استاد حوزه علمیه:
تحقق تربیت اخلاقی در فرد و جامعه نیازمند ایجاد یک گفتمان غالب است
خبرگزاری رسا ـ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان داشت: تأکید و تکرار و توجه مستمر به یک موضوع در عرصه اجتماع ما را به آستانه عملیاتی شدن نزدیک می کند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، واژه «تربیت» به معنای پروردن و آموختن آمده است که در معنای اصطلاحی برانگیختن و فراهم آوردن موجبات رشد و پرورش و شکوفایی تمام استعدادها و تواناییهای انسان به منظور رسیدن به کمال و سعادت مطلو
مقصود از روشهای تربیت، دستورالعملهای جزئی و فنون کاربردی و رفتارهای عملیای است که اصول و اهداف تعلیم و تربیت را به ثمر میرساند و به آنها عینیت میبخشد.
تربیت اخلاقی، مفهومی است که به تازگی رایج شده و پیش از این کاربرد مشهور و معروف آن، تهذیب نفس و تزکیه اخلاقی بوده است؛ اما به موجب ورود اندیشههای تربیتی متفکران غربی در جامعه اسلامی، اصطلاح «تربیت اخلاقی» نیز رفتهرفته شهرت یافته است. مقصود از تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزشهای اخلاقی و تلاش در جهت پرورش گرایشها و فضیلتهای اخلاقی است.
آنچه در پی میآید گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری رسا درباره ضرورت و بایسته های تربیت اخلاق با حجت الاسلام محمد عالم زاده نوری است. وی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دارای مطالعات و تحقیقات گسترده در حوزه اخلاق است.
لطفا دانش اخلاق و تربیت اخلاقی را تعریف و بیان کنید تربیت اخلاقی چه هدف و مسیری را دنبال می کند؟
دانش اخلاق متکفل بیان ارزشها و ضد ارزشها و خوبها و بدها است. «اخلاق»، رفتار و صفات اختیاری انسان را ارزشگذاری میکند و نظام شایسته و ناشایست را معین میسازد. «تربیت اخلاقی» نیز فرایند درونی شدن ارزشهای اخلاقی و شکلگیری پایدار شخصیت انسان بر اساس ویژگیهای انسان کامل اخلاقی را برعهده دارد. «تربیت اخلاقی» مسیر گذار از وضعیت موجود یعنی دامنهای که مبدا حرکت انسان است به سوی قله کمال را مینمایاند و آدمی را مدد میکند تا سیمای آرمانی و صورت ایدهآل انسان اخلاقی را در وجود خویش پدید آورد. «تربیت اخلاقی» تحقّق عینی مکارم اخلاق و تجلّی بارز همه آموزههایی است که دانش «اخلاق» بدان فرا میخواند.
میتوان گفت که «اخلاق» مقصد و غایت حرکت انسان را بازمینماید در حالی که «تربیت اخلاقی» الگو و قاعده این تحول و قواعد حرکت انسان بدان سو را بیان میکند. به تعبیر دیگر اخلاق پرسش از ماهیت ارزشها، و تربیت پرسش از کیفیتِ دستیابی بدان را پاسخ میگوید.
واژه تربیت گاهی بر دانش تربیت و گاهی بر فرایند عینی و عملیات خارجی تربیت اطلاق میگردد. دانش تربیت، در صدد توصیف این فرایند عینی و بیان احکام و قواعد آن است و از آن انتظار میرود که توصیههای راهگشا و مؤثری برای بهینهسازی این فرایند ارائه دهد. در فرایند عینی تربیت اخلاقی بیش از هر عنصری باید بر استراتژی تربیت و برنامه آن تأکید داشت.
در زمینه تربیت اخلاقی چه نظریاتی وجود دارد؟
چند رویکردهای کلان در تربیت وجود دارد که ما می توانیم بحث را به صورت استراتژی های گوناگون در زمینه تربیت عنوان کنیم ، واژه استراتژی که در ابتدا به عنوان یک اصطلاح نظامی به کار میرفته و سپس به فضاهای دیگر راه یافته در لغت به معنای برنامه، سیاست، روش، نقشه، تدبیر، راهبرد، فرماندهی، و رزم آرایی آمده است که این واژه در اصطلاح به صورت خلاصه عبارت است از کلی ترین سخن درباره روش رسیدن به هدف که استراتژی های همچون رویکرد مبتنی بر اخلاق اجتماعی، رویکرد مبتنی بر اخلاف بندگی و رویکرد مبتنی بر اخلاق ولایت قابل طرح است.
