آداب ورود به منزل
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«حریم خانه و زندگی» میخوانیم: منظور، حریم زمینى و جغرافیایى مورد نظر نیست، بلکه حریمحقوقى و آسایش و آزادى افراد، منظور است.
زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابط درونى، حد و حریمى دارد که باید پاس داشته شود، تا روابط دوستى و صفا نیز محفوظ بماند، چرا که تعدى به این حریم و مراعات نکردن این حق، کدورت ها و دشمنی هایى را در پى دارد.
بگذارید سخن را این گونه آغاز کنیم، با طرح یک سؤال:
آیا شما دوست دارید کسى سرزده و بىخبر، وارد خانه شما بشود؟
آیا ناراحت نمىشوید اگر دیگران، بدون رضایت شما در کیف و کمد یا اتاق و محل کار شما را باز کنند؟
آیا از دید زدن دیگران به دستخط و نوشتههاى محرمانه یا خصوصى تان، بدتان نمىآید؟
آیا اگر کسى از اسرار شما مطلع شود، یا آنکه خودتان رازى را با کسى در میان بگذارید، بخصوص اگر راز خانوادگى و مربوط به زندگى خصوصى شما باشد، او هم به دیگران برساند، خوب است؟
آیا خوشتان مىآید که بدون رضایت شما، کسى در اموال و وسایل شما تصرف کند؟
دید زدن به درون خانه دیگران چطور؟
اینها و مسائلى از این قبیل، نشان مىدهد که شما براى زندگى و خانه خویش، حریمى قایل هستید و دوست ندارید که آنها نادیده گرفته شود. مراعات یا عدم مراعات این نکات نیز، از جمله موضوعات«اخلاق معاشرتى» است که در اسلام براى آن قانون و حکم خاص وجود دارد. این مساله را کمى بازتر مطرح مىکنیم:
خانه، یا محل آرامش و ایمنى
به محل مسکونى هر فرد یا خانوادهاى، «مسکن» هم گفته مىشود. یعنى اینکه خانه، محل قرار و استقرار و آرامش و سکون نفس و اطمینان خاطر است. از این رو، انسان باید در محل سکونت خویش،احساس امنیت و آرامش داشته باشد. براى تامین این «احساس آرامش»نیز، اقدامهاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه و نداشتن اشراف بر آن و مناسب بودن همسایهها گرفته، تا نحوه ارتباط دیگران و همسایگان و ترددکنندگان به خانه.
در اتاق خصوصى، نباید کسى واهمه ورود ناگهانى دیگران را داشته باشد.
در خانه شخصى هم، نباید دیگران بىاجازه یا بى رضایت یا سرزده وارد شوند. اگر خانهاى مصون از دید زدن دیگران و چشم چرانى نگاه هاى آلوده نباشد، «مسکن» نیست، بلکه عامل تشنج و اضطراب است.
اینکه باید بر در خانه یا اتاق، «پرده» باشد، براى جلوگیرى از افتادن نگاه ناروا به درون خانه است. اینکه قبل از ورود به خانهاى باید در زد، اجازه گرفت و خبر داد، براى همین نکته است. البته، هم صاحب خانه باید در تجهیز خانهاش و تامین وسایلى که به این «ایمنى» و «آرامش» و«آسایش» کمک مىکند بکوشد، هم رهگذران، همسایگان، طبقات بالا و خانههاى مشرف باید نگاه خود را کنترل کنند.
اگر بر در خانهاى پرده نباشد، باید کنار راست یا چپ ایستاد و درزد و یا صاحبخانه را صدا کرد، تا چشم به درون خانه نیفتد.
بگذارید از اسوه اخلاق بیاموزیم:
پیامبر اکرم(ص) که رفتارش مایه درس و الگو براى همگان است، وقتى به در خانه کسى مىآمد، رو به روى در نمىایستاد: بلکه سمت راست یا چپ قرار مىگرفت و مىفرمود: «السلام علیکم». با این سلام دادن بلند، اجازه ورود مىگرفت. زیرا آن روزها هنوز معمول نشده بودکه همه در برابر خانهشان پرده بیاویزند. (1)
یک بار هم «ابوسعید خدرى» روبهروى خانه حضرت ایستاد و اذن ورود طلبید. حضرت فرمود: روبهروى در، اجازه ورود مگیر! (2)
وقتى اشخاص به خانه شخصى خود وارد مىشوند، نوعى«پناهگاه» امن و آسوده را برگزیدهاند تا استراحت کنند و آزاد باشند. این نکته ایجاب مىکند که حریم و حرمت داخله منزلها حفظ شود و بى اجازه، کسى وارد خانهها نگردد.
