیگر می فرماید: انسان را از "آب" خلق کردیم . [3]



ج آیات دیگر منشأ آفرینش آدمی را تنها "نطفه" می دانند. [4]



د. در تعدادی از آیات "خاک و نطفه" مشترکاً ماده ی نخستین پیدایش انسان معرفی شده اند.[5]



در مورد معنای این آیات، دو وجه به نظر می رسد:



1.در این آیات مراحل آفرینش هر فرد به طور جداگانه مورد نظر است: یعنی آفریده شدن انسان از خاک، به این معناست که خاک به مواد غذایی و مواد غذایی به نطفه تبدیل می شود، پس خاک مبدأ نطفه و نطفه مبدأ انسان است. یعنی خاک مبدأ دور(بعید) و نطفه مبدأ نزدیک انسان است.



2. چون خلقت حضرت آدم از خاک است و آفرینش همه انسانها به حضرت آدم منتهی می شود. پس مبدأ آفرینش آدم، مبدأ آفرینش دیگران نیز خواهد بود.



بنابراین،گر چه ظاهر آیات قرآن در باره آفرینش انسان ، از جهاتی اختلاف دارد، اما با اندک توجه و عنایتی روشن می شود که آیات قرآن در این زمینه با هم اختلافی ندارند، زیرا برخی از آیات در مورد آفرینش نخستین انسان (آدم) است. بدیهی است که هنگامی که مبدأ نخستین انسان، مشخص شود مبدأ وجود همه انسانهای دیگر نیز از جهت تاریخی روشن می شود؛ یعنی اگر بگوییم آدم از گل آفریده شده است، صحیح است که بگوییم همه انسان ها از خاک آفریده شده اند، این به یک اعتبار است.



اما به اعتبار دیگر تک تک انسان ها جداگانه لحاظ می شوند. البته این اعتبار ،اعتبار اول را نفی نمی کند؛ یعنی اگر بگوییم هر انسانی از نطفه آفریده شده و نطفه از مواد غذایی و مواد از گوشت حیوانات و میوه ها و درختان و مواد معدنی و اینها همه به زمین باز می گردند، پس مبدأ آفرینش هر انسانی را صرف نظر از این که می توان به اعتبار انسان نخستین، از خاک دانست، می توان به اعتبار تک تک آنها نیز از خاک دانست. از این جهت برخی از آیات قرآن تنها در مورد شخص حضرت آدم است. [6] و برخی دیگر ممکن است کلیت داشته باشد و در مورد همه انسان ها به کار رود.



خداوند در آیه ای می فرماید:" من بشر را از گل آفریده ، و در آن از روح خود دمیدم..."[7] همین طور در آیه دیگری می فرماید:" می خواهم بشری از گل خشک، از لجن بدبو بیافرینم، چون آفرینش(او را) را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم ..."[8] بدیهی است که در این آیات، خداوند داستان خلقت حضرت آدم و سجده نکردن ابلیس را مطرح می کند و نمی توان در این آیات، آدم را به معنای انسان ها گرفت؛ زیرا در ذیل همین داستان، خداوند سخن شیطان را نقل می فرماید که: "لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَه‏..."( همه فرزندانش را، جز عده کمى، گمراه و ریشه‏کن خواهم ساخت)[9] و اگر همه ی انسان ها منظور بودند، دیگر شیطان "ذریته"(ذریه آدم) نمی گفت.



برخی از آیات که جنبه کلی دارد و خلقت همه انسان ها در آنها لحاظ شده است عبارتند از: "اوست که آدمی را از آب بیافرید...."[10] و "پس آدمی بنگرد که از چه چیز آفریده شده است، از آبی جهنده آفریده شده است."[11]



این آیات و نظایر این ها می گوید انسان از آب یا نطفه و ... خلق شده است، در این گونه آیات خلق انسان ها به طور کلی لحاظ شده است.



به هر حال آنچه را که از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که در باره آفرینش انسان آمده به خوبی استفاده می شود که انسان در آغاز خاک بوده [12] سپس با آب آمیخته شده و به صورت گل[13] و بعد به صورت گل بدبو درآمده [14]پس از آن حالت چسبندگی پیدا کرده [15] و بعد به صورت گل خشکیده درآمد و حالت صلصال کالفخار (گل خشکیده) به خود گرفته است.[16]



در این که،هر یک از این مراحل از نظر بعد زمانی چه اندازه طول کشیده و این حالت های انتقالی تحت چه عواملی به وجود آمده از مسائلی است که دانش ما به آنها نمی رسد و تنها خدای متعال به آنها آگاه است.



لازم به ذکر است که قرآن کریم خلقت انسان را تقریباً به صورت سربسته و اجمالی مطرح کرده است؛ چرا که منظور اصلی قرآن، بیان مسائل تربیتی بوده و قرآن کتاب علوم طبیعی نیست، بلکه کتاب انسان سازی است و نباید انتظار داشت که جزئیات این علوم از قبیل مسائل مربوط به تکامل، تشریح، جنین شناسی و ... در آن مطرح شود، ولی این مانع از آن نخواهد بود که به تناسب بحث های تربیتی اشاره ی کوتاهی به قسمت هایی از این علوم بشود.



در این جا ضروری است، موضوع تکامل انواع به جهت تناسب با بحث مطرح شود.



در میان دانشمندان علوم طبیعی دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده اعم از گیاهان و جانواران وجود داشته است.



الف: فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» که می گوید موجودات زنده در آغاز به شکل کنونی نبودند، بلکه در آغاز موجودات تک سلولی در آب اقیانوس ها و از لابلای لجن های اعماق دریا ها با یک جهش پیدا شدند؛ یعنی موجودات بی جان در شرایط خاصی قرار گرفتند که از آنها نخستین سلول های زنده پیدا شد.



این موجودات ذره بینی زنده تدریجاً تکامل یافتند و از نوعی به نوع دیگر تغییر شکل دادند. کامل ترین حلقه این تکامل همین انسان های امروزند که از موجوداتی شبیه به میمون و سپس میمون های انسان نما ظاهر گشتند.



ب: فرضیه ی ثبوت انواع یا «فکسیسم» که می گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشتند و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نیافته است. و طبعاً انسان هم دارای خلقت مستقلی بوده که از آغاز به همین صورت آفریده شده است.



