۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۸
کد خبر: ۲۲۴۱۰۳
به بهانه حضور فیلم سینمایی «امروز» در اسکار؛

سینمایی «امروز» بازتاب فرهنگ ایرانی‌ها یا اطوار شبه روشنفکرانه

خبرگزاری رسا ـ «امروز» فیلمی است با مجموعه‌ای از نقص‌های متنوع فیلمنامه ای، ایرادهای محتوایی، ابهامات مضمونی و اطوار شبه روشنفکرانه که ظاهرا این آخری فقط به کار فیلم آمده و آن را برای ارسال به اسکار مناسب و با قابلیت کرده است! راستی؛ چرا کارگردان خوشفکر و خوش سابقه‌ای که آثار ماندگاری همچون «کودک و سرباز» ، «زیر نور ماه» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» را در کارنامه‌اش دارد به «امروز» رسیده است.
فيلم امروز

فیلم سینمایی امروز آخرین ساخته رضا میرکریمی، به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شد. اینکه اصل حضور ما در اسکار آیا قابل دفاع است یا نه و چه دستاوردی را برای ما و سینمایمان به همراه دارد، مسئله دیگری است که می‌توان درباره‌اش فکر کرد و به جمع بندی رسید؛ اما این موضوع که چه فیلمی به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران با همه حساسیت‌هایی که روی این عنوان هست، باید در مجامع بین المللی از جمله اسکار حضور داشته باشد، نکته قابل توجه و درخور تأملی است.


 

سوال اینجاست که فیلم امروز بر چه اساس انتخاب شده و چه ویژگی داشته که بتواند لیاقت نمایندگی ایران اسلامی را برایش به ارمغان بیاورد؟ بی تردید فیلمی می‌تواند نمایندگی کشور انقلابی و هویت مندی همچون ایران را داشته باشد که در آن بتواند نشانه‌هایی از عظمت و ارزش‌ها و آرمان‌های این ملت را دید. فیلمی که مضمونی در خور این مردم و نمادهایی از هویت ملی و دینی این سرزمین اصیل و ریشه دار را با خود به همراه داشته باشد و بر آن‌ها تأکید ورزد. اما حقیقت این است که انتخاب فیلمی همچون «امروز» برای اسکار، معلوم نیست بر چه اساس بوده و البته این موضوع شاید چندان اهمیتی هم نداشته باشد، چراکه امسال ما در اسکار هیچ شانسی برای مانور تبلیغاتی در این گعده سیاسی نداریم و این رخوت و بی حالی حتی در عکس العمل سرد و بی حوصله خود کارگردان یعنی جناب میرکریمی هم هویدا بود. بنابر این بهتر است به خود فیلم بپردازیم.

 

دست و پا زدن در یک بی هویتی سینمایی
«امروز» فیلم بی هویتی است؛ یک تلاش صرفا فرمیک، بر مبنای یک ایده فکری که نتوانسته به «سینما» تبدیل شود. به همین دلیل هم هست که فیلم هیچ اثری بر مخاطب ندارد جز کشداری و بدریتمی و خستگی و بی حوصلگی. دوستان عزیز ما، سرنا را از دهانه گشادش نواخته‌اند. یعنی ابتدا یک ایده مبهم و ناپیدا در ذهنشان خطور کرده و بعد برایش ساختمان سینمایی طراحی کرده‌اند. به عبارت دیگر، یک فکر داشته‌اند که برایشان «مهم» بوده ما هم بدانیمش؛ آنوقت به سراغ سینما رفته‌اند تا برایمان تعریفش کنند. اما مشکل اینجاست که این تعریف و تصویر و فکر، خیلی الکن و زمخت و مبهم و نامفهوم باقی مانده و به پایان رسیده است.

