۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۶
کد خبر: ۱۳۴۹۱۴
اخلاق معاشرت (10)؛

آداب ورود به منزل

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: نهاد «خانواده‏»، از مقدسترین نهاد‌هاست، سلامت و استوارى آن‏‌نیز، مورد توجه اسلام است، نوع برخورد‌ها نسبت‏ به تحکیم رشته‌‏‌هاى ‏این نهاد، یا گسستن پیوند‌ها و آفت‏خیز کردن آن مؤثر است.
اخلاق معاشرت

 

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمود‌های اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.

بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«حریم خانه و زندگی» می‌خوانیم: منظور، حریم زمینى و جغرافیایى مورد نظر نیست، بلکه حریم‏حقوقى و آسایش و آزادى افراد، منظور است.

زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابط درونى، حد و حریمى دارد که باید پاس داشته شود، تا روابط دوستى و صفا نیز محفوظ بماند، چرا که تعدى به این حریم و مراعات نکردن این‏ حق، کدورت ‌ها و دشمنی ‌هایى را در پى دارد.

بگذارید سخن را این گونه آغاز کنیم، با طرح یک سؤال:

آیا شما دوست دارید کسى سرزده و بى‏خبر، وارد خانه شما بشود؟

آیا ناراحت نمى‏شوید اگر دیگران، بدون رضایت‏ شما در کیف و کمد یا اتاق و محل کار شما را باز کنند؟

آیا از دید زدن دیگران به دست‏خط و نوشته‏‌‌هاى محرمانه یا خصوصى‏ تان، بدتان نمى‌‏آید؟

آیا اگر کسى از اسرار شما مطلع شود، یا آنکه خودتان رازى را با کسى در میان بگذارید، بخصوص اگر راز خانوادگى و مربوط به زندگى‏ خصوصى شما باشد، او هم به دیگران برساند، خوب است؟

آیا خوشتان مى‌‏آید که بدون رضایت‏ شما، کسى در اموال و وسایل‏ شما تصرف کند؟

دید زدن به درون خانه دیگران چطور؟

این‌ها و مسائلى از این قبیل، نشان مى‌‏دهد که شما براى زندگى و خانه خویش، حریمى‌ قایل هستید و دوست ندارید که آنها نادیده گرفته‏ شود. مراعات یا عدم مراعات این نکات نیز، از جمله موضوعات‏«اخلاق معاشرتى‏» است که در اسلام براى آن قانون و حکم خاص وجود دارد. این مساله را کمى‌ بازتر مطرح مى‌‏کنیم:

خانه، یا محل آرامش و ایمنى

به محل مسکونى هر فرد یا خانواده‏‌اى، «مسکن‏» هم گفته مى‌‏شود. یعنى اینکه خانه، محل قرار و استقرار و آرامش و سکون نفس و اطمینان خاطر است. از این رو، انسان باید در محل سکونت‏ خویش،احساس امنیت و آرامش داشته باشد. براى تامین این «احساس آرامش‏»نیز، اقدام‌هاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه و نداشتن‏ اشراف بر آن و مناسب بودن همسایه‏‌ها گرفته، تا نحوه ارتباط دیگران و همسایگان و ترددکنندگان به خانه.

در اتاق خصوصى، نباید کسى واهمه ورود ناگهانى دیگران را داشته باشد.

در خانه شخصى هم، نباید دیگران بى‏اجازه یا بى‏ رضایت‏ یا سرزده وارد شوند. اگر خانه‏‌اى مصون از دید زدن دیگران و چشم‏ چرانى نگاه ‌هاى آلوده نباشد، «مسکن‏» نیست، بلکه عامل تشنج و اضطراب است.

اینکه باید بر در خانه یا اتاق، «پرده‏» باشد، براى جلوگیرى از افتادن‏ نگاه ناروا به درون خانه است. اینکه قبل از ورود به خانه‏‌اى باید در زد، اجازه گرفت و خبر داد، براى همین نکته است. البته، هم صاحب خانه ‏باید در تجهیز خانه‏‌اش و تامین وسایلى که به این «ایمنى‏» و «آرامش‏» و«آسایش‏» کمک مى‌‏کند بکوشد، هم رهگذران، همسایگان، طبقات بالا و خانه‏‌هاى مشرف باید نگاه خود را کنترل کنند.

