بزرگترین اغوای ابلیس
به گزارش خبرگزاری رسا، تلاش هایی که ابتدا با یکتا پرستی آغاز شد، حکومت های حضرت موسی(س)، یوشع بن نون، طالوت، حضرت داوود(س) و حضرت سلیمان(س) را در پی داشت. اما دنیا پرستی و لذت گرایی بی پایان علما و بسیاری از مردم سبب شد با شیوه حکومتی پیامبران به مخالفت برخیزند و پروژه عبور از پیامبران، با طراحی علمای دنیا طلب و پولداران بی دین کلید خورده و تلاش برای تشکیل حکومت بی دین بنی اسراییلی رقم بخورد.
برای رسیدن به این هدف، تخریب شدید وجهه پیامبران را آغاز کردند و آن چنان وجهه پیامبران را نزد این قوم تخریب کردند که پس از حضرت سلیمان(س) دیگر حکومتی از پیامران بی شمار بنی اسراییل مشاهده نشد و حکومت های پس از این پیامبر الهی، رسما در معبد بیت المقدس بت پرستی می کردند.
اما آموزه های تورات و بعدها انجیل، خاری در چشم علمای یهود بود. به این ترتیب دست کاری های وسیع در تورات و انجیل ها(مخصوصا انجیل یوحنا) به شکل کاملا هدفمند و برنامه ریزی شده انجام گرفت و با تبلیغات خاص یهودیان در کل دنیا این آموزه های تحریف شده را گسترش دادند که نتیجه آن جایگاه فعلی دین در زندگی غرب و شرق دور است.
برای بررسی بیشتر و شناخت بهتر چرایی تشکیل رژیم صهیونیستی، نیاز به شناخت کتب و چگونگی تحریف آشکار آنها داریم.
انجیل چیست؟
انجیل نام 4 کتاب از عهد جدید است که زندگی حضرت عیسی(س) را توضیح و توصیف می کند. انجیل ها بعد از زندگی حضرت عیسی(س) نوشته شده و بعضی از آنها یک قرن بعد تألیف شدند؛ اما کلیسای رم طبق دستور العملی، فقط 4 کتاب را انجیل نامید و بقیه آنها را از اعتبار، ساقط کرد.
انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنا در حال حاضر معتبرترین انجیل ها هستند.
تورات و تلمود چیست؟
تلمود نام کتاب مقدس یهودیان بعد از تورات است و به نام فتواهای علمای یهود در بین اهل کتاب معروف بود. اما در اصل، تحریفات آشکار شریعت یهود در این کتاب نمایان تر از تورات است. تلمود از 6 بخش تشکیل شده و هر بخش را سِدِر مینامند و در مجموع 63 رساله را در بر دارد.
این کتاب از دو بخش میشنا و گمارا تشکیل شده، میشنا از نظرات و بحث های مختلف علمای تحریف گر یهود تشکیل و بر اساس موضوعات، تقسیم بندی شده است. اساس تلمود بر میشنا بوده و گمارا نیز از مباحثه علمای فلسطین و بابل تشکیل شده است که سه قرن پس از تالیف گمارا بود.