پیش فرض های تربیت اخلاقی در زمینه فردی و اجتماعی چیست؟
تربیت انسان نیازمند تمرکز ذهنی و روانی است. بدون این تمرکز امکان تحول شخصیت وجود ندارد و ارادهای شکل نمیگیرد. پراکندهکاری و تشتت خاطر مانع تحول پایدار است. تا هنگامی که انسان بر یک موضوع اهتمام نکند و مدت زمانی نسبتا طولانی بر آن متمرکز نگردد از برکات آن بهرهمند نمیگردد. با این تمرکز، شکاف عمیق میان علم و عمل تا حدودی پر خواهد شد.
بنابراین اگر بخواهیم کسی را تحول بخشیم نباید یک فهرست بلندبالا از خوبیها و بدیها پیش روی او قرار دهیم و ذهن او را به همه آن فضایل و رذائل معطوف سازیم. بلکه باید همّ و غمّ او را روی یک موضوع تمرکز بخشیم. مربی باید در زمان نسبتا درازی برای جا انداختن یک صفت، درونی ساختن یک ویژگی یا عادی ساختن یک رفتار بر آن اهتمام کند و به صورتهای مختلف یا در قالبهای گوناگون بدان حساسیت نشان دهد. به تعبیر دیگر شخص باید مدت زمان قابل توجهی در حال و هوای آن موضوع اقامت کند و منزل گزیند تا از آن بهره برد. اگر این فرایندِ چند مرحلهایِ مستمر، کامل نشود اثر پایداری پدید نخواهد آمد.
پس نقطه تمرکز فعالیتهای تربیتی موضوعی است که روی آن به امید ایجاد تحولی پایدار تأکید و تبلیغ ویژه مینماییم به صورتی که تمام همّ و غمّ و فکر و ذکر مخاطب، به آن معطوف و ذهن او بدان کاملا مشغول گردد و در خلوت و جلوت و خواب و بیداری بدان بیندیشد.
این تمرکز نیازمند یک عملیات روانی، و یک تبلیغات گسترده در زمینه مورد نظر است تا ذهن و جان شخص بهکلی بدان معطوف گردد و پذیرای تحول شود.این قانون حاصل ضرب دو اصل تدریج و استمرار در تربیت و مبتنی بر نیاز تحول به عمل و زمان است.
بر اساس این نگاه بدترین آفت و بزرگترین مانع رشد، تنوعجویی است. تنوعجویی، نقطه مقابل و دشمن تمرکز است و اجازه نمیدهد که ذهن، بهره خود را از یک موضوع به صورت کامل دریافت کند.
نوگرایی و تنوعجویی باعث میشود که متربی حوصله لازم برای فراگیری را به خرج نمیدهد و از دشواری تکرار و عمل میگریزد. در واقع تنوعجویی و نوگرایی ارضای یک شهوت است که انسان را از تحول باز میدارد. شاید توصیه قرآن کریم به اعراض از لهو و لعب در همین نکته نهفته باشد.
در کتاب غرر الحکم در حدیثی می خوانیم: برای غفلت انسان همین بس که همت خود را در امور بیهوده صرف کند.
به این موضوع از نگاهی بالا و در سطحی کلان نیز میتوان نظر انداخت. اگر ابعاد تحول را گسترش دهیم، و تحول را از حیطه افراد به دایره جوامع بکشانیم اصلاح اجتماعی و جامعهسازی نام میگیرد. برای اصلاح جامعه، جریانسازی فرهنگی، و تحول اجتماعی چه باید کرد؟ این تمرکز و تأکید مستمر برای تحول انسانها در سطح جامعه نیز ضروری است. اگر نهادهای فرهنگساز و رسانههای مؤثر، هر یک آهنگی بنوازند و به سویی دعوت کنند، مخاطب، دانستههای فراوانی خواهد افزود، اما تحول عملی پایداری در شخصیت خود نخواهد دید. تحول و تربیت حاصل یک عملیات گسترده است که توجه ویژه و فراگیر پدید آورد، دغدغه مشترک جاری ایجاد کند و به تعبیر امروزین موضوع خود را به گفتمان غالب مبدل سازد.
