به مناسبت سالروز بزرگداشت ملاصدرا؛
ویژه نامه اینترنتی «صدرالمتألهین» منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «صدرالمتألهین» به مناسبت سالروز بزرگداشت ملاصدرا در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «صدرالمتألهین» شامل پرسش و پاسخ، بانک صوت و فیلم و سایر مقالات در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به صدرالدین محمد شیرازی، زندگینامه ملاصدرا، تأثیر قرآن کریم در شکلگیری حکمت متعالیه، حکمت متعالیه صدرالمتألهین، ملاصدرا و انسجام معرفتی و فرهنگی ایران، تأملات تأویلی ملاصدرا در کتاب و سنت، با صدرا در جستوجوی معرفت، آیا ربطی بین ملاصدرا و هگل هست، مکتب ملاصدرا، الهیات از نظر صدرالمتألهین و جایگاه کنونی آن و خدا از دیدگاه صدرا و تیلیش اشاره کرد.
صدرالدین محمد شیرازی
در مقالهای از این ویژهنامه میخوانیم: بنا به نقلی در ظهر روز نهم جمادیالاولی سال 980 قمری مژده تولد فرزندی را به میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی دادند و او که سالهای دراز انتظار چنین روزی را داشت و بارها نذر و نیاز کرده بود از فرط خوشحالی سراسیمه خود را به منزل رسانید و بر طبق عهدی که کرده بود نام مبارک«محمد» را برای فرزندش برگزید و تا زمانی که خود زنده بود روزانه یک سکه به شکرانه این لطف الهی در راه خدا انفاق میکرد.
میرزا ابراهیم از کارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود، وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش کوشید و در آموزش علوم متعارف زمان کوتاهی نکرد تا آنکه در 16 سالگی او را به کار تجارت به بصره فرستاد و محمد در مدت سه ماهی که آنجا بود به زیارت عتبات نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به شیراز برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور داراییهای پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاک پدر به دایی خود که مردی درستکار بود برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد.
همانگونه که روال عادی حوزههای علمیه آن زمان بوده است به احتمال قوی صدرا علاوه بر فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی متعارف، علوم دیگری چون ریاضیات و نجوم و طب و هیأت و به ویژه منطق و فلسفه را در شیراز آغاز کرده و به مرحلهای رسانده که مجبور شده است برای تکمیل رشتههای مورد علاقه خود به مسافرت و حضور در محضر اساتید مشهور نواحی دیگر اقدام کند.
وفات
حکیم وارسته در طول عمر 71 سالهاش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه . ق در شهر بصره تن رنجور را وداع کرد و در جوار حق قرار گرفت و در همانجا به خاک سپرده شد و اگر چه امروز اثری از قبر او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مرکب نوشتههایش همواره مشام جان را مینوازد.
زندگینامه ملاصدرا
در مقاله دیگری از این ویژهنامه آمده است: شیراز یکی از شهرهای تاریخی ایران است که در استان پارس قرار گرفته و خرابههای تخت جمشید(پرسپولیس) که به دست اسکندر مقدونی خراب و سوزانده شد، در نزدیک آن قرار دارد، در زمان ملاصدرا سلسله صفویان بر ایران حکومت میکردند و رسم آنان این بود که به استان فارس استقلال میدادند و برادر پادشاه حاکم آنجا بود و معروف است که پدر ملاصدرا وزیر او بوده است.
پدر ملاصدرا (خواجه ابراهیم قوامی) سیاستمداری دانشمند و بسیار مؤمن بود و با وجود داشتن ثروت و عزت و مقام هیچ فرزندی نداشت ولی سرانجام بر اثر دعا و تضرع بسیار به درگاه الهی، خداوند پسری به او داد که نام او را محمد (صدرالدین) گذاشتند (979 هـ./ 1571 م) و در عمل او را «صدرا» میخواندند و همین سبب شد که بعدها نیز ملقب به «ملا» یعنی دانشمند بزرگ شد و نام «ملاصدرا» معروفتر گردید و بر نام اصلی وی غلبه کرد.