چگونگی تحریف تورات و انجیل از نظر قرآن کریم
آیات 11 تا 17 سوره مائده به روشنی از تحریف بی سابقه در دو کتاب تورات و انجیل خبر می دهد؛ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا ۖ وَ قَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَ آمَنتُم بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ؛ خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از آنها دوازده سرپرست برانگیختیم و خداوند(به آنها) گفت: «من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید و به خدا قرض الحسن بدهید - در راه او، به نیازمندان کمک کنید- گناهان شما را میپوشانم و شما را در باغ هایی از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد میکنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است.﴿11﴾
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً ۖ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ ۙ وَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُوا بِهِ ۚ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ ولی به خاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل های آنان را سخت و سنگین نمودیم. سخنان(خدا) را از موردش تحریف میکنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان از خیانتی(تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.﴿١٢﴾
وَ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ۚ وَسَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ؛ و از کسانی که ادّعای نصرانیّت(و یاری مسیح) داشتند(نیز) پیمان گرفتیم؛ ولی آنها قسمت مهمّی را از آنچه به آنان تذکّر داده شده بود فراموش کردند؛ از این رو در میان آنها، تا دامنه قیامت، عداوت و دشمنی افکندیم و خداوند(در قیامت) آنها را از آنچه انجام میدادند(و نتایج آن)، آگاه خواهد ساخت.﴿١٣﴾
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ ۚ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد و از بسیاری از آن(که فعلاً افشای آن مصلحت نیست) صرف نظر مینماید. (آری) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.﴿١٤﴾
یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم؛ خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راههای سلامت، هدایت میکند و به فرمان خود، از تاریکی ها به سوی روشنایی میبرد و آنها را به سوی راه راست، رهبری مینماید.(15)
قَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَن یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ۗ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ آنها که گفتند: خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلّم کافر شدند، بگو: اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانی را که روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی میتواند جلوگیری کند؟ (آری) حکومت آسمان ها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست؛ هر چه بخواهد، میآفریند(حتّی انسانی بدون پدر، مانند مسیح) و او بر هر چیزی تواناست(16).
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم ۖ بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ ۚ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ ۚ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۖ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان(خاص) او هستیم. بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده؛ هر کس را بخواهد(و شایسته بداند) میبخشد و هر کس را بخواهد(و مستحق بداند) مجازات میکند و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن اوست و بازگشت همه موجودات، به سوی اوست.﴿١٧﴾
ماجرای قوم برتر چیست؟
سه فرقه عمده یهودی- یهودیت ارتودوکس، یهودیت محافظه کار و یهودیت رفرم- معتقدند که یهودیان توسط خدا برای هدفی برگزیده شده اند؛ برگزیدگی یهودیان از این آیات تورات اقتباس شدهاست.
خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید از این سبب که از سایر قوم ها کثیرتر بودید؛ زیرا که شما از همه قوم ها قلیل تر بودید. لیکن از این جهت که خداوند شما را دوست میداشت و میخواست قسم خود را که برای پدران شما خورده بود، به جا آورد، پس خداوند شما را با دست قوی بیرون آورد و از خانه بندگی از دست فرعون، پادشاه مصر، فدیه داد.(1)
و اکنون اگر آواز مرا فی الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمیع قوم ها خواهید بود؛ زیرا که تمامی جهان، از آن من است و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود.(2)
چون مسیحیان کتاب عهد عتیق را نیز قبول دارند، مسأله برگزیدگی بنی اسرائیل توسط آنان نیز تأیید می شود. ولیکن بعضی مسیحیان معتقدند با آمدن عیسی مسیح، خداوند و رد شدن او توسط یهودیان، خداوند پیمان خود را از یهودیان گرفته و به مسیحیان داد.
اما نظر قرآن که همان نظر واقعی خداوند است، بسیار جالب و پرمفهوم است.
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ؛ اى فرزندان اسراییل! از نعمتهایم که بر شما ارزانى داشتم و (از) این که من شما را بر جهانیان برترى دادم، یاد کنید».(3)
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ اى جماعت یهود! اگر آن گونه که مىپندارید، شما بر توده بشر ارجحیت دارید، پس چگونه خداوند شما را به کیفر و عذابهاى دردناکى که به آن دچار گشتید، مبتلا کرد و به علت عصیانى که دارید، شما را پراکنده ساخت و از نظر بدکردارى، ضربالمثل عالم بشریت شدید».(4)
قرآن با عبارت های گوناگون قوم یهود را خطاب می کند که به ذکر این موارد بسنده می کنیم:
دنیاپرستى(آیه 96 بقره و آیه 160 و 161 نساء)، غرور یهود به برترى نژاد(آیه 18 مائده)، داشتن آرزوهاى دور و دراز(آیه 168 و 169 اعراف و آیه 122 و 133 نساء)، بىدلى و ترسو بودن یهود(آیه 112 آل عمران)، جنایات یهود(آیه 70 مائده و آیه 23 آل عمران و آیه 10 بقره)، تبهکاران زمینى(آیه 64 مائده)، جادوگرى و سحرانگیزى یهود(آیه 102 بقره)، زشت کردارى یهود (آیه 78 تا 80 مائده)، پیمان شکنى(آیه 12 و 13 مائده و آیه 154 نساء)، سرپیچى از شریعت الهى (آیه 59 و 60 مائده)، پنهان کردن تعالیم خدا (آیه 159 بقره)، بىبهره بودن از هدایت الهى(آیه 5 جمعه)، قساوت و سنگدلى(آیه 76 بقره).