 

 

 

فیلم درباره سکوت و قضاوت نکردن است و کارگردانش در حال مصاحبه‌های پیاپی!
فیلم، نمی‌تواند آن فکر و مقصود مضمونی را برایمان به تصویر بکشد؛ همان که جناب میرکریمی در طی این مدت با ده‌ها مصاحبه‌ای که انجام داده- و این هم در نوع خودش جالب است که فیلمی بخواهد بگوید سکوت، فضیلت است و سازنده‌اش اینقدر حرف بزند! به آن تصریح کرده: «بیایید درباره هم قضاوت نکنیم. جامعه ما پر است از قضاوت و این ایراد بزرگی است» . خب؛ فیلم امروز برای بیان سینمایی و داستانی این فضیلت مفقود و تنبه دادن به خودداری از این همه قضاوت، چه دستاوردی برای مخاطبش دارد؟ داستان نیم بندی دارد که مبتنی بر پیرنگ های جزئی است؛ همان مینی مالیسمی که طی این سال‌ها در سینمای ایران ظهور کرده و چونان یک بیماری مسری، به فیلمسازان «معاصر» و در فکر جهانی شدن، سرایت کرده!

 

مینی مالیسم وطنی؛ گرته برداری غلط از آن ور آب!
واقعیت این است که این مسئله هم چونان بسیاری از مسایل دیگر، ابتر و نامفهوم و بی هویت، وارد فضای فکری و هنری ما می‌شود. این اندیشه و فکر، باید در آزمایشگاه تمرین‌ها و طلبگی های فیلمساز، چکش بخورد و در سلوک هنرورزانه و هستی شناسانه اش، تبدیل به یک ماهیت مطمئن شود تا آنوقت بتوان به اتکای این عقبه و با استعانت از این رهاورد، به خلق اثر هنری درست زد. نه اینکه با شتابزدگی و سنبل کاری، به سراغ موقعیت‌های مدرن و پست مردن رفت و مثلا لال بازی را جایگزین قضاوت نکردن کرد و ادا و اطوار کیارستمی وار را به جای سینمای ناب جا زد!

 

 

 

لال بازی‌های کشدار و زمخت یونس امروزی!
شخصیت اصلی فیلم، که با بازی بد پرویز پرستویی، به جای اینکه درام را به پیش ببرد و برایمان جذابیت بیافریند و دوست داشته باشیم باورش کنیم و همراهش شویم، یک لال بازی تمام عیار را در یک کشداری ریتمی و ناپیوستگی روایی، تحویلمان می‌دهد و تنها چیزی که برایمان باقی می‌ماند، کلافه شدن و زجر کشیدن از لال بازی‌های اوست. خیلی ساده است؛ چرا «یونس» حرف نمی‌زند؟ چرا خودش را –خواسته و ناخواسته- در این دام می‌اندازد؟ چرا در موقعیت‌های مختلف -لابد برای جلوگیری از تمام شدن فیلم و پاره شدن وصله‌های داستان و روایت! حتمی‌ترین و ساده‌ترین کارها را نمی‌کند و ابتدایی‌ترین حرف‌ها را بیان نمی‌دارد؟

 

مشکلات ساختاری در بطن مضمون بی مبنای «امروز»
البته این مشکلات ساختاری و ایرادهای شکلی و سینمایی، همه در صورتی است که ما بتوانیم مضمون و پیام مفروض گرفته شده فیلم را بفهمیم و قبول کنیم؛ در حالی که اگر بنا باشد مضمون و محتوای فیلم را مورد کنکاش و تحلیل قرار دهیم، به این نکته خواهیم رسید که «امروز» در مرز میان رخوت و خلوت و حسرت و عسرت، در گیرودار است و اساسا معلوم نیست این شخصیت لال منفعل بی هویت، چرا در چنین مخمصه خودساخته‌ای گرفتار می‌آید؟ آیا دچار سادیسم و مازوخیسم است یا از یک درد ناگفته و نهفته، رنج می‌برد و در حال ارضای آن عذاب وجدانِ مستتر است؟
این «انفعال» از کجا نشأت می‌گیرد؟ چرا در بیمارستان و در مصاف با دکتر و پرستار و نگهبان و... اینقدر گیج می‌زند و بی ربط و باری به هر جهت برخورد می‌کند؟ چرا از خود دفاع نمی‌کند؟ چرا خود را در موضع «اتهام» قرار می‌دهد؟