استیذان و استیناس
در اینجا با یک واژه قرآنى و حدیثى که به همین مساله مربوط مىشود آشنا مىشویم. استیذان یعنى «اذن طلبیدن»، اجازه گرفتن ورخصت خواستن هنگام ورود به خانه یا اتاق کسى دیگر.
همچنان که گذشت، خداوند خانهها را محل آسایش افراد قرارداده و براى آنها احکام ویژهاى مقرر کرده است. چه بسا کسى خسته یا بیمار یا بىحال است و آمادگى پذیرش کسى را ندارد.
یا در خانهاش کسى است که با وجود او، نمىخواهد دیگرى را پذیرا باشد.
یا اوضاع خانه به نحوى است که دوست ندارد دیگران، آن حالت و وضع را ببینند.
یا از نظر لباس و وضع پوشش در شرایطى است که آماده آمدن کسى نیست، یا وقت و هنگامى است که لباسها را در آورده و به استراحت نیم روز یا شبانه پرداخته و مایل یا مهیاى آن نیست که کسى مزاحم یا وارد شود یا ... یا ...
به هر دلیلى، گاهى شرایط به گونهاى است که بى اذن وارد شدن، صاحبخانه را ناراحت مىکند. در چنین مواقعى باید «اجازه» گرفت.
دیدهاید که افراد یک خانه، وقتى از پیش، در جریان آمدن کسىباشند یا خودشان مهمان دعوت کرده باشند، خانه را مرتب و خود را مهیاى پذیرش و پذیرایى مىکنند. ولى وقتى کسى بىخبر و سرزده وارد مىشود، هر کدام به گوشهاى فرار مىکنند، یا با شتاب و عجله، بهجمع و جور کردن وسایل خانه و سامان دادن به وضع ظاهرى منزل مىپردازند. این یعنى چه؟ یعنى اینکه افراد، همیشه آمادگى پذیرش دیگران را - بخصوص بى خبر و ناگهانى - ندارند.
در چنین مواردى وظیفه داریم که «استیذان» یا «استیناس» کنیم و بدون خبر دادن و سرزده وارد نشویم، تا به حریم امنیت شخصى افراد در درون خانه، تعدى نکرده باشیم.
نحوه خبر دادن متفاوت و بسته به شرایط و محیط ها و اشخاص گوناگون است.
با «در زدن»، «اجازه گرفتن»، یا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه کردن، پا برزمین کشیدن یا به هر وسیله ممکن باید صاحب خانه یا ساکن اتاق و محلى را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد، وارد مىشویم، و گرنه، بدون هیچ ناراحتى بر مىگردیم. همچنان که اگر ما در شرایط نا مساعدب ودیم و براى ورود کسى به خانه یا محل کار، تمایل نشان ندادیم،انتظار داریم که نرنجد و این را «توهین» تلقى نکند.
از پیشوایان بیاموزیم
پیامبر اکرم(ص) همواره براى ورود به خانه دیگران، اجازه مىگرفت. اجازه گرفتنش هم به این صورت بود که با صداى بلند، بهاهل خانه سلام مىداد و منتظر جواب مثبت مىماند. حتى براى ورود به خانه دخترش فاطمه زهرا(س) نیز بیرون خانه مىایستاد و با صداى بلند سلام مىکرد. شنیدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگى آنان براى ورود پیامبر بود و آن حضرت داخل مىشد. (3)
به نظر برخى فقها، این اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هم یک بار را کافى مىدانند. ولى رعایت جنبه اخلاقى اقتضا مىکند سه بار، اعلان قبلى شود.
