۲۷ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۷:۱۳
کد خبر: ۱۱۱۰۵۳
آیت‌الله تهرانی:

دعا برای حاجات دنیوی حرص و طمع نیست

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه تهران گفت: ائمه(ع) برای اشخاص در امور مادی دعا می‏کردند اما با زیاده‎طلبی و حرص هم مقابله می‌کردند.
 آيت الله مجتبي تهراني


به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، شانزدهمین شب از سلسله نشست‌های درس اخلاق و معارف اسلامی با موضوع دعا برگزار شد.

آیت‌الله آقامجتبی تهرانی در این جلسه به جمع بین روایات نکوهش دنیاطلبی با ادعیه طلب امور دنیوی پرداخت و خاطر نشان کرد: این تعلّق قلبی به مادیّت و دل‏بستگی به دنیا است که نکوهش شده است، امّا طلب روزی از خدا و دعا برای وسعت رزق و درخواست از خدا نسبت به حوائج مادّی و دنیوی، غیر از حبّ به دنیا و دل‏بستگی به مادیّت است.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار درخواست پیش خداوند است که از آن به دعا تعبیر می‎کنند، چه در قالب دعاهای مأثوره و چه غیر مأثوره. ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. ما وارد بحث مضامین دعا شدیم، چه نسبت به خود شخص باشد و چه نسبت به دیگران. گفتیم اهمیّت چه اموری بیشتر است تا انسان در دعا نسبت به آن تأکید کند و بیشتر دعا کند و آن را مقدّم بدارد. عرض کردیم که انسان موجودی دو بُعدی است؛ هم بُعد روحی دارد و هم بُعد جسمی و مادّیِ دنیوی. نسبت به بُعد روحی هم عرض کردیم که خودِ آن دارای ابعاد اعتقادی ایمانی، قلبی و نفسانی است.

بُعد مادی و معنوی در دعاهای مأثوره

حالا می‎خواهم وارد دعاهای مأثوره‎ای شوم که از ناحیه معصومین به ما رسیده است. غالباً در ادعیه مأثوره وقتی می‎خواهند حوائج انسان را خلاصه کنند، تعبیر به «دنیا و آخرت» می‎کنند و معمولاً دعاها و اظهار درخواست از خداوند را در همین دو بُعد مطرح می‎کنند؛ البته گاهی هم حاجات را خُرد می‎کنند، امّا به‏طور کلّی‎ این‏طور است. پس در دعاهایمان، هم بُعد دنیوی درست می‎کنند و هم بُعد اُخروی و این دو بُعد را تحت عنوان «دنیا و آخرت» مطرح می‎کنند. برای روشن شدن بحث، به کتب ادعیه، باب دعاهایی که در «اعمال مشترکه ماه مبارک رمضان» وارد شده مراجعه کنید، نه باب اعمال مختصّه.
به حسب کتب ادعیه‎ای که در دست ما است، اوّلین دعایی که جزء اعمال مشترکه به حساب می‎آید و بعد از هر نماز در ماه مبارک رمضان خوانده می‎شود و از امام صادق(علیه السلام) و امام هفتم(علیه‎السلام) نقل شده، این دعا است: «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام ما أبقیتنی فی یسر منک و عافیة و رزق»؛ تا اینجا، «طلب رزق» یک حاجت مادی است.
بعد دارد: «و لا تخلنی من تلک المواقف الکریمة و المشاهد الشریفة و زیارة قبر نبیک صلواتک علیه و آله»؛ یعنی من را از آن موقوف‎های عالی و مشاهد مشرّفه دور ندار. بعد دارد: «و فی جمیع حوائج الدنیا و الآخرة»؛ جمیع حوائج دنیا و آخرت را طلب می‏کند. «و اجعل فیما تقضی و تقدر أن تطیل عمری فی طاعتک و توسع علی رزقی و تؤدی عنی أمانتی و دینی» یعنی در قضا و قَدَرت این‏طور قرار بده که عمرم طولانی شود، رزق و روزی‎ام وسیع شود، امانات و قرضم ادا شود.
یک وقت اشتباه نشود! بحث تأکیدی که در مورد ارزش دعا داشتیم، با این بحث منافاتی ندارد. یعنی منافات ندارد که هم نسبت به ابعاد روحی و معنوی و هم نسبت به امور جسمی و مادی دعا کنیم. در متن ادعیه مأثوره ما هم این‏طور است و من چون دیدم ماه مبارک رمضان است، این دعا را به عنوان شاهد آوردم. ان‎شاءالله که همه بعد از نمازهایشان این دعا را می‎خوانند! همه بحث در همین یک جمله است: «فی جمیع حوائج الدنیا و الآخره». این برگرفته از همان روشی است که پیغمبر اکرم داشته است.

