۲۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۲۲۶۴۲۲
به مناسبت روز مباهله؛

ویژه نامه اینترنتی «به روشنی آفتاب» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «به روشنی آفتاب» به مناسبت روز مباهله در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
ويژه‌نامه به روشني آفتاب

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «به روشنی آفتاب»، ویژه روز مباهله شامل مقالات، چندرسانه‌ای، مجموعه سخنرانی‌ها و مقالات مرتبط در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به «تکرار مباهله»، «مباهله رسول اکرم(ص) با مسیحیان نجران»، «مجادله و مباهله بین مسیحیان و پیامبر اکرم(ص)»، «مروری بر واقعه تاریخی مباهله»، «روز موعود»، «بررسی تاریخی آیه مباهله و بازتاب‌های آن»، «آیه مباهله دلیل امامت امام علی(ع)»، «12 نکته در تفسیر آیه مباهله»، «آیه مباهله، سند افتخار شیعه»، «اهمیت واقعه مباهله» و «مباهله در کلام معصومین علیهم‌السلام» اشاره کرد.

 

«مباهله اثبات حقانیت پیامبر(ص) و آل او»، «مباهله به چه معناست»، «برخی مباحث کلامی در پیرامون آیه مباهله»، «تفسیر آیه مباهله از دیدگاه اهل‌بیت(ع) و اهل‌سنت»، «جایگاه فاطمه زهرا(س) در آیه مباهله از نظرگاه اهل‌سنت» و «مباهله؛ جلوه‌ای از حضور حضرت زهرا(س)» از دیگر مقالات مطرح‌شده در این ویژه‌نامه است.

 

اهمیت واقعه مباهله

در این مقاله می خوانیم: پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى و درخشش قدرت اسلام در جزیرةالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و رهبران و رجال سیاسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به کانون این قدرت عظیم یعنى مدینةالرسول پیدا کردند. این امر زمینه مناسبى را براى نشر و گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى خارج از آن فراهم آورد و پیامبر اسلام توانست از این فرصت بخوبى استفاده کند و با ارسال نامه‏ها و نمایندگان ویژه به رؤساى بلاد و زمامداران کشورها آنها را به پذیرش اسلام و یا به رسمیت شناختن دولت اسلامى و التزام به مقررات آن فرا خواند.

 

طبیعى است که بسیارى از مخاطبین این نامه‏ها علاقه‏مند بودند که به مدینه و به مقر دولت اسلامى بیایند و با شخص رسول‏خدا آشنا شوند و از نزدیک وضعیت مسلمانان را ببینند. این بود که در سال نهم هجرى به تدریج هیئت‏هاى نمایندگى طوائف و قبائل عرب به حضور رسول‏خدا مى‏رسیدند و این سال را مورخین «عام الوفود» نام نهاده‏اند. نامه رسول‏خدا به مسیحیان نجران از جمله نامه‏هاى ارسالى آن حضرت بود که گروهى از بزرگان و اشراف نجران را به مدینه کشاند. این هیئت بلندپایه چون در مذاکرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و از سر لجاج پاسخ آن حضرت به سؤالات اعتقادى خود را قانع‏کننده ندانستند پیشنهاد دیگرى از سوى رسول‏خدا دریافتند مبنى بر این که اکنون که هر طرف خود را محق و دیگرى را باطل مى‏شمارد بیایید عزیزان خود را جمع کنیم و دست به دعا برداریم و خداى خویش را بخوانیم و هر یک بر دیگرى نفرین کند تا ببینیم خداوند نداى کدام طرف را پاسخ مى‏دهد و آشکار شود چه کسى در ادعاى خود دروغگویى بیش نیست. این عمل که در لغت عرب مباهله نامیده مى‏شود، راهى جدید بود که به نص آیه 61 سوره آل‏عمران : (فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین).

 

پیامبر اسلام از سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارى با آن حضرت و اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالى بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع تاریخى مسیحیان نجران پس از قبول این پیشنهاد چون به میعادگاه وارد شدند و نشانه‏هاى حقانیت رسول‏خدا را در دعوت خویش مشاهده کردند از اقدام بدین کار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و امضاى صلحنامه‏اى که رسول‏خدا شروط آن را مشخص مى‏ساخت، تن در دادند.

