چگونه فرقهها را نقد کنیم/ بخش نخست؛
مطالعه انبوه لازمه نقد فرقهها است
خبرگزاری رسا ـ پدر یوگای ایران در سال آخر عمر طی نامهای به رهبر انقلاب نوشت: شگفتزده شدم وقتی ملاحظه کردم آنچه خوبان همه دارند، اسلام عزیز به تنهایی دارد.

امروزه طیفی گسترده از فرق و مکاتب در کشورمان فعالیت میکنند، بعضی از این مکاتب قدیمی هستند. و در میان همین مکاتب قدیمی، بعضی زیرمجموعۀ ادیان الهیاند. نباید ادیان الهی(با وجودی که تحریفات روشنی در آنها راه یافته است) را با سایر مکاتب قدیمی به یک مدل نقد کرد و از سوی دیگر نقد مکاتب قدیمی با نقد مکاتب جدید متفاوت است.
لازم به یادآوری است که نهادهای امنیتی وظیفۀ خاص خود را دارند و لازم است در چهارچوب قانون به تأمین امنیت جامعه اقدام نمایند. اما عناصر فرهنگی باید با ابزارهای فرهنگی به مرزبانی از باورهای دینی و فرهنگی اقدام کنند. نیروهای فعال فرهنگی همچون طلاب، اساتید دانشگاه، مربیان و مدیران فرهنگی لازم است آسیب فرقهها را با ابزارهای مؤثر فرهنگی پاسخ گویند. در این نوشتار برآنیم که آییننامه نقد و مواجهه فرهنگی با فرقهها را آموزش دهیم تا عناصر برخوردار از صلاحیتهای فکری و قلمی بتوانند با اجرای این آییننامه به مقابله موثر با فرقهها اقدام کنند.
در این نوشتار اگرچه مثالها بیشتر از عرفانهای نوظهور انتخاب شده است، اما روشها و تکنیکهای نقد در مورد همه فرقهها اعم از بهائیت، وهابیت و همینطور برای نقد ادیان گذشته مفید و راهگشا است.
سوالی که بسیاری از افراد دارای دغدغه میپرسند این است که چگونه باید اقدام به مقابله فکری با نحلههای ضد دینی نمود؟ بهراستی برگزاری جلساتِ نقد چه میزان لازم است؟ مثلا نقدِ معنویتهای نوظهور چقدر ضرورت دارد؟ اگر لازم است، برای همه لازم است یا برای گروههای خاص؟ اگر طیفهای خاص تنها مخاطبان این جلسات هستند، شکل ورود و طرح این مباحث چگونه باید باشد؟ کلیپها و مستندات به چه میزان و در کجای بحث باید نمایش داده شوند؟
در نقد نحلههای انحرافی و بهویژه معنویتهای نوظهور، باید به اصول و ضوابطی توجه کرد و از فنون و روشهایی کمک گرفت؛ در غیر این صورت ممکن است ناخواسته قبل از آنکه به روشنگری و آسیبزدایی اقدام کنیم، خود به ترویج و تبلیغ یک ایده یا آیین انحرافی کمک کنیم.
آسیبشناسی، دشوار و ظریف است. اما قبل از شناختن آسیب، باید درک درستی از یک اعتقاد و اندیشه داشت تا بتوان آسیبها را بجا و دقیق شناسایی کرد. کسانی که قصد دارند با آسیب نحلههای انحرافی آشنا شده، به نقد آنها بپردازند، باید اصولِ نقدِ این جریانها را بدانند و تکنیکها و شیوههای نقد را یاد بگیرند و در عمل تجربه کنند.
منظور از اصول، همان چارچوبهایی است که نقد باید بر آنها استوار بوده و برپایۀ آنها حرکت کند. این اصول گاهی خود را به شکل اهداف نشان میدهند؛ گاهی به صورت سیاست و راهبرد و گاهی در قالب ملاحظات کلّی که نقد را در مسیر صحیح هدایت میکنند.[1] در این سلسله نوشتار به ضوابط کلی نقد فرقهها میپردازیم و سعی میکنیم با ارائه مثالهایی این ضوابط را توضیح داده و به شکلی عملی این چارچوب را تبیین نماییم.
لازم است ناقدان با توجه به اصول و ضوابط زیر، به آسیبشناسی و نقد نحلههای انحرافی بپردازند؛ در آن صورت عملیات پیچیدۀ نقد به سهولت پیش خواهد رفت. صد البته قبل از هر چیز لازم است با استمداد از خالق هستی و اظهار خشوع به درگاهش، قدرت فهم بیشتر و نقدِ عالمانهتر را طلب کرده، برای هدایت مخاطبان دعا کنیم و نتیجه را به ذات بیکرانش بسپاریم. از این رو ناقد نباید نتیجهگرا بوده و ضرورتی ندارد که خود را به آب و آتش بزند تا به هر شکل ممکن، هواداران فرقهها را محکوم نموده و یا قانع نماید.