اگر بر در خانه‏‌اى پرده نباشد، باید کنار راست یا چپ ایستاد و درزد و یا صاحبخانه را صدا کرد، تا چشم به درون خانه نیفتد.

بگذارید از اسوه اخلاق بیاموزیم:

پیامبر اکرم(ص) که رفتارش مایه درس و الگو براى همگان است، وقتى به در خانه کسى مى‌‏آمد، رو به روى در نمى‌‏ایستاد: بلکه سمت‏ راست‏ یا چپ قرار مى‌‏گرفت و مى‌‏فرمود: «السلام علیکم‏». با این سلام‏ دادن بلند، اجازه ورود مى‌‏گرفت. زیرا آن روز‌ها هنوز معمول نشده بودکه همه در برابر خانه‏شان پرده بیاویزند. (1)

یک بار هم «ابوسعید خدرى‏» روبه‏روى خانه حضرت ایستاد و اذن ورود طلبید. حضرت فرمود: روبه‏روى در، اجازه ورود مگیر! (2)

وقتى اشخاص به خانه شخصى خود وارد مى‌‏شوند، نوعى‏«پناهگاه‏» امن و آسوده را برگزیده‏‌اند تا استراحت کنند و آزاد باشند. این‏ نکته ایجاب مى‌‏کند که حریم و حرمت داخله منزل‌ها حفظ شود و بى‏ اجازه، کسى وارد خانه‏‌ها نگردد.

استیذان و استیناس

در اینجا با یک واژه قرآنى و حدیثى که به همین مساله مربوط مى‌‏شود آشنا مى‌‏شویم. استیذان یعنى «اذن طلبیدن‏»، اجازه گرفتن ورخصت خواستن هنگام ورود به خانه یا اتاق کسى دیگر.

همچنان که گذشت، خداوند خانه‏‌ها را محل آسایش افراد قرارداده و براى آنها احکام ویژه‏‌اى مقرر کرده است. چه بسا کسى خسته یا بیمار یا بى‏حال است و آمادگى پذیرش کسى را ندارد.

یا در خانه‏‌اش کسى است که با وجود او، نمى‌‏خواهد دیگرى را پذیرا باشد.

یا اوضاع خانه به نحوى است که دوست ندارد دیگران، آن حالت‏ و وضع را ببینند.

یا از نظر لباس و وضع پوشش در شرایطى است که آماده آمدن‏ کسى نیست، یا وقت و هنگامى‌ است که لباس‌ها را در آورده و به‏ استراحت نیم‏ روز یا شبانه پرداخته و مایل یا مهیاى آن نیست که کسى‏ مزاحم یا وارد شود یا ... یا ...

به هر دلیلى، گاهى شرایط به گونه‏‌اى است که بى‏ اذن وارد شدن، صاحبخانه را ناراحت مى‌‏کند. در چنین مواقعى باید «اجازه‏» گرفت.

دیده‏‌اید که افراد یک خانه، وقتى از پیش، در جریان آمدن کسى‏باشند یا خودشان مهمان دعوت کرده باشند، خانه را مرتب و خود را مهیاى پذیرش و پذیرایى مى‌‏کنند. ولى وقتى کسى بى‏خبر و سرزده‏ وارد مى‌‏شود، هر کدام به گوشه‏‌اى فرار مى‌‏کنند، یا با شتاب و عجله، به‏جمع و جور کردن وسایل خانه و سامان دادن به وضع ظاهرى منزل‏ مى‌‏پردازند. این یعنى چه؟ یعنى اینکه افراد، همیشه آمادگى پذیرش‏ دیگران را - بخصوص بى ‏خبر و ناگهانى - ندارند.

در چنین مواردى وظیفه داریم که «استیذان‏» یا «استیناس‏» کنیم و بدون خبر دادن و سرزده وارد نشویم، تا به حریم امنیت ‏شخصى افراد در درون خانه، تعدى نکرده باشیم.

نحوه خبر دادن متفاوت و بسته به شرایط و محیط ‌ها و اشخاص ‏گوناگون است.

با «در زدن‏»، «اجازه گرفتن‏»، یا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه کردن، پا برزمین کشیدن یا به هر وسیله ممکن باید صاحب خانه یا ساکن اتاق و محلى را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد، وارد مى‌‏شویم، و گرنه، بدون هیچ ناراحتى بر مى‌‏گردیم. همچنان که اگر ما در شرایط نا مساعدب ودیم و براى ورود کسى به خانه یا محل کار، تمایل نشان ندادیم،انتظار داریم که نرنجد و این را «توهین‏» تلقى نکند.