 

این واقعه با همه خصوصیات و لوازم و آثارش نظر محققان شیعه و سنى و حتى پاره‏اى از مستشرقین را به‏خود جلب کرده است و ما در این واقعه تاریخى سه جهت را قابل توجه و ملاحظه مى‏دانیم:

 

جهت اول: ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت.  و جالب توجه آن است که تا به امروز نیز هیچ عالم و عابد مسیحى نخواسته است که بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از اعتقاد راسخ خود به صحت ادعایش و یقین به حقانیت دینش خبر دهد ؛ بلکه در پیرامون واقعه مباهله حوادثى به ثبت رسید که عکس این مطلب را ثابت کرد و بخوبى آشکار شد که مسیحیان علائم پیغمبر خاتم را که در کتب آسمانى موجود در نزد خود خوانده بودند، بر پیامبر اسلام منطبق دیدند و او را در ادعاى نبوت بر حق مى‏دانستند و به تعبیر قرآن «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون» (بقره / 146) ولى با این حال نمى‏خواستند از دین خود و موقعیت ویژه‏اى که نزد مردم خود پیدا کرده‏اند دست بکشند.

 

جهت‏دوم: اثبات فضیلتى‏عظیم براى على‏علیه السلام و زهراءعلیها السلام و حسنین‏علیهما السلام که تنها همراهان رسول‏خدا در این ماجرا بودند و اختیار نمودن پیغمبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود، بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسول‏خداست.

 

جهت سوم: دلالت آیه مباهله بر امامت على‏علیه السلام. چرا که کلمه «انفسنا» در آیه مذکور شاهد بر وجود مقام و منزلتى براى خصوص على‏علیه السلام نزد رسول‏خداست که هیچکس بدان نرسیده و نخواهد رسید و هموست که در لسان وحى نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست که مى‏توان گفت على‏علیه السلام افضل صحابه بلکه افضل خلق بعد از رسول‏خدا است و طبعا همه کمالاتى که براى رسول‏خدا ثابت است، براى او نیز ثابت مى‏گردد مگر اصل نبوت.

 

جهت دیگرى که براى بررسى و تحلیل این واقعه تاریخى وجود دارد و از میان مستشرقین نظر پروفسور لویى ماسینیون را به‏خود جلب کرده است، امضاء صلحنامه‏اى میان پیامبر اسلام و مسیحیان نجران است که از نظر این استاد به معناى امضاء پیمان‏نامه سیاسى عدم تعرض به مسیحیان در سراسر سرزمینهاى اسلامى است و رعایت آن براى جانشینان آن حضرت نیز لازم بود. و شاید او درصدد القاء این مطلب باشد که پیامبر اسلام بدین طریق مسیحیان را در التزام به دین خود آزاد گذاشت و بدین وسیله حضور آنان را در میان مسلمانان تا زمانى که رفتار مسالمت جویانه داشته باشند به رسمیت شناخته است.

 

ماسینیون در اواخر رساله خود به سراغ عقاید خرافى برخى فرقه‏هاى اسلامى مانند فرقه نصیریه و شیعیان خطابى و دروزى رفته و براساس باورهاى آنها به نقش سلمان فارسى به عنوان یک عنصر ایرانى که نماینده تمدن کهن ایرانى است و به عنوان یک تازه مسلمانى که سابقه طولانى در مسیحیت داشته و با مسیح و محمد (صلی الله علیه واله) هر دو آشنا و اکنون پل ارتباطى میان اسلام و مسیحیت گردیده است، توجه پیدا کرده است. ولى ما نمى‏دانیم چرا او از میان همه زوایاى قابل تأمل این حادثه تنها از این دو زاویه به مطالعه واقعه مباهله پرداخته است و او در نهایت درصدد اثبات چه امرى است؟

 

به هر صورت جاى آن دارد که در اطراف واقعه مباهله تحقیق و تدقیق بیشترى صورت گیرد و نقاط اصلى این واقعه که چون واقعه غدیرخم مسلم و غیرقابل خدشه است، روشن شود، چرا که مباهله سندى جاودان بر حقانیت اسلام و شاهدى غیر قابل انکار بر اصالت و استحکام بناى همیشه استوار تشیع راستین است.

 

مقطع زمانى واقعه مباهله

آنچه مسلم است واقعه تاریخى مباهله رسول‏خدا با مسیحیان نجران بعد از نبرد تبوک بوده است. شیخ مفید آمدن هیئت نصارى به حضور رسول‏خدا را بعد از ماجراى فتح مکه و سرازیر شدن هیئت‏هاى مختلف طوائف و قبائل به سوى پیغمبر ذکر کرده است.

 

سیدبن طاووس ارسال نامه آن حضرت به مسیحیان نجران را بعد از ارسال نامه کسرى و قیصر یعنى حدود سال نهم هجرى و بعد از نزول آیه جزیه دانسته است و به طور طبیعى واقعة مباهله فاصله زیادى از این تاریخ نداشته است. همو در تعیین روز مباهله بیست و یکم و بیست و چهارم و بیست و هفتم ماه ذى‏حجة را نقل یاد کرده واصح آنها را بیست و چهارم ذى‏حجة دانسته است و سپس همین روز را به عنوان روز خاتم بخشى امیرالمؤمنین و نزول آیه : «انما ولیکم الله....»، ذکر و سخن شیخ طوسى در «المصباح المتهجد» را نیز به عنوان تأکید آورده است همچنان که نزول سوره «هل اتى» در حق اهل البیت در روز بیست و پنج ذى‏حجة دانسته است . هم ایشان در جاى دیگر به نقل از عبدالمحمود نقاش در تفسیر شفاء الصدور نقل مى‏کند که واقعه غدیر در روز هیجدهم ذى‏حجه و مباهله در بیست و یکم و تزویج فاطمه به على در بیست و پنجم ذى‏حجة به وقوع پیوست.