از ظاهر آیات قرآن درباره خلقت آدم در ابتدا، چنین به نظر می رسد که آدم نخست ار گل تیره رنگ آفریده شد و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شد و به دنبال آن فرشتگان جز ابلیس در برابر او سجده کردند. نحوه بیان این آیات چنین نشان می دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونی، انواع دیگری وجود نداشته است.



نتیجه این که آیات قرآن هر چند مستقیماً در صدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیست، ولی ظواهر آیات (البته در خصوص انسان) با مسئله خلقت مستقل سازگارتر است، هر چند کاملاً صریح نیست، اما ظاهر آیات خلقت آدم، بیشتر روی خلقت مستقل دور می زند.



در خاتمه بیان این نکته خالی از فایده نیست؛ از آیات قرآن به روشنی استفاده می شود که انسان از دو چیز مختلف آفریده شد که یکی در حد اعلای عظمت و دیگری در پایین ترین حد از نظر ارزش. جنبه مادی انسان را گل بدبوی تیره رنگ و (لجن) تشکیل می دهد و جنبه معنوی او را چیزی به عنوان روح خدا.



آنچه در این مسئله مهم است، این است که ماده اولیه انسان بسیار بی ارزش است و از پست ترین مواد روی زمین بوده، اما خدای متعال از چنین ماده ی بی ارزشی چنان مخلوق پر ارزشی ساخته که گل سر سبد جهان آفرینش شده است.



جهت آگاهی بیشتر مراجعه شود به:



1. المیزان، علامه ی طباطبائی، جلد 4 و 17.



2. تفسیر نمونه، جلد 11 ص 82 به بعد؛ و جلد 23.



3. راهنما شناسی، محمد تقی مصباح.



4. پژوهی در اعجاز علمی قرآن، جلد2، محمد علی رضایی، ص 429-564.



5. خلقت انسان، یدالله سحابی.



6. علل الشرایع، صدوق ، جلد 15، باب 11.




[1] - صدوق، علل الشرایع، ج 15، باب 11.

[2] - انعام،1 ؛سجده، 7؛ صافات،18.

[3] - فرقان،54 ؛ طارق،6.

[4] - نحل،4 ؛ یس،77 ؛ دهر، 2؛ عبس، 19 و ...

[5] - حج،5؛ غافر، 67 ؛ فاطر،11؛ کهف،37.

[6] - صاد،72؛ حجر،29.

[7] - صاد،72.

[8] - حجر،29.

[9] - اسراء،62.

[10] - فرقان، 54.

[11] - طارق،5 و 6.

[12] - حج، 5.

[13] - انعام،2.

[14] - حجر، 28.

[15] - صافات، 11.

