۰۹ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
کد خبر: ۸۰۱۷۸۰
یادداشت؛

از اعترافات ترانه علیدوستی تا نبرد با شیاطین کی پاپ/ لزوم نظارت مردمی در مقابل بی توجهی مسئولان بر محتوای شبکه نمایش خانگی

از اعترافات ترانه علیدوستی تا نبرد با شیاطین کی پاپ/ لزوم نظارت مردمی در مقابل بی توجهی مسئولان بر محتوای شبکه نمایش خانگی
جنگ ۱۲ روزه جلوه ای از نتیجه اثرگذاری جنگ ۴۷ ساله فرهنگی با تمدن غرب بود، جنگی که امروز خانم علیدوستی بازیگر مشهور به آن اعتراف می کند و امثال فیلیمو تدارکاتش را فراهم می کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، فرهنگ هر ملت، اگر نادیده گرفته شود، آرام‌آرام نه با جنگ و سیاست، بلکه با تصویر و صدا تغییر می‌کند. در جهان امروز، رسانه همان میدان اصلی نبرد است؛ جایی که ذهن‌ها نه با زور، بلکه با «ذوق» تسخیر می‌شوند.

طی دو دهه‌ی گذشته، ایران شاهد ظهور جریانی اقلیتی اما پرنفوذ بوده که با مهارت‌های رسانه‌ای و سرمایه‌گذاری سازمان‌یافته، در حال تغییر ذائقه‌ی فرهنگی جامعه است. این جریان نه از راه مخالفت مستقیم، بلکه از مسیر «عادت‌سازی تصویری» پیش می‌رود؛ همان چیز که روان‌شناسان آن را فرایند نرمال‌سازی رفتار از طریق تکرار دیداری می‌نامند.

از اعترافات ترانه علیدوستی تا نبرد با شیاطین کی پاپ/ لزوم هوشیاری و نظارت مردمی بر شبکه نمایش خانگی

به تازگی در مستندی ساخته شبکه معاند بی بی سی، یکی از چهره‌های سینمایی شناخته‌شده کشور، صراحتاً گفت:  

 «از سال‌ها پیش سعی کردیم بی‌حجابی را در آثارمان عادی کنیم تا مخاطب به آن عادت کند.»

این جمله، اگرچه ساده به نظر می‌رسد، اما از دید روان‌شناسی ارتباطات، یک راهبرد تمام‌عیار است. در ذهن انسان، تکرار بدون مقاومت ذهنی سبب «پذیرش ضمنی» می‌شود. به بیانی دیگر، وقتی فرد بارها تصویری از رفتار یا پوشش خاص را می‌بیند که بدون پیامد منفی یا انتقاد نمایش داده می‌شود، مغز آن را به‌عنوان «وضعیت عادی» می‌پذیرد. همین سازوکار، پایه‌ی بسیاری از تغییرات رفتاری جمعی است.

نسل جوانی که از کودکی تلویزیون رسمی را با ضوابط دقیق دیده و چند ساعت بعد در سینما یا نمایش خانگی با صحنه‌های کاملاً متفاوت روبه‌رو شده، دچار نوعی ناسازگاری شناختی است؛ شرایطی که ذهن در برابر دو واقعیت متناقض قرار می‌گیرد و برای کاهش اضطراب، سمت نسخه‌ای می‌رود که جذاب‌تر است.  

سینما با رنگ، موسیقی، چهره، و ریتم، پاداش روانی عرضه می‌کند؛ تلویزیون با مقررات و تکرار، نه. در نتیجه، ذهن مخاطب به‌صورت ناخودآگاه نسخه‌ی جذاب‌تر را «واقعی‌تر» می‌پندارد. این همان سازوکار تدریجی تغییر فرهنگ است.

در علوم ارتباطات، مفهومی داریم به نام Agenda Setting، یعنی رسانه‌ها لزوماً نمی‌گویند چگونه فکر کنیم، بلکه تعیین می‌کنند درباره‌ی چه چیزی فکر کنیم.  

وقتی در آثار تصویری بارها حجاب، خانواده‌ی سنتی یا ارزش‌های ملی به‌عنوان کهنه، محدود یا خسته‌کننده نشان داده می‌شوند و در مقابل، زندگی غربی پر از آزادی و هیجان تصویر می‌شود، ذهن مخاطب جهت‌گیری‌اش را بر پایه‌ی همان اولویت‌هایی تنظیم می‌کند.  

در روان‌شناسی اجتماعی، این فرایند را «مهندسی ناخودآگاه فرهنگی» می‌نامند،جایی که باورها نه از منطق بلکه از حس زیبایی و تکرار ساخته می‌شوند.  

از سینما تا پلتفرم‌های آنلاین؛ گسترش بدون مرز

ضعف نظارت فرهنگی در سال‌های اخیر، این تغییر را شتاب داده است. امروز بخش قابل‌توجهی از فیلم‌ها، سریال‌ها و حتی انیمیشن‌ها بدون پالایش مناسب در پلتفرم‌هایی منتشر می‌شوند که مجوز رسمی دارند.  