بسامد استعمال یک واژه و نرخ فراوانی کلمات نشان از تراکم دغدغههای شخص یا جامعه در یک نقطه خاص دارد و نوع حساسیتها و تمرکزها را نشان میدهد. این پرگفتن و دائم توجه دادن ممکن است ذهن را اشباع نکند و به اقناع منطقی یا برهانی نیانجامد، اما باور قلبی و قانعسازی روانی پدید میآورد. یعنی یک موضوع با تأکید و تکرار و توجه مستمر مانند بدیهی و غیر قابل خدشه تلقی میشود و به آستانه عمل و اراده نزدیک میگردد.
این عملیات روانی همان است که ایزوتسو، محقق قرآن پژوه ژاپنی در فرهنگسازی قرآنی و تغییر مناسبات عصر جاهلی در قرآن کریم یافته و نشان داده است.
گاه اشکال می شود که در صورت تأکید و تمرکز بر روی یک نقطه، مخاطبِ برنامههای تربیتی به شخصیتی یک بعدی و تک ساحتی تبدیل میشود و از جامعیت شخصیت محروم میماند که می توانیم به هیأتیهای بینماز، نمازخوانهای بیسواد، عالمان غیرمتقی، متقیان غیرولایی، ولاییان ناکارآمد، کارآمدان بیاخلاق، افراد خدوم غیرمتدین، خواص بیبصیرت که نمونههایی از این آسیب هستند، اشاره کنیم.
آیا به نظر شما، توصیه به تمرکزگرایی در تربیت و تمرکز تلاش تربیتی به یک نقطه کانونی، این پیامدها را در پی نخواهد داشت؟
تمرکزگرایی، قاعده تربیت است و بدون ایجاد تمرکز ذهنی و روانی امکان تحول موثر در جان انسانها وجود ندارد. بنابراین به صرف این احتمال نمیتوان دست از ضرورت تمرکز برداشت. اما برای ایمنی از این آسیب باید چارهای اندیشید. مثلا میان مقام نظر و عمل تفکیک کرد.
لازم است ابتدا به صورت نظری، سیمای آرمانی و چهره مطلوب یک شخصیت رشدیافته را با تمام ابعاد و نسبتها ترسیم کنیم و همه برخورداریهای او را مد نظر و غایت عمل قرار دهیم، آنگاه سوال کنیم که این منظومه ارزشها چگونه در جان یک فرد پدید میآید؟ یعنی متربی، به خوبی بر عناصر آن صورت جامع نهایی آگاه باشد و بداند که نداشتن هر یک از آن ویژگیها یک کاستی اساسی در شخصیت او به شمار میرود اما در مقام عمل، برای درونیشدن و به ثمر نشستن هر یک از آنها، به صورت خاص و با برنامهای متمرکز اقدام کند. بنابراین میان جامعنگری نظری و تمرکزگرایی عملی یا جامعنگری در مقام تحقیق و تمرکزگرایی در مقام تحول و در فرایند تحقق عینی تربیت جمع شود.
اگر دولت جمهوری اسلامی مصمم باشد عمیقترین تحول فرهنگی را در جامعه پدید آورد یا در زمینه تربیت معنوی اخلاقی نسل جوان یک اقدام اساسی انجام دهد، از کجا باید شروع کند و بودجه و امکانات کشور را در کدام نقطه متمرکز کند؟
امر تحول انسان و پدید آوردن ویژگیهای پایدار در شخصیت او نیازمند صرف زمان و انرژی فراوان است، و با صدور یک بخشنامه، یا ایراد یک سخنرانی حماسی یا ... به سرانجام نمیرسد، لازم است در هزینه کردن این نیروی انسانی دقت نظر کافی به عمل آید و این همه تمرکز و تأکید و اهتمام، خرج موضوع شایسته و درخوری شود تا بازده و بهره بیشتری به کف آید. مربی باید در صرف انرژی ارزشمند خود بخل ورزد و نیروی گرانبها و مغتنم خود را برای یافتن اهداف کوچک هرز ندهد و امکانات محدود و فرصتهای کوتاه خود را صرف امور درجه دو نگرداند. ضروری است که فعالیتهای سازنده تربیتی بر مداری متمرکز شود که جایگاه ویژهای در وجود انسان داشته باشد و با تحول و تغییر آن جابجایی عظیمی در شخصیت او رخ دهد.