تعامل دین تحریف شده با قدرت سیاسی
در اوائل قرن 20، بریتانیا بزرگترین دولت استعمارگر بود. براى جلوگیرى از نفوذ روزافزون آلمان که با ماشین جنگی اش دنیا را تا مرز اشغال پیش می برد، سعى کرد تا سدّى از انسان ها در برابر آلمان بسازد. در این زمینه ارتباط هایى با هر یک از کشورهاى جهان مانند: هلند، بلژیک، اسپانیا، پرتقال و ایتالیا به عمل آورد و در سال1907 کنفرانسى از بزرگترین سیاستمداران این کشورها تشکیل داد.
در پایان این کنفرانس که بیش از یک هفته طول کشید، چنین اعلام شد: بزرگترین خطرى که ممکن است متوجه غرب شود، بیرون رفتن سواحل دریاى مدیترانه از دست بریتانیا مى باشد. نتیجه ای که سبب بهت و حیرت اکثر جهانیان شد. بهانه این کنفرانس که به خواست صهیونیست ها برگزار شده بود، خنده دارتر از خود تصمیم بود.
بهانه این بود که چون این دریا که حلقه اتصال بین شرق و غرب را تشکیل مىدهد، در دست مسلمانان است و مسلمانان یک ملّت واحدى هستند و داراى زمین هاى وسیع و منابع سرشارى مىباشند و احتمال مىرود که این ملّت بزرگ یک باره بپا خواسته و از قید اسارت، خویش را آزاد کند، لذا به کشورهاى بزرگ توصیه مىشود که این ملّت واحد را متلاشى کرده و از اتّحاد و بیدارى آنها جلوگیرى کنند و در مرحله اوّل بایـد آفریـقا را از آسیا جـدا و منفصل کرد و هرگونـه اتحادى را بین این دو قاره از بین برد.(5)
این نخستین عاملى بود که دولت هاى استعمارى را به فکر ایجاد یک دولت کاملاً اختلافى، آن هم در کنار دریاى مدیترانه انداخت. ولى تنها این را نمىتوان دلیل وجود اسرائیل دانست؛ زیرا یک عامل دیگرى هم در این امر سهیم بود و آن عامل دین بود.
ریشه هاى این عامل را در سه هزار سال پیش باید جستجو کرد. یهود سالى که از فلسطین خارج شد، یعنى درست، سه هزار سال پیش بر فراق فلسطین گریه و زارى کردند(حائط مبکى) یا دیوارِ نُدبه و گریه شاهد زنده بر این گفتار است. این دیوار که در شهر بیتالمقدّس است، ناظر گریه و زارىهاى زیادى بوده، که آخرین آنها، گریههاى شوقى بود که از نخست وزیر، علما و سران یهود پس از شکست مسلمانان، پاى آن شنیده شد.(6)
البته به قول بزرگترین تاریخ دادن عربى آقاى(فلیب حتى) در تاریخ نامى از دولت اسرائیل برده نشده است.(7)
ولى(بن گوریون)(8) مىگوید: لازم نیست که نام اسرائیل در تاریخ درج شده باشد، همین قدر کافى است که ما این دولت را از هزارها سال پیش در قلب هاى خود بنا کردهایم؛ ما نام اسرائیل را از عصر یسوعا بر این شهر نهادیم و در تاریخ هم اسم آن موجود است و آن بلاد(یهودا) است. هنگامى که ما از این شهر بسیار کوچک خارج شدیم، آن را در اعماق قلب هایمان حمل کردیم و تا به حال نام هر یک از کوه ها، درّه ها و شهرهاى آن را در ذهن داریم.(9)
در سال 117(بارکوخیا) حاکم جبار قوم یهود، بنى اسرائیل را جمع کرد و آنها را براى تأسیس دولتى در فلسطین دعوت کرده، ولى شکست خورد و این آرزو را به گور برد.