[16] - الرحمن، 14.
1
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۲
تحقیق درباره چگونگى پیدایش نخستین مراحل ساختمان جسمانى و جنبه هاى ادراکى و روحى اولین انسان، از دیرزمان مورد توجه علماى دین، فلاسفه و راویان تاریخ بوده و از جمله موضوعات مورد علاقه بشر بوده است، چرا که براى انسان که یکى از ویژگیهاى مهم او پرسشگرى و تلاش براى دانستن است، شناخت ریشه ها و چگونگى پیدایش نسل و نوع و نژاد او جالب و شایان توجه است. تبارشناسى، به گونه جدید، با عنوان انسان شناسى ادامه دارد، عنوانى که در قرن شانزدهم سرزبانها افتاد 1 و در بهترین تعریف خود عبارت است از: (بررسى اصل و تبار انسان همراه با رشد مادى، اجتماعى، فرهنگى و رفتارى او، در گذشته و حال.) 2 برجسته ترین زیر عنوان انسان شناسى عبارت است از انسان شناسى طبیعى و انسان شناسى فرهنگى که در انسان شناسى طبیعى پیدایش، ریشه و تبار انسان به عنوان یک پدیده زیست شناختى مورد مطالعه قرار مى گیرد و در انسان شناسى فرهنگى، بررسى جنبه هاى فرهنگى او را پوشش مى دهد. 3 تاریخ انسان شناسى طبیعى، دیدگاه هاى متنوعى را درباره چگونگى پیدایش نخستین انسان، از زبان فلاسفه و متون مذاهب و ادیان روایت مى کند:
1. رویش از زمین
باور به رویش انسان از زمین یکى از دیدگاه هاى کهن درباره پیدایش انسان است که شاید نخستین بار توسط فردى به نام (لوکرتیوس) در یونان باستان مطرح گردید.
2. خاستگاه کیهانى انسان
نظریه (پان اسپرمى) یکى دیگر از دیدگاه هاى انسان شناختى کهن و برگرفته از تعالیم فیلسوف یونانى، آنکسا غورس (یا آناکساگوراس) (428- 500 ق، م) مى باشد که مى گفت: حیات از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت و آفرینش و فنا به آن راه ندارد، جنینهاى اثیرى یا تخمهاى تغییرناپذیر بسیار خرد به نام (اسپرماتا) در پهنه عالم پراکنده اند و از هوا توسط باران به زمین منتقل مى شوند و در خاک مرطوب زمین بارور مى گردند و از همین نطفه هاست که موجودات زنده، حتى آدمى پدید مى آیند.4 عقیده پان اسپرمى در قرن 19 و 20 نیز دانشمندانى مانند (یوستون فون لبیگ) (1873 - 1803م) شیمى دان آلمانى و (هرمان فون هلمهولتز)(1894- 1821 م) فیزیکدان آلمانى را تحت تأثیر قرار داد.5
3. نظریه ترانسفورمیسم
ترانسفورمیسم یا تکامل انواع، زنده ترین و پرماجراترین دیدگاه درباره شناخت نخستین انسان است که هم ریشه در تاریخ دارد و هم در عصر دانش تجربى به صورت جدى به بحث گرفته شده و مى شود. در میان فلاسفه پیش از میلاد که به عنوان طراحان نظریه ترانسفورمیسم شناخته شده اند، سخن فیلسوف چینى (تسون تسه) که 2500 سال پیش مى زیسته قابل توجه است که مى گوید: (تمام سازمانها اصولاً از یک واحد شروع شده اند. این نوع واحد به مرور زمان، مراحل گوناگون و تغییرات مداوم یافته است که موجب پیدایش شکلهاى مختلف و اجسام و موجودات متنوع گشته است، این موجودات تازه بلافاصله صورت هاى مختلفى پیدا نمى کردند و با نوع قبلى خود تفاوت زیاد نداشته اند، بلکه بر عکس، اختلاف و تمایز آنها بر اثر تغییرات تدریجى و در طى نسلهاى پشت سرهم صورت گرفته است.) 6
کالبد شکافى انسان، فصلى دیگر در انسان شناسى طبیعى
انسان شناسى طبیعى در غرب، کالبدشناسى را مى طلبید که از نگاه توده مردم آن دیار با نوعى حرمت شکنى و قداست زدایى همراه بود، بدین دلیل که انسان بر مبناى آموزه هاى کتاب مقدس، به عنوان موجود فوق طبیعى قلمداد مى شد و شایسته گرامى داشت بود، بدین رو حتى پس از قرون وسطى کالبد شکافى، جرم تلقى مى شد. در سال 1543 میلادى حرمت کالبد آدمى، از سوى پزشکى بلژیکى با نام (اندرآس و سالیوس) (1564 - 1514 م) شکسته شد و او اطلس دقیقى از کالبد انسان چاپ کرده و راه را براى بررسى دقیق تر جسم انسان باز کرد. طبیعى شدن ارگانیزم انسانى، نخستین گام به سوى پرسشهاى جدید بود و براى پویندگان این وادى، این سؤال پدید آمد که: آیا میمون آدم نما یک حیوان است یا یک انسان؟ مطالعه تاریخ طبیعى انسان، زمانى وارد مرحله جدید شد که نمونه هاى میمون آدم نما در اروپا شناخته شد و نخستین توصیف از آن به وسیله پزشک هلندى (نیکولائوس تلب) ارائه گردید. و (کار ادوارد تیس) طبیب انگلیسى در پایان سده هفدهم میلادى، مطالعه اى روى بقایاى یک شامپانزه و یک انسان انجام داد که بر اساس آن 48 خصوصیت وظایف الاعضائى، همانندى بین آن دو را نشان مى داد و 34 ویژگى میمون را به جانوران پیوند مى داد. بر اساس این تحقیق، مفهوم تداوم رابطه نسبى بین حیوانیت و انسانیت، بر شکاف بین آن دو مى چربید، و با این تصور، فرضیه زنجیره عظیم هستى که بیانگر نظم و به هم پیوستگى در میان موجودات طبیعى، از ساده ترین تا پیچیده ترین بود، مطرح شد. 7 و بدین ترتیب زمینه براى توجه بیش تر به نظریه ترانسفورمیسم فراهم آمد. ارزمس داروین (1831 - 1802م) پدر بزرگ داروین نیز عقیده داشت که جانوران در همه مراحل تکامل در پیکارند، در جریان این پیکار، جانداران با پدید آوردن اندامهاى تازه براى پاسخگویى به نیازمندى ها و مقتضیات خویش در سایه تلاش و کوشش (نه با انتخاب طبیعى گونه هاى برتر بر حسب اتفاق، آن گونه که چارلز داروین یک قرن بعد گفت) مراحل تکامل را مى پیمایند. چارلز داروین که در پرتو دانش دیرین شناسى، دانش تشریح و دانش جنین شناسى، به مطالعه اسکلتهاى فسیل شده موجودات حیوانى، استخوانبندى حیوان و انسان و نحوه رشد جنین پرداخته و بدین نتیجه رسیده بود که آدمى از بعضى حیوانات اشتقاق یافته است8; براین باور بود که تفاوتهایى بین افراد یک نوع وجود دارد، وقتى که به دلیل ناکافى بودن مواد معیشتى، پیکار براى زنده ماندن شروع مى شود، آن فرد و افرادى که تمایز مناسب بهره بردن و زنده ماندن را دارند، در میدان رقابت; برنده مى شوند، و ناتوانها راه نابودى را پیش مى گیرند و تمایزها از طریق وراثت به نسل بعدى منتقل مى شوند و شکل کامل ترى را پدید مى آورند و تمام این تغییرات اتفاقى مى باشند و در دامن طبیعت به وجود مى آیند و خواست و تلاش خود حیوان در آنها دخالتى ندارد. 9
