۱۵ تير ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۳
کد خبر: ۱۳۲۲۱۳

تجلی حضرت حق در ولایت مهدی موعود (عج)

خبرگزاری رسا ـ اعتقاد راسخ شیعه این است که حجت و انسان کامل اولین انسانی بود که بر زمین قدم نهاد و آخرین انسانی که از زمین و جهان مادی خواهد رفت، همو خواهد بود.
امام زمان

 

در ثبوت و تحقّق صراط ولایت که در آن انسان مراتب کمال باطنى خود را طى کرده و در جایگاه قرب الهى قرار می گیرد ، تردیدى نیست؛ زیرا ظواهر دینى بدون یک واقعیّت باطنى امکان پذیر نیست. دستگاه آفرینش که براى انسان ظواهر دینى (مقرّرات عملى و اخلاقى و اجتماعى) را تهیّه نموده، ضرورتاً این واقعیّت باطنى را که نسبت به ظواهر دینى به منزله روح است آماده خواهد ساخت و دلیلى که دلالت بر ثبوت و دوام نبوّت (شرایع و احکام) در عالم انسانى کرده و سازمان مقرّرات دینى را پایدار نگه مى‏دارد، دلالت بر ثبوت، دوام و فعلیّت سازمان ولایت مى‏کند.

 

امام مظهر تام انسان کامل

 

چگونه متصوّر است که مرتبه‏اى از مراتب توحید و یا حکمى از احکام دین، امر (فرمان) بالفعلی داشته باشد در حالى که دارای واقعیّت باطنى نباشد و یا رابطه عالم انسانى با آن مرتبه مقطوع باشد. کسى که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیّت را با این واقعیّت حفظ مى‏کند در لسان قرآن «امام» نامیده مى‏شود. امام یعنى کسى که از جانب حقّ سبحانه براى پیشروى صراط ولایت، اختیار شده و زمام هدایت معنوى را در دست گرفته است.

 

در اصول کافى (باب «إنّ الائمّة نور اللَّه») از ابو خالد کابلى روایت مى‏کند که گفت از امام باقر (علیه السّلام) از این آیه سؤال کردم: « فَامِنوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النّورِ الَّذى انْزَلْنا»(تغابن 8 )؛ به خدا و فرستاده‏اش و نورى که فرود آورده‏ایم ایمان آورید.

 

امام (ع) ضمن توضیح معناى این آیه فرمود: و اللَّه یا ابا خالد لنور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشّمس المضیئة بالنّهار؛ به خدا سوگند- اى ابا خالد!- که نور امام در دل مردم با ایمان که تحت نفوذ و سیطره معنوى او هستند از نور خورشید در روز روشن‏تر است.

 

افرادى که مراتب قرب را واقعاً طى کرده و به عالى‏ترین درجات آن نائل گشته اند یعنى واقعاً به کانون هستى نزدیک شده‏اند، طبعاً از مزایاى آن بهره‏مند شده‏اند و همانها هستند که احاطه بر عالم انسانى دارند و ارواح و ضمائر دیگران را تحت تسلّط مى‏گیرند و شهید بر اعمال دیگران‏اند.

 

وجود انسان کامل در هر عصری ضروری است

 

حجت و انسان کامل اولین انسانی بود که بر زمین قدم نهاد و آخرین انسانی که از زمین و جهانی مادی خواهد رفت، انسان کامل خواهد بود. این اعتقاد راسخ شیعه می باشد اما در میان اهل تسنن تنها طبقه‏اى از متصوفه هستند که این مسأله را قبول دارند منتها به نامهاى دیگرى. در همین راستا ست که می بینیم متصوفه اهل تسنن مسأله امامت را در بعضى از بیان هایشان همان طور قبول کرده‏اند که یک شیعه قبول مى‏کند. محیى‏الدین ابن عربی، اندلسى است ولى از آنجا که ذوق عرفانى دارد، معتقد است زمین هیچ گاه نمى‏تواند خالى از ولىّ و حجت باشد، بنابراین نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه علیهم‏السلام را ذکر مى‏کند تا مى‏رسد به حضرت حجت و مدعى مى‏شود که من در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسکرى (عج) را در فلان جا ملاقات کردم. ذوق عرفانى همیشه ایجاب مى‏کند که زمین خالى از یک ولىّ به قول آنها (و به قول ائمه ما حجت) نباشد.