پس از این، حرکات مسلحانه براى تأسیس دولتى در این منطقه بسیار واقع شده، ولى هیچ یک پیروز نگشته، تا آن که در سال1897 در شهر بازل واقع در سوئیس کنفرانسى به ریاست(تیو دور هرتسل) تشکیل شده تا اولین گام ها را براى ایجاد آن دولت بردارند. هرتسل در سال 1895 کتابى به نام(دولت یهود) به رشته تحریر در آورد و در آن از یهود خواسته بود که دولتى در فلسطین یا آرژانتین تأسیس کنند.(10)
این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز به پا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند.(11)
ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد. چند مهندس یهودى با همکارى مهندسین انگلیسى براى کاوش به صحراى سینا رهسپار مصر شدند؛ ولى چون زمین هاى صحراى سینا شن زار بود، از آن صرف نظر کرده و براى استعمار فلسطین، نقشه هاى جدیدى ریختند.
درست در همین روزها بود که جنگ جهانى اوّل شروع شد(1914م) و نگرانى عجیبى، جهان و به خصوص یهود را فرا گرفته بود. این جنگ که نسبت به بریتانیا بسیار وحشتناک به نظر مىرسید، یک نوید بسیار درخشندهاى براى یهود بود و در همان وقت که رهبران انگلیسى از ترس، خواب نمىرفتند، یهود، در کمال آرامش و خوشحالى به سر مىبرد؛ زیرا بریتانیا سعى مىکرد آمریکا را داخل جنگ کند و از این راه جبهه خود را تقویت نماید؛ ولى چون سیاست آمریکا به دست یهود بود، احتیاج شدیدى به آنها پیدا کرد.
یهود که براى یک چنین روزى دقیقه شمارى می کردند، فرصت را غنیمت شمرده و متعهد شدند که در مقابل آن که بریتانیا دولتى براى یهود در فلسطین تشکیل دهد، آمریکا را به هر طورى که شده داخل جنگ کنند.
جیرالدکى اسمیت مىگوید: بدون شک یگانه کسى که توانست آمریکا را وارد جنگ کند، صهیونیست بود. نقشه این دسیسه بزرگ، در یک خانه بسیار کوچک واقع در حومه شهر لندن به دست آقاى جیمس مالکولم کشیده شد و سرانجام به پیروزى رسید(12) و با این عمل بزرگ ترین پیروزى را در درجه اوّل نصیب یهود و در درجه دوّم نصیب بریتانا کرد.
جیمس مالکولم در خاطرات خود مىنویسد: در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ جهانی اوّل، من نقش مهمّى را دارا بودم و با سفرهاى متعدد خود به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهاى اروپایى و نشر مقالات مفصلى در مجله تایمز لندن و روزنامههاى آمریکا، توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم.
و از طرف دیگر مذاکرات بسیار وسیعى با رؤساى یهود در آمریکا و رهبران سیاسى آن کشور به عمل آورده و سرانجام در بهار سال1917م آمریکا را وارد جنگ کردم.(13) در این وقت آقاى حاییم وایزمن، رهبر صهیونیست ها با آقایان روتشیلدبر، لوید جورج، وینستون چرچیل و بلفور فشار آوردند که فورا تصویب نامهاى براى حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. بریتانیا هم که قبلا یک چنین وعدهاى به آنها داده بود، وزارت جنگ را موظف کرد که صورت این عهدنامه را طورى بنویسد که یهود را راضى کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند.
