۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۴
کد خبر: ۲۱۷۴۶۰
سبک زندگی اسلامی؛

جایگاه رفق و مدارا در اسلام

خبرگزاری رسا ـ از منظر امام على علیه‌السلام، اصل اولیه در حکومت، اِعمال مدارا است و تا جایی که امکان دارد، باید از اعمال قهر و خشونت دورى کرده و انسان‌ها را جذب کرد و به طریق هدایت ارشاد نمود و از خطاى خطاکاران تا حد امکان چشم پوشید و با اغماض، آنان را به رحمت خدایى امیدوار کرد و به توبه و ندامت و اصلاح واداشت و اگر همه اینها کارساز نشد به قهر و خشونت متوسل شد.
جایگاه رفق و مدارا در اسلام
مدارا و خشونت چه نسبتى با هم دارند؟ جایگاه و مرزهاى این دو در اندیشه و تفکر سیاسى اسلام چیست؟
بر طبق لغتنامه دهخدا، مدارا، به معنی مهربانى، نرمى [1] شفقت و ملایمت نشان دادن، درایت و فهم، مماشات و سلوک، است. [2]  
این دستور اخلاقى در زندگى اجتماعى به طور عام و در نهاد خانواده به طور خاص، از جایگاه و اهمیت ویژه‌اى برخوردار است. این ویژگى اخلاقى در تعاملات عمومى، تعامل با خانواده و فرزندان نقش تعیین کننده‌اى دارد. به طورى که بدون رعایت آن، خیلى از امور جامعه و خانواده به درستى صورت نمى‌گیرد. اگر شخصى در مسائل اجتماعى، خانوادگى و همسردارى نتواند با ملاطفت، نرمى و مماشات رفتار کند، با شکست مواجه خواهد شد و در اداره زندگى ناتوان مى‌گردد. پیامبر گرامى اسلام(ص) درباره ارزش مدارا در برخورد با مردم مى‌فرماید: «مُداراةُ النّاس نِصف الایمان وَ الرِفق بِهِم نصف العَیش؛ مدارا با مردم نیمى از ایمان و نرم خویى با آنان نیمى از زندگى است.» [3]
امام محمد باقر علیه‌السلام نیز مى‌فرماید: در مناجات میان خدا و موسى در تورات چنین آمده: «یا موسى! اُکتُم مَکتومَ سِرّى فى سَریرَتِک و اَظهِر فى عَلانیتک المُداراه عَنّى لِعَدوّى وَ عدوّک مِنْ خَلْقى؛ اى موسى، مسائل سرّى را در درون وجود خود حفظ کن و در ظاهر با دشمنان من و دشمنان خودت از میان مردم مدارا کن.» [4]
 
اصل اولیه مدارا
همواره حکومت بر دو پایه قهر و مدارا پا برجاست. هر یک از این دو لازم و ضروری است؛ لذا اگر در جایگاه مناسب و درست به کار گرفته نشود، حکومت از استحکام لازم برخوردار نخواهد بود. از منظر امام على علیه‌السلام، اصل اولیه در حکومت، اِعمال مدارا است و تا جایی که امکان دارد، باید از اعمال قهر و خشونت دورى کرده و انسان‌ها را جذب کرد و به طریق هدایت ارشاد نمود و از خطاى خطاکاران تا حد امکان چشم پوشید و با اغماض، آنان را به رحمت خدایى امیدوار کرد و به توبه و ندامت و اصلاح واداشت و اگر همه این‌ها کارساز نشد، به قهر و خشونت متوسل شد؛ هم‌چنان‌که خود حضرت فرمود: «آخرُ الدواء الکَىّ؛ آخرین مرهم داغ نهادن است.» [5]
امام علی علیه‌السلام در سه جنگى که برایش به وجود آمد، یارانش را از شروع کردن به جنگ نهى می‌نمود و با اینکه جنگ با آنها حق او بود، ولى با این وجود، حضرت نمى‌خواست شروع کننده جنگ باشد. لذا در جنگ‌ها بعد از اصرار و پافشارى دشمن بر وقوع جنگ و درگیرى، حضرت یکى از یارانش را با قرآن به میدان مى‌فرستاد تا آنها را به حکمیت و قضاوت قرآن دعوت کند و از جنگ و درگیرى باز دارد؛ ولى دشمنانش با کشتن دعوت کننده، هیچ راه مصالحه‌اى باقى نمى‌گذاشتند. [6]
 