از پیشوایان بیاموزیم

پیامبر اکرم(ص) همواره براى ورود به خانه دیگران، اجازه‏ مى‌‏گرفت. اجازه گرفتنش هم به این صورت بود که با صداى بلند، به‏‌اهل خانه سلام مى‌‏داد و منتظر جواب مثبت مى‌‏ماند. حتى براى ورود به ‏خانه دخترش فاطمه زهرا(س) نیز بیرون خانه مى‌‏ایستاد و با صداى ‏بلند سلام مى‌‏کرد. شنیدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگى آنان‏ براى ورود پیامبر بود و آن حضرت داخل مى‌‏شد. (3)

به نظر برخى فقها، این اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هم‏ یک بار را کافى مى‌‏دانند. ولى رعایت جنبه اخلاقى اقتضا مى‌‏کند سه بار، اعلان قبلى شود.

امام صادق(ع) مى‌‏فرماید:

براى ورود به خانه‏‌اى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تابشنوند. بار دوم براى آنکه خود را جمع و جور کنند. در مرتبه سوم اگر مایل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمى‌‏دهند و اجازه‏ گیرنده برمى‌‏گردد:«الاستیذان ثلاثة: اولهن یسمعون، والثانیة یحذرون و الثالثة ان شاؤوا اذنوا و ان‏شاؤوا لم یفعلوا، فیرجع المستاذن‏». (4)

در سیره پیامبر نسبت‏به حضرت زهرا(س) نوشته‏‌اند که گاهى در خانه آنها مى‌‏آمد، سلام مى‌‏داد، پاسخ نمى‌‏شنید. تا بار سوم، که‏ مى‌‏خواست‏ برگردد، آنان جواب مى‌‏دادند. حضرت مى‌‏پرسید: چرا جواب نمى‌‏دادید؟ مى‌‏گفتند: یا رسول‏الله، دوست داشتیم که صداى تو را بشنویم (این نمونه و شبیه آن در مورد قیس بن‏سعد بن‏عباده هم نقل‏شده است).

سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه خود نیز ناپسند است. در آداب‏ سفر آمده است که پیامبر اکرم(ص) نهى کرد که اگر کسى شبانه ازمسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنکه قبلا اعلام کند وخبر دهد: «نهى رسول الله(ص) ان یطرق الرجل اهله لیلا اذا جاء من الغیبة حتى‏یؤذنهم.» (5)

از زبان قرآن

گفتیم که موضوع «استیذان‏»، در قرآن هم آمده است و نشان‏ دهنده ‏اهمیت این مساله در روابط اجتماعى و خانوادگى است. جایگاه این‏ مساله در آیات قرآن، بیشتر مسایل جنسى و نگاه‌هاى ناخواسته است وآیات قبل و بعدش نیز به کنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانه یا محلى شدن، سبب مى‌‏شود که نگاه به چهره‏ یا اندام یا صحنه‏‌اى بیفتد که ابلیس وسوسه‏گر، انسان را به دام و کام فتنه‏بکشد. از این ‏رو اجازه ورود گرفتن، یک پیشگیرى احتیاط ‏آمیز از هرنوع نگاه ناروا یا دیدن صحنه‏‌هاى ناپسند یا غیر حلال است.

از زبان قرآن بشنویم که مى‌‏فرماید:

«اى ایمان آورده‏‌ها! به خانه‏‌هایى جز خانه خویش وارد نشوید، مگر آنکه قبلاخبر دهید و اذن بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. این برایتان بهتر است، باشد که پند بگیرید. اگر در خانه، کسى را نیافتید، وارد خانه نشوید تا آنکه به شما اجازه دهند و اگر به شما گفتند: «برگردید»، شما هم برگردید. این برایتان پاکیزه‏تر (ورشددهنده‏تر) است.» (6)

اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى باید برگشت. دلیلى بر ناراحت‏ شدن نیست. خانه، خانه دیگرى است و آماده و متمایل نبوده که وارد شویم. این «ادب قرآنى‏» است که خدا به ما یادآورى مى‌‏کند که نحوه‏ ورود به خانه دیگران، هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدون‏ ایجاد وحشت و اضطراب، به نحوى که آنان احساس «انس‏» کنند: استیناس!