دعای پیامبر برای امور مادی دیگران

پیغمبر اکرم وقتی دعا می‎کردند، به دو شکل دعا می‎کردند. یکی جنبه عمومی داشت، که اگر یادتان باشد قبلاً گفتم که برای امّت طلب مغفرت می‎کردند؛ امّا یک سنخ از دعاهای پیغمبر جنبه شخصی داشت. در هر دو شکل می‎بینیم که حضرت مسائل مادّی را هم مطرح کرده‎اند. در روایتی از پیغمبر اکرم دارد که حضرت دعا می‎کرد: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لِأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا» بار خدایا، برای امّت من در بامدادان برکت قرار بده! پیغمبر دعا کرده است صبح که بلند می‎شوی و دنبال کار می‎روی، خدا به تو برکت دهد. این دعا همگانی و مادّی است.
در دعای شخصی هم می‎بینیم که پیغمبر این کار را کرده است. در روایتی دارد: «مَرَّ النَّبِیُّ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ هُوَ یَصْنَعُ شَیْئاً مِنْ طِینٍ مِنْ لُعَبِ الصِّبْیَانِ»؛ پیغمبر اکرم از کنار عبدالله بن‏جعفر گذر کرد، دید او دارد با گِل و وسائل بازی بچه‎ها چیزی می‎سازد. حضرت به او فرمود: «مَا تَصْنَعُ بِهَذَا»؛ چه کار داری می‎کنی؟! می‎خواهی با این‏ها چه کنی؟! به تعبیر ما، این‏ها به چه دردت می‎خورد؟! «قَالَ أَبِیعُهُ»؛ گفت این‏ها را می‎فروشم. «قَالَ مَا تَصْنَعُ بِثَمَنِهِ»؛ حضرت فرمود با پولش می‏خواهی چه کار می‎کنی؟ «قَالَ أَشْتَرِی رُطَباً فَآکُلُهُ»؛ گفت می‎روم خرما می‎خرم و می‎خورم.
«فَقَال لَهُ النَّبِیُّ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُ فِی صَفْقَةِ یَمِینِهِ»؛ پیغمبر برایش دعا کرد: خدایا به او در کسب و کارش برکت بده! این دعای پیغمبر در بُعد مادّی است. بعد هم دارد: «فَکَانَ یُقَالُ مَا اشْتَرَى شَیْئاً قَطُّ إِلَّا رَبِحَ فِیه» پس از این که حضرت این دعا را کرد، او چیزی نخرید مگر این که در آن سود کرد؛ یعنی دیگر در معاملاتش ضرر نکرد. بنابر این چون ما دو بُعدی هستیم، باید دو بُعدی حرکت کنیم؛ امّا باید دعا را در ربط با ارزش آن بُعد تنظیم کنیم و برای هر بُعد به مقدار ارزشش دعا کنیم.