 

مرحوم مجلسى از کتاب شیخ رضى الدین على‏بن یوسف المطهر حلى که برادر علامه حلى است نقل مى‏کند که مباهله در روز بیست و چهارم ذى‏حجة و به نقلى در بیست و پنجم و خاتم بخشى آن حضرت در روز بیست و چهارم ذى‏حجة بوده است. و نیز ایشان آورده است که به خط شیخ محمدبن على‏الجبعى دیدم که ایشان از خط شیخ طوسى نقل مى‏کند که در روز دوازدهم ذى‏حجة مؤاخات رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم با على‏علیه السلام و در هیجدهم این ماه واقعه غدیر به وقوع پیوست و روز بیست و یکم ذى‏حجة روزى است که توبه آدم پذیرفته شد که همان روز مباهله است و روز بیست و چهارم نیز به عنوان روز مباهله نقل شده است.

 

در دیگر کتب روایى شیعه نیز روایاتى در تعیین روز مباهله نقل و اعمال مستحبى در این روز ذکر شده است. مرحوم شیخ حر عاملى در بابى تحت عنوان «استحباب الغسل و الصلاة یوم المباهلة و هو الرابع و العشرون من ذى‏الحجة» دو روایت ذکر کرده است. روایت اول را شیخ طوسى در المصباح المتهجد به نقل از امام صادق‏علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود «کسى که در این روز یعنى روز بیست و چهارم ذى‏حجة نیم ساعت قبل از زوال دو رکعت نماز بخواند و ...». و در روایت دوم به نقل از موسى‏بن جعفرعلیه السلام آورده است «روز مباهله روز بیست و چهارم ذى‏حجة است».

 

شیخ مفید نیز در ذکر مناسبات ایام سال روز بیست و چهارم ذى‏حجة را به عنوان روز مباهله ذکر کرده است. حاصل آن که معرفى روز بیست و چهارم ذى‏حجة از سال دهم هجرت به عنوان روز مباهله بیشتر به واقع نزدیک است. البته تعیین دقیق روز مباهله تأثیرى در مباحث آتى ندارد ولى از جهت بزرگداشت این روز و درک فضیلت آن و انجام اعمال مستحبى حائز اهمیت است. و از جمله دعاهاى وارد در این روز دعاى مباهله است که همان دعاى معروف سحرهاى ماه رمضان و بنابر برخى نقلها اندکى متفاوت با آن است.

 

امام باقرعلیه السلام در حق این دعا مى‏فرماید اگر مردم مى‏دانستند که چه مسائل عظیمى در آن است و چه زود براى صاحبش به اجابت مى‏رسد، البته همدیگر را مى‏کشتند تا بدان دست یابند اگر قسم بخورم که اسم عظم خداوند در آن داخل است به درستى قسم خورده‏ام. و این دعایى است که در روز مباهله جبرئیل از جانب خداوند آورد و به پیغمبر گفت تو با وصى و دو فرزند و دختر خود بیرون برو و خدا را بدین دعا بخوان و با آن قوم مباهله کن.

 

آیه مباهله دلیل امامت امام علی علیه السلام

در ذیل مقاله دیگری از این ویژه‌نامه با عنوان آیه مباهله دلیل امامت امام علی علیه السلام آمده است: «شیخ مفید» بعد از نقل واقعه مباهله مى‏گوید: «در آیه مباهله امیرالمؤمنین «نفس» رسول ‏خدا (ص) شمرده شده است و این کاشف از آن است که على (ع) به آخرین حد فضیلت رسیده است و با پیامبر (ص) در عصمت از گناهان و در همه کمالات دیگر مساوى است و خداوند او و فرزندان خردسال و همسرش را براى پیغمبر (ص) به ‏منزله حجت و برهانى براى دین قرار داده است».