 

امامت درجه و مرتبه ای دارد که اوج مفهوم امامت است و وجه مشترک میان تشیع و تصوف است. یعنی مسأله «انسان کامل» و به تعبیر دیگر حجّت زمان. عرفا و متصوفه روى این مطلب بسیار تکیه دارند. مولوى مى‏گوید: «پس به هر دَوْرى ولیّى قائم است» در هر دوره‏اى یک انسان کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است وجود دارد. هیچ عصر و زمانى از یک ولىّ کامل (که آنها گاهى از او تعبیر به «قطب» مى‏کنند) خالى نیست؛ و براى آن ولىّ کامل که انسانیت را به طور کامل دارا می باشد، مقاماتى قائل هستند که از اذهان ما بسیار دور است. از جمله مقامات او تسلطش بر ضمایر یعنى دل هاست، بدین معنى که او یک روح کلى محیط بر همه روحهاست.

 

مسأله ولایت در شیعه به معنى حجّت زمان مطرح است، که هیچ زمانى خالى از حجّت نیست: « وَ لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْارْضُ بِاهْلِها » یعنى هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالى باشد؛ و براى آن انسان کامل مقامات و درجات زیادى است که ما در اغلب زیارتها (زیارت جامعه کبیره و ...) مى‏خوانیم و به چنین ولایت و امامتى اقرار و اعتراف مى‏کنیم؛ یعنى معتقدیم که امام داراى چنین روح کلى است. امام علاوه بر ولایت تشریعی دارای ولایت تکوینی هستند.

 

مقصود از ولایت تکوینى این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیّت به مقام قرب الهى نائل مى‏گردد و اثر وصول به مقام قرب- البتّه در مراحل عالى آن- این است که معنویّت انسانى که خود حقیقت و واقعیّتى است، در وى متمرکز مى‏شود و با داشتن آن معنویّت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان مى‏شود. زمین هیچگاه از ولیّى که حامل چنین معنویتى باشد، و به عبارت دیگر، از «انسان کامل» خالى نیست.

 

از نظر شیعه مسأله ولایت از جنبه معنوى و باطنى اینگونه مطرح است: در هر زمان یک «انسان کامل» که نفوذ غیبى دارد بر جهان و انسان، و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب است و داراى نوعى تسلّط تکوینى بر جهان و انسان است، همواره وجود دارد و به این اعتبار نام او «حجّت» است. بعید نیست- همچنانکه گفته‏اند- آیه کریمه «النَّبِىُّ اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ» ناظر به این معنى از ولایت نیز بوده باشد.

 

امام عصر (عج) حقیقت انسان کامل در مدار حقیقت محمدیه (ص)

 

اطلاق و تقیید از امور نسبى محسوب می شوند، بنابراین می تواند امرى از جهتى مطلق و از جهتى مقید، از جهتى محیط و از جهتى محاط باشد ولى محیط حقیقى و مطلق حقیقى محاط و مقید نمی شود، بنابراین اصل ولایت محمدیه باعتبارى مطلق و سارى و محیط بر تمامی ولایت هاست و باعتبار ظهور در اولیاى حضرت محمد (ص) یعنى اهل بیت او که در لسان حضرتش (ص) به عترت تعبیر شده است، مقید است و همین ولایت کلیه، باعتبار تحقق در مقام حقیقت محمدیه و باعتبار ظهور در اولیاى محمدیین مطلق و باعتبار تجلى در اصحاب قلوب از تابعان آنان مقید است. از مقام و مرتبه ولایت حضرت علوى به خاتم ولایت مطلقه محمدى تعبیر شده است در حالى که این ولایت باعتبار آنکه از تجلى ولایت محمدیه حاصل شده است، مقید است لذا برخى از اهل معرفت حضرت مهدى موعود را خاتم ولایت مقیده محمدیه دانسته‏اند و مرادشان، از این ولایت موروث از شخص ولایت محمدیه است که از مشکات مهدى موعود ظاهر شده است و قهرا، از باب آنکه، آن حضرت وارث ولایت محمدیه است، خاتم ولایت مطلقه محمدیه است. حقیقت محمدیه مظهر جمیع اسماء الهیه و مظهر تجلى ذاتى است و سایر انبیا مظهر برخى از اسماء و مظهر تجلى صفاتى می باشند.