ضرورت قدرتمند بودن حکومت
بالطبع در هر جامعه‌ و اجتماعی، افراد سرکش و طغیان گرى وجود دارد که به حق خود قانع نبوده و حاضر به انجام وظایف خود در مقابل افراد و جامعه نیستند و منشأ فساد، ظلم و ستمند. از این رو قدرت و توانایی حکومت و تهدید از راه‌هاى مناسب براى مقهور کردن ظالمان و ستمگران، لازم و ضروری است تا فکر تجاوز به مخیّله ظالمان و ستمگران خطور نکند.
قرآن در این باره فرموده: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان] ، آماده سازید و(همچنین) اسب‌های ورزیده(برای میدان نبرد) تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و(همچنین) گروه دیگری غیر از این‌ها را، که شما نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد و هر چه در راه خدا(و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، به طور کامل به شما بازگردانده می‌شود و به شما ستم نخواهد شد!» [7]
امام(ع)، در حکومت خود از این اصل، زیاد استفاده می‌کرد. ایشان به نیروى نظامى قوى و آماده با امکانات لازم اهمیت زیادی مى‌داد. به هنگام اعزام قیس بن سعد براى حکومت مصر به او فرمود: «همراه با سپاهى به مصر برو؛ زیرا همراه داشتن سپاهى جنگجو و آماده، براى دشمنت ترساننده‌تر و براى دوستانت عزّت آورتر است.» [8]
 
فرماندهان با صبر و تحمل بالا
با وجود اینکه امام علیه‌السلام نسبت به ایجاد، تأمین و تدارک نیروى نظامىِ دفاعى توجه ویژه داشت و وجود آنان را براى حکومت ضرورى مى‌دانست؛ ولی همواره دستور مى‌داد افرادى را به فرماندهى نیروى نظامى نصب شوند که از تحمل و ظرفیت بالایى برخوردار باشند و دیر به خشم آیند؛ زیرا اگر فرماندهان و حاکمان، زود به خشم بیایند و افراد کم تحملی باشند، با مشاهده کمترین تخلف به خشم مى‌آیند و به قهر و زور متوسل مى‌شوند و این بر خلاف خواست و اراده خدا و دستور دین است که به مداراى حداکثری و قهر حداقلی دستور داده است.
لذا امام(ع) همواره به مالک اشتر امر می‌کرد: «فرمانده سپاهت را فردى قرار بده که قبل از تو نسبت به خدا و پیامبر و امامِ تو، خیرخواه‌تر و پاک‌تر و عاقل‌تر از همه باشد و از کسانى باشد که دیر خشم مى‌گیرند و عذر پذیرترند.» [9]
 
هشیارى و قاطعیت در کنار اصل مدارا
با اینکه امام علی علیه‌السلام اصل اولیه را بر مدارا قرار داده بود، ولى نسبت به رفتار مخالفان و دشمنان کاملاً مراقب و هوشیار بود و چنانچه دشمن را در مقام مخالفت مسلحانه، براندازى و جنگ مى‌دید، اجازه هجوم و حمله را نمى‌داد و با اقدام سریع، فتنه را در نطفه خفه مى‌کرد و امکان مانور و قدرت نمایى را از دشمن مى‌گرفت.
در خطبه‌ای امام(ع) بعد از دعوت به جهاد و بیان مقام والاى مجاهدان فرمود: «بارها به شما گفتم: قبل از آنکه بر شما بتازند، بر آنان بتازید؛ زیرا به خدا قسم هیچ قومى در پاشنه در خانه‌اش جنگ نکرد، مگر اینکه ذلیل شد.» [10]
 
سیاست مدارا
همان‌طور که توضیح داده شد، امام علی علیه‌السلام، اصل اولیه در روش حکومتى خود را بر اعمال سیاست مدارا با مخالفان قرار داده بود و از اعمال قهر و زور، تا جایی که امکان داشت، ابا می‌کرد. امّا نمونه‌ای از رفق و مدارا در عصر امام علی علیه‌السلام؛
 
مدارا با مخالفان
همواره حکومت‌هاى قبل و بعد از امام علیه‌السلام، تحمل وجود مخالف را نداشتند و از افراد مخالف به زور بیعت مى‌گرفتند و آنها را وادار به اطاعت یا سرکوب مى‌کردند و از بین مى‌بردند؛ امّا سیره امام(ع) در این زمینه، بر مدارا بود. مثلا با وجود استقبال بى‌نظیر مردمی، از خلافت امام علی علیه‌السلام، ولی بعضى از افراد به دلایلى نادرست از بیعت با امام امتناع کردند که از جمله آنان: سعد بن ابى وقاص، عبدالله بن عمر، حسّان بن ثابت، کعب بن مالک، سلمه بن مخلّد، رافع بن خدیج، فضاله بن عبید، ابوسعید خدرى، محمد بن سلمه، نعمان بن بشیر، زید بن ثابت و کعب بن عجره بود. [11] امّا با این وجود، برخورد امام(ع) با این‌گونه افراد بر اساس مدارا بود.
یا اینکه تعداد قابل توجهی از افراد بودند که حتى با حکومت امام علی علیه‌السلام اعلام مخالفت مى‌کردند، امّا امام چنین نبود که به سرعت آنان را بگیرد و به زندان بیندازد یا به جلاد بسپارد؛ بلکه با آنان به روش مدارا و جذب پیش می‌رفت.
خرّیت بن راشد، پیش امام(ع) آمد و گفت: «به خدا قسم که نه دستورت را اطاعت مى‌کنم، نه پشت سرت برای نماز به تو اقتدا می‌کنم و فردا از تو جدا خواهم شد.» ولی حضرت علی علیه‌السلام، او را به مناظره دعوت نمود تا چه بسا، با مطرح نمودن علل مخالفت خود و شنیدن پاسخ و استدلال امام(ع)، قانع شود. خرّیت بن راشد اعلام کرد فردا براى مناظره مى‌آیم. او رفت و پیشنهاد امام(ع) را با یارانش در میان گذاشت و گفت که تصمیم دارد بدون انجام مناظره از امام(ع) جدا شود. ولی امام(ع) در مقابل هیچ گونه واکنش عملی علیه او انجام نداد. [12]
 