در این راه باید بین نقطه تمرکز و نقطه کانونیفعالیتهای تربیتی تفکیک قائل شوییم، توضیح اینکه نقطه تمرکز فعالیتهای تربیتی به روش تربیت بازگشت دارد و نقطه کانونی مربوط به هدف میشود. یعنی ما هر هدف تربیتی مانند نظم، اراده، جوانمردی، شجاعت، عدالت، سحرخیزی، صداقت و ... که انتخاب کنیم باید برای رسیدن به آن از روش تمرکز استفاده نماییم. تربیت و تحول شخصیت انسان بدون تمرکز ذهنی و روانی بر یک نقطه امکانپذیر نیست.
اما نقطه کانونی فعالیتهای تربیتی نقطهای استراتژیک در میان اهداف تربیتی است که اگر روی آن سرمایهگذاری کنیم یعنی از نظر روشی بر آن خیره و متمرکز شویم) بهرههای فراوان و آثار بسیاری در موارد دیگر نصیب ما خواهد شد و در سایر اهداف تربیتی موفقتر هستیم.
بدین ترتیب ممکن است نقطه تمرکز ما نقطه کانونی نباشد. یعنی ما بر روی یک نقطه غیر کانونی متمرکز شویم و انتظار تحول متربی را در موضوعی غیر مهم داشته باشیم. مثلا برای تغییر عادت رفتاری رانندگان به بستن کمربند ایمنی تبلیغات متمرکز و فراگیری را آغاز کنیم.
هدف عالی تربیت در این بحث مفروغ عنه تلقی شده است و بحثی را برنمیانگیزد. به عنوان مثال مقام خلیفهاللهی یا قرب به خدا را غایت سلوک اخلاقی میدانیم. پس از گذر از این پیش فرض، اکنون سوال این است که برای رسیدن به این غایت چه نقطهای را باید هدف میانی و کانون توجهات خود قرار دهیم؟ سیاست و تدبیر ما برای حرکت به سوی آن هدف چگونه است؟ این سوال در تلاش برای تربیت خود، تربیت خانواده و تربیت دیگران مطرح میشود و پاسخ بدان برای جریانسازیهای فرهنگی و حرکتهای اصلاحی اجتماعی نیز ضروری است.
اینکه محور فعالیتهای تربیتی چه موضوعی باشد رویکردهای تربیتی مختلفی پدید آمده است، زیرا مربیان بزرگ با درک درست این اصل، بنای تمرکز تبلیغی و عملیات روانی خود را روی مهمترین موضوع از نظر خود نهادهاند. تأکیدها و تکیهکلامهای مربیان بزرگ و دانشمندان برجسته دین در یافتن رویکرد تربیتی آنان بسیار مهم و قابل توجه است.
برخی، از میان حوزههای اخلاق، بر اخلاق بندگی پای فشرده و اخلاق ارتباط با خدا را کانون تربیت انسان برشمردهاند. برخی راهبرد تحول خود را تربیت اجتماعی نهاده و اخلاق اجتماعی را بر اخلاق بندگی و اخلاق فردی ترجیح دادهاند، و کسانی نیز اخلاق فردی را پایه گرفته و عملیات تربیت را از خوب و بد فردی آغاز کردهاند.
لطفا، نظریه یا به عبارت بهتر استراتژی رویکرد مبتنی بر اخلاق اجتماعی را توضیح دهید؟
پارهای از راهبردهای تربیتی بر اخلاق اجتماعی تمرکز یافته و معتقدند این گزینه، نقش محوری در تربیت انسان دارد به صورتی که اگر رابطه با سایر انسانها اصلاح شود بسیاری از مشکلات اخلاقی و تربیتی در دیگر حوزههای شخصیت انسان اصلاح خواهد شد. حتی رابطه با خدا نیز در پرتو این امر اصلاح میگردد.
این گروه به آیه (اعدلوا هو اقرب للتقوی) استناد کرده اند که از این آیه شریفه برداشت شده است که اگر با دیگران رابطه عادلانه داشته باشیم به تقوای الهی زودتر خواهیم رسید. بسیاری از بزرگانِ تربیت و عرفان نیز به استناد کثیری از روایات شیعه بر احسان به مردم، خدمت به دیگران و قضای حوائج مؤمنان تأکید داشتهاند.
البته باید توجه داشت که کسانی که اخلاق اجتماعی را در مقام تربیت ترجیح دادهاند خود رویکردهای مختلفی دارند. که می توان به جوانمردی، مهر ورزی، احساس مسئولیت اشاره کرد.
منظور شما این است که برای رسیدن به استراتژی اخلاق اجتماعی، گرایش های متفاوتی وجود دارد که هر کدام بر یک نکته تاکید دارند؟
درست است، آیین فتوت و جوانمردی بر اخلاق اجتماعی تأکید ورزیده و از لابلای انبوه گزارههای اجتماعی اخلاق، این گزاره محوری را برجسته ساخته است.
