۱۳ تير ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۷
کد خبر: ۱۷۴۷۴۷

دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد در پله سی‌ و ششم

خبرگزاری رسا ـ سی و ششمین شماره دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد(ع) با هدف تولید و نشر آثار مرتبط با امام رضا(ع) در موضوعات مختلف با طرحی نو در فضای مجازی منتشر شد.
شماره 36 دوهفته‌نامه الکترونيکي باب‌الجواد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شماره 36 دوهفته نامه الکترونیکی باب‌الجواد(ع) شامل سخن سردبیر، خاطره، داستان، دلنوشته، عیون اخبارالرضا، در حوالی حرم، شعر، یادداشت، معرفی کتاب و مقاله و مشاهیر مدفون در حرم در فضای مجازی به منتشر شد.
وبلاگ امام رضا(ع) در بخش وبلاگ‌های رضوی، وبلاگ‌های چند لحظه، دریچه، گاه رهایی، و دلم می‌گوید و ساندیس نویس در بخش وبلاگ نویسندگان و موضوعاتی همچون آفتاب هشتم، غبار حرم، چه بخواهیم، امام رئوف، یا ابالحسن، حاجت و عمه سادات، آداب زیارت، آداب سفر از نگاه آیات و روایات نیز در قسمت پاکدست‌ها و ره‌توشه این دوهفته نامه الکترونیکی قابل مشاهده است.
نگارخانه، شماره‌های پیشین، اخبار، پیوندها و تبلیغات از دیگر بخش‌های این شماره است که در بخش اخبار، هر روز اخبار مرتبط با امام رضا(ع) پوشش داده شده است.
در بخش نگارخانه پوسترها و عکس‌های جذاب و دیدنی یا ثامن الحجج، کلمه التوحید، هدیه میلاد حضرت امام رضا(ع)،عید غیر، زهرا فقط هم‌کفو علی بود، یا حضرت عبدالعظیم(ع)، اشفعی فی‌الجنه، دخیل پنجره فولاد، یا هادی(ع)، شب هم به قدر دیده تو پرستاره نیست، السلام علیک یا موسی‌بن جعفر(ع) و ایام فاطمیه آورده شده که با بهترین کیفیت قابل مشاهده و دانلود است.
شکلات
در بخش داستان این دوهفته‌نامه می‌خوانیم: دست هم را گرفته‌اند و یک قدم جلوتر از پدر و مادرشان راه می‌روند، دوقلو هستند و شبیه‌ به هم، لبهایشان همزمان تکان می‌خورد، یکی از شعرهای مهدکودکشان را که در مورد امام رضاست، با هم تکرار می‌کنند.
پدر و مادرشان مشغول زیارت می‌شوند و حواسشان از آنها پرت می‌شود، دوقلوها در شلوغی جمعیت با هم می‌دوند و شعر می‌خوانند، نزدیک سقاخانه که می‌رسند، دست همدیگر را ول می‌کنند تا آب بخورند، دخترک سرش را که برمی‌گرداند، برادرش را نمی‌بیند، با حالت بغض راه می‌افتد، از شلوغی جمعیت و گم شدنش می‌ترسد، می‌زند زیر گریه، خادمی که آن نزدیک ایستاده است، دستش را می‌گیرد و اشک‌هایش را پاک می‌کند، دخترک با بغض می‌گوید: «من داداشمو گم کردم».
خادم یک شکلات از جیب کتش درمی‌آورد و می‌گذارد در دست دخترک و می‌گوید: «به امام رضا بگو واست پیداش کنه».
دخترک با آستین بلوزش اشکهایش را پاک می‌کند و زیر لب چیزی می‌گوید، شکلات را هنوز در مشتش نگه داشته و چشم از گنبد برنمی‌دارد، چند دقیقه بعد برادرش را می‌بیند که دست در دست خادمی دیگر به طرفش می‌آید، دستش را از دست خادم بیرون می‌آورد و به طرف برادرش می‌دود، مشتش را باز می‌کند و شکلات را به طرف برادرش می‌گیرد، برادرش هم مشتش را باز می‌کند، در دست او هم یک شکلات است.
رضای مهربان روزهای سخت
در بخش دلنوشته دوهفته نامه الکترونیکی باب‌الجواد آمده است: اگر قبول کنیم اسم‌ها از آسمان می‌آید، باید بپذیریم آسمانی‌ها هم ازین قاعده مستثنی نیستند، شاید چون قرار بوده زود راضی بشود نامش را رضا گذاردند، شایدهم چون اخلاقش کریم‌تر ازین حرف‌ها بوده که اجابتش منتظر بماند غروری به حاجتی شکسته شود.