 

و همو در جاى دیگر مى‏گوید: «در تفضیل امیرالمؤمنین گروه‌هاى مختلف شیعه هم‌رأى نیستند. شیعیان دوازده امامى نیز در این باره اختلاف دارند. بیشتر متکلمان آن‌ها گویند قطعا و یقینا پیامبران از على (ع) برترند. محدثین و اهل نقد و ژرف‏اندیشان در روایات و گروهى از متکلمان و اصحاب مناظره گویند: البته على از همه انسان‌ها به ‏جز حضرت محمد (ص) برتر است" و گروه کوچکى توقف کرده‏اند و گویند: "نمى‏دانیم على از پیامبران بالاتر یا پایین‏تر و یا مساوى با آن‌هاست ولى این را مى‏دانیم که حضرت محمد (ص) از على‏ (ع) برتر است. گروهى دیگر از ایشان نیز گویند: امیرالمؤمنین از همه انسان‌ها برتر است به ‏جز پیامبران اولوالعزم».

 

سپس «شیخ مفید» در اثبات برترى امام على‏ (ع) بر همگان به‏ جز رسول ‏خدا (ص)، چند استدلال ذکر مى‏کند و پیش از هر دلیل دیگرى به سراغ آیه مباهله «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین» (ال عمران: 61) مى‏رود و مى‏گوید: «این آیه مى‏فهماند که على‏ (ع) به ‏منزله جان رسول‏ خداست و مى‏دانیم که رسول‏ خدا (ص) در میان همه انسان‌ها افضل است [پس على افضل از همه انسان‌ها به ‏جز رسول ‏خداست.] در این آیه «ابنائنا» بر حسن و حسین‏ ـ علیهما السلام ـ صدق مى‏کند و منظور از «نساءنا»، فاطمه زهرا (س) و مقصود از «انفسنا»، على‏ (ع) است و منظور از «نفس» چیزى همانند خون و هوا که قوام پیکره مادى انسان بدان مى‏باشد، نیست و مراد از «انفسنا»، رسول‏خدا نیست؛ چرا که درست نیست انسان به سوى خود، نفس خود را فراخواند بلکه مراد کسى است که در عزت، کرامت، محبت، ریاست، ایثار، بزرگى و جلالت در نزد خداوند سبحان جایگاهى چون رسول‏ خدا (ص) داشته باشد و اگر هیچ دلیل دیگرى وجود نمى‏داشت که حاکى از برترى پیامبر بر على‏ (ع) باشد. همین آیه دلالت بر تساوى آن‌ها هم در فضیلت و هم در مرتبه مى‏کرد اما دلایل دیگرى موجود است که پیامبر را از این تساوى خارج مى‏کند آنگاه برترى على بر سایر افراد بشر به مقتضاى این مسأله باقى مى‏ماند».

  

«شیخ طوسى» در ذیل آیه مباهله گفته است: «این آیه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر برتری على‏ (ع)دلالت دارد: اول آن که مباهله براى آشکار شدن حق در برابر باطل است و این جز با افرادى تحقق نمى‏پذیرد که نزد خدا افضل و صحت عقیده آن‌ها آشکار شده باشد و خود مأمون‏الباطن باشند و جهت دوم آن‌که در این آیه، جان على، مثل جان رسول‏ خدا (ص) شمرده شده است.»

ایشان از «ابوبکر رازى» معروف به «جصاص» نقل مى‏کند: «آیه مذکور دلالت دارد که حسن و حسین، دو پسر رسول ‏خدا (ص) هستند و پسر دختر در واقع پسر انسان است و نیز از «ابن ابى‏علان» نقل مى‏کند: این آیه دلالت دارد که حسن و حسین در آن زمان مکلف بودند؛ زیرا مباهله جز با بالغین جایز نیست».

 

«شیخ طوسى» تصریح مى‏کند: «مراد از «انفسنا» در آیه مباهله رسول‏ خدا (ص) نیست؛ زیرا شخص خود را دعوت نمى‏کند. با این حال ایشان در تفسیر آیه مذکور گویا اشکال خود را از یاد برده و فرموده است که مراد از «انفسنا»، نفس رسول‏ خدا و نفس على‏ (ع) است».

 

البته این سخن مخالف نظر مشهور علماى شیعه است و بیشتر با نظر مفسران اهل سنت توافق دارد و ظاهرا مبناى این سخن شیخ روایتى از امام باقر(ع) است.

 

«شیخ طبرسى» علاوه بر نقل مطالب فوق از «شیخ طوسى» اضافه مى‏کند: «مراد از «انفسنا» نمى‏تواند پیامبر (ص) باشد بلکه خصوص على (‏ع) مراد است؛ زیرا پیامبر داعى است و داعى غیر از مدعو است».

 

رسول‏خدا برخلاف انتظار، همه خویشان و اصحاب خویش را براى مباهله جمع نکرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و این خود نشان مى‏دهد که سایر مردم در مرتبه آن‌ها نیستند و در قرب الى ‏الله به پایه آنان نمى‏رسند و ثانیا مساوات على‏ (ع) با پیامبر خدا (ص) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت.