دین سهله و سمحه
در منابع دینی، روایاتى وجود دارد که دین اسلام را دین سهله و سمحه معرفى کرده است. به عنوان نمونه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرموده است: «مَا بُعثتُ بِالرُّهبَانِیَّةِ الشَّاقّة وَ لَکِن بِالحَنیفیّةِ السّمحة؛ من براى رهبانیّت شاقّ مبعوث نگشته‏ام؛ بلکه براى دیانت آسان و به دور از سخت‏گیرى‏ها مبعوث شده‏ام.» [13]
در روایت دیگرى از همان حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، آمده است که فرمود: «بُعثتُ بِالحَنیفیّة السَّمحة السَّهلة؛ من به دین سهل و آسان(نه حادّ و مشکل) مبعوث گشته‏ام.»
باز نیز در تاریخ اسلام، آمده است که هنگامی پیغمبر مکرّم اسلام، حضرت على علیه‌السلام و برخى دیگر از صحابه را به یمن اعزام کرد، به آنها توصیه فرمود: «بشرّا وَ لاتَنفّرا وَ یسّرا و لاتعسّرا؛ در دعوت خود به اسلام بشارت دهید و افراد را فرارى ندهید. سهل و آسان بگیرید و سخت‏گیرى نکنید.»
جالب اینکه پیغمبر اکرم(ص) به حضرت على(ع) مى‏فرماید: «به مردم بگو به وحدانیت و یگانگی خدا شهادت دهند، نماز بخوانند و صدقاتى را به مصرف فقیران خویش برسانند و بیش از این شرایط، چیزى از آنها نخواهید.» [14]
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ خداى سبحان در دین بر شما سخت‏گیرى نفرموده است.» [15] و یا در جایی دیگر فرموده: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند هیچ کس را بیش از حد طاقتش تکلیف نفرموده است.» [16]
از آنچه گذشت، دانسته مى‏شود که اساس و بنیان دین، بر سهولت است. دین اسلام نیامده تا مردم را در سختی و مشقّت بیندازد. همچنین در دعوت به اسلام، باید به مراحل و مراتب تبلیغات و امر به معروف و نهى از منکر، توجه داشت و از همان آغاز، نباید با شدّت و حدّت برخورد کرد و مردم را متنفر ساخت.
نکته دیگرى که در اصل اولیه در اسلام یعنی مدارا مورد توجه است، اصل همزیستى مسالمت‏آمیز به خصوص در رابطه با پیروان ادیان الهى است. این مسأله در دید بسیارى از دانشمندان غربى، مورد توجه قرار گرفته است. بوازار، در مورد همین اصل همزیستى سالم و تعامل در اسلام مى‏گوید: «در مورد پیروان ادیان الهى باید گفت: به طور کلی دین اسلام آن ادیان را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملى در جامعه اسلامى دارند. آنان مى‏توانند طبق دستورات دینى خود، آزادانه عمل کنند؛ به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینى در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه‏هاى بسیار سخت و توان‏فرسا بوده‏اند.» [17]
 
نتیجه
بنابراین، اصل اولیه در حکومت اسلامی، اِعمال مدارا است و تا جایی که امکان دارد، باید از اعمال قهر و خشونت دورى کرد و انسان‌ها را جذب کرد و به طریق هدایت ارشاد نمود و از خطاى خطاکاران تا حد امکان باید چشم پوشید و با اغماض، آنان را به رحمت خدایى امیدوار کرد و به توبه و ندامت و اصلاح واداشت و اگر همه اینها کارساز نشد، به قهر و خشونت متوسل شد؛ هم‌چنان‌که امام علی علیه‌السلام نیز فرمود: «آخرُ الدواء الکَىّ؛ آخرین مرهم داغ نهادن باشد.»
منبع:
[1]. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج 12، ص 18120
[2]. معارف و معاریف، ج 9، ص 237
[3]. وسایل‏الشیعه، ج 12، ص 201
[4]. همان، ج 12، ص 200
[5]. نهج البلاغه، خطبه 168
[6]. شرح ابن ابى‌الحدید، ج‌5، ص‌196
[7]. انفال، آیه 60
[8]. بحارالانوار، ج‌33، ص‌534
[9]. نهج البلاغه، نامه53
[10]. نهج البلاغه، خطبه27
[11]. بحارالانوار، ج‌32، ص‌7
[12]. همان، ص407
[13]. مجمع البحرین، کلمه سمح
[14]. لسان العرب، «حنف»
[15]. حج، آیه 78
[16]. بقره، آیه 286
[17]. انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، ص 107
[18]. نهج البلاغه، خطبه 168
عقیل مصطفوی مجد
975/702/ر

ارسال نظرات