جمع بین روایات نکوهش دنیاطلبی با ادعیه طلب امور دنیوی

در اینجا مطلبی هست که من باید تذکر دهم. ما می‎بینیم در روایات نسبت به امور دنیایی نکوهش شده است؛ مثلاً در بسیاری از روایات طمع یا حرص را نکوهش کرده‏اند. «طمع» یعنی چشم‎داشت به اموال دیگران و «حرص» یعنی به مقدار کفاف دارم، امّا زیاده‎طلبی می‎کنم، انباشته کردن چیزی که به دردم هم نمی‎خورد، که مقابل آن «قناعت» است. قناعت فضیله است و حرص رذیله است. قناعت یعنی اکتفا کردن به آنچه که مورد احتیاجم است. ما می‎بینیم که در روایات حرص و طمع و امثال این‏ها نکوهش شده است. در روایتی از علی(علیه‎السلام) دارد که فرمود: «الْحِرْصُ أَحَرُّ مِنَ النَّار» حرص، از آتش داغ‎تر و سوزان‏تر است.
باز در روایت دیگری دارد: «سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّ ذُلٍّ أَذَلُّ قَالَ الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْیَا» از علی(علیه‏السلام) سؤال شد که کدام ذلّتی خوارکننده‏تر است؛ حضرت فرمودند: حرص بر دنیا. در مقابل، در روایتی دارد: «مَا أحسَنَ بِالإنسانِ أن لَا یَشتَهِیَ مَا لَا یَنبَغِی» چقدر زیبا است که انسان دنبال چیزی که سزاوار او نیست، نرود و زیاده طلبی نکند! آن چیزی که در روایات نکوهش شده، رذیله‎ای است که به حسب تعلّقش به دنیا، در روح پیدا می‎شود؛ مثل طمع یا حرص.
در سال‏های گذشته، یک ماه رمضان در مورد حبّ به دنیا بحث کردم. در آن مباحث گفتیم آن چیزی که نکوهش شده است، تعلّق درونی به دنیا است که در مقابلش زهد و عدم تعلّق است. بین این‏ها باید فرق بگذارید. انسان نباید از نظر درونی دل‎بسته به دنیا و مادیّت شود؛ نباید دلش به امور دنیایی گره بخورد. این تعلّق قلبی به مادیّت و دل‏بستگی به دنیا است که نکوهش شده است. حبّ به دنیا از رذائل است و شاخه‎هایی مثل طمع و حرص، از آن نشأت می‏گیرد. امّا طلب روزی از خدا و دعا برای وسعت رزق و درخواست از خدا نسبت به حوائج مادّی و دنیوی، غیر از حبّ به دنیا و دل‏بستگی به مادیّت است.

حرص غیر از دعا برای معیشت است

بحث دوم، مسأله فقر و تنگ‎دستی است، به‏طوری که شخص از نظر مایحتاج معیشتی‎ کم‎بود داشته باشد. در این موارد هم طلب رزق و امور دنیایی غیر از بحث حرص و طمع است. این دعاهایی که از پیغمبر داشتیم، که هم شکل عمومی و هم شکل خصوصی آن را خواندم، نظر به همین جنبه دارد. این دعاها نمی‎خواهد تو را به دنیا حریص کند، یا نعوذبالله طمع پیدا کنی؛ پیغمبر که برای رذائل دعا نمی‎کند!
حضرت دیدند عبدالله بن‏جعفر گِل‎ها را برداشته و دارد اسباب‎بازی درست می‎کند، فرمود با این‏ها چه کار می‎کنی؟ گفت می‎فروشم. فرمود پولش را چه کار می‎کنی؟ گفت خرما می‎خرم و می‎خورم؛ یعنی امرار معاش من از این راه است. اینجا پیغمبر دعا می‎کند که ان‎شاءالله خدا به تو برکت دهد و تنگ‎دست نشوی! دعا می‎کند که تهی‎دست نشود تا نعوذبالله نخواهد در امرار معاش زندگی‎اش محتاج دیگران شود.

دعا برای حاجات دنیوی، حرص و طمع نیست

من نسبت به امور مالی مثال زدم که سرآمد حاجات مادّی است. دعاهایی که ما داریم، هم در بُعد معنوی و هم در بُعد مادّی وارد شده است؛ امّا آن‏که در بُعد مادّی وارد شده، برای این است که شخص فقیر و تهی‎دست نشود. این برای حرص و طمع نیست. یک وقت اشتباه نشود! تعبیر «فی جمیع حوائج الدنیا و الآخره» که دعای هر روز ماه رمضان هم هست، مراد این نیست که پولش از پارو هوا برود! مراد از این دعاها، این حالت زیاده‏طلبی و حرص نیست. این‏ها را از هم جدا کنید. در همین دعای ماه مبارک رمضان بود که: «امانتی و دَینی»؛ دعا می‎کنم که دِینم را ادا کنم و قرضم را بدهم تا در امرار معاشم محتاج به دیگری نشوم.
لذا ما می‎بینیم دعاهایی که ائمه(علیهم‎السلام) برای دنیای دیگران می‎کنند، خیلی حساب‏شده است. دعاهای ایشان در امور دنیایی هم حساب‏شده است. ما در روایات موارد بسیاری داریم که نشان می‏دهد حضرات معصومین، از این طرف برای اشخاص در امور مادّی دعا می‏کردند و از آن طرف، جلوی زیاده‎طلبی و حرص را هم می‏گرفتند. یعنی جلوی آن رذیله اخلاقی که منشأ بسیاری از معاصی است و اثر سوء روی بُعد معنوی انسان دارد را می‏گرفتند.