1ـ قبل از مورد پژوهی، به انبوه خوانی بپردازیم
برای نقد فرقهها لازم است غیر از شناخت هر فرقه فضای کلی که فرقهها در آن فعالیت دارند برای ناقد روشن و واضح باشد. مطالعه کتابی به نام فرقهها در میان ما، نوشته "ﻣﺎرﮔﺎرت ﺗﺎﻟﺮ ﺳﻴﻨﮕﺮ" که توسط "ابراهیم خدابنده" ترجمه شده است، برای مطالعه مفید است.
این کتاب اگر چه توسط مترجم، بیشتر با سازمان مجاهدین خلق ربط داده شده(چون مترجم خودش مدتی عضو سازمان مجاهدین بوده است و خاطراتی که از سازمان داشته است را مصداق خوبی برای مطالب کتاب معرفی کرده است) اما باعث میشود مخاطب فضای کلی فعالیت فرقهها را بشناسد و تصویر روشنتری از هواداران فرقهها داشته باشد.
به خصوص برای معنویتهای نوظهور و عرفانهای کاذب، فهم دقیقِ این فضای کلی لازمتر است، به همین جهت در معنویتهای نوظهور، شناخت یک و حتی چند جریان کافی نیست و کلیاتِ عرفانها و معنویتها مقدّم بر شناخت مصداقهاست.
این تقدّم، هم در سیر مطالعاتی و هم در جلسات نقد باید رعایت شود؛ وگرنه پژوهشگر نه به فهم صحیحی از یک جریان دست مییابد و نه میتواند بهخوبی از پس نقد آن برآید. ممکن است برای شناخت و نقد بهائیت، مطالعۀ کامل همین فرقه بهتنهایی در مواردی جواب دهد؛ اما در مورد معنویتهای جدید، پژوهشگر قبل از پژوهش دربارۀ اندیشۀ افراد، باید چند محور کلی را در باب عرفانها نیز مطالعه کند.
اضافه میکنیم حتی برای نقد بهائیت هم، مطالعه عقاید و باورهای بهائیت کافی نیست؛ مطالعه تاریخ بهائیت، نقش استعمار در فرقهسازیها، فضای حاکم بر کشور در زمان باب و بهاء، وضعیت فعلی بهائیت در جهان امروز، آشنایی با تشکیلات فعلی بهائیت در جهان و بخصوص در ایران، آشنایی با روشهای تبلیغی بهائیت، همه از محورهایی هستند که میان متونی که در نقد اندیشه بهائیون نوشته شده است قابل دسترسی نمیباشند. اما برای کسی که قصد دارد متخصص نقد بهائیت شود، همه این معلومات لازم است.
محورهای کلی در باب مطالعه اولیه عرفانهای کاذب به این شرح است:
محور اول
آشنایی با علتها و عوامل؛ مجموعۀ علتها، خود شامل سه بخش است: علل ایجاد معنویتهای کاذب، بهویژه در غرب(علل پیدایش)، عواملِ رواج آنها در جوامع(علل گسترش)، علل و بسترهای توجه و اقبال مردم به معنویتهای جدید(علل گرایش).
محور دوم
داشتن دستهبندی کلّی درباب معنویتهای نوظهور؛ به عبارت دیگر پژوهشگر باید بداند عرفانهای کاذب از منظرهای مختلف، تقسیم بندیهای مختلفی پیدا میکنند؛ از منظر نگاهشان به خداوند، از منظر نگرششان به فرجام(قبول یا رد رستاخیز و یا تناسخ)؛ از نظر تعریفشان از انسان و از حیثِ هدف و غایتی که برای سلوک معرفی میکنند، تقسیمبندی متفاوتی دارند.
البته یکی از تقسیمبندیهای رایج و همهفهم؛ تقسیمبندی بر اساس خاستگاه آنها است که اصطلاحاً به آن تقسیمبندی جغرافیایی گفته میشود. این تقسیمبندی اگر چه ناقص و از دیدگاه منطقی قابل خدشه است، اما به لحاظ سادگی باعث میشود مخاطب بهسرعت با جنبشهای بزرگ معنوی و خاستگاه اولیۀ آنها آشنا شود.