ترانسفورمیسم در نگاه نقادان
ترانسفورمیسم به گونه داروینیستى اش، با واکنش منفى ارباب کلیسا و پژوهشگران حوزه دانش تجربى رو به رو گردید و موفقیت چشم گیرى به دست نیاورد. کلیسا و متون مقدس که با دانش تجربى - از اخترشناسى گرفته تا زمین شناسى جدید - همخوانى نداشت و تضعیف شده بود، این بار نیز توان رویارویى جدى با نظریه تکامل را که با نص کتاب مقدس در تضاد بود، نداشت. 10 نص گرایان به قصد دفاع از کتاب مقدس، به توجیه مبانى نظریه تکامل دست یازیدند. فلیب گوس (1815 - 1888 م) طبیعى دان انگلیسى بر این بود که خداوند، به همه آن سنگواره ها (فسیلها) نقش دو پهلو و غلط انداز داده است تا ایمان انسان را بیازماید. پژوهندگان پروتستان، روایت کتاب مقدس را تعبیر شاعرانه و کنایى از اذعان به اتکاى جهان به خداوند گرفتند، اذعانى که از نظر آنان با قول به تکامل - همچون شیوه آفرینش گرى خداوند - ناسازگار نبود. نواندیشان (تجدد خواهان) مى گفتند: کتاب مقدس سراپا و تنها یک سند و ساخته بشرى است. کاتولیکها -که کتاب مقدس و تفسیر مجتهدانه کلیسا را با هم حقایق منزل دانسته و معتقد بودند که حقیقت، سطوح و ساحتهاى مختلف دارد و راه تفسیر کتاب مقدس مسدود نیست - اول نظریه تکامل را تخطئه کردند، ولى سرانجام پذیرش آن از سوى آنها رو به فزونى نهاد و جسم انسان را تحول یافته از صورت ساده حیوانى دانستندو تنها روح را افاضه الهى تلقى کردند. 11 بین دانشمندان علوم طبیعى و تجربى نیز نظریه تکامل با تردیدهایى روبه رو گردید. تامس هاکسلى (1825 - 1895 م) زیست شناس انگلیسى که از حامیان این نظریه به حساب مى آید، مدعى بود که دلایل انتخاب طبیعى براى اثبات تغییر انواع کافى نیستند. 12 پیدایش اتفاقى حیوانات و صفات آنها، یکى دیگر از زمینه هاى مورد نقد، در نظریه تکامل است، که حتى توجه خود داروین را نیز به خود جلب کرده است 13، آنجا که مى گوید: (درک این جهان عظیم و شگفتى آفرین از جمله انسان… یعنى حمل هستى این جهان بر وجود بخت و اتفاق یا ضرورت کور، امکان پذیر نمى نماید. وقتى که به این شیوه تأمل مى کنم، احساس مى کنم ناچارم قائل به وجود یک علت اولى باشم که ذهنش هشیارى کما بیش شبیه به انسان داشته باشد; و سزاوارم که خداشناس نامیده شوم… ولى سپس این شک در خاطرم خلجان مى کند: آیا به ذهن انسان که به اعتقاد راسخم از وضعى نظیر ذهن نازل ترین حیوانات ارتقا و تکامل یافته است، اعتماد هست که چنین استنباطهاى شکوهمندى به عمل آورد.) 14 (ورگو) متخصص علوم طبیعى، شک و تردیدش را نسبت به قرابت خیالى میان انسان و میمون این گونه توضیح مى دهد: (ما وقتى که در ساختمان انسانى که مربوط به دوران چهارم است - همان انسانى که باید به میمون نزدیک تر باشد تا انسان - دقیق مى شویم، آن را مشابه با خودمان مى یابیم.) 15 اشکال مهم تر، اینکه داروینیسم، فضایل اخلاقى و ارزشهاى انسانى را بایستى غیرعلمى و ناسازگار با تکامل بداند، زیرا (بر اساس این نظریه جنگ و جدال اقوام و ملل، بلکه اشخاص با یکدیگر، امرى طبیعى است و حق با کسى است که نیرومند و غالب مى شود و ناتوان مغلوب، مظلوم نیست، و اگر این سخن مقبول باشد، صلح طلبى و سلامت خواهى و رأفت و رحمت، خلاف طبیعت خواهد بود و باید گذاشت مردم بدرند و هر نوع سبعیت را مرتکب شوند.) 16 به همین دلیل هربرت اسپنسر که قبل از داروین در پى اثبات این بود که آزادى عمل بخش خصوصى در تجارت با ضوابط اکید طبیعت که سرانجام بهبود زیستى به بار مى آورد هماهنگ است; در تنازع تکاملى داروینى، توجیه ادعاى خود را بازیافت 17. نامبرده تنازع بین آدمها و فناى قطعى ضعفا را عامل اجتناب ناپذیر تکامل به حساب مى آورد و در سال 1884 اعلام داشت که باید افراد بیکار یا افرادى را که به جهاتى سربار جامعه هستند از میان برد، نه آن که بدانها کمک و یا از آنها دستگیرى کرد. 18
4. نظریه ثبات انواع یا فیکسیسم
آفرینش مستقل و معجزه آساى نخستین انسان که مورد باور اکثر قریب به اتفاق فلاسفه و دانشمندان گذشته بوده 19 و تا سال 1826 ، اعتقاد مردم اروپا را به خود اختصاص داده بود; 20 تکیه گاهش آموزه هاى ارسطویى 21 و سرچشمه اش تورات و انجیل شناخته شده است 22 و در قرن هفده و هجده توسط دانشمندانى چون (جان رى) (1705 - 1627 م) ، و (کارل لینه) (1778 - 1707 م) و (جورج گوویه) (1832 - 1769م) به مرحله اتقان و استحکام رسیده است. 23 فیکسیسم نه تنها انواع جانوران و انسان را داراى آفرینش مستقل و تغییرناپذیر مى داند که در دامن خود نظریه (تشکیل قبلى) را نیز پرورانده است و (گوویه) که از پایه گذاران نظریه ثبات انواع است، به (تشکیل قبلى) نیز باور داشت. 24 بر اساس نظریه تشکیل قبلى، تخم پیش از لقاح، شامل موجود کاملى است که براى رشد آماده است. وجود این موجود نیز باید شامل تخمهایى باشد که در هر یک از آنها موجود کاملى باشد، موجودات مزبور نیز از نو تخمهایى شامل موجودات دیگر دارند و همین طور! بر این اساس در جسم (حوا) طبقه به طبقه تخمهاى مربوط به نسلهاى آینده وجود داشته است. ولى (لیونهوک) در سال 1679 میلادى مدعى شد که موجودات قبلى در اسپرماتوزوئید است. بدین ترتیب اختلافى پدید آمد که آیا اساس بشریت در تخم حوا بوده یا داخل اسپرما توزوئید آدم(ع). به هر حال نظریه (تشکیل قبلى) توانست توجه دانشمندى چون (هالرو شارل بونه) را جلب کند و دانشمندان بزرگى را به هواخواهى از خود، وا دارد. 25 قدیمى ترین متن دینى که نظریه ثبات انواع در آن با صراحت مطرح است، باب هاى نخست تورات است که مورد پذیرش دنیاى مسیحیت نیز هست و باید از طریق مطالعه این متون با ابعاد نظریه فیکسیسم آشنایى به دست آورد.