باز مالکولم مىنویسد: قبل از آن که پیش نویسى نوشته و عهدنامهاى مطرح شود، من با مارشال(حداد پاشا) نماینده(شریف حسین) امیر حجاز ملاقات کرده و موضوع را چنین شرح دادم: مىدانید که اگر آمریکا وارد جنگ نشود، براى شما و ما بسیار زیانآور تمام خواهد شد و چون رؤساى یهود و صهیونیست ها حاضر شدهاند در مقابل آنکه بریتانیا تصویبنامهاى مبنى بر آن که یهود بر جزئى از فلسطین حکومت داشته باشند، آمریکا را به حومه جنگ بکشند...؛ بنا بر این از شما خواهش مىشود که در این باره از هرگونه تحریک عواطف و احساسات مردم جلوگیرى کنید.
البته من چندین بار هم با(لورنس) ملاقات کردم؛ او نیز موافقت خود را با این نقشه اعلام نمود. در این وقت بریتانیا از دکتر(وایزمن) که سمت رهبرى صهیونیست ها را داشت، خواهش کرد که تصویب نامهاى را او بنویسد.
(وایزمن) تصویب نامه را از زبان بلفور وزیر امور خارجه خطاب به روچیلد یهودى چنین نوشت:
عزیزم آقاى روچیلد
حکومت بریتانیا به نظر عطف به ایجاد میهن براى یهود در فلسطین مىنگرد و براى تسهیل آن منتهاى کوشش خود را مبذول خواهد داشت؛ ولى نباید حقوق مدنى، سیاسى و دینى طوائف غیر یهودى مهدور شود. چنانچه حقوق سیاسى و پستهاى برجستهاى که یهود در بقیه بلاد در دست دارند، نباید از دست آنها گرفته شود.
سپس آن را به قاضى براندیس در واشنگتن تلگراف کرده تا موافقت ویلسن را بگیرد و پس از آن که ویلسن بر آن موافقت کرد، آرثر جیمس بلفور که وزیر خارجه بریتانیا بود، آن را به امضاء رسانده و به دست روچیلد یهودى ثروتمندترین مرد آن روز جهان داد.
این عهدنامه در روز2 نوامبر1917م، یعنى درست یکسال پیش از سقوط خلافت اسلامى و احتلال فلسطین از طرف انگلیس، به امضاء رسید. ولى مسلمانان پس از احتلال در سال 1918م از آن با خبر شدند.(14)
در سال1920 دولت بریتانیا اعلام کرد از این به بعد حکومت نظامى فلسطین به حکومت مدنى مبدّل خواهد شد. یهود که منتظر یک چنین روزى بودند، فورا تصویب نامهاى را به امضاء سران کنفرانس حلفاء(متفقین) که در(سان ریمو) به تاریخ 25 نوامبر1920 م، منعقد شده بود در آورده که در آن چنین آمده بود: باید فلسطین را در یک موقعیّت ادارى و سیاسى قرار داد که یهود براى تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادى را داشته باشد و حکومت انتداب، هجرت به فلسطین را تقویت بنماید و براى این موضوع توصیه مىشود که کابینهاى براى رسیدگى به امور یهود مهاجر تأسیس شود تا هم ناظر عملیات هجرت باشد و هم مهاجرین را مسکن و کار بدهد و امتیازات شرکتها را اولاً به یهود بدهند تا براى تأسیس چنین میهنى بتوانند به نحو احسن کوشش کنند.
این تصویب نامه را سازمان ملل متحد که خود دست نشانده یهود بود(15)، در سال1922 تصویبب کرد و فورا بریتانیا آقاى هربرت صموئیل یهودى را به عنوان نماینده سامى بریتانیا به فلسطین اعزام داشت.