به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: این اجازه گرفتن براى ورود به‏خانه، کمک مى‌‏کند که ساکن خانه خود را بپوشاند و از خودش ایمن و خاطرجمع باشد و این روش پسندیده، کمک مى‌‏کند تا اخوت و برادرى و الفت و تعاون عمومى‌ در مسیر آشکار کردن خوبی‌ها و پوشاندن ناخوشایندی‌ها استمرار یابد. (7)

ابوایوب انصارى از پیامبر خدا مى‌‏پرسد که یا رسول‏الله، این‏ استیناس که در آیه قرآن مطرح است، چیست؟ حضرت پاسخ مى‌‏دهد:گفتن سبحان‏الله، الحمدلله، الله اکبر، سرفه کردن براى اهل خانه. (8) .

روایت است که مردى به رسول خدا عرض کرد: آیا من براى وارد شدن نزد مادرم نیز اجازه بخواهم؟

پیامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسید: مادرم خدمتکارى جز من‏ندارد، آیا لازم است هر بار که بر او وارد مى‌‏شوم، اذن و اجازه بگیرم؟حضرت فرمود: آیا دوست دارى که مادرت را عریان ببینى؟ مرد گفت:نه. فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو! (9)

آموزش قرآن در باره استیناس و اذن گرفتن، هم در باره خانه‏‌هاى‏ خودمان است، هم خانه دیگران و در هر دو مورد، احترام گزاردن به ‏حرمت ‏ساکنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است.

اذن و اجازه

نهاد «خانواده‏»، از مقدسترین نهاد‌هاست. سلامت و استوارى آن‏نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخورد‌ها نسبت‏ به تحکیم رشته‏‌هاى ‏این نهاد، یا گسستن پیوند‌ها و آفت‏خیز کردن آن مؤثر است.

خانواده و خانه، حد و حریمى‌ دارد که باید رعایت شود و موردتعدى و «مرزشکنى‏» قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق «نگاه‏» است که کنترل آن ضرورى است.

چشم‌هاى بى‏بها

آنچه سبب بى‏بهایى چشم‌ها مى‌‏شود، بى‏محابایى آنهاست، یعنى ‏شناختن حریم‌ها و مراعات نکردن حقوق شخصى دیگران و ورود به‏قلمرو ممنوع.

چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر باکل وجود و جان آدمى‌ است، تا آنجا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند، دیه کامل یک انسان بر عهده او است. (10) و دیه یک چشم، به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانه‏‌ها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه ‏کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بى‏ارزشى چشم‏ ناپاک را مى‌‏رساند که بى‏اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران‏ مى‌‏شود و مرتکب گناه مى‌‏گردد. فتواى حضرت امام‏«قدس‏سره‏» چنین ‏است:

«دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون‏ خانه‏‌هایى دور، با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک ‏نگاه کند. نگاه به درون خانه کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.» (11) .

این حرمت‏شکنى براى چشم ‌هاى ناپاک، نهایت‏حرمت‏گذارى ‏براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسان‌هاست. در حدیثى از رسول اکرم(ص) آمده است:

«هر کس به خانه همسایه‏‌اش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن‏ او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند ... .» (12) .

و نیز فرموده است:

«من اطلع فى بیت‏بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقاوا عینه‏ (13) هر کس بى‏اجازه، به خانه‏‌اى دید بزند، آنان حق دارند که چشمش‏ را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق(ع) فرموده است: در چنین‏حالتى اگر چشمش را معیوب کنند، دیه‏‌اى بر آنان نیست. (14) .

در نقل‌هاى متعددى آمده است که رسول خدا(ص) در خانه‏ خویش مشغول شانه زدن خود بود - و با یکى از همسرانش بود - کسى‏ از شکاف در، درون خانه را دید مى‌‏زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک‏ تو بودم، چشمت را با همین شانه درمى‌‏آوردم. یا: برخاست‏ به سراغش ‏رفت ... که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود. (15) .

از این سو، بى‏اجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانه‏دیگرى و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین، به تفصیل‏ گذشت).

درسى براى نوجوانان

ادب دیگرى که قرآن مى‌‏آموزد و به سلامت‏ خانوادگى و اخلاقى‏جوانان نابالغ مربوط مى‌‏شود، اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر ومادر است. این نکته را، هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم ‏والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک، آنان را توجیه کنند.

گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن است‏به استراحت‏ مشغول باشند، با لباس‌هاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده‏ وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند، ممکن است ‏عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. اینجاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بى‏اطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان وخدمتکاران خانه، و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیده‏‌اند، سه‏ بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از:

1- پیش از نماز صبح.

2- هنگام استراحت ظهر.

3- شب، بعد از عشاء.

این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سر» پوشیدنى (عورت)یاد مى‌‏کند و جز این سه وقت را - که معمولا ممکن است افراد در این‏ مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش کافى‏ باشند - بلامانع اعلام مى‌‏کند. متن آیه قرآن چنین است:

«یا ایها الذین امنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم‏منکم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعدصلوة العشاء ثلاث عورات لکم ، (16) در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورودبه «خانه‏» را هم مطرح کرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى درمواقعى خاص. ممکن است برخى، تردد کودکان را نزد بزرگتر‌ها امرى‏ ساده و عادى تلقى کنند و بچه‏‌ها از این رهگذر، صحنه‏‌هایى ببینند و با مسائلى روبه‏رو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مساله در یک نگاه عام‏تر، به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مى‌‏شود که ...بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مساله چندان مهم‏ است که باید نوشته‏‌اى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.

به هر حال، این مساله به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در«تصحیح معاشرت‏» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن‏ پرداخته است، تا خانواده‏‌ها و فرزندان گرفتار بیماری‌هاى روانى واخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرت‌ها، بخصوص در مورد خلوت‏سرا و تردد و دیدن و فهمیدن‏ کودکان، مصون بمانند. در پرونده بسیارى از گرفتاران به بیماری‌هاى ‏جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مى‌‏خورد که‏ نشان‏ دهنده تاثیر منفى این گونه ولنگاری‌ها و نبودن حریم در معاشرت‌ها است. و توجه یافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى‏خصوصى والدین، که آنان را به گناه مى‌‏کشد، جاى دقت و تامل است،که حضرت امیر(ع) فرمود: «کم من نظرة جلبت‏حسرة‏» (17) ، چه بسا نگاهى که ‏حسرت مى‌‏آورد!

چرا بى‏اجازه؟

بارى ... رعایت‏ حریم حقوق دیگران در معاشرت ‌ها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن ‏به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى‌ در یک جامعه مکتبى است و پاى‏بندى به این اصول، ضامن تداوم دوستی‌هاست.

این عمل بى‏اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق ‏اشخاص نمى‌‏شود: دامنه‏‌اى گسترده دارد.

اگر کسى یادداشتى مى‌‏کند و نامه‏‌اى مى‌‏نویسد، نباید دزدانه به آن‏ نگاه کرد.

 

اگر کسى رازى را به امانت نزد ما مى‌‏گوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت.

 

اگر کسى کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را به‏دست ما داد، نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم، درآن تصرف کنیم.

اگر دو نفر با هم صحبت ‏خصوصى مى‌‏کنند، چه حضورى، چه‏ تلفنى، «گوش ایستادن‏» و به نجوا‌ها گوش کردن و «استراق سمع‏» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست.

اگر حامل نامه‏‌اى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه ‏محتواى آن را نداریم.

اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مى‌‏شود و تاکید مى‌‏کنند که‏«شخصا مفتوح فرمایید»، دیگرى حق باز کردن و مطالعه آن را ندارد (مگربا اجازه طرف اصلى).

بى ‏اجازه نمى‌‏توان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت‏ یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه، بولتن یاخبرنامه‏‌اى مهر «محرمانه‏» خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا کسى‏ منوط به «اجازه‏» دانسته شده است، در همه این موارد، بى‏اذن کار کردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى‌ و انسانى.

اگر آلبومى‌ «خانوادگى‏» است، دیگرى بى‏اجازه حق نگاه کردن به آن‏ را ندارد.

اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى ‏و انتقادى و مقاله‏‌اى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ‏» گفتند که راضى به افشاى نام نیستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.

اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تاکید کرد که: «راضى ‏نیستم به کسى بگویى‏»، تا چه اندازه رعایت مى‌‏کنیم؟ آیا حاضریم اینها راهم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!