داستان آدم در تورات
برپایه آنچه در تورات است، خداوند، آدم را یکسره ازخاک آفریده و با دمیدن روح، او را نفس زنده ساخته و حوا را از دنده چپ او آفریده و سپس هر دو را در باغ عدن سکنى داده است. آن گاه به آن دو فرمان داده که از همه درختان آن باغ بهره گیرند جز از درخت معرفت نیک از بد که اگر از آن بخورند خواهند مرد. در اینجا مار - و بنابر بعضى تفسیرها شیطان که به صورت مار درآمده بود - حوا را فریب داد تا از آن درخت خورد و به آدم نیز داد. پس از آن بود که چشمان آن دو باز شد و خود را برهنه دیدند. خداوند پس از این نافرمانى ایشان را سرزنش کرد و پس از پوشاندن آنان، از باغ عدن بیرون شان کرد تا مبادا از درخت حیات بخورند و مانند خود او جاودانه گردند.26 آنچه گذشت چکیده اى بود از آنچه در باب اول تا پنجم تورات در این باره آمده است. در سفر تکوین و کتاب آفرینش تورات، از نقش شیطان و فرشتگان در قصه آدم، یادى نشده است، ولى در کتب بین العهدین (حکمت سلیمان، 2 / 23) آمده است: (خداوند انسان را براى بى مرگى و به صورت جاودانگى خود آفرید، اما ابلیس بر آدم حسد برد و او را به نافرمانى و گناه کشید و از این رو مرگ به جهان راه یافت.) 27 در کتاب تلمود 28 نیز از فراخوانده شدن فرشتگان به رایزنى درباره آفرینش آدم و تقسیم شدن آنها به دودسته موافق و مخالف و فرمان الهى به سجده فرشتگان بر آدم و سرپیچى شیطان از سجده بر آدم و جهنمى شدن او و… ، سخن رفته است. 29 بعضى از شارحان سفر پیدایش براین مطلب عقیده دارند که شیطان پس از محرومیت خود از سعادت ابدى، تصمیم گرفت که خوشى زوج مقدس را با واداشتن آنها به سرپیچى از فرمان خداوند، به اندوه و خوارى بدل سازد. پیش از آن از سوى فرشتگان به آدم و حوا، تاریخ گذشته ابلیس و نیز تصمیم او بر اغواى آن دو یادآورى شده بود تا با هم باشند، و بدین وسیله با خطر توطئه شیطان رویارویى نمایند، به رغم همه اینها روزى حوا از آدم فاصله گرفت و در نبود او علاقه شدیدى به درخت ممنوعه پیدا کرد. شیطان از این فرصت سود برده و توسط مارى از زن پرسید…. 30 ولى (ویلیام میلر) مفسر تواناى انجیل در اثر خود (مسیحیت چیست) مى گوید: (شیطان به صورت مار داخل باغ شد و (حوا) را راضى کرد تا از میوه آن درخت بخورد و حوا آدم را نیز به تناول از آن میوه وا داشت.)31 به هر حال دشمنى شیطان با آدم و حوا و نقش فرشتگان در قصه آن دو، به گونه اى نزد اهل کتاب پذیرفته شده است، گرچه سفر پیدایش به این مطلب اشاره یا تصریحى ندارد.
پیامد گناه آدم براى نسل او
در میان مطالب مختلفى که در متن قصه آدم به چشم مى خورد، گناه زوج مقدس با اهتمام بیش ترى، از سوى مفسران کتاب مقدس، مورد مطالعه قرار گرفته است. گناه آدم که از نظر (ویلیام میلر) یک عصیان عمدى و مخالفت آگاهانه با اراده الهى بود 32 ،علاوه بر چند اثرى که در تورات مطرح شده اند، پیامد شخصى و نوعى دیگرى را نیز داشته است. از نظر کلیسا خداوند به آدم دو نوع موهبت داده بود: 1. موهبت ذاتى یعنى اراده و عقل که به یارى آنها مى توانست آفریدگار خود را بشناسد و از خواست و اراده او پیروى کند. 2. موهبتهاى اضافى که عبارتند از ایمان، محبت، علم به حقایق امور، جاودانگى، قدرت غلبه بر شهوات و آزادى از درد و بیمارى، ولى آدم از عقل خود چنان که باید، بهره نگرفت و نافرمانى کرد و گناهکار شد و از مقامش فرو افتاد، و به اعتقاد کلیساى کاتولیک، پس از سقوط، تنها موهبتهاى اضافى را از دست داد، ولى کلیساى پروتستان، سقوط آدم را موجب فساد تمام موهبتهاى او مى داند. 33 علاوه بر آثار شخصى، گناه آدم، پى آمد نوعى نیز داشت که عبارت است از گناه آلوده شدن نوع بشر و این در نامه پولس رسول به رومیان قابل مطالعه است که در آن آمده است: (لهذا همچنان که به وساطت یک آدم، گناه داخل جهان گردید، و به گناه موت، و به این گونه موت بر همه مردم طارى گشت، از آنجا که همه گناه کردند.) باب 5 آیات 12 و 13 در رابطه با نحوه انتقال گناه آدم و حوا به نسل آنها دو دیدگاه به نام (نظریه آفرینشى) و (نظریه انتقال) مطرح است که دیدگاه نخست، نظریه رایج کلیساى ارتدوکس شرقى را تشکیل مى دهد و بر اساس آن گناه در جسم که محل شهوات است ادامه مى یابد و در عمل زناشویى از پدر به پسر منتقل مى شود. بر اساس نظریه دوم که توسط (ترتولین) متکلم مسیحى سده سوم میلادى مطرح شده است، روح چون جسم در نطفه از پدر به فرزند منتقل مى شود و گناه نه تنها در جسم بلکه در روح نیز مضمراست و در طى توالد و تناسل از نسلى به نسل دیگر مى رسد. 34
نگرشهاى تأویلى به قصه آدم در کتاب مقدس
قصه آدم در سفر پیدایش، در مسیر تاریخ با تلقى هاى گوناگونى رو به رو شده است که بارزترین آنها از یک سو پذیرش آن به عنوان یک رخداد واقعى و عینى و از دیگر سو افسانه پنداشتن آن مى باشد که سازش دادن بین آنها ناممکن مى نماید. در یهودیت، نگاه تأویلى به قصه آدم، پیشینه تاریخى در خور توجهى دارد و به گونه هاى مختلف تداوم یافته است، البته بدون این که قداست متن کتاب مقدس نادیده گرفته شود (بر عکس مسیحیت که در نزد برخى از پیروان آن، انکار قداست آیات سفر تکوین و سایر اجزاى کتاب مقدس به وضوح دیده مى شود.) (فیلوِن) (20 ق . م - 54 م) فیلسوف یهودى متولد اسکندریه که در تفسیر دین از زبان فلسفه یونان و روش رمزى، سود مى برد، [گویا] نخستین دانشمندى است که دست به تأویل قصه آدم مى زند. فیلون، پاره اى از موارد قصه آدم را به عنوان واقعیت قبول داشت و ظواهر عبارات سفر پیدایش را که متعلق به آنها بود مى پذیرفت، ولى بیش تر در پى یافتن معناى تمثیلى براى عناصر این قصه بود، از این رو در فلسفه او آدم نمودار خرد، و (حوا) نمودار دریافت حسى، و مار نمودار هواى نفس، و درخت معرفت نمود اندیشه و تدبیر است. به اعتقاد وى، خداوند دو گونه انسان آفریده است: انسان آسمانى که غیرمادى و به صورت خدا آفریده شده است و انسان زمینى که از خاک سرشته شده و ترکیبى است از عناصر مادى و معنوى - پیکر، خرد و اندیشه - و این خرد و اندیشه آدمى است که به صورت خدا آفریده شده است نه پیکر او. از نظر فیلون، خوردن از شجره ممنوعه تمثیل و کنایه است از تسلیم شدن در برابر لذت و شهوات جسمانى، چون آدم در برابر خواسته هاى جسمانى خود سرفرود آورد، فهم او از سطح فراتر دانش به سطح فروتر اندیشه، فرو افتاد. 