صموئیل که مدّت پنجاه سال در فلسطین بود، تعداد ششصد هزار یهودى مهاجر را در این منطقه سکونت داد و پستهاى مهم را به آنها واگذار کرد و هر چه زمین بود، با سرنیزه از عربها خریدارى کرده، به دست یهود داد و امتیاز تجارت خارجى را منحصرا به یهود داد. حمل سلاح را بر عربها ممنوع کرد؛ در صورتى که تسهیلات فراوانى براى خـریدارى اسلـحه نسبت به یـهود مبذول داشت.(16)
فورد مىگوید: اگر جهان مىدانست، یا به او اجازه مىدادند که مردم دنیا بدانند چگونه یهودیان زمینهاى فلسطین را از دست عربها بیرون آوردند، چنان نفرت و بىزارى نسبت به یهود در دل آنها ایجاد مىشد که هرگز از یاد نمىرفت و بدون شبهه تمام کارها با معرفى صموئیل نماینده بریتانیا انجام مىگرفت؛ ولى مگر ممکن بود کسى از این واقعهها و دزدیها و آدمکشیها صحبتى به زبان آورد؟
حتّى یکى ازکارمندان دولت بریتانیا وقتى خواست به دولت خود گزارشى راجع به زمین دزدى یهود بدهد، فورا از وظیفه خود برکنار شد(17). از شروع جنگ جهانى اوّل همه فهمیدند که چه کاسهاى زیر نیمکاسه مخفى است و لذا شریف حسین امیر مکّه نامهاى در14/ژوئیه/1915 به رهبران بریتانیا نوشته و از آنها درخواست کرد که مرزهاى کشورهاى عربى را تعیین کنند. در این زمینه نامههائى رد و بدل شده و سرانجام بریتانیا به شریف حسین اطمینان داد که فلسطین جزو کشورهاى عربى و مرزهاى آن محفوظ خواهد بود.(18)
ولى آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟
آقاى عبدالله التل مىنویسد: قوانین بریتانیا در زمان انتداب، تمام درها را به روى مهاجرت یهود به فلسطین گشوده بود؛ به طورى که آقایان یهودى پیش از آن که از شهرهاى خود در آلمان و پولندا و آمریکا خارج شوند، به آنها گذرنامه فلسطینى داده مىشد! در صورتى که عربهائى که از شرق اردن و سوریه به فلسطین آمده بودند و سالهاى درازى در آنجا سکونت داشتند، اجنبى محسوب مىشدند!
و از طرف دیگر تمام قواى بریتانیا براى حمایت از یهود در تحت اختیار آنها بود! و براى سرکوب و جلوگیرى از هرگونه شورشى از طرف عربها پایگاه نظامى و قدرتى در شرق اردن به وجود آورد تا آن که دولت اسرائیل بدون هیچ دغدغه و دردسرى تشکیل شود!(19)
تا اینجا بریتانیا نقش خود را خوب بازى کرد و از این به بعد مىبایستى آمریکا وارد کار بشود و سرانجام اسرائیل به دست او تأسیس گردید و این افتخار بزرگ نصیب او گشت.
نویسنده معروف انگلیسى دوجلاس رید مىنویسد: در اواخر جنگ جهانى دوّم(ترومان) رئیس جمهورى اسبق آمریکا در خواست کرد که تعداد 100 هزار یهودى به فلسطین مهاجرت نمایند، فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آن که همین آقاى ترومان در سال1947 در پارلمان آمریکا اعلام کرده بود که آمریکا هرگز راضى نیست که سرنوشت ملّتى بدون رضایت آن تعیین گردد. به هر جهت هر آنچه آقاى مارشال وکیل وزارت امور خارجه خواست خطرهاى تقسیم شده را به آقاى ترومان گوشزد کند و او را از این کار منصرف سازد فایده نبخشید و پیش از آن که قواى نظامى بریتانیا از فلسطین خارج شوند، یعنى در14/ مى/1948 دولت آمریکا به اسرائیل اعتراف کرد.
این اعتراف حتّى نسبت به نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانى بود. در اثر این اعتراف ناگهانى، جنگ خونینى میان عربها و اسرائیل شروع شده و مارشال استعفا داد.