امام صادق(ع) مىفرماید:
براى ورود به خانهاى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تابشنوند. بار دوم براى آنکه خود را جمع و جور کنند. در مرتبه سوم اگر مایل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمىدهند و اجازه گیرنده برمىگردد:«الاستیذان ثلاثة: اولهن یسمعون، والثانیة یحذرون و الثالثة ان شاؤوا اذنوا و انشاؤوا لم یفعلوا، فیرجع المستاذن». (4)
در سیره پیامبر نسبتبه حضرت زهرا(س) نوشتهاند که گاهى در خانه آنها مىآمد، سلام مىداد، پاسخ نمىشنید. تا بار سوم، که مىخواست برگردد، آنان جواب مىدادند. حضرت مىپرسید: چرا جواب نمىدادید؟ مىگفتند: یا رسولالله، دوست داشتیم که صداى تو را بشنویم (این نمونه و شبیه آن در مورد قیس بنسعد بنعباده هم نقلشده است).
سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه خود نیز ناپسند است. در آداب سفر آمده است که پیامبر اکرم(ص) نهى کرد که اگر کسى شبانه ازمسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنکه قبلا اعلام کند وخبر دهد: «نهى رسول الله(ص) ان یطرق الرجل اهله لیلا اذا جاء من الغیبة حتىیؤذنهم.» (5)
از زبان قرآن
گفتیم که موضوع «استیذان»، در قرآن هم آمده است و نشان دهنده اهمیت این مساله در روابط اجتماعى و خانوادگى است. جایگاه این مساله در آیات قرآن، بیشتر مسایل جنسى و نگاههاى ناخواسته است وآیات قبل و بعدش نیز به کنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانه یا محلى شدن، سبب مىشود که نگاه به چهره یا اندام یا صحنهاى بیفتد که ابلیس وسوسهگر، انسان را به دام و کام فتنهبکشد. از این رو اجازه ورود گرفتن، یک پیشگیرى احتیاط آمیز از هرنوع نگاه ناروا یا دیدن صحنههاى ناپسند یا غیر حلال است.
از زبان قرآن بشنویم که مىفرماید:
«اى ایمان آوردهها! به خانههایى جز خانه خویش وارد نشوید، مگر آنکه قبلاخبر دهید و اذن بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. این برایتان بهتر است، باشد که پند بگیرید. اگر در خانه، کسى را نیافتید، وارد خانه نشوید تا آنکه به شما اجازه دهند و اگر به شما گفتند: «برگردید»، شما هم برگردید. این برایتان پاکیزهتر (ورشددهندهتر) است.» (6)
اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى باید برگشت. دلیلى بر ناراحت شدن نیست. خانه، خانه دیگرى است و آماده و متمایل نبوده که وارد شویم. این «ادب قرآنى» است که خدا به ما یادآورى مىکند که نحوه ورود به خانه دیگران، هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدون ایجاد وحشت و اضطراب، به نحوى که آنان احساس «انس» کنند: استیناس!
به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: این اجازه گرفتن براى ورود بهخانه، کمک مىکند که ساکن خانه خود را بپوشاند و از خودش ایمن و خاطرجمع باشد و این روش پسندیده، کمک مىکند تا اخوت و برادرى و الفت و تعاون عمومى در مسیر آشکار کردن خوبیها و پوشاندن ناخوشایندیها استمرار یابد. (7)
ابوایوب انصارى از پیامبر خدا مىپرسد که یا رسولالله، این استیناس که در آیه قرآن مطرح است، چیست؟ حضرت پاسخ مىدهد:گفتن سبحانالله، الحمدلله، الله اکبر، سرفه کردن براى اهل خانه. (8) .
روایت است که مردى به رسول خدا عرض کرد: آیا من براى وارد شدن نزد مادرم نیز اجازه بخواهم؟
پیامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسید: مادرم خدمتکارى جز منندارد، آیا لازم است هر بار که بر او وارد مىشوم، اذن و اجازه بگیرم؟حضرت فرمود: آیا دوست دارى که مادرت را عریان ببینى؟ مرد گفت:نه. فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو! (9)
آموزش قرآن در باره استیناس و اذن گرفتن، هم در باره خانههاى خودمان است، هم خانه دیگران و در هر دو مورد، احترام گزاردن به حرمت ساکنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است.
اذن و اجازه
نهاد «خانواده»، از مقدسترین نهادهاست. سلامت و استوارى آننیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحکیم رشتههاى این نهاد، یا گسستن پیوندها و آفتخیز کردن آن مؤثر است.
خانواده و خانه، حد و حریمى دارد که باید رعایت شود و موردتعدى و «مرزشکنى» قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق «نگاه» است که کنترل آن ضرورى است.