صدرالدین محمد (یا صدرا)، یکتا فرزند وزیر حاکم منطقه وسیع فارس، در بهترین شرایط یک زندگی اشرافی زندگی میکرد، به رسم آن روزگار فرزندان اشراف در قصر خود و به وسیله معلمان خصوصی و خانگی آموزش میدیدند، صدرا پسری بسیار باهوش، جدی، با انرژی، درس خوان و کنجکاو بود، در مدت کوتاهی تمام دروس مربوط به ادبیات زبان فارسی و عربی و هنر خط نویسی را فرا گرفت، حتی ممکن است به رسم قدیم سواری و شکار و فنون رزمی را هم آموخته باشد، ریاضیات و نجوم و قدری پزشکی نیز از دروس نوجوانان بود، درسهای دیگر او علم فقه و حقوق اسلامی و منطق و فلسفه بود که در این میان صدرای جوان که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود از همه آن دانشها مقداری آموخته ولی طبع او بیشتر به فلسفه و به ویژه عرفان علاقهمند بود.
یادداشتهایی که از دوران جوانی او باقی مانده به خوبی علاقه او را به ادبیات عرفانی به ویژه اشعار فارسی فریدالدین عطار، جلال الدین مولوی و عراقی و نیز تصوف ابن عربی نشان می دهد.
بخشی از این آموزش مسلما در شیراز بوده ولی بخش عمده آن را به ظن قوی در پایتخت آن زمان (شهر قزوین) گذرانده است، زیرا حاکم فارس پس از مرگ شاه که برادر او بود به سلطنت رسید و ناگزیر به قزوین رفت (985 هـ ./ 1577 م) و بسیار بعید به نظر می رسد که وزیر و مشاور او به همراه او نرفته باشد یا رفته و فرزند یکدانه خود را با خود و خانواده نبرده باشد.
بنابرین توجیه، صدرا در سن شش سالگی به همراه پدر به قزوین رفته و در کنار اساتید فراوانی که در همه رشتههای علمی در آن شهر بودند به آموزش مقدماتی و متوسطه پرداخته و زودتر از دیگران به دوره عالی رسیده است.
ملاصدرا در قزوین با دو دانشمند و نابغه بزرگ، یعنی شیخ بهاءالدین عاملی و میرداماد که نه فقط در زمان خود، که حتی طی چهار قرنی که از آنها گذشته، بینظیر و سرآمد بوده اند آشنا شد و به دروس آنان رفت، در ظرف مدتی کوتاه او نیز با نبوغ خود سرآمد شاگردان آنها شد.
شیخ بهاء نه فقط در علوم اسلامی(به ویژه در فقه و حدیث و تفسیر و کلام و عرفان) متخصص بود بلکه در نجوم و ریاضیات نظری و مهندسی و معماری و پزشکی و برخی از علوم مرموز پنهانی فوق عادت هم استاد بود، ولی به نظر می رسد که بنابر عقاید صوفی منشأ نه خود فلسفه و کلام را درس نمی داده است.
میرداماد نابغه بزرگ دیگر، از همه دانشهای روزگار خود باخبر بود ولی حوزه درس او به فقه و حدیث و بیشتر به فلسفه اختصاص داشت، وی در دو شاخه مشائی و اشراقی فلسفه اسلامی ممتاز و سرآمد بود و خود را همپایه ابن سینا و فارابی و استاد تمام فلاسفه پیرو آندو میدانست، ملاصدرا بیشترین بهره خود را در فلسفه و عرفان از میرداماد گرفت و همواره او را مرشد و استاد حقیقی خود معرفی میکرد.
با انتقال پایتخت صفویه از قزوین به شهر اصفهان (سال 1006 هـ ./ 1598 م) (1) شیخ بهاءالدین و میرداماد نیز به همراه شاگردان خود به این شهر آمدند و بساط تدریس خود را در آنجا گستردند.
ملاصدرا که در آن زمان 26 تا 27 سال داشت، از تحصیل بینیاز شده بود و خود در فکر یافتن مبانی جدیدی در فلسفه بود و مکتب معروف خود را پایهگذاری میکرد.
سرگذشت و زندگانی ملاصدرا بسیار تاریک و مبهم است، معلوم نیست که وی تا چه سالی در اصفهان بوده و پس از آن به کجا رفته است، به نظر میرسد که وی پیش از سال 1010 هـجری قمری از اصفهان مهاجرت کرده و به شهر خود شیراز بازگشته است که در آنجا املاک و داراییهای پدرش قرار داشت و با وجود آنکه بسیاری از آنرا به فقرا میبخشید هنوز بخشهایی از آن املاک به صورت موقوفه امور خیریه در شیراز و فارس موجود است.