 

«علامه حلى» در بیان افضلیت على (ع) نسبت به صحابه به وجوهى چند استدلال کرده است و از جمله آن‌ها، آیه مباهله است. ایشان گوید: «مفسران اتفاق دارند که مراد از «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آیه شریفه، حسن و حسین و زهرا و على (‏ع) هستند و مراد از «انفس» خصوص على (‏ع) است و چون نفس على و نفس رسول‏ خدا (ص) یکى نمى‏تواند باشد پس چیزى نمى‏ماند جز آن که بگوییم مراد مساوات آن دو است و رسول ‏خدا (ص) افضل از همه مردم است پس همین‌طور على (‏ع)».

 

«قاضى نورالله شوشترى» در ذیل آیه مباهله فرموده است: «خداوند على (‏ع) را نفس محمد (ص) قرار داده است و مراد از آن مساوات است و کسى که اکمل و اولى بالتصرف است [یعنى شخص رسول‏ خدا که در غدیر خم از مردم اعتراف گرفت که «الست اولى بالمؤمنین من انفسهم»] مساوى او نیز اکمل و اولى بالتصرف است. و این بهترین دلیل بر علو مرتبه على (‏ع) است و چه فضیلت از این بالاتر که خدا پیامبر خویش را مأمور ساخته که در دعا به وجود على (‏ع) استعانت جوید و بدو متوسل شود از این رو در آیه مباهله تعبیر به «نبتهل» شده است.

 

اگر بگویند مراد از «انفس» در اینجا مردان هستند که آن به معناى رسول‏ خدا و على(ع) است و نمى‏توان گفت تعبیر «انفسنا» نشان مساوات على (‏ع) با پیامبر خداست؛ زیرا از ضررویات دین است که هیچ فردى نمى‏تواند همتا و مساوى پیامبر خدا باشد و هرکس چنین ادعایى کند از دین خارج است. محمد (ص) پیامبر مرسل و خاتم انبیا و بالاترین پیامبر اولى‏العزم بود و این صفات همه در على‏علیه السلام مفقود است. آرى آیه مباهله فضیلت بزرگى براى على‏علیه السلام محسوب مى‏شود ولى دلالت بر امامت او ندارد.

 

در پاسخ گوییم رسول‏خدا برخلاف انتظار، همه خویشان و اصحاب خویش را براى مباهله جمع نکرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و این خود نشان مى‏دهد که سایر مردم در مرتبه آن‌ها نیستند و در قرب الى ‏الله به پایه آنان نمى‏رسند و ثانیا مساوات على‏ (ع) با پیامبر خدا (ص) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت. شکى نیست که شمرده شدن على‏ (ع) به منزله نفس رسول‏ خدا(ص) به معناى اتحاد آن دو به حقیقت نیست بلکه مراد، مساوات در امورى است که مساوات در آن‌ها ممکن است؛ یعنى فضائل و کمالات؛ زیرا این معنا نزدیکترین معانى به معناى حقیقى است و مى‏دانیم که رسول ‏خدا (ص) افضل از همه مردم است پس مساوى او نیز افضل خواهد بود.

 

و نیز مى‏توان گفت که مراد از مساوات على (‏ع) با پیامبر مساوات در صفات نفسانى است و نبوت از صفات ذاتى و نفسانى نیست بلکه به معناى آن است که شخص خاصى مخاطب به خطاب نبوت گردد. ولى اگر نبوت را از صفات ذاتى و نفسانى به شمار آورید که مخاطب به تبلیغ گردیدن ناشى از آن است هیچ اشکالى ندارد که این صفت و این درجه براى امیرالمؤمنین نیز حاصل باشد نهایت آن که خصوصیت خاتمیت پیامبر اسلام مانع از آن است که على‏علیه السلام نیز بدان شکل مخصوص مخاطب به خطاب تبلیغ گردد و اسم پیامبر شرعا بر او اطلاق گردد. و اتفاقا این سخنى است که دورتر از سخن اهل سنت نیست که نقل کرده‏اند پیامبر خدا در شأن ابوبکر فرمود «انا و ابوبکر کفرسى رهان» و در شأن عمر فرمود «لو کان بعدى نبى لکان عمربن الخطاب».

 

نکته دیگر آن که گرچه آیه مذکور به صراحت دلالت بر امامت على‏(ع) ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضلیت او دارد و عصمت و افضلیت از شرایط و لوازم امامت است.

 

جایگاه فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه مباهله از نظرگاه اهل سنّت

مقاله حاضر به بررسی جایگاه حضرت زهرا(س) در آیه مباهله پرداخته که بخشی از ان به این شرح است: در منابع تفسیرى و روایى فریقین، بسیارى از آیات قرآنى در شأن و منزلت رفیع امّ ابیها،(2) سرور همه زنان عالم، پاره تن پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله  و کوثر قرآن، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به چشم مى‏خورند.