محور سوم
نگاه آسیبشناسانه به معنویتهای کاذب؛ ناقد باید مأموریت اصلی خود را بر آسیبشناسی متمرکز کند تا بتواند انحراف و کجیهای عرفانهای نوظهور را شناخته و به مخاطب بشناساند. در این میان چند آسیب مهم در این جریانات باید بازخوانی شوند. در صدر آنها دینستیزی و شریعتگریزی است؛ در گام بعدی آسیبهای روانی و آنگاه آسیبهای خانوادگی و در آخر آسیبهای اجتماعی.
برای نقد معنویتهای کاذب، علاوه بر سه محور پیشگفته، پژوهشگر باید متون و کتابهای آنها را نیز مطالعه نماید و گرنه کارشناس و متخصص عرفانهای نوظهور محسوب نمیشود؛ مورد پژوهی(مطالعه عمیق یک جریان) جای تتبّع و کاوش در جریانهای دیگر را نمیگیرد.
این مرحله که به انبوهخوانی موسوم است به این معناست که پژوهشگر چند کتاب از هر جریان(آنهم کتابهای محوری و اصلی) را مطالعه نماید. دستکم از بیست جریان فعال در ایران هرکدام 10 عنوان کتاب مطالعه کند(مجموعاً دویست عنوان کتاب). در این مرحله لازم نیست هر کتاب از ابتدا تا انتها و خط به خط مطالعه و فیشبرداری شود؛ بلکه هدف، آشنایی اولیه با آموزهها و درکِ فضای کلی معنویتهای جدید است.
2ـ از کلیپ و مستندات بجا استفاده کنیم
یکی از مهمترین کارها برای روشنگری نسبت به فرق مستندات موجود درباره فرقهها است. البته باید ابتدا خوب محتوای هر مستند را تحلیل کرد و دقت نمود که آیا در چنین کلیپی بدآموزی، ایراد و یا شبههایی وجود ندارد، آنگاه به پخش آن اقدام نمود.
گاهی در پخش کلیپ پیامدهای منفی وجود دارد که به پخش آن نمیارزد. از سوی دیگر ناقد باید توجه کند که آیا کلیپ برای نقد، گویایی دارد یا خیر؟ آیا واقعا یک ناظر بیطرف همین را از کلیپ میفهمد یا چندان ظهوری ندارد؟
البته در میان کلیپها شرح حال مستبصرین بسیار مفید است؛ بودهاند افرادی که پس از گرایش به فرقهها بخصوص به جریانهای بهظاهر عرفانی، متوجه انحراف آنها شده، در نهایت پشیمان گشته و اعلام بیزاری کردهاند.
شرح حال برخی از این افراد در رسانهها منتشر شده و احیاناً مستنداتی از آنها وجود دارد؛ نمایش این مستندات برای روشنگری و هشدار بسیار مفید است و باعث میشود هیچکس خود را مصون ندیده و احساس اطمینان کاذب را کنار بگذارد و این احتمال را در مورد خود جدی بداند.
مثال:
مستند، در باب افراد لازم نیست حتماً فیلم با کلیپ باشد؛ بلکه نقل جملاتی در باب ناکارآمدی معنویتهای نوظهور از زبان رهبران این آیینها هم میتواند این وظیفه را به انجام رساند.
مانند جملههای زیر از پدر یوگای ایران(که در سال آخر عمر در نامهای به رهبر انقلاب نوشت) که اعترافی است به ناکارآمدی و نارسایی یوگا و کامل و جامع بودن مکتب سعادتبخش اسلام. وی پس از پنجاه سال تبلیغ یوگا در ایران، حاصل تلاش خود را این گونه بیان میکند: تکرار مسافرتها موجب گردید ایالات هند را بازدید کنم، با مشاهیر و مدعیان روحی سخن گویم و سخن بشنوم و با روشهای علمی ـ عملی آنها که در ساختار اَبدان فیزیکی و روانی ـ روحی تعادل ایجاد میکند آشنا شوم و نامتعادلی را به سوی تعادل رهنمون سازم. در شگفت شدم وقتی ملاحظه کردم آنچه خوبان همه دارند، اسلام عزیز به تنهایی دارد.[2]
پژوهشگر و محقق حوزوی معنویت های نوظهور،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م9/ر
پینوشتها…………………………………………………………………….
[1]. دقت شود هدف این نوشتار ارائه یک اسلوب عملیاتی برای نقد است؛ به صورتی که برای همگان قابل استفاده باشد. به همین دلیل از طرح بحثهای تئوری و پژوهشی که رویکرد نظری دارد پرهیز شده و تلاش کردیم مطالب کاربردی مطرح شود. مثالها بیشتر از عرفانهای نوظهور انتخاب شده، اما اصول و روشها، برای دیگر نحلهها و جریانات، مفید و راهگشا خواهد بود.
[2]. سید جلال الدین موسوی نسب، سال 1387.
ارسال نظرات