35 در مکتب عرفانى متأخر یهود موسوم به (قبالا) عالم خلقت که عالم ظهور و تجلى صفات و افعال الهى در قالب اشکال و صور است; نقطه مقابل عالم صفات و تجلیات که عالم توحید و آدم قدیم است، قلمداد شده است، و آدم یعنى انسان اول این عالم که مظهر آدم قدیم است، عالى ترین و کامل ترین مصداق صفات و اسماء الهى معرفى شده است، و آفرینش آدم به صورت خدا در سفر پیدایش اشاره به همین مظهریت و جامعیت اوست. 36 موسى بن میمون (1135 - 1204م) دانشمند یهودى مى گوید: آفریده شدن آدم به صورت خدا، اشاره به کمال عقلانى اوست، پیش از ارتکاب گناه، خرد او به کامل ترین حد خود رسیده بود و همواره با تمام وجودش به تفکر و تأمل درباره حقایق طبیعى و ماوراء طبیعى مشغول بود. گناه کردن وى، در حقیقت، روى آوردنش به لذات جسمانى بود، کوشش در ارضاى شهوات او را از تفکر درباره حقایق الهى بازداشت و عقل عملى او را که تا آن زمان خفته بود بیدار کرد، و او به جاى تعقل نظرى به تجربه هاى عملى پرداخت، به جاى حقایق به ارزشها و امور اعتبارى توجه یافت و به جاى شناخت حق و باطل، به تمیز نیک و بد و سود و زیان سرگرم شد… . به اعتقاد ابن میمون، مار، نماد قوه موهمه است، و شمائیل (ابلیس) مظهر قوه شهویه، و درخت حیات، نمایانگر طبیعت، و شاخه آن نمودار ماوراى طبیعت، و درخت معرفت نیک و بد، نمود عقل عملى است. 37 (یوسف البو) فیلسوف یهودى اندلس (سده 15 میلادى) سرگذشت آدم را بیانى تمثیلى از وضع انسان در این جهان مى دانست. از نظر او باغ عدن، کنایه از این عالم; آدم، کنایه از نوع بشر; درخت حیات عبارت از شریعت (تورات) ; مار، نماد شهوات; قرار گرفتن آدم در باغ عدن که درخت حیات در آن قرار دارد، یعنى انسان در این جهان باید به احکام تورات پایبند باشد، و بیرون شدن وى از باغ عدن پس از نافرمانى، کنایه از کیفرى است که نافرمانى از احکام الهى در پى دارد. 38 در تأویل قصه آدم در مکتب یهود، تفاوت تلقیهاى کنایى، انکارناپذیر است، ولى احترام به سفر پیدایش و نیز قصه آدم به عنوان یک رخداد عینى در یک مقطع از تاریخ، در آن به وضوح دیده مى شود. تأویل قصه آدم در مسیحیت و کشف مفاهیم رمزى آن، ویژگى مخصوص به خود را دارد. سیر تأویل در این مکتب را مى توان تلاش همراه با عقب نشینى از موضع اعجازآمیز تلقى شدن خلقت آدم در کتاب مقدس ارزیابى کرد. 39 نخستین برخورد تأویلى با عنصرى از قصه آدم در خود عهد جدید به چشم مى خورد که مسیح را از خدا و ازلى مى داند، و آن گاه (کارل بارت) در رابطه با دو ادعاى فوق، سخنى دارد که مى تواند توجیهى باشد براى آیه 3 باب 5 سفر پیدایش: (سپس خدا آدم را به صورت خود آفرید) زیرا در آن آمده است: (آدم شبیه و نمونه مسیح آینده است، بدین سان مسیح، اصل، و آدم، شبیه و نمونه آن اصل است و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد. بنابراین آدم را به صورت خدا آفرید، یعنى او را شبیه مسیح آفرید و به او شکل و شمایل مسیح را داد.) 40 داروینیسم عمده ترین عامل در تزلزل عقیده مسیحیان در قبال قصه آدم در کتاب مقدس و تحفظ بر ظواهر آن به شمار مى آید، زیرا جیمز برنت که یکى از پایه گذاران اولیه نظریه تکامل انواع به شمار مى آید، در مقام بیان تضاد این نظریه با قصه انسان در تورات مى گوید: (… بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست، بلکه یک تعالى پررنج است.) 41 با این حال پدر کلیسون مى نویسد: (اگر خداوند ماده تکوین انسان را نه ازخاک بلکه از یک جانور مناسب و نزدیک به انسان گرفته باشد که آهسته آهسته تحت اراده و هدایت او تکامل یافته و سپس به او روح افاضه شده، در این صورت هم این تمهید طولانى و هم عمل نهایى افاضه روح، همه و همه فعل الهى است.) 42 چنین برخوردى از سوى کلیسا، با نظریه تکامل انواع، به معناى پذیرش این نظریه - جز در مورد افاضه روح - بود و خواه ناخواه تأویل ظاهر کتاب مقدس بر اساس ترانسفورمیسم را به همراه داشت. 43 دومین تلقى تأویل گرایانه، (ارتدکس نوین) بر عکس کاتولیکها و بسیارى از پروتستانهاى سنت گرا (که عقیده به دخالت ماوراء الطبیعى در تکون جهان دارند) این است که آموزه آفرینش فقط با مقام هستى شناختى انسان و جهان درحال حاضر سرو کار دارد و نه با آغاز آفرینش، در گذشته. این باور با دو روایت، توسط اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانى ارائه شده است. اگزیستانسیالیست ها معناى آفرینش را محدود به اعتراف شخصى فعلى مى دانند و منکر هر اشاره و ارجاعى به اعمالى که خدا از روى قصد و اراده در زمان و مکان انجام داده باشد، هستند… تحلیل گران زبانى مى گویند:… اسطوره آفرینش، یک داستان مفید یا اگر ترجیح دهید یک داستان پند آمیز است که احساس مخلوق بودن، تناهى و اتکاى بشر را به خداوند بیان مى کند و احساس پرستش و احترام را در انسان دامن مى زند. … خداوند یک کوزه گر، یا بنا، یا سازنده اى از این گونه نیست، ولى تمثیل و تصویرهاى کتاب مقدس منجر به واکنشى در برابر خداوند و جهان مى شود که درست و موثق است… هیچ رویدادى در زمان، چه در ابتدا و چه بعد از آن نبوده است که این تمثیل به آن اشاره داشته باشد. در بطن حقیقت قضیه وار، هیچ معناى بیطرفانه اى نیست که بدون دخالت و مدخلیت شخصى یا انسانى قابل بیان باشد… . 