۰۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۲
کد خبر: ۱۵۴۴۵۰
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

علوم انسانی باید به جامعه و انسان زمانه‌اش ناظر باشد

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: اگر علوم انسانی به جامعه و انسان زمانه‌اش ناظر نباشد، هر چند سخنان پر طمطراقی در چنته داشته باشد، نه تنها نمی‌تواند به گره‌گشایی بپردازد، بلکه خود گره‌ای در حیات آدمی می‌افزاید و آن را پیچیده‌تر می سازد.
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، سید علیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مطلبی به بهانه سالگرد تأسیس هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی به بررسی وضعیت علوم انسانی در ایران پرداخت.

متن کامل این مطلب به شرح زیر است:

به بهانه‌ سالگرد تأسیس هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره، ویژه‌ی علوم انسانی و معارف دینی، و نیز تعطیلی آن در کمتر از یک دهه، این نوشته رخ می‌بندد، به آن امید که دوست‌داران علوم انسانی و رهبری نظام، گامی بردارند و حرکتی کنند.

هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نهادی برای به روزسازی علوم انسانی و پاسخ‌گوسازی آن، تابع مطالبه جدی رهبری شکل گرفته بود.

به بهانه‌ی سالگرد تأسیس هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره، ویژه‌ی علوم انسانی و معارف دینی، و نیز تعطیلی آن در کمتر از یک دهه، این نوشته رخ می‌بندد، به آن امید که دوست‌داران علوم انسانی و رهبری نظام، گامی بردارند و حرکتی کنند.

چند سالی تب علوم انسانی در جامعه اسلامی ایران بالا گرفته بود و افراد زیادی در باره‌ی آن قلم زدند و سخن گفتند؛ چه آنان که از سر دانایی و درک درست ضرورت‌های این حوزه‌ی دانشی وارد میدان شده‌اند و چه آن دسته از نویسندگان و گویندگان که به پیروی از بزرگان و دغدغه‌مندان، پای در این عرصه نهاده‌اند. درد هر دو دسته مشترک است، هر چند خاستگاه‌هایی متفاوت دارند. مشکلات امروز جامعه‌ ما که سوگمندانه گویی به سوی عمیق‌تر شدن و گسترده شدن می‌رود، بیش از هر چیز ریشه در ضعف علوم انسانی دارد.

 

البته شاید این سخن برخی را ناخوش آید، اما واقعیت این است که تا نوع نگاه آدمیان به هستی، خویشتن، ارزش‌ها، دیگران، طبیعت و جامعه در پرتو یافته‌های علوم انسانی اصلاح نشود، جامعه به سامان نمی‌شود و طبعا انتظار پیشرفت و رشد در آن جامعه نیز چندان معنا نمی‌یابد. پیدایی، پویایی و پایایی تمدن‌ها، ریشه در امور انسانی دارند. ورود دستگاه‌های پیشرفته، صنعت و فناوری و مجهز شدن به دستاوردهای امروزی، جامعه‌ای را متمدن نمی‌سازد یا از اریکه پیشرفتگی فرو نمی‌کشد، بلکه میزان توجه انسان‌ها به آرامش و آسایش است که آن‌ها را به آن اوصاف متصف می‌سازد. علوم انسانی عهده‌دار شناخت انسان در دو ساحت فرد و اجتماع و تبیین چرایی زیستن و چگونگی آن است و البته روشن است که این علوم باید به راستی از شاخصه‌های علمیت برخوردار باشند تا بتوانند از عهده چنین مأموریتی برآیند.

روشن است که پاسخ‌گوسازی علوم انسانی به نیازهای زمانه، تنها با به روز بودگی آن و دوری گزینی‌اش از تقلید و تکرار امکان‌پذیر است و این امر نیز بر شناخت درست زمانه، یعنی شناختی واقع‌بینانه و مبتنی بر تأملات عالمانه، استوار است. اگر علوم انسانی به جامعه و انسان زمانه‌اش ناظر نباشد، هر چند سخنان پر طمطراقی در چنته داشته باشد، نه تنها نمی‌تواند به گره‌گشایی بپردازد، بلکه خود گره‌ای در حیات آدمی می‌افزاید و آن را پیچیده‌تر می سازد.

این سخن که بر صاحب‌نظران پوشیده نبود، در آغازین سال‌های دهه‌ی هشتاد شمسی که جامعه‌ی ایران از ثباتی نسبی برخوردار شده و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تا حد بالایی کاهش یافته بود، میدان برای گفت‌وگوهای علمی و اظهار نظرهای گوناگون گشوده شد که قطعا امری پسندیده و مبارک بود، اما بدیهی می‌نمود که از یک سو بی‌مایگانی پای در این وادی بگذارند و سودجویی کنند و از دیگر سو، سودجویانی مانع طرح مباحث بنیادین و جدی گردند؛ از این رو بایسته بود اندیشه‌ای برای آن صورت گیرد.

به دنبال این ضرورت‌ها، جمعی از اصحاب قلم، طی نامه‌ای از مقام معظم رهبری کمک طلبیدند تا در این مسیر حمایت خود را اعلام نمایند که چنین شد. مطالبه‌ی آن مقام معظم از شورای عالی انقلاب فرهنگی آن چنان صریح و سریع بود که نظیری برای آن نمی‌توان یافت. این سرعت و صراحت از امری مهم حکایت داشت؛ ضرورت ایجاد فضای آزاداندیشی برای نظریه‌پردازی در حوزه‌ی علوم انسانی و معارف دینی.