اصحاب این رویکرد تلاش کردهاند از این گزاره محوری، همه فضایل اخلاقی را استخراج کنند و این فضیلت را باب تحلی به فضائل دیگر مانند بزرگواری، بزرگمنشی، کرم، سخاوت، شجاعت، غیرت، ایثار، مدارا، مردمنوازی، عیبپوشی، عفو، امانتداری، صداقت، حمایت از مظلوم، مقاومت در برابر ظالم، ترحم بر ضعیفان و اعانت بینوایان دانستهاند. حتی مناسبات میان عبد و مولی را از این دریچه تبیین کردهاند که «نعمت خدا خوردن و معصیتش نمودن اوج ناجوانمردی و نمکناشناسی است.
اصحاب این رویکرد خود را به حضرت رسول (ص) و امیر مؤمنان (ع) منتسب میدانند، در فتوت بهترین مثالِ فتای حقیقی و کامل، امیر مؤمنان علی (ع) است که همه سلسلههای فتوت اسلامی به او میپیوندند و حضرت را «قطب مدار فتوت» میشمارند.
اما در زمینه مهر ورزی این اخلاق مسیحی است که گوی سبقت را ربوده است و در میان انبوه گزارههای اخلاق اجتماعی بر مهرورزی و محبت به دیگران تأکید شده است.
برخی نیز بر ایجاد روح حماسی، شور انقلابی، شهادتطلبی و احساس مسئولیت نسبت به اصلاح محیط اجتماعی انگشت نهاده و آن را به عنوان محور تربیت اسلامی معرفی کردهاند. یعنی معتقدند برای تربیت مؤثر و ایجاد تحول پایدار، متربی باید خود را در مقام مربی و مصلح احساس کند.
لطفا ،رویکردهای مبتنی بر اخلاق بندگی را نیز توضیح و تبیین بفرمائید؟
برخی از اندیشمندان و مربیان بر اخلاق بندگی به عنوان مرکز ثقل فعالیتهای تربیتی تأکید کردهاند و به استناد روایات معتقدند تمرکز و اهتمام بر این نقطه کانونی به اصلاح سایر ابعاد انسانی نیز خواهد انجامید که در اینجا نیز رویکردهای گوناگونی همچون دعا، مناجات و ارتباط با خدا، معرفت الله، اشاره کرد.
رویکرد دعایی، مناجاتی از میان گزارههای فراوان اخلاق بندگی بر ارتباط با خدا تأکید ورزیده است. یعنی محوریترین آموزه تربیتی را اصلاح ارتباط با خدا دانسته و تلاش کرده سایر فضایل را از آن استخراج میکند. گویا اگر بنا باشد تنها یک پیام تربیتی انتقال یابد، آن یک پیام، در این رویکرد، پیوند با خدا است.
شاخصترین دانشمندان و مربیان شیعی که به این رویکرد موسوماند، عبارتاند از احمد بن فهد حلی صاحب کتاب عده الداعی و نجاح الساعی و سید بنطاووس که قریب به بیست اثر در زمینه ادعیه و اعمال و مناسک عبادی تألیف کرده است.
گرایش دیگر که در بین عارفان مورد توجه قرار گرفته است، معرفت است که عارفان مسلمان مدار معرفت الله را شاه کلید تعالی انسان دانسته و در اخلاق بندگی بدان اصرار ورزیدهاند. اهل معرفت معتقدند با اصلاح معرفت الله همه فضائل در جان انسان شکل میگیرد و همه رذائل رفع یا دفع میگردد. بنابراین عمده توجهات تربیتی باید بر این موضوع قرار یابد و درست بههمین جهت است که معرّفی خدا و بیان صفات او بخش عمدهای از میراث وحیانی دین را به خود اختصاص دادهاست.
در شماره دوم این گفت و گو، حجت الاسلام عالم زاده به بیان سایر نظریه های کلان تربیتی در حوزه تربیت اسلامی می پردازند و ضمن بیان ویژگی ها و استنادات هر نظریه، منشا اختلاف نظریات را بررسی می کنند و در زمینه جمع بین نظریات، راکارهایی را ارائه می دهند و نظریه مطلوب در عرصه تربیت اخلاقی را ارائه خواهند داد. /909/گ403/ع
ارسال نظرات