44 در این تحلیل گرچه رخدادى به نام آفرینش آدم و جهان در زمان معین به صورت مطرح شده در کتاب مقدس، مورد انکار قرار مى گیرد، در عین حال قداست این متون را نمى شکند و آن را حامل پیام سازنده مى داند. در سومین برخورد تأویلى با داستان آفرینش در سفر تکوین، با جسارت بیش ترى، ظاهر کتاب مقدس ناپذیرفتنى اعلام مى گردد. (پان گاتفرید آیشهورن) (1827 - 1752م) دانشور کتاب مقدس و خاورشناس آلمانى، نخستین کسى بود که اصطلاح (اسطوره) را درباره مطالب انجیل به کار برد و ادعا کرد که قصه هاى سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین موجودات بشرى، توفان و …، همانند داستانهاى بى شمار دیگر، ادبیات کهن هستند و سبک تفکر همه مردمان در مراحل اولیه تاریخ آنان است. مسیحیان قدیم معتقد بودند که هنگام قراءت کتاب مقدس، خداوند از خلال صفحات با ما سخن مى گوید، ولى کسانى چون (آیشهورن) تورات و انجیل را نوعى سند تاریخى بشرى و محتواى آن را دستاورد انسان مى انگاشتند. 45 وى. اف اشتراس (74 - 1808) که از روحانیان و خادمان کلیسا بود، نیز باور نداشت که نمادهاى مسیحى، امور واقعى تاریخى ماوراء طبیعى اند. وى با رد اندیشه ماوراء طبیعى گرایان که معجزه را قبول داشته و مى پنداشتند که وقایع مندرج در کتاب مقدس به شرحى که آمده عیناً روى داده است و نیز با نامقبول خواندن دیدگاه عقل گرایان که براى آن حوادث، توضیحهاى طبیعى ارائه مى دادند; تفسیر اساطیرى تازه و جامعى از انجیلها عرضه مى دارد و در نهایت نشان مى دهد که رموز گرانقدرى که قرنها آسمانى انگاشته شده بود، آفریده تخیل اسطوره پرداز آدمى بوده است. 46
درک و احساس نخستین انسان
در میان دیدگاه هاى مختلف درباره مسائل زیست شناختى نخستین انسان، برخى به ابعاد ادراکى و معنوى انسان اولیه توجه کرده اند، از جمله مکتب زرتشت، ترانسفورمیسم و فیکسیسم هستند که هر یک تعریفى از شخصیت معنوى و روحى انسان و یا انسانهاى اولیه ارائه داده اند. با توجه به ماهیت ترانسفورمیسم که نخستین انسان را حیوانى مى داند که تازه بر مبناى انتخاب طبیعى، بقاء اصلح و اصل وراثت، ازنوع حیوانى پیشین خود فاصله گرفته و قدم در دایره نوع جدید گذاشته است، بایستى قواى مغزى، درک و شعور انسانى و حس اخلاقى او نیز، برزخى باشد بین ویژگیهاى یک حیوان و انسان متعادل و به تدریج پا به پاى تکامل جسمى او، تکامل پیدا کرده باشد. (جیمز برنت) مى نویسد: (تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست بلکه بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تعالى پررنج است، زیرا سقوط در کتاب مقدس، به معنى سقوط درک و عقل است.) 47 سخن خود داروین نیز به این معنى اشاره دارد که مى گوید: (حس اخلاقى انسان نیز از انتخاب طبیعى ریشه گرفته است، در سرآغاز تاریخ انسان، قبیله اى که اعضایش داراى غرایز اجتماعى نیرومندى نظیر وفادارى و ازخودگذشتگى در راه خیر و صلاح عام بوده اند، امتیازى بر سایر قبایل احراز کرده اند، و از آنجا که اخلاق توانسته است جزء ارزشهاى بقاء درآید رفته رفته معیارهاى وجدان پدیدار شده اند، پس حس اخلاقى را نمى توان در نخستین انسان اثبات کرد و او را برخوردار از معنویت و خردورزى دانست.)48 نخستین انسان در آیین زرتشت، پیام خدایى خیر را گرفته و به پاک اندیشى و قدرت مبارزه بااهریمن دست پیدا مى کند و این، حکایت از عقل و خداخواهى او دارد: (فروهر کیومرث پاک را مى ستاییم. نخستین کسى که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد.) 49 (چون کیومرث مانسر سپند (کلام مقدس) ویژه هرمزد را بنیوشید به پاکى اندیشه اندیشید که آن براى زدن دروج (=اهریمن) بهتراشویى (پرهیزکارى) است). 50 (مشى و مشیانه که از نطفه کیومرث پدید آمده اند، داراى اختیار و انتخابند و در آغاز مؤمن به خداى خیرند، ولى با حیله اهریمن گناهکار و دوزخى مى شوند. وقتى مشى ومشیانه به صورت انسان درآمدند، به خدایى اور مزد معترف شدند، اما بر اثر اغواى اهریمن وى را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد که هر دو گناهکار شدند به نحوى که روان آنان تا پایان جهان دوزخى شد.) 51 تصویرى که مطالعه متن کتاب مقدس از سیماى انسانى، ویژگیهاى روحى و لیاقتهاى ذاتى آدم به دست مى دهد، بسیار روشن است. تکلم خدا با آدم، واگذارى کار بهشت پیش از هبوط و کار زمین بعد از هبوط به عهده آدم، همکارى بین آدم و حوا، ممنوعیت از میوه درخت معرفت، ارتکاب گناه و کیفر آدم و حوا… ، حکایت از تعالى انس با خدا، استعداد ابتکار، حس اجتماعى، نیاز به هدایت الهى در اعمال اختیار و اراده و قدرت انتخاب و اختیار و… از ابعاد شخصیت انسانى آدم حکایت دارند. نکته در خور توجه در تصویر کتاب مقدس از آدم، گناهکار ماندن زوج مقدس است که به رغم احساس گناه و خلافکارى، حس ندامت و اظهار پشیمانى در آنها دیده نمى شود، شاید این به معناى تحفظ انگیزه گناه تلقى گردد و همین انگیزه منشأ گناه جبلى در نسل آن دو را تشکیل دهد. گناهکار ماندن نخستین انسان، نقطه مشترکى بین تلقى زردشتى و باور اهل کتاب است، بدین معنى که مشى و مشیانه و آدم و حوا نمى توانند آلایش گناه را از روح خود پاک سازند، گر چه تفاوتى هست میان گناه نخستین زوج در آیین زرتشت و زوج مقدس در سفر پیدایش، که یکى شرک است و دیگرى مخالفت امر خدا. در تفسیر مفسران کتاب مقدس نیز بر سقوط جبران ناپذیر آدم در اثر گناه تأکید شده است و بعضى از نحله هاى مذهبى نه تنها زوال موهبتهاى اضافى که حتى زوال موهبتهاى ذاتى آدم را نیز از آثار گناه دانسته و از بازگشت آنها با توبه سخنى به میان نیاورده اند، بلکه در مسیحیت، گناه آدم را صفتى مى شناسانند که به اولاد او به ارث مى رسد و جزئى از فطرت آنها قرار مى گیرد. 52 مطلب در خور توجه دیگر این است که به رغم ادعاى مفسران و متکلمان یهودى مبنى بر بهره مندى آدم از بالاترین درجه درک و خرد پیش از ارتکاب گناه، 53 خود تورات صراحت دارد که آدم و حوا با این که برهنه بودند، نمى دانستند که لباس ندارند، وقتى که امر خدا را مخالفت کرده و از میوه درخت ممنوعه خوردند، فهمیدند که لباس بر تن ندارند. 