 

تنها در منابع تفسیرى و روایى اهل سنّت، بیش از 135 آیه در 49 سوره درباره حضرت ایشان آمده و دو سوره کامل در شأن آن بانوى دو جهان نازل گشته‏اند؛ سوره‏هاى دهر و کوثر. این تعداد غیر از آیاتى هستند که در منابع شیعه در شأن حضرت زهرا علیهاالسلام ذکر شده‏اند. این آیات را مى‏توان در چهار دسته تقسیم نمود: 1. سبب نزول؛ 2. شأن نزول؛ 3. جرى و اطباق؛ 4. بطن.

 

برخى آیات طبق قاعده «جرى و اطباق» در شأن حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده و همچنین برخى آیات بطنا در شأن آن حضرت هستند؛ همچون آیه «مرج البحرین». صدها آیه قرآنى و نیز روایات تفسیرى در ذیل آیات در منابع فریقین بر عصمت و طهارت، صداقت، ایثار و اخلاص و دیگر کمالات معنوى حضرت زهرا علیهاالسلام دلالت دارند، اما متأسفانه شخصیت ایشان ناشناخته مانده است؛ شخصیتى که حجتى بر حجت‏هاى خداوند است، محبت و دوستى او طبق دستور خداوند بر همه واجب بوده، رضاى او رضاى خدا و غضب او غضب خداست؛ همو که مرکز رسالت و امامت و ولایت است. اما چه شد که پس از رحلت جانسوز پدرش، تنها چند ماه زنده ماند و در عالم شباب، همراه با کوهى از مصیبت‏ها و آلام به درجه شهادت نایل گردید؟

 

به راستى، قلم طاقت نوشتن آن همه مظالم وارد شده بر این وجود نازنین را ندارد و بررسى ابعاد گوناگون شخصیتى ایشان فراتر از حد کتاب‏هاست. در این مقاله، به اختصار، از بین ده‏ها آیه نازل شده در شأن آن حضرت، تنها آیه مباهله را از دیدگاه اهل‏سنّت مورد بررسى قرار مى‏دهیم:

 

آیه مباهله

«فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» (آل عمران: 61)؛ پس هر کس درباره عیسى، پس از آنکه به آگاهى رسیده‏اى، با تو مجادله کرد، بگو: بیایید تا ما فرزندانمان و شما فرزندانتان را، و زنانمان را و زنانتان را و نفس‏هایمان و نفس‏هایتان را حاضر آوریم، آن‏گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.

 

مفهوم «مباهله»

«مباهله» نفرین کردن دو فرد یا دو گروه بر علیه یکدیگر در یک امر مذهبى است که با تضرّع از خدا مى‏خواهند دروغگو را رسوا سازد. گروهى از نصاراى نجران به حضور پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمدند و درباره حضرت عیسى علیه‏السلام گفت‏وگو کردند و قرار شد فرداى آن روز مباهله صورت گیرد. به نقل همه اهل سنّت، روز بعد پیامبر به جاى «انفسنا»حضرت على علیه‏السلام را و به جاى «نسائنا» حضرت فاطمه علیهاالسلام را و به جاى «ابنائنا»حسنین علیهماالسلام را براى مباهله به عنوان گواه نبوّت از بین همه امّت به همراه بردند. این عمل پیامبر گواه بزرگى بر صداقت و عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام است.

 

«مباهله» در لغت

 

جوهرى (م 393 ه) درباره واژه «مباهله» مى‏نویسد: «مباهله» یعنى: به همدیگر لعن و نفرین کردن. «ابتهال» به معناى تضرّع و زارى‏کردن است و در قول خداوند گفته مى‏شود: «ثُمَّ نبتهل» یعنى: خالصانه دعا کنیم.

ابن فارس (م 395 ه) مى‏گوید: «بهل» به سه معنا آمده است: اول به معناى تخلیه و آزادکردن؛ دوم نوعى دعاست و سوم کمبود آب را گویند.

 

معناى دوم، تضرّع و ملتمسانه و عاجزانه دعا کردن است. واژه «مباهله» نیز به همین معنا مى‏باشد؛ زیرا دو نفر که مباهله مى‏کنند، هر کدام به طرف مقابل نفرین مى‏کند و درخواست عذاب و بلا مى‏نماید. در قرآن «ثُمَّ نبتهل ...» به همین معنا آمده است.

 

«مباهله» در اصطلاح

«به معنى نفرین کردن دو نفر به یک دیگر است، به این ترتیب که افرادى که با هم گفت‏وگو درباره یک مسئله مهم مذهبى دارند، یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.»

