آیا حجر بن عدی صحابه پیامبر نبود
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، کارشناسان شبکه های وهابی که همیشه در برنامه هایشان سنگ صحابه را به سینه می زنند؛ درمورد هتک حرمت به مرقد شریف و مضجع منور صحابی جلیل القدر رسول الله (ص) و یار با وفای امیرالمومنین (ع) سکوت کردند.
سوال اینجاست که اینان اگر واقعا خود را از اهل سنت می دانند، چرا در قبال این خیانت هولناک، سکوت نمودند؟ آیا حجر ابن عدی را از صحابی پیامبر نمی دانند؟
انشاالله خشم مردم مسلمان جهان روزی دامن، وهابیت کوردل را خواهد گرفت و آن روز مطمئنا استکبار و انگلیس به همراه وهابیت متعصب و کج فهم خواهند سوخت.
اما حجر بن عدی کیست؟ و چه کرد که مورد کینه وهابیون قرار گرفت؟
او در نوجوانى همراه برادرش "هانى بن عدى" به حضور پیامبر اسلام (ص) رسید و به دین اسلام گروید. پس از زمان اندکى که از اسلام آوردن او گذشت؛ پیامبر (ص) از دنیا رفت. حجر در فتح شام، یکى از سربازان فاتح بود و هم او بود که "مرج عذرا" (عدرا البلد) را فتح کرد و در جنگ قادسیه هم شرکت داشت. در جریان فتح مدائن، او بود که به رود دجله زد و از آن عبور کرد.
حجر در عین دلاورى، مرد تقوا و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را "حجر الخیر" مى نامیدند، در برابر "حجر شر" که از یاران معاویه بود.
او نسبت به مادرش همواره نیکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، پس از آن حتماً نماز مستحبی هم مى خواند. دعاى او در پیشگاه پروردگار به هدف اجابت مى رسید و نزد همگان به "مستجاب الدعوه" بودن شهره بود.
حجر، مرد هدف و عقیده بود و به مردان حق و فضیلت، عشق مى ورزید. او هنگام مرگ "ابوذر غِفاری" در ربذه، همراه مالک اشتر بر بالین او حاضر شد.
حجر در زمان امام علی (ع)
او در میان یاران حضرت على (ع) نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان علی (ع) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آن حضرت شمشیر مى زد. او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیر مؤمنان (ع) چنین اعلام کرد: «ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم؛ مى دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده و زود شناختیم. ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیده هستیم و اینک اختیار ما در دست توست یا امیرالمؤمنین(ع)! اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو خواهیم ماند و هر چه دستور دهى اطاعت مى کنیم.» امیر مؤمنان (ع) از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد.
یکى دیگر از افتخارات حجر، مقابله با "ضحاک" یکى از فرماندهان نامدار لشکر شام بود که در این نبرد پیروز شد.
حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی (ع)، فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره (سمت چپ) لشگر امام را بر عهده داشت.
بعد از شهادت امام على (ع) و جریان صلح تحمیلى بر امام حسن (ع)، حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان کردند. یکى از این حاکمان، مغیره بن شعبه (علیه اللعنة) بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مى کرد و مى گفت: «نمى خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! با قتل حجر و یاران او، معاویه در دنیا به عزت و سرورى مى رسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و مغذب مى گردد.»
پس از شهادت امام حسن (ع) و افزایش رفت وآمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین (ع)، دست نشاندگان معاویه، به دستور او، سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان بهخصوص شیعیان کوفه میکردند و بعضی از چهرههای سرشناس شیعه را به بهانههای پوچ و بیاساس به قتل میرساندند که یکی از آنان "حجر بن عدی کندی" بود.
بیان حجر در رثای امام علی (ع)
حجر بن عدى، پس از ضربت خوردن مولاى متقیان امام علی (ع) چنین گفت: تأسف و اندوه من، به خاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان و شیرمرد پاکیزه خویى است که او را کافرى پست، گمراه، دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زیرا شما خاندان پیامبر، راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیزید.
بشارت شهادت حجر از زبان امام علی (ع)
چشمان نافذ و بصیر امیر مؤمنان (ع) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: «چگونه خواهى بود هنگامى که تو را به تبرّى جویی از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال که از تو بخواهند پیوند دوستى ات را از من بگسلى؟»
حجر پاسخ داد: «به خدا سوگند، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنى از آتش بیفروزند تا مرا در آن بیندازند، تمام اینها را مى پذیرم ولى تبراى از تو را، هرگز.»
حضرت على(ع) هم شهادت حجر و یارانش را پیشاپیش مژده داد و فرمود: ای اهل کوفه! هفت نفر از بهترین مردان شما در عذراء کشته خواهند شد که وضع آنان، مانند "اصحاب اخدود" خواهد بود.
زیاد بن ابیه با حجر چه کرد؟
در سال 50 هجرى، دست مرگ، طومار عمر "مغیره بن شعبه"(علیه اللعنة) را در هم نوردید و معاویه، "زیاد بن ابیه"(علیه اللعنة) برادرخوانده بدنام و سفاک خود را که حکمران بصره بود همزمان، به حکمرانى کوفه نیز منصوب کرد اما با چنان اعتراض سخت و مبارزه بى امانى از جانب حُجر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنین گفت: «اگر نتوانم این قریه ناچیز (یعنى کوفه) را از شر تحریکات حجر حفظ کنم مرد نیستم! من بلائى بر سر حجر بیاورم که براى آیندگان عبرت باشد.»
او اما با سرسختى حجر و یارانش مواجه شد و ناگزیر پس از تلاشهاى فراوان از دستگیرى وى نا امید شد اما با بى وفایى و خیانت کوفیان، چندى بعد، حجر مجبور شد در عوض دادن امان نامه از طرف زیاد، خود را تسلیم کند چون همرزمان حجر، بازداشت و سرکوب شدند، زیاد براى اینکه معاویه را به کشتن حجر وا دارد، شروع به جمع آورى شهادتهاى دروغ و طومارى بىاساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد و سرانجام حجر و 11 تن از یارانش را به شام حرکت داد در نتیجه هفت تن از همراهان حجر، آزاد و بقیه به مرگ محکوم شدند. /1406/9161/خ