پس، مجموعه آنچه «راز شخصى‏» و اسرار زندگى خصوصى ‏محسوب مى‌‏شود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم‏ خلاصه نمى‌‏شود. ممکن است‏حتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى درخانه و یخچال و ... کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرى‏آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو «حریم شخصى‏» است و ورود به آن‏«اجازه‏» مى‌‏خواهد.

گاهى در یک خانواده، یک «اختلاف‏» است، ولى دوست ندارند که‏ اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براى پى‏بردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقوله غیر مجاز و غیر ماذون است.

«سیدقطب‏»، در اشاره به این نکته لطیف قرآنى و آداب اجتماعى‏ مى‌‏نویسد:

«امروز ما مسلمانان، نسبت ‏به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت‏ خود را از دست داده‏‌ایم. گاهى شخصى به خانه برادرش حمله‏ور مى‌‏شود، هر لحظه ازلحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمى‌‏کند. آن قدر در مى‌‏زند تا باز کنند و اگردر به رویش باز نکنند برنمى‌‏گردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و دربگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مى‌‏تواند پیش از آمدن، تلفنى تماس‏گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این ‏راه و شیوه را رها مى‌‏کند تا بى‏خبر و بى‏موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به‏خانه‏‌اش رود. متاسفانه چنان شده که عرف هم نمى‌‏پذیرد که اگر چه صاحب خانه‏ ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بى‏خبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بى‏خبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانه هم مى‌‏شویم و اگر وقت غذا باشدو غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مى‌‏رنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسى ‏مى‌‏رویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همان جا بخوابیم، در دل رنجیده مى‌‏شویم، بى‏آنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه آن است که ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشده‏‌ایم، برده عرف خطا کاریم. ولى‏اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه‏ مى‌‏کند و نمى‌‏کوشیم دریابیم که ریشه این ادب‌ها در شریعت‏ خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم ... .» (18) .

به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى‌ مواجه هستیم، ولى هرگز این «مجوز» ورود به‏«منطقه ممنوعه‏» از زندگى شخصى آنان شمرده نمى‌‏شود، مگر آنکه «اذن‏صریح‏» داشته باشیم.

در روایات، «نگاه‏» همچون تیرى مسموم از تیر‌هاى شیطان قلمداد شده است. گاهى «گناه‏»، در پى یک «نگاه‏» پدید مى‌‏آید. و اگر کسى نتواند چشم‌ها و پلک‌هاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روزسیاه مى‌‏نشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمى‌ شود. به فرموده‏حضرت على(ع): چشم‌ها شکارگاه شیطان است: «العیون مصائدالشیطان.» (19)

این سخن نیز از حضرت مسیح(ع) است که:

«ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق‏،(20) از نگاه به آنچه «ممنوع‏» است‏ بپرهیزید، چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.

بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه ‏خارج از قلمرو «اذن‏» و «اجازه‏» قرار دارد، وارد نشویم.

پى‌‏نوشت‌ها:

(1) تفسیر فخر رازى، ج‏23، ص‏198.

(2) همان.

(3) تفسیر نورالثقلین، ج‏3، ص‏586، تفسیر نمونه، ج‏14، ص‏431.

(4) وسائل‏الشیعه، ج‏14، ص‏141.

(5) مکارم الاخلاق، ص‏266.

(6) نور، آیه 27 و 28.

(7) المیزان، ج‏15، ص‏118.

(8) مجمع‏البیان، ج‏14، ص‏135.

(9) همان.

(10) رساله نوین، امام خمینى، ج‏4، ص‏285.

(11) تحریر الوسیله، امام خمینى، ج‏1، ص‏492، بحث دفاع (مسایل 37 - 38 - 39 و ص‏491 مسایل‏30 و 31).

(12) وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏141.

(13) منهج الصادقین، ملا فتح‏الله کاشانى، ج‏6، ص‏292.

(14) وسائل الشیعه، ج‏19، ص‏50.

(15) همان، ص‏48 و 49.

(16) نور، آیه 58 (این بحث را در تفسیر نمونه ج‏14، ص‏538 مطالعه کنید).

(17) غرر الحکم، ج 4، ص 549.

(18) فى ظلال القرآن، سید قطب، ج‏6، ص‏91.

(19) غرر الحکم، ج 1، ص 335.

(20) میزان الحکمه، ج‏10، ص‏71. /971/د101/ن

ارسال نظرات