مطالبه‌ی رهبری به سرعت از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی پی‌گیری شد و مصوبه‌ای مبنی بر تأسیس هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره از دل آن بیرون آمد تا از یک سو به شناسایی دانشمندان حوزه علوم انسانی و معارف دینی بپردازند، از سوی دیگر خلأهای موجود این حوزه را برای مطالعه‌ی نظریه‌پردازانه شناسایی کنند و از این دو مهم‌تر بستری برای صاحب نظران و مدعیان نظریه‌پردازی فراهم سازد؛ فرصتی در اختیارشان قرار دهد، تیمی برای اعتبارسنجی مدعای او ببیند، نشست‌هایی برگزار کند و در نهایت به حمایت جدی از او بپردازد.

هیأت شکل گرفته که جمعی از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی را در خود داشت، با پشتوانه‌ی قوی مادی و معنوی در بهمن سال 1381 کار خود را آغاز کرد. بدیهی بود این نهاد تا شکل‌گیری کامل و یافتن جایگاه رسمی نیازمند زمانی بود، هر چند آن چه بر آن گذشت بیش از انتظار بود که آسیب‌شناسی خاص خود را طلب می‌کند و اگر فرصتی فراهم آمد از آن سخن خواهم گفت، ولی با همه‌ی کندی توانست با پی‌گیری فعالانه، جایی در مجامع علمی یافته و حتی جایگاهی در آیین‌نامه‌ها رسمی بیابد.

این نهاد با تأسیس دبیرخانه و شوراهای علمی و بیست کرسی علمی، بیش از دویست عضو هیأت علمی دانشگاهی و حوزوی با رتبه‌ی دانشیار و استاد را به سوی جذب کرد و به ویژه در سال‌های اخیر با همت مضاعف، منظومه‌ای از دغدغه‌های علمی آفرید و اساتید و دانشمندان بسیاری را متوجه خود ساخت و آثاری را پدید آورد و می‌رفت به عنوان تنها پایگاه علمی در حوزه‌ علوم انسانی نقشی کانونی ایفا نماید و دیگر مطالعات مربوط به این حوزه را جهت دهد،  اما مسأله‌ مشکلات اخیر اقتصادی، در میان همه شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی، تنها این نهاد را به تعطیلی کشاند در حالی که هزینه‌های آن به مراتب از دیگر شوراها کمتر بود! و این قطعا با هزینه‌های چندین ساله و برنامه‌های ریخته شده و انتظارات ایجاد شده هم‌سویی ندارد.

آیا دغدغه‌های معطوف به علوم انسانی فروکش کرده یا ضرورت‌های پیشین از بین رفته است یا دست‌اندرکاران از دریافت جایگاه چنین نهادی هنوز در تردیدند و یا اموری ناگفتنی در پس آن نهفته است که رشد علوم انسانی را بر نمی‌تابند؟ هر چه هست هم اکنون این نهاد رسمی، با همه‌ اعلام مساعدت‌هایی که از سوی برخی دستگاه‌ها شده بود، و به رغم وجود مطالبه‌ی جدی از سوی بالاترین مقام کشوری، به فرمانی! تعطیل شد و نیروهای با تجربه و پر سابقه‌ی آن از کار بازماندند و پی‌گیری‌های صورت گرفته نیز تاکنون نتیجه‌ای نبخشیده است.

البته بر نویسنده پوشیده نیست که اعضای هیأت، اعم از اعضای حقیقی و حقوقی، روسای دانشگاه‌های بزرگ، پژوهشگاه‌های علوم انسانی و اسلامی و دستگاه‌های عضو، چون وزارت علوم، جهاد دانشگاهی، وزارت ارشاد و وزارت آموزش و پرورش یکایک در آن چه پیش آمده به نحوی مسئول به شمار می‌آیند،  اما بیش از همه از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار حد اقل مساعدت و همراهی می‌رود. شگفتی البته آن جا افزایش می‌یابد که در سالگرد تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی (دی ماه)، نمایندگان محترم شورا در برنامه‌های رسانه‌ای، بیش از هر فعالیت و کارکردی بر نقش و حضور هیأت حمایت و کرسی‌های نظریه‌پردازی، انگشت نهادند، غافل از آن که این نهاد مدتی است از نقش‌آفرینی بازداشته شده است!

علوم انسانی به رغم همه‌ مشکلات و ناهمراهی‌ها به راه خود ادامه داده و می‌دهد و حتما روزی می‌رسد که دست اندرکاران اصلی حوزه فرهنگ، خود دانش‌آموخته و دغدغه‌دار این مقوله باشند، ولی شاید آن زمان دیر باشد، پس بیاییم از این نهاد حمایت کنیم و نگذاریم برخی از محاسبات غیر علمی آن را قربانی سازد. برای هیأت حمایت از کرسی‌ها نیز به آسانی می‌توان اندیشه کرد، حتما دستگاهی برای پشتیبانی از آن که مطالبه‌ی جدی رهبری است وجود دارد، چنان که بارها به مسئولین بزرگوار یادآوری کرده‌ام، اما ترس از اتهام «تحمیل خویشتن در سایه حمایت از نهاد»، به تعبیر نیچه در کتاب اراده‌ معطوف به قدرت، از پی‌گیری بیشتر بازم داشته است./997/د102/ی

ارسال نظرات