از اعترافات ترانه علیدوستی تا نبرد با شیاطین کی پاپ/ لزوم هوشیاری و نظارت مردمی بر شبکه نمایش خانگی

نمونه‌ی بارز آن انیمیشن دوبله‌شده‌ی کره‌ای «شکارچیان شیاطین – کی‌پاپ» است؛ اثری که با موسیقی و رقص‌های غربی، مؤلفه‌های فرهنگی بیگانه را در بسته‌ای بسیار جذاب برای نوجوان ایرانی عرضه می‌کند. ترکیب حرکت، رنگ و موسیقی در چنین آثاری واکنش پاداشی عصبی در مغز ایجاد می‌کند، درست مانند مصرف خوراکی شیرین و همین لذت بی‌خطر ظاهری، خطرناک‌ترین شکل تأثیر فرهنگی است. در گذشته برخی فرهیختگان کشور به پخش برنامه های تولیدی نامناسب داخلی اعتراض داشتند اما امروز شاهد آن هستیم که پویانمایی ضد فرهنگ ایرانی اسلامی با نام کی پاپ شکارچیان شیاطین تمامش دوبله شده، حتی صحنه های منافی عفت آن و آهنگ های فیلم توسط گویندگان بازخوانی و در یک سکوی رسمی مجوز دار از وزارت ارشاد پخش می شود.

این نظارت ضعیف بر محتواهای سکوها توسط مسئولان، بیش از پیش لزوم هوشیاری والدین برای نظارت بر محصولات ارائه شده در سکوها و ارتقاء سطح سواد رسانه فرزندان را گوشزد می کند.

در برخی از کشورهای به ظاهر توسعه‌یافته، آموزش «سواد رسانه‌ای» از دوران دبستان آغاز می‌شود. کودک می‌آموزد که تصویر را تحلیل کند، نه تقلید. اما در جامعه‌ی ما هنوز بسیاری از والدین و حتی دانشگاهیان نمی‌دانند فیلم یا انیمیشن چگونه روی ناخودآگاه تأثیر می‌گذارد.  

این ضعف، خطر را دوچندان می‌کند، چون نظارت رسمی هر قدر هم قوی باشد، اگر مردم قدرت تحلیل پیام نداشته باشند، رسانه همیشه برنده است.

هیچ برنامه‌ی فرهنگی پایدار بدون مشارکت مردم ممکن نیست. باید خرد جمعی از شکل منفعل خارج شود و تبدیل به نظارت هوشمند مردمی شود.

در روان‌شناسی جمعی، مفهوم «اعتماد فرهنگی» به معنای پیوند عاطفی مردم با روایت‌های ملی است. این اعتماد زمانی تضعیف می‌شود که تصویر «خودِ ایرانی» در آثار داخلی مسخره، ضعیف یا سیاه نمایش داده شود و جشنواره‌های خارجی همین تصویر را به جهان مخابره کنند. نتیجه؟ کاهش عزت‌نفس فرهنگی و افزایش تمایل ناخودآگاه به فرهنگ بیگانه.

در کنار تولیدات نمایشی که به تمسخر و سیاه‌نمایی فرهنگ ایرانی اسلامی ما می پردازد، نمایش ساخته های اغراق شده از فرهنگ غرب نقش لبه دیگر قیچی را بازی می کند که با این روند و دست فرمان فرهنگ و عادت های مارا صراحتا «جر» میدهد.

 نمیدانم صدای ما به مسئولان خواهد رسید یا خیر اما مردم عزیز توجه داشته باشید همان دشمنی که به گفته خودش درصدد به زانودرآوردن ما و تجزیه ایران عزیز است، راهبرد بلند مدتش یا بهتر است بگوییم جنگ اصلی اش در فضای فرهنگ جریان دارد و نیاز است هوشیارتر از گذشته با نظارت مردمی و مطالبه از مسئولان آنها را از خواب بیدار کنیم.

در این میان، سه راهبرد می‌تواند جلوی نفوذ فرهنگی نرم را بگیرد؛ تقویت سواد رسانه‌ای از مدارس تا دانشگاه‌ها؛ آموزش تحلیل تصویر، شناخت پیام‌های نهفته و تربیت سواد دیداری فعال، ایجاد کمیته‌های نظارت مردمی و مشارکتی و دریافت گزارش‌ها از مردم و پیگیری شفاف تخلفات فرهنگی در سکوهای رسمی، احیای جذابیت در روایت ایرانی؛ ساخت آثار زیبا، سالم و پرمغز که بتوانند نیاز هیجانی نسل جوان را پاسخ دهند تا رسانه‌ی ایرانی رقیب جدی رسانه‌ی بیگانه شود.

 سخن پایانی؛ نبرد روایت‌ها

امروز نبرد ما نبرد گلوله نیست، نبرد روایت‌هاست. شاید نسل آینده دیگر چیزی به نام تهاجم فرهنگی نشنود، چون فرهنگ مهاجم در قالب ترانه، ریتم و چهره‌های محبوبش در ذهن‌ها جا گرفته است.  

اما همان‌قدر که تصویر می‌تواند دل‌ربا باشد، می‌تواند هویت‌ساز هم باشد؛ و مسئولیت ما همین است بازگرداندن معنا به قاب تصویر.

اگر فرهنگ ایرانی و اسلامی از درون بیدار بماند، هیچ انیمیشن و هیچ فریم جذابی نمی‌تواند روح ملی را تسخیر کند. اما بی‌تفاوتی ما ممکن است بزرگ‌ترین تهدید باشد؛ تهدیدی که نه یک‌شبه، بلکه با هزار فریم و هزار ترانه اتفاق می‌افتد.

محمد مهدی جنتی

ارسال نظرات