 

این هم یک اشاره مذهبی برای کارگردان بچه مسلمان ما!
آقای میرکریمی! شما که آدم مذهبی هستید و این معانی را خوب می‌فهمید. شما می‌دانید که «اعراض از موضع تهمت» - اعرضوا من مواضع التهم- جزء وظایف مومنین است.  پس چرا یونس داستان شما اینقدر در موضع تهمت قرار می‌گیرد و آگاهانه و بی اختیار، در مرداب این موقعیت، دست و پا می‌زند؛ آنهم با این ریتم و کشداری و زمختی سینماگری شما که اعصاب بیننده را دچار آسیب می‌سازد؟
می‌دانید مشکل امروز چیست؟ اینکه در یک بی‌باوری نسبی و عدم اطمینان به یک مقوله فلسفی و رویکردهای اجتماعیش، تصمیم بگیریم با ادا و اطوار، حرف‌های به ظاهر پلورالیستی بزنیم و افه لیبرال منشانه به خود بگیریم.

 


ظاهرش قشنگ است که مثلا «قضاوت نکنیم» و اینقدر «حرف نزنیم» و ... اما باطنش معلوم نیست از کجا آب می‌خورد و راه به کجا می‌برد! اگر نتیجه و محصول این راه، همین «امروز» ی باشد که از جناب آقای میرکریمی شاهدیم، واقعا ارزشش را ندارد. شخصا پیشنهاد می‌کنم شما هم قضاوتت را بکن و هم حرفت را بزن، ولی فیلم خوب بساز! چطور می‌توان باور و قبول کرد کارگردانی را که اینقدر نگران و مترصد مباحث اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی است؛ آنوقت فیلمش، فیلم نیست و از پس ابتدایی‌ترین وظیفه‌اش، که جذابیت و باورسازی و درگیرکردن مخاطب با خود است، بر نمی‌آید؟ این خودش مصداق یک کار غیر اخلاقی است؛ نیست؟

مخاطب شما به سینما می‌آید که اولا «سینما» ببیند و لذت ببرد و از عناصر سینماورزانه کار شما بهره مند شود و البته بعد از آن، بر محور مفاهمی منتشر و مستتر در اثرتان، استفاده مفهومی و اخلاقی هم – احیانا- بکند. نه اینکه با مشتی اعوجاج که معلوم نیست برای خود شما هم روشن شده باشد، مدتی ادا و اطوار تحمل کند و بعد هم با اعصاب به هم ریخته از این همه لال بازی تصویری، راهش را بکشد و برود خانه!

 

 

 

از ضعف فیلمنامه تا ادا و اطوار روشنفکرانه
«امروز» فیلمی است با مجموعه‌ای از نقص‌های متنوع فیلمنامه ای، ایرادهای محتوایی، ابهامات مضمونی، ریتم بد، کشداری مزمن، لحن زمخت و البته مشتی ادا و اطوار شبه روشنفکرانه که ظاهرا این آخری فقط به کار فیلم آمده و آنرا برای ارسال به اسکار مناسب و با قابلیت کرده است! راستی؛ چرا کارگردان خوشفکر و دوست داشتنی و خوش سابقه‌ای که آثار ماندگار و عزیزی همچون «کودک و سرباز» و «زیر نور ماه» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» و... را در کارنامه‌اش دارد به «امروز» رسیده است؟

 

راستی آقای میرکریمی! صادقانه می پرسیم: «امروز» شما چه ربط و نسبتی با ارزشهای دینی و آرمان های حقیقی ملت ما دارد؟ آیا براستی این فیلم می تواند نماینده ای شایسته برای به تصویر کشیدن زیبایی های ایران اسلامی و معنویت و عظمت و تاریخ پرافتخار آن در اسکار آمریکایی باشد؟!

 

علی رفیعی
/830/ز502/س

ارسال نظرات