به زبان خودمان که بگویم رضا، همان «باشه قبول» خودمان است، نمی‌دانم اخلاقش را از کدام یک از خاندان پاکش به ارث برده، شاید بیشتر به مادرش، که هم غریب است و هم کریم.
غریب الغربایی که غریب نیست، چرا غریب باشد وقتی دنیا دنیا گره‌های کور را باز کرده، چرا غریب باشد وقتی زودتر از آنچه فکر میکنی راضی می‌شود، چرا غریب باشد وقتی دفتر شفاگرفتگان را که می‌خوانی هم مسیحی می‌بینی هم زرتشتی.
شاید لازم باشد یک‌بار ظاهری هم که شده گره‌ای در کار آدم بیفتد تا طعم اجابت‌های عسل گونه‌ امام رضا را بچشد و چه اوجی می‌گیرد در آسمان، آدمی که از این بارگاه حاجتش را گرفته و چقدر آسان است گرفتن حاجت از رضای مهربان.
شاید آسان‌ترین کار این جهان، گرفتن حاجت از دستان رضاجان باشد، نه لازم است التماس کنی، نه لازم است غرورت را بشکنی و پیش خودت کوچک شوی، همین که ذره‌ای دلت بشکند کافیست، که شاید از تو دل می‌شکند و از رضا جان بغض و این‌گونه می‌شود که محال است از آستانش دست خالی برگردی، محال، اینجا تنها جایی‌ است که فرض محال هم محال است.
آستانش اما فقط مشهد نیست، آن لحظه که از همه‌ آدم‌ها ناامید می‌شوی، آن لحظه که هیچ دربی به رویت باز نمی‌شود و لحظه‌ای از ذهنت عبور می‌کند «یا رضا»، آنجا می‌شود آستانش و آنجاست که به تو نشان می‌دهد سریع راضی شدن یعنی چه.
شنیده‌اید داستان زن و شوهری که برای مسافراتشان یکی دوشب را هم در مشهد ماندند اما سمت حرم هم نرفتند، شنیده‌اید موقع برگشت زن در دلش می‌گوید، آقای امام رضا ما حرمت نیامدیم اما در مشهد به ما خوش گذشت و بعد در همان ماشین خوابش می‌‌برد و در عالم رویا می‌بیند امام رضا به او می‌فرماید، همین که از شهرما راضی برگشتی برای ما کافیست.
و زن از خواب بیدار می‌شود و به گریه می‌افتد و همراه همسرش سراسیمه به مشهد باز‌ می‌گردند اما این بار برای پابوسی.
حالا این رضا بیاید و دعای زائری که زیر لب او را به مادرش قسم می‌دهد رها کند، بیاید آن گرفتاری را که در گوشه دیگری از دنیا چشم امیدش به دستان غریب الغرباست را رها کند، حاشا.
رضاجان بیشتر از آنچه بفهمی کریم است، رضاجان زودتر از آنچه تصور کنی دستت را می‌گیرد، رضا مهربان است، مهربان روزهای سخت، امام رضای مهربان روزهای سخت.
معجزه‌ای در ام اس
در بخش دیگری از این دوهفته‌نامه با عنوان خاطره چنین آمده است:شروع کردم به زیر و رو کردن دفتر خاطراتم باید خاطره زیبایی برای این شماره می‌نوشتم، خاطره‌ای که هم خاطره باشد هم نشان‌دهنده کرامت آقام باشد.
در این افکار بودم که متوجه مراجعی شدم که برای انجام کاری وارد دفتر شده و منتظر بود تا به کارش رسیدگی بشود، فرصت را غنیمت شمردم و از او خواستم یک خاطره از آخرین سفرش به مشهد الرضا(ع) بگوید، مُراجع با تعجب به من نگاهی کرد و گفت: خاطره، اما من خاطره‌ای از مشهد ندارم.
هنوز حرفش تمام نشده بود که صدای همکارم را از اتاق بغلی شنیدم که گفت: من خاطره دارم، خاطره دوستم.
بی‌مقدمه ادامه داد: نمی‌دانم آن بار که برای دیدن من به دفتر آمده بود، او را دیدید یا خیر، متوجه شدید که چقدر شاد و سرحال بود و دائم حرف‌های امیدوارکننده می‌زند.