در همین زمان سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و براى رفع اختلافات اعراب و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطقه، قطع نامه تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطعنامه، مقرّر شد، صحراى(نقب) در اختیار یهود و(جلیل) دست عربها باشد. سازمان ملل براى اجراى این قطعنامه، آقاى کونت برنادوت را به فلسطین اعزام کرد و چون عربها حاضر نشدند صحراى نقب را به یهود واگذار کنند، برنادوت پیشنهاد کرد، که اگر عربها راضى نیستند، نقب را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که(جلیل) را گرفته و از نقب صرف نظر کنند! در اثر این پیشنهاد یهود آقاى برنادوت را بدون هیچگونه مقدمهاى کشتند و با آن که برنادوت نماینده سازمان ملل بود، قاتل او آزاد شد و در عوض نیویورک از رئیس عصابهٴ(اشترن،قاتل برنادوت) استقبال شایانى به عمل آورد و عجیب آن که هر کس از شخصیّتهاى آمریکا با قرارداد تقسیم مخالفت مىکرد، فورا کشته مىشد و یا از منصبش برکنار مىشد؛ مثلاً(جیمس فرستال) که یکى از مخالفان قرارداد تقسیم بود، وکیل وزارت جنگ بود. اوّل او را از منصبش برکنار نمود که در اثر فشارهاى گوناگون یهود خودکشى کرد.(20)
این را هم به تاریخ باید اضافه کرد که سران لشکرهاى عربى در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آن که زمینهاى فلسطین را از یهود بگیرند، زمینهاى زیادى را هم به آنها دادند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد و آوارگان این جنگ یک میلیون انسان بودند! و تمام اموال و دارایى که از مسلمانان گرفتند، بیش از 95 میلیارد ریال در سال منافع او بوده است!(22)
اسرائیل پس از جنگ تعداد 202 قریه را تغییر داد و بیش از200 مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتّى سنگهاى روى آنها را دزدیده و به یهود فروخت.(23)
ناگفته نماند که پس از قیام اسرائیل نخستین کشورهایى که آن را به رسمیّت شناختند، آمریکا و انگلیس، سپس شوروى سابق و رفقاى آن بودند! و به گفته علوبه: شوروى سابق و آمریکا در هیچ موضوعى اتفاق نکردند، جز در به رسمیّت شناختن اسرائیل!(24)
حال اگر سؤال شود: اسرائیل چگونه به وجود آمد، در جواب باید گفت: با نیرنگ آمریکا و بریتانیا و غفلت مسلمانان و تلاش یهود!
اهواز ـ حسین حسینی نیک
/9462/703/ر
منابع:
1-تثنیه 7:7
2-خروج 19:5
3- بقره، آیه 47
4-مائده، آیه 18
5ـ (قضایانا فىالامم المتّحدة)، تألیف خیرى حماد، صفحه126.
6ـ (الأیام الحاسمة قبل معرکة المصیر)، تألیف محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.
7ـ (تذکرة عودة)، تألیف ناصرالدین نشاشیبى، ص 15.
8ـ نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی.
9ـ همان مدرک، ص 16.
10ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.
11ـ همان مدرک.
12ـ (قضایانا فىالامم المتحدة)، صفحه128.
13ـ (دراستان فىالفضیلة)، صادره لندن1953.
14ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه239.
15ـ ر.ک کتاب (When Prophets Speak)، تألیف لیتمان روزنتال یهودى
16ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، ص 242.
17ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، ص 154.
18ـ ر.ک به (فلسطین والضمیر الانسانى) ص 101
19ـ (خطرالیهودیة العالمیة علىالاسلام والمسیحیة)، ص 243.
20ـ ر.ک به کتاب فى جهة ما جنوب السویس، تألیف دوجلاس رید
21ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه307.
22ـ تذکرة عودة، صفحه29.
23ـ اضطهاد العرب، جامعة الدول العربیة، چاپ قاهره1955 م.
24ـ (فلسطین والضمیر الانسانى) تألیف علوبه.