آخرین مواعظ امام حسن(علیه السلام)

حالا من مثالی عرض می‎کنم که مقدّمه‎ای هم برای ذکر توسّلم باشد. امام حسن(علیه‎السلام) در بستر بیماری بود؛ جُناده به عیادت حضرت رفت. می‎گوید نشستم و عرض کردم: «یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ عِظنِی»؛ ای پسر پیغمبر، من را موعظه کن! اوّلین جمله از موعظه حضرت این است: «اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ»؛ خودت را آماده سفر آخرت کن! توشه این راه را تهیه کن! «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُک» تو دنبال دنیا می‎روی، ولی بدان که مرگ در قفای تو است. تو دنبال چه هستی و چه چیزی دنبال تو است!
حضرت سپس فرمود: ای جناده، غم و اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که در آن هستی نیفکن! تو امروز وضع گذران زندگی‎ات خوب است؟ کم‎بودی هم نداری؟ پس غصه نخور! نشسته است برای صد سال آینده فکر می‎کند! نعوذ بالله من همزات الشیاطین! گاهی هم این زیاده‏طلبی‏اش را در یک قالب و جمله فریبنده می‎ریزد و می‎گوید: «تأمین آتیه می‎کنم»! نعوذ بالله، مگر خدایت مُرده است؟! استغفر الله! او که تا حالا به تو روزی داده، آیا فردا روزی‏دهنده نیست؟! ای جناده، اگر بیش از آنچه که مایحتاج روزانه تو است به دست بیاوری، خزینه‎دار دیگران هستی. حضرت با این جملات می‎خواهند جلوی آن رذیله اخلاقی را بگیرند. سپس فرمود: از مذلت و خواری معصیت خداوند به سوی عزّت اطاعت از او بیرون رو!...

توسّل به امام حسن مجتبی(علیه‏السلام)

این جُناده بود که خواست در آخرین فرصت، بهترین بهره را از امام حسن(علیه‎السلام) ببرد. جُناده می‎گوید همین‎طور که حضرت با من صحبت می‎کرد، دیدم نفس امام حسن(علیه‏السلام) قطع شد و رنگ حضرت زرد شد. می‎گوید وقتی من بر امام حسن(علیه‏‏السلام) وارد شدم، دیدم تشتی جلوی حضرت هست و لخته‎های خون از دهان حضرت در این تشت ریخته است. عرض کردم یا ابن‏رسول الله، چرا خودتان را معالجه نمی‎کنید؟ فرمود ای جناده، مرگ را به چه چیز می‎شود معالجه کرد؟!
در این اثنا بود که دیدم برادرش، امام حسین(علیه‎السلام) وارد شد، در حالی همراه او اسود بن‏ابی‏الاسود است. امام حسین(علیه‏السلام) تا چشمش به برادر افتاد، آغوش باز کرد و برادرش را در بغل گرفت. امام حسین(علیه‏السلام) بین دو دیده امام حسن(علیه‏السلام) را بوسید. این‏ها کنار هم نشسته بودند و با هم صحبت می‎کردند و من نمی‎فهمیدم که چه می‏گویند؛ گویا به یکدیگر راز می‏گفتند. مثل این‏که امام حسن(علیه‏السلام) داشت وصیت‎هایی به امام حسین(علیه‏السلام) می‎کرد. ظاهراً آخرین لحظات زندگی او بود؛ چون جناده می‎گوید دیدم ناگهان صدای حسین(علیه‎السلام) بلند شد: «انا لله و انا الیه راجعون»/927/د102/ع

ارسال نظرات