با صدرا در جستجوی معرفت
در این مقاله از ویژه نامه صدرالتألهین چنین آمده است: صدرالدین شیرازی آشکارا دست افاضل بشر را در دریافت حقایق امور کوتاه دید و با این استدلال که با وجود ناتوانی در شناخت نفسِ خودمان چگونه میتوانیم به حقایق عالم جسمانی و روحانی دست یابیم، تنها فایده تفکر را برای بشر«غریب و وامانده» امتثال امر الهی در شریفه «اولم یتفکروا فی انفسهم» دانسته است.
گرایش به عرفان برای ترمیم برهان
چه بسا بوعلی نیز حالتی چون صدرا داشته است آنجا که در نمط هشتم تا دهم«اشارات» به شرح عرفان و مقامات عارفین و شرح پیمودن این راه پرداخت.
صدرا، که در آغاز با برهان رو کرده بود، پس از آن که انتظار خویش از برهان را برنیامده میدید، عرفان را کنار برهان نهاد و اگرچه در این نکته نیز شیخ اشراق بر او تقدم زمانی دارد، راه کسب معرفت را در دو طریق منحصر میدانست: یکی بحث و سلوک عقلانی و دیگر سلوک معنوی و عرفانی، اما پس از چندی، ضمن بیان و اثبات ناممکن بودن معرفت خداوند به طریق برهان عقل، راه دستیابی به شناخت خداوند را از راه شناخت دیگر چیزها جدا کرده و ادراک ذات خداوند را تنها از راههای«مشاهده و عرفان» و «تنزیه و تقدیس» دانست.
حکمت متعالیه و نسبت آن با مکاشفه و ذوق
اندیشمندان فلسفه و عرفان، در رویکردی هماهنگ، به ترجیح کشف و برهان اذعان کرده به تبیین روش محاضره و مکاشفه و مشاهده پرداختند، آنچه در گفتار قشیری و هجویری درباره مکاشفه و مشاهده در هالهای از ابهام بود، اندک اندک به وسیله بوعلی سهروردی، محیی الدین، قونوی و قیصری به روشنی گرایید، اما جایگاه حکمت متعالیه در این روند کجاست، در پاسخ باید گفت بوعلی در«اشارات» در توضیح لوایحی که بر گروهی خاص وارد میشود، نام«حکمت متعالیه» را به کار برد، آنجا که گفت:«ثم ان کان ما یلوحه ضرب من النظر مستوراً الا علی الراسخین فی الحکمه المتعالیه» و خواجه طوسی در شرح، آن را حکمت مبتنی بر کشف و ذوق میداند.
بنابراین حکمت متعالیه همان حکمتی است که علاوه بر برهانی بودن، کشفی و ذوقی است و به مراتب، بالاتر از برهان و ایمان است، همان حکمت که بوعلی از آن نام برد، شیخ اشراق به گونهای از آن بهره جست و صدرا اساسا با عنایت به این معنی در مقدمه «اسفار»، نام فلسفه خویش را، در همسازی با عرفا، «حکمت متعالیه» نامید.
به دنبال این رویکرد، فلاسفه ذوقی مشرب و عرفا به تبیین کشف پرداخته، بحث از عالم مثال مقید و مثال مطلق به عنوان برزخی میان عالم مادیات و مجردات محضه و کشف صوری و معنوی را آغاز کردند.
شیخ اشراق در فصل هفتم از مقاله پنجم «حکمت الاشراق» به چگونگی این مکاشفه پرداخته است و صدرا نیز که در شرح اصول کافی با استناد به قول غزالی، به تفصیل، به روش دستیابی به مکاشفه اشاره کرده، در تعلیقه خویش بر «حکمت الاشراق» عمده بیان خویش را بر همین سخن شیخ اشراق قرار داده است.
ادعای اجماع، راهی دیگر برای تصحیح مکاشفه
شیخ اشراق ملاک صحت مکاشفه را اجماع شهود بزرگان عرفا میداند:«و این امر یعنی وجود انوار قاهره و این که مبدع کل، نور محض است و این که ذوات اصنام از جمله انوار قاهرهاند، از اموری است که آنان که در زمره مجردیناند و از کالبدها و هیاکل خود منسلخ شدهاند بارها خود مشاهده کرده اند».
ویژه نامه اینترنتی «صدرالمتألهین» به مناسبت سالروز بزرگداشت ملاصدرا در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شده است و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/ت302/ی
ارسال نظرات