 

شأن نزول آیه مباهله

1. علباء بن احمد الیشکرى روایت کرده است: هنگامى که آیه مباهله «قُل تَعالوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءَکم و نِساءَنا و نِساءَکم» نازل شد، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، حضرت على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام را به حضور طلبید و از سوى دیگر، یهودیان را به مباهله دعوت کرد. جوانى از یهود که از پیشنهاد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اطلاع یافت، خطاب به یهودیان گفت: واى بر شما! مگر گذشته را فراموش کرده‏اید که برادران شما به صورت میمون و خوک مسخ شدند؟ از مباهله خوددارى کنید که سرانجام شما منتهى به سرانجام آنان خواهد شد.

 

2. جابر بن عبداللّه روایت کرده که آیه مباهله «قل تعالوا ...» درباره حضرت على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام نازل شده است. جابر بن عبداللّه مى‏گوید: مراد از «انفسنا و انفسکم» رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و حضرت على علیه‏السلام هستند و مراد از «ابناءنا» امام حسن و حسین علیهماالسلام و مراد از «نساءنا» حضرت فاطمه علیهاالسلام .

 

3. سعد بن ابى وقاص روایت مى‏کند: هنگامى که آیه «قل تَعالوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءکم»نازل شد، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حضرت على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام را به حضور طلبید، سپس فرمود: «اللّهمَّ هؤلاءِ اَهلى»؛ پروردگارا اینان اهل بیت من هستند.

این سه روایت به شأن نزول آیه «مباهله» در حق اصحاب کساء تصریح دارند.

 

امام فخر رازى در تفسیر معروفش روایتى آورده است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از منزل خارج شد و بر شانه مبارکش جامعه‏اى از موى سیاه بود، حسین را بر دوش (یا در آغوش) خود داشت و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر ایشان و على پشت سر فاطمه به طرف محل مباهله به راه افتادند. پیامبر به عزیزانش فرمود: هر گاه من دعا کردم، شما آمین بگویید.

 

هنگامى که اسقف نجران این منظره باشکوه را دید، گفت: «انّى لَاَرى وجوها لو سألوا اللّهَ اَن یُزیلَ جبلاً مِن مکانِه لاَزاله بِها فلا تُباهلوا فتُهلِکوا و لایَبقى على وجهِ الارضِ نصرانىٌّ الى یومِ القیامةِ»؛ من چهره‏هایى را مى‏بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند، خدا این کار را خواهد کرد. اى نصارا! با این مرد مباهله نکنید، وگرنه هلاک مى‏شوید و تا قیامت یک نفر نصرانى در روى زمین باقى نخواهد ماند.

 

آن حضرت فرمود: «سوگند به خدایى که جانم در قبضه قدرت اوست، اگر اینان مباهله مى‏کردند، هلاکت بر آن‏ها مقدّر شده بود و برخى به صورت میمون و برخى به صورت خوک مسخ مى‏شدند و آتشى در بیابان آن‏ها برافروخته مى‏شد که نجران با تمامى اهلش، حتى پرندگان بر بالاى درختان، نیز ریشه کن مى‏شدند و هیچ چیز مانع نزول بلا بر نصارا نمى‏شد و همگى نابود مى‏گردیدند.

 

آیه مباهله از دیدگاه دانشمندان اهل سنّت

اصل این قضیه که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از بین همه امّت تنها حضرت على علیه‏السلام را در جاى «انفسنا» و حضرت فاطمه علیهاالسلام را در جاى «نساءنا» و حضرات حسنین علیهماالسلام رادر جاى «اَبناءَنا» براى مباهله انتخاب کرد، متفقٌ علیه بین اهل تفسیر و حدیث است؛ چنان‏که برخى از مفسّران اهل سنّت همچون امام فخر رازى (م 604 ق) و نظام الدین نیشابورى (م 728 ق) به این موضوع تصریح نموده‏اند. نیشابورى سپس اضافه مى‏کند که «مراد از «انفسنا» على است و اهل تفسیر و حدیث بر این دیدگاه اجماع نموده‏اند.»

 

امام ابوبکر جصّاص (م 370 ق) مى‏گوید: «راویان تاریخ و ناقلان آثار و اخبار هیچ‏گونه اختلافى ندارند در اینکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روز مباهله در حالى که دست حسن و حسین را به دست داشت و على و فاطمه همراهش بودند، براى مباهله با نصارا حاضر شد و مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد.»

 

حاکم نیشابورى (م 405 ق) ادعاى تواتر کرده و گفته است: «قد تواترت الاخبارُ فى التفاسیرِ عن عبداللّه بن عبّاس و غیرِه اَنّ رسولَ اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اَخَذ یومَ المباهلةِ بیدِ علىٍّ و الحسنِ والحسینِ و جعلوا فاطمةَ ورائَهم ثُمّ قال بهولاءِ: اَبنائَنا و اَنفُسنا و نِسائَنا.»