چند سال پیش حال دوستم ناگهان خیلی بد شد و دیگر نمی‌توانست روی پاهایش بایستد، کلی آزمایش و عکس انجام داد تا متوجه شد که مشکل از کجاست، جواب آزمایش و عکس‌ها فقط یک چیز بود، او به ام اس مبتلا شده بود و دکتر گفت که دیگر دنبال درمان نباشد و با دارو فقط سرعت پیشرفت بیماری را می‌توان کم کرد.
پدر دوستم وقتی این حرف را شنید خیلی ناراحت شد و فردای آن روز تمام خانواده را به پابوس آقا امام رضا(ع) برد.
یک شب در حرم دوستم یک گوشه از حرم می‌نشیند و با امام رضا(ع) راز و نیاز می‌کند و از آقا می‌خواهد که شفای پاهاش را بدهد، وقتی به تهران بر می‌گردند در اولین فرصت به پیش پزشک معالجش می‌رود و بعد از انجام آزمایش‌های مختلف، دکتر با تعجب می‌گوید: باور کردنی نیست، هیچ اثری از بیماری در آزمایش‌ها نیست.
همکارم، درحالی که اشک چشمانش را پاک می‌کرد، ادامه داد: آقا دوستم را شفا داده بود، الان چند سال از آن ماجرا می‌گذرد و هر روز حالش بهتر می‌شود.
قلب امام کانون افاضه علوم
در بخش یادداشت این دوهفته‌نامه آمده است: مبدأ افاضه علم، قلب امام است، که به واسطه سیطره بر ملکوت موجودات، بهر موجود به قدر استعداد افاضه مى‏کند «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا؛ هدایت‏به امر خدا، همان رهبرى افراد بشر است، از راه ملکوت و نفوس آنها».
از همین رو همیشه باید در عالم امام زنده باشد و از آیه ‏«یوم ندعوا کل اناس بامامهم‏»، استفاده کردیم که امام در هر زمان موجود است و به وسیله آن یک یک از افراد بشر خوانده مى‏شوند و این یک اصل مسلم و صحیحى است که در میان جمیع ادیان و مذاهب عالم، مذهب اسلام در روى آن اتکا دارد و تعیین امام بر جامعه را از طرف خدا مى‏داند و او را صاحب قلب و محیط بر ملکوت و معصوم از خطا و گناه معرفى مى‏کند و شیعه که بر اساس تعالیم اسلام از این موضوع بهرمند است، روش خود را بر واقع و حقیقت دستورات اسلام قرار داده و اهل تسنن که این موضوع را مراعات نمى‌کنند دستشان از منبع حیات و علم کوتاه، و همان‌گونه که سابقا اشاره شد از اسلام به معناى حقیقى بى ‌بهره ‏اند.
و روى همین اصل است که بعد از رسول خدا نیاز به امام زنده است، که وجود مقدس امیرمؤمنان علیه‌السلام باشد، این براى آن است که از سوی آن قلب زنده و بیدار که در عالم جمع واقعست، افراد بنى آدم به بهره حیات و علوم خود مى‏رسند و الا اگر مجرد عمل کافى بود با نداى کفانا کتاب‌الله هر کس در زاویه نفس و بیغوله تاریک آن مى‏خزید و تا آخر عمر قدمى از نفس و هواى آن فراتر نمى ‌گذارد.
چون القا کننده معارف قرآن به قلب انسان، امام است و بدون آن انسان نابیناى متهوس به شهوات و منغمر در لذات، آیات قرآن را وسیله‏اى براى رسیدن به منویات خود تفسیر و تأویل مى‏کند، و بنابراین هر چه عمل کند از دایره امیال نفسانیه او خارج نیست و چنین قرآنى بدون روح زنده و دراک امام، لا یزید من الله الا بعدا.
شیعه مى‏گوید اساس تعالیم اسلام بر اساس امامت است. در زمان رسول الله خود آن حضرت امام بوده‏اند و از سوی آن قلب بیدار که در منبع علوم ‏«فاوحى الى عبده ما اوحى‏» قرار گرفته، به دل‌هاى امت افاضه معارف مى‏گردد و بعد از آن حضرت از سوی ائمه اطهار، یکى بعد از دیگرى تا حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشریف از سوی آن کانون‌هاى حیات و معرفت، هر قلبى به اندازه سعه خود اشباع مى‏شود.
شماره 36 دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد(ع) به همراه شماره‌های پیشین، به مدیرمسؤولی و سردبیری ام کلثوم باقری در فضای مجازی به نشانی اینترنتی www.baboljavad.com بارگذاری شده و قابل استفاده برای علاقه‌مندان است./907/ت302/پ
ارسال نظرات