 

مراد اهل معرفت از ولایت اولیاء محمدیین که از آنها به عترت تعبیر فرموده‏اند، اولیایى است که مأخذ معرفت آنان، همان مأخذ معرفت خاتم الأنبیاء است؛ با این فرق که این مقام، براى آن حضرت (ص) بالاصاله و براى اولیاى او بالوراثه، و بالتبع حاصل شده است. لذا در برخى از مقامات به آنها خلفاء اللّه اطلاق شده است و در این خود سرّى است که بعضى از گوش‏ها، تاب شنیدن آن را ندارد

 

در اینکه تمام تجلى حق بتمام اسماء و صفات از امهات اسماء و ذرارى این اسماء در ولایت کلیه مهدى موعود ظاهر مى‏شود و پیروزی کامل به ظهور وى واقع می شود شکى نیست، و ارباب توحید از عرفاى اسلامى بخصوص اتباع شیخ اکبر(محیی الدین ابن عربی) در این معنا متفقند، لذا مأخذ ولایت او را مقام احدیت جمعى بلاواسطه ولیکن بالوراثه دانسته‏اند، و در این که حضرت ولایتمدار امیر اهل یقین على «علیه السلام» افضل اولیاى محمدیین است شکى نمى‏باشد، اما در افضلیت مهدى «ارواحنا له الفداء» از سایر صاحبان ولایت مطلقه اختلاف دارند لکثرة عبادته مع المشاهدة الحضوریة و مظهریته لکافة الاسماء و تحققه بالتوحید بحیث یسمع من شراک نعله نداء الحق و اسرار الوجود، کما قال العارف العلام و فى المقام سر اخر لا یمکن افشائه، و اللّه یقول الحق و یهدى السبیل: مدح تو حیف است با زندانیان گویم اندر مجلس روحانیان‏

 

وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسنَ لَفِى خُسْرٍ؛ «عصر» انسان کامل است که همان امام زمان- سلام اللَّه علیه-است. یعنى «عصاره» همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات، یعنى قسم به انسان کامل. إِنَّ الْإِنسانَ لَفِى خُسْرٍ. خطاب با ماست. سر دو راهى واقع شده ‏ایم، یک راه، راه انسانیت است، که «صراط مستقیم» است. صراط مستقیم یک طرفش به طبیعت است؛ یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از «علق» شروع مى‏شود.. یک سرش طبیعت است و یک طرفش مقام الوهیت. و انسان از طبیعت شروع مى‏کند تا اینکه برسد به آن جایى که در وهم من و تو نمى‏آید. «آنچه در وهم تو ناید آن شوم». خداوند به انسان کامل سوگند یاد می کند تا بگوید انسان کامل را الگوی خویش قرار دهید تا از ضرر و خسران رهایی یابید.

 

اتحاد قرآن و عترت‏

 

قال الله تبارک و تعالی:«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»

 

نظر به آن که قرآن صورت علم حق است و نزول آن با آن که در عالم بشرى توقف بر ظهور به صورت کلمات و الفاظ دارد، مطلع و بطون آن در عوالم با وجودى منزه از عوارض و لوازم ماده، متجلى مى‏شود؛ لذا نزول قرآن در مقام واحدیت (از آن جایى که علم حق عین ذات اوست) عبارت است از تنزل حق در مشهد اسماء و صفات و از آن جایى که مرتبه حقیقت محمدیه، مقام احدیت و عالم اسماء و صفات است، همان گونه که مظهر اسم اللّه حاکم بر جمیع مظاهر وجودیه است، اول مرتبه نزول ‏انسان با اول مرتبه قرآن متحد است، چون جمیع مقاماتى را که حقیقت محمدیه واجد است، اولیاء خاص او نیز این مراتب را واجدند؛ با این فرق که مقامات براى حضرت بالإصالة و جهت حضرت ولایت مدار على علیه السّلام و عترت مقدسه او بالوراثه ثابت است؛ قرآن در اولین جلوه و ظهور با عترت متحد است، ولى نه نظیر اتحاد موجود در اجسام و جسمانیات، اهل بیت که حضرت رسول نیز در آیه تطهیر جزء آنهاست، داراى مرتبه‏اى دیگر از وجود و ظهور و مقام هستند که از آن به ما بعد مطلع تعبیر شده است (کما ذکره الشیخ الکبیر و المحقق الفنارى شارح مفتاحه فى اوائل مصباح الأنس و الشیخ الأکبر فى الفتوحات).