 

زمخشرى (م 538 ق) مى‏گوید: «لا دلیلَ اقوى مِن هذا على فضلِ اصحابِ الکساءِ و هم علىٌّ و فاطمةُ والحسنانِ»؛(18) هیچ دلیل و مدرکى قوى‏تر و مهم‏تر از آیه مباهله بر فضل و برترى اصحاب کساء موجود نیست و اصحاب کساء على، فاطمه، حسن و حسین مى‏باشند.

 

برخى دیگر از دانشمندان اهل سنّت بر صحّت این روایات تصریح نموده‏اند؛ همچون ابن تیمیه (م 728 ق)؛(19) ابن کثیر (م 774 ق)،(20) ابن یاسین،(21) محمّد بن سوره (م 279 ق)،(22) عبدالرزاق المهدى(23) و حاکم نیشابورى.

 

آیه «مباهله» بر عظمت و صداقت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و مقام بلند آن بانوى نمونه دو جهان دلالت دارد. آلوسى (م 1270 ق)(25) بر شهرت این روایت اعتراف و تصریح نموده است. او مى‏گوید: «و دلالتُها على فضلِ آلِ اللّهِ و رسوله ممّا لایمترى فیها مؤمنٌ والنصب جازمُ الایمان»؛ دلالت آیه بر فضیلت آل پیامبر، که آل اللّه مى‏باشند، و فضیلت آل رسول از امورى است که قابل تردید براى هیچ مؤمنى نیست و نصب (دشمنى و عداوت با خاندان پیامبر) ایمان را از بین مى‏برد.

 

عظمت بى‏نظیر حضرت فاطمه علیهاالسلام

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به جاى «نساءنا» (که کلمه جمع است و حداقل آن سه نفر است) تنها حضرت فاطمه علیهاالسلام را براى مباهله همراه برد، و حال آنکه در آن زمان، چندین تن از امّهات المؤمنین حضور داشتند، ولى آن حضرت صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هیچ کدام از زن‏هاى خود را براى مباهله نبرد؛ زیرا در مباهله، نبوّت آن جناب زیر سؤال بود. او باید کسانى را به همراه مى‏برد که اگر نبى نباشند، شریک کار رسالت و نبوّت او باشند، و حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین بود.

 

در مباهله قرار بود دروغ‏گویان رسوا شوند. بنابراین، اگر پیامبر کسى را مى‏برد که در عمر خود دروغ گفته باشد، دیگر او نمى‏توانست بر دروغ‏گویان لعنت بفرستد؛ زیرا خودش از اول دروغ گفته است. از اینجا عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام معلوم مى‏شود که او هیچ دروغى در زندگى نداشته و مصداق اکمل و اتم صداقت است. این شأن و عظمت فوق‏العاده زهراى مرضیه علیهاالسلام را مى‏رساند. این عظمت حضرت فاطمه علیهاالسلام را اسقف نجران هم در همان جا به قوم خود اعلام نمود: «اِنّى لأرى وُجوها لو سألُوا اللّهَ اَن یُزیل جبلاً مِن مکانِه لازَاله بِها فلا تُباهلوا فتُهلِکوا ولایَبقى علىِ وجهِ الارضِ نصرانىٌّ الى یومِ القیامةِ.»

 

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان گواه نبوّت و رسالت براى مباهله به همراه برد و پیش از آنکه به میدان بروند، حضرت على، فاطمه و حسنین علیهم‏السلام را جمع نمود و فرمود: «الّلهمَّ هؤلاءِ اَهلى»؛ خدایا، این‏ها اهل بیت من هستند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در اینجا اهل بیت حقیقى خودش را به امّت معرفى نمود، به ویژه آنکه از میان زن‏ها فقط حضرت فاطمه علیهاالسلام است که مصداق حقیقى «نساءنا» را دارد.

 

در برخى تفاسیر اهل سنّت، در ادامه حدیث مزبور، عبارتى جالب آمده است: «در آن هنگام، جبرئیل آمد و گفت: "یا محمّد! اَنَا مِن اَهلِکم؟" چه باشد یا محمّد، اگر مرا بپذیرى و در شمار اهل بیت خویش آرى؟ رسول گفت: یا جبرئیل "و انتَ مِنّا." آن‏گاه جبرئیل بازگشت و در آسمان‏ها مى‏نازید و فخر مى‏کرد و مى‏گفت: "مَن مِثلى؟ و اَنَا فىِ السماءِ طاووسُ الملائکةِ و فِى الارضِ مِن اهلَ بیتِ محمّد"؛ یعنى چون من کیست که در آسمان، رئیس فرشتگانم و در زمین، اهل بیت محمّد خاتم پیغمبرانم؟».

 

ویژه نامه اینترنتی «به روشنی آفتاب» به مناسبت روز مباهله در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ی

ارسال نظرات