چشمهاى بىبها
آنچه سبب بىبهایى چشمها مىشود، بىمحابایى آنهاست، یعنى شناختن حریمها و مراعات نکردن حقوق شخصى دیگران و ورود بهقلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر باکل وجود و جان آدمى است، تا آنجا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند، دیه کامل یک انسان بر عهده او است. (10) و دیه یک چشم، به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانهها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بىارزشى چشم ناپاک را مىرساند که بىاذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران مىشود و مرتکب گناه مىگردد. فتواى حضرت امام«قدسسره» چنین است:
«دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون خانههایى دور، با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.» (11) .
این حرمتشکنى براى چشم هاى ناپاک، نهایتحرمتگذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست. در حدیثى از رسول اکرم(ص) آمده است:
«هر کس به خانه همسایهاش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند ... .» (12) .
و نیز فرموده است:
«من اطلع فى بیتبغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقاوا عینه (13) هر کس بىاجازه، به خانهاى دید بزند، آنان حق دارند که چشمش را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق(ع) فرموده است: در چنینحالتى اگر چشمش را معیوب کنند، دیهاى بر آنان نیست. (14) .
در نقلهاى متعددى آمده است که رسول خدا(ص) در خانه خویش مشغول شانه زدن خود بود - و با یکى از همسرانش بود - کسى از شکاف در، درون خانه را دید مىزد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک تو بودم، چشمت را با همین شانه درمىآوردم. یا: برخاست به سراغش رفت ... که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود. (15) .
از این سو، بىاجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانهدیگرى و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).
درسى براى نوجوانان
ادب دیگرى که قرآن مىآموزد و به سلامت خانوادگى و اخلاقىجوانان نابالغ مربوط مىشود، اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر ومادر است. این نکته را، هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک، آنان را توجیه کنند.
گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن استبه استراحت مشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند، ممکن است عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. اینجاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بىاطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان وخدمتکاران خانه، و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیدهاند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از:
1- پیش از نماز صبح.
2- هنگام استراحت ظهر.
3- شب، بعد از عشاء.
این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سر» پوشیدنى (عورت)یاد مىکند و جز این سه وقت را - که معمولا ممکن است افراد در این مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش کافى باشند - بلامانع اعلام مىکند. متن آیه قرآن چنین است:
«یا ایها الذین امنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلممنکم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعدصلوة العشاء ثلاث عورات لکم ، (16) در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورودبه «خانه» را هم مطرح کرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى درمواقعى خاص. ممکن است برخى، تردد کودکان را نزد بزرگترها امرى ساده و عادى تلقى کنند و بچهها از این رهگذر، صحنههایى ببینند و با مسائلى روبهرو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مساله در یک نگاه عامتر، به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مىشود که ...بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مساله چندان مهم است که باید نوشتهاى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.
به هر حال، این مساله به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در«تصحیح معاشرت» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن پرداخته است، تا خانوادهها و فرزندان گرفتار بیماریهاى روانى واخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرتها، بخصوص در مورد خلوتسرا و تردد و دیدن و فهمیدن کودکان، مصون بمانند. در پرونده بسیارى از گرفتاران به بیماریهاى جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مىخورد که نشان دهنده تاثیر منفى این گونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجه یافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگىخصوصى والدین، که آنان را به گناه مىکشد، جاى دقت و تامل است،که حضرت امیر(ع) فرمود: «کم من نظرة جلبتحسرة» (17) ، چه بسا نگاهى که حسرت مىآورد!
چرا بىاجازه؟
بارى ... رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرت ها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در یک جامعه مکتبى است و پاىبندى به این اصول، ضامن تداوم دوستیهاست.
این عمل بىاذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمىشود: دامنهاى گسترده دارد.
اگر کسى یادداشتى مىکند و نامهاى مىنویسد، نباید دزدانه به آن نگاه کرد.
اگر کسى کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را بهدست ما داد، نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم، درآن تصرف کنیم.
اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مىکنند، چه حضورى، چه تلفنى، «گوش ایستادن» و به نجواها گوش کردن و «استراق سمع» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست.
اگر حامل نامهاى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه محتواى آن را نداریم.
اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مىشود و تاکید مىکنند که«شخصا مفتوح فرمایید»، دیگرى حق باز کردن و مطالعه آن را ندارد (مگربا اجازه طرف اصلى).
بى اجازه نمىتوان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه، بولتن یاخبرنامهاى مهر «محرمانه» خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا کسى منوط به «اجازه» دانسته شده است، در همه این موارد، بىاذن کار کردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى.
اگر آلبومى «خانوادگى» است، دیگرى بىاجازه حق نگاه کردن به آن را ندارد.
اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى و انتقادى و مقالهاى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند که راضى به افشاى نام نیستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.
اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تاکید کرد که: «راضى نیستم به کسى بگویى»، تا چه اندازه رعایت مىکنیم؟ آیا حاضریم اینها راهم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!
پس، مجموعه آنچه «راز شخصى» و اسرار زندگى خصوصى محسوب مىشود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمىشود. ممکن استحتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى درخانه و یخچال و ... کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرىآن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو «حریم شخصى» است و ورود به آن«اجازه» مىخواهد.
گاهى در یک خانواده، یک «اختلاف» است، ولى دوست ندارند که اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براى پىبردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقوله غیر مجاز و غیر ماذون است.
«سیدقطب»، در اشاره به این نکته لطیف قرآنى و آداب اجتماعى مىنویسد:
«امروز ما مسلمانان، نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت خود را از دست دادهایم. گاهى شخصى به خانه برادرش حملهور مىشود، هر لحظه ازلحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمىکند. آن قدر در مىزند تا باز کنند و اگردر به رویش باز نکنند برنمىگردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و دربگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مىتواند پیش از آمدن، تلفنى تماسگرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این راه و شیوه را رها مىکند تا بىخبر و بىموقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى بهخانهاش رود. متاسفانه چنان شده که عرف هم نمىپذیرد که اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بىخبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بىخبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانه هم مىشویم و اگر وقت غذا باشدو غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مىرنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسى مىرویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همان جا بخوابیم، در دل رنجیده مىشویم، بىآنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه آن است که ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشدهایم، برده عرف خطا کاریم. ولىاگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه مىکند و نمىکوشیم دریابیم که ریشه این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم ... .» (18) .
به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم، ولى هرگز این «مجوز» ورود به«منطقه ممنوعه» از زندگى شخصى آنان شمرده نمىشود، مگر آنکه «اذنصریح» داشته باشیم.
در روایات، «نگاه» همچون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى «گناه»، در پى یک «نگاه» پدید مىآید. و اگر کسى نتواند چشمها و پلکهاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روزسیاه مىنشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرمودهحضرت على(ع): چشمها شکارگاه شیطان است: «العیون مصائدالشیطان.» (19)
این سخن نیز از حضرت مسیح(ع) است که:
«ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق،(20) از نگاه به آنچه «ممنوع» است بپرهیزید، چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.
بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم.
پىنوشتها:
(1) تفسیر فخر رازى، ج23، ص198.
(2) همان.
(3) تفسیر نورالثقلین، ج3، ص586، تفسیر نمونه، ج14، ص431.
(4) وسائلالشیعه، ج14، ص141.
(5) مکارم الاخلاق، ص266.
(6) نور، آیه 27 و 28.
(7) المیزان، ج15، ص118.
(8) مجمعالبیان، ج14، ص135.
(9) همان.
(10) رساله نوین، امام خمینى، ج4، ص285.
(11) تحریر الوسیله، امام خمینى، ج1، ص492، بحث دفاع (مسایل 37 - 38 - 39 و ص491 مسایل30 و 31).
(12) وسائل الشیعه، ج14، ص141.
(13) منهج الصادقین، ملا فتحالله کاشانى، ج6، ص292.
(14) وسائل الشیعه، ج19، ص50.
(15) همان، ص48 و 49.
(16) نور، آیه 58 (این بحث را در تفسیر نمونه ج14، ص538 مطالعه کنید).
(17) غرر الحکم، ج 4، ص 549.
(18) فى ظلال القرآن، سید قطب، ج6، ص91.
(19) غرر الحکم، ج 1، ص 335.
(20) میزان الحکمه، ج10، ص71. /971/د101/ن