 

بنا بر این مرتبه ولایت کلیه حقیقت احمدى و علوى، عبارت است از لیلة القدر و لیلة المبارکة؛ چون جبرئیل و روح و دیگر ملائکه در زمان و مکان متنزل نمى‏شوند، محل نزول قرآن قلب پاک احدى احمدى است که (نزل به روح الأمین على قلبک، لتکون من الموقنین).

 

قرآن و عترت در مراتب و مقامات وجود مناسب با وجود مخصوص آن مرتبه متجلى مى‏شوند و در عالم ماده و زمان و مکان متفرقند با یک نحو اتحادى، و در جمیع مقامات افتراق آنها محال است و الیه اشار صلّى اللّه علیه و آله: لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض.

 

قوله: لیلة القدر خیر من الف شهر. به اعتبار احاطه حقیقت احمدیه به جمیع مدن عوالم وجودیه است، چون جمیع مظاهر روح آن حضرت محل ظهور رحمت حق است، فرمود: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ ... فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، و مقام احمدى و علوى چون مرتبه احدیت وجود است، به اعتبار فناى آنان در ذات و بقاى به آن مقام شامخ فرمود: سلام هى حتى مطلع الفجر.

 

از آنچه ذکر شد، معلوم مى‏شود سر و حقیقت کلام شاه ولایت على علیه السّلام که فرمود: «الا و انا نحن اهل البیت من علم اللّه علمنا، و بحکم اللّه حکمنا، من قول صادق سمعنا، فان تتبعوا آثارنا تهتدوا ببصائرنا ... معنا آیة الحق، من تبعها لحق، و من تأخر عنها غرق، الا و بنا عزّة کل‏ مؤمن ... و بنا فتح اللّه و بنا یختم.»

 

از باب آن که ولى کامل مظهر اسم اللّه است و از باب اتحاد ظاهر و مظهر، حقیقت انسان کامل و ولىّ مطلق واسطه در ظهور کلمات وجودیه و مبدأ تحقق عقول طولیه و عرضیه و حقیقت مقدسه او متجلى در مرائى آفاق و انفس است که فرمود: «ان ذکر الخیر کنتم اوله و آخره ...» و «انّ ارواحکم فى الأرواح ... بیدکم رزق الورى.»

 

و از باب آن که فاعل و غایت در نظام وجود و عالم هستى به یک امر بر مى‏گردد، مقام منیع ولایت همانطورى که واسطه است جهت ترقیم کلمات وجودیه، در قوس صعود نیز واسطه است جهت رجوع خلایق به حق اول، بلکه به وجود ولىّ کامل حق قیامت قائم مى‏شود؛ لذا ظهور حضرت ، مهدى موعود- روحى فداه- (خاتم ولایت مطلقه محمدیه) از شروط قیامت است. هر انسانى که در قیامت صغرى (بعد از مرگ، که من مات فقد قامت قیامته) به ملکوت رجوع نماید و یا در قیامت کبراى محشر، روز به روز سرایر و ارتفاع حجب کثرت محشور شود، صاحب ولایت کلیه را شهود نماید؛ زیرا ولایت کلیه جارى در جمیع اشیاء و متجلى در تمامی مظاهر و ذرارى وجود است.

 

به همین جهت امیر مؤمنان فرمود:

 

یا حار همدان من یمت یرنى        من مؤمن او منافق قبلا

 

منابع:

1- قرآن کریم

2- نهج البلاغه

3- اصول المعارف، فیض کاشانی

4- امامت و رهبری، مرتضی مطهری

5- تفسیر سوره حمد، امام خمینی (ره)

6- تقریرات فلسفه جلد 1، امام خمینی (ره)

7- سه رسائل فلسفی، صدرالمتألهین شیرازی

8- صحیفه امام (ره) جلد3

9- فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، سید جعفر سجادی

10- فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی

11- ولاءها و ولایت ها، مرتضی مطهری

 

 

 

 

 

ارسال نظرات