54 چنین نسبتى به آدم و حوا، به معناى جهل و حتى نبود احساس ابتدایى است. بنابراین ناسازگارى روشنى بین نگاه مفسران یهود و متن تورات وجود دارد.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. لاندمان، انسان شناسى فلسفى، ترجمه رامپور صدرنبوى، چاپخانه طوس، مشهد / 5-3. 2. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى، انتشارات اساطیر، 1371 / 14. 3. دانیل بیتس و فرد پلاک، انسان شناسى فرهنگى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، 1350 / 20 و 29. 4. حسین ادیبى، زمینه انسان شناسى، انتشارات نوح/ 28; آپارین، حیات، طبیعت، منشأ و تکامل آن، ترجمه هاشم بنى طرفى، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 10. 5. همان / 11. 6. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلى . 2/ 108. 7. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى / 137 - 127. 8. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 201. 9. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، مرکز نشر دانشگاهى/ 106. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل / 103. 10. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى / 120. 11. همان / 125 - 120 و 605. 12. عباس محمود العقاد، الانسان فى القرآن، دارنهضة مصر/ 89. 13. همان. 14. ایان باربور، علم و دین / 112. 15. علوى طباطبایى، محمد جواد،آفرینش در قرآن، مؤسسه عطائى، تهران، 1350 / 116. 16. فروغى، محمد على، سیر حکمت در اروپا، انتشارات زوار، 1344، 3 / 173. و ایان باربور، علم و دین / 118. 17. ایان باربور، علم و دین / 118. 18. آیزاک آسیموف، سرگذشت زیست شناسى، ترجمه محمود بهزاد، شرکت سهامى کتابهاى جیبى/ 97. 19. جعفرى، محمد تقى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، 2/ 124. 20. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1004. 21. ایان باربور، علم و دین / 102. 22. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1055. 23. تفضلى، احمد، داروینیسم و مذهب، انتشارات امیرکبیر، 1361، تهران / 8. 24. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13 / 71. 25. پى یر روسو، تاریخ علوم/ 361 - 359 ، به نقل از مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13/ 68. 26. تورات باب 1، 2، 3، 4، 5 و دائرة المعارف بزرگ اسلام، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 27. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 28. تلمود، مجموعه اى است تألیف شده از دو کتاب قوم یهود به نام (گمارا) و (میشنا) که دومى مشتمل است بر شش باب و چهارهزار مسأله مرتبط به تفسیر ترجمه تورات و با تلاش یکصد و پنجاه تن از علماى بنى اسرائیل در سال 220 میلادى تدوین آن تکمیل شد و تکمیل آن را خطابات ایراد شده در سالهاى متمادى در کنیسه تشکیل مى داد. گمارا عبارت است از اخبار، روایات غیرمکتوب و شفاهى که در قالب اخبار و اساطیر از نسلى به نسل بعد به آن زمان رسیده بود. تحریر تلمود در شش باب و 36 جلد در اواخر قرن پنجم میلادى خاتمه یافت. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1370 / 557 - 559. 29. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 174. 30. دید کلى از خدا و انسان / 167، به نقل از : اسماعیل زارع پور، گناه نخستین، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1375 / 25. 31. مکارم شیرازى وجمعى از نویسندگان، ناصر، تفسیر نمونه ، 6/ 122. 32. همان، 6/ 122. 33. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 179. 34. همان، 1/ 178. 35. همان، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 175. 36. همان ، 1/ 177. 37. همان، 1/ 176. 38. همان. 39. کتاب مقدس، نامه پولس رسول به کولسیان، باب اول، آیات 18 - 15. 40. تفسیر نامه پولس به رومیان، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 178. 41. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه سهیل آذرى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 9/ 645. 42. ایان باربور، علم و دین / 606. 43. همان، 125 - 120 و 605. 44. همان، 414- 412. 45. دان کیوپیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، طرح نو/ 112 - 111. 46. همان، 119 - 118. 47. ویل دورانت، تاریخ تمدن، 9/ 645. 48. ایان باربور، علم و دین /114. 49. فروردین یشت، بند 87، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى / 68. 50. گزیده هاى زاد اسپرم، فصل 3، بند 68، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، / 72. 51. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم در آیین زرتشتى، 1/ 180. 52. همان، 1/189 و 178. 53. همان، 1/176. 54. کتاب مقدس، سفر تکوین، باب سوم.
0
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۴
فتبارک الله احسن الخالقین
1
0
پدرت
|
۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۸:۱۸
اخووی ، حیف واقعا اگر صنعت گیم بیاد ، و از این موضوع یه گیم مشتی بسازه ، ببین چطوری ، جوانان این مرز بوم ، ضربه مهلکی به نظریه داروینیسم بزنن
رکسانا
Iran (Islamic Republic of)
۰۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۷:۲۷
استفاده بردم t اما اگر فاصله زمانی بین ما و انسان های قبل از ما بوده است پس فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کرده اند ؟ آیا ازدواج برادر و خواهری شکل گرفته است ؟ !
0
0