بازیگری که تن به موج فیلمفارسی مبتذل نداد
پروانه معصومی، بازیگر محجوب و با شخصیت سینما و تلویزیون ایران دوشنبه (ششم آذرماه» در بیمارستانی در شهر رشت (گیلان) درگذشت. به گفته نعیمه نظامدوست از بازیگرانی که با مرحوم خانم معصومی در ارتباط بود؛ «پروانه معصومی چند روزی در بیمارستان به دلیل عارضه پارگی روده بستری بود و ششم آذر بر اثر عفونت ریوی به آیسییو منتقل شد و ساعتی پیش از دنیا رفت.»
بازیگری که تن به موج فیلمفارسی نداد
سکینه کبودرآهنگی با نام هنری پروانه معصومی، متولد ۱۱ اسفندماه ۱۳۲۳ بود. او تحصیلاتش را در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. او نخستینبار در سال ۱۳۵۰ در فیلم «بیتا» نقش کوتاهی گرفت و سال بعد در «رگبار» ساخته بهرام بیضایی، نقش اول زن را بازی کرد. او در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که هیچگاه علاقه به بازیگری نداشته و از سر اتفاق وارد این حوزه شده، اتفاقی که دیگر او را پایبند خود کرده و دوستی خانوادگی با بهرام بیضایی، پای او را به سینما کشانده است.
معصومی برای نقشآفرینی در «گلهای داوودی» (۱۳۶۳) جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره فیلم فجر و برای «جهیزیهای برای رباب» و «شکوه زندگی» (هر دو در ۱۳۶۶) لوح زرین بهترین بازیگر نقش اول را گرفت.
معصومی نخستینبار سال ۱۳۶۳ در سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی بهروز افخمی در قاب تلویزیون حاضر شد و بعدها در سریالهایی چون «امام علی(ع)»، «مسافر ری»، «پلیس جوان»، «یوسف پیامبر(ع)» و «مثل هیچکس» بازی کرد. آخرین حضور پروانه معصومی در قاب تصویر سریال «در کنار پروانهها» به کارگردانی داریوش یاری بود که سال ۱۴۰۰ از شبکه دو پخش شد.
معصومی از جمله بازیگران قبل از انقلاب است که به موج فیلمفارسیهای مبتذل که برخی بازیگران زن در آن نقشهای سطحی و آلوده به ابتذال بازی میکردند، تن نداد و همواره هنرمندی بود که در کنار بازیگری، ارزشهای انسانی، اخلاقی و خانوادگی برای او اولویت داشت. در واقع با اینکه زمانی فیلمفارسیها در سینمای ایران سلطنت میکردند و پول و شهرت در این عرصه برای بازیگران فراهم میشد؛ اما معصومی هیچگاه فریب پول و شهرت این نوع سینما را نخورد و تن به آن نداد.
بازیگری مظلوم در میان بازیگران
مراسم خاکسپاری پیکر مرحومه پروانه معصومی چهارشنبه (هشتم آذرماه» در غیبت قابلتأمل مدیران ارشد فرهنگی و هنری و همچنین هنرمندان در امامزاده ابوطالب منطقه فرحزاد تهران برگزار شد. براساس این گزارش رسانهها، محمود سالاری، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمید شاهحاتمی از مدیران سابق فرهنگی، علی دهکردی، مدیرعامل خانه سینما، نعیمه نظامدوست، بازیگر سینما و تلویزیون، سید احمد میرعلایی، تهیهکننده سینما و مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی از افراد شناخته شده حاضر در این مراسم بودند. مدیران سینمایی، دلیل عدم حضور را سفر استانی یزد اعلام کردند.
احمد میرعلایی که سابقه همکاری با این سینماگر فقید را در سریال «یوسف پیامبر» داشت، در سخنانی اظهارکرد: «پروانه معصومی فقط هنرمندِ مقابل دوربین نبود، او هنرمندی مردمی بود. جمیع مردم ایران از درگذشت او متأثر شدند.» علی دهکردی، مدیرعامل خانه سینما هم در این مراسم در سخنانی گفت: «همه ما ایشان را دوست داشتیم. یک ستاره واقعی و باارزش را از دست دادیم.» اما بازیگران علاوه بر عدم حضور، حتی به اندازه یک پیام در صفحات مجازی خود هم به خبر درگذشت معصومی واکنش نشان ندادند. این در حالی است که همین هفته گذشته خانم بیتا فرهی درگذشت و ما شاهد پیامهای تسلیت بودیم یا درگذشت غمانگیز مرحوم داریوش مهرجویی که بازیگران با حضور و پیامهای خود تلاش کردند تسلیبخش بازماندگان آن مرحوم شوند. اما ماجرا در مورد خانم معصومی متفاوت بود. سکوت و ندیدن فوت این بازیگر فقید سینمای ایران گویا عمدی بود؛ چراکه نمیتوان به این نظر باور داشت که همگی بازیگران، اتفاقی سکوت را در قبال این فقدان برگزیدند. حتی برخی همانند حمید فرخنژاد که سال گذشته فراری شده هم در پیامی، کنایه و نیش نثار خانم معصومی کرده و حاضر به بیان یک تسلیت خشک و خالی نشده است. در واقع دوباره استانداردهای دوگانه و تناقضآمیز سلبریتیهای ایرانی در این اتفاق مشخص شد و نشان داد که نه ارزشهای انسانی، بلکه با من بودن یا نبودن، ملاک عمل این افراد است. تناقضی که برآمده از تمدن غرب است و بخش زیادی از سلبریتیهای ایرانی بهعنوان دنبالهروهای غرب دچار آن هستند و البته چه بد تناقضی است.
یک بام و دو هوا مصداق این حال و هوای بازیگران و سلبریتیهای ایرانی است که از یک سو مواضع روشنفکرانه دارند، از آزادی بیان سخن میگویند و مخالفان خود را به دیکتاتوری، استبداد و عقبماندگی متهم میکنند؛ اما در عمل خود به بیرحمترین دیکتاتورها طعنه میزنند.
اینکه یک بازیگر پیشکسوت فوت میکند و به دلیل مواضع سیاسی او و اینکه با ما همراهی نکرده است، حاضر نیستیم حتی یک پیام تسلیت بنویسیم و فوت او را به خانواده و بازماندگان تسلیت بگوییم، اگر دیکتاتوری نیست، پس چیست؟ حتی بالاتر از این، اینکه بنویسیم این بازیگر یادش گرامی نیست، چون مواضع ضدنظام ندارد، دیگر اوج وقاحت این افراد را نشان میدهد. نکته عجیب اینکه حتی کسانی که در سریالها و فیلمها هم با این بازیگر همکار بودند، در این سکوت با سلبریتیهای غربگرا همراه شدند. جریان غربگرا در ایران دچار تناقضهای حادی است که سلبریتیهای غربگرا هم بهعنوان بخشی از این جریان، درگیر این تناقضها هستند؛ بنابراین اینجاست که دوباره افکار عمومی متوجه این واقعیت میشود که ادعاهای روشنفکری سلبریتیهای غربگرا در آزمون واقعیت، رنگ میبازند و حنایی ندارند که مردم به آن رنگ دلخوش کنند. برای همین فراموش شدن، سرنوشت قطعی همه این افراد است. اگر باور نداریم باید به سرنوشت حمید فرخنژاد نگاه کنیم که در ایران مورد توجه بود اما در خارج تبدیل به یک موجود فراموش شده، شده است.
سلبریتیهای مدعی روشنفکری و آزادیخواهی، انحصارطلبان و تمامیتخواهانی هستند که رفته رفته بهسمت پرتترین نقطههای تاریخ حرکت میکنند.