اعتراف تلخ اوباما؛ آمریکا در حال فروپاشی است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، «آمریکا در حال فروپاشی است» این جمله طی سالهای اخیر از سوی برخی شخصیتها و رسانههای ایرانی مطرح شده است. حتی برخی از این پیشبینی نیز فراتر رفته و برای این گزاره خبری، زمان مشخص کردهاند. اما آیا چنین خواهد شد؟ فارغ از نگاه مبتنی بر فلسفه تاریخ شیعه و اصول و مبانی اعتقادی در خصوص تزلزل حکومت باطل، آیا میتوان نشانههای دیگری را برای اثبات چنین گزارهای آورد؟
در چارچوب نظریههای رئالیستی و نئورئالیستی در روابط بینالملل، نظریهای مطرح شده است که در صدد رفتارشناسی قدرتهای بزرگ است. بر اساس نظریه «سیکل قدرت» میتوان متناسب با حدود و ثغور «قدرت ملی» امکان سنجی وقوع جنگها را بر اساس الگویی که در تاریخ قرار دارد، به عمل آورد. این نظریه معتقد است که قدرت ملی از یک الگوی مشخصی پیروی میکند به گونهای که قدرت ملی قدرتهای بزرگ بینالمللی همانند یک منحنی با تقعر به سمت پائین، ابتدا صعود میکند، در رأس منحنی به بلوغ میرسد و از آن پس، دوران انحطاط آغاز میشود. منحنی قدرت نسبی قدرتهای بزرگی که الان دیگر شرایط گذشته را ندارند مانند بریتانیا و یا قدرتهایی که اساسا وجود ندارند مانند امپراتوری عثمانی، کاملاً منطبق با سیکل قدرت است. البته ترسیم این منحنی و سنجش قدرت نسبی کشورها در این نظریه صرفاً بر اساس مولفههای مادی از جمله جمعیت، مصرف انرژی، مخارج نظامی است.
سنجش قدرت ملی آمریکا در چارچوب نظریه سیکل قدرت و بررسی افول این هژمونی بینالمللی، در حال حاضر یکی از موضوعات مطرح در میان اندیشمندان روابط بینالملل است. مطالعات نشان داده که اکنون آمریکا دوران صعود و بلوغ قدرت خود را طی کرده و در نیمه دوم منحنی سهموی قدرت نسبی خود نسبت به سایر رقبا قرار گرفته است. در چنین شرایطی و براساس نظریه سیکل قدرت، همان طور که آمریکا رو به افول میگذارد، قدرتهای دیگری مسیر صعودی را طی میکنند و به طور حتم میزان تنشها میان آمریکا با قدرتهای بزرگ دیگر افزایش خواهد یافت. گفته شده است که چین، روسیه، هند و برزیل از جمله کشورهایی هستند که رقبای آمریکا در این شرایط محسوب میشوند. اما رو به افول گذاشتن قدرت ملی یک کشور در عرصه سیاسی نشانگان خاص خود را دارد. کشوری که در دوران بلوغ قدرت خود است، توان اجماعسازی گسترده را دارد، میتواند بسیاری از دولتها را تحت تأثیر قرار دهد، مخالفتها با او اگرچه وجود دارد اما آنقدر قوی و گسترده نیست که هیمنه او را دچار خدشه سازد، در مسیر انحطاط اما چون قدرت رقیب افزایش پیدا کرده، آزادی عمل این ابرقدرت کاهش مییابد و نفوذ سیاسی آن در عرصه سیاسی کمتر خواهد شد.
در شرایط کنونی اما به نظر میرسد نشانهگان طی مسیر کردن نیمه دوم سیکل قدرت از سوی آمریکا، شدیدتر از گذشته شده است. روند رو به افول آمریکا تا حدی است که اوباما رئیس جمهور کنونی این کشور وقتی چند روز قبل در دانشگاه وست پوینت، از به پایان رسیدن یکجانبهگرایی در نظام بینالملل سخن گفت، خیلی صریح، یکی از اصول مسلم سیاست خارجی آمریکا که تا همین سالهای اخیر در دستور کار بود را زیر سؤال برد. پایان یکجانبهگرایی یعنی اهمیت قائل شدن برای قدرتهای دیگر و این نشانه خوبی است از جایگاه کنونی آمریکا در سیکل قدرت خود. نگاهی به پروندههای اخیر در حوزه سیاست خارجی آمریکا، این ادعا را بیشتر ثابت میکند.
در بحران اوکراین، در حالی که آمریکا و متحدان غربیاش، در حال سردادن مارش پیروزی بودند چرا که با مداخلات گسترده و حمایت از طیف غربگرای اوکراین توانسته بودند دولت روسگرای این کشور را به زیر بکشند، اقدامات یک تنه روسیه، معادلات آنها را بر هم زد؛ روسیه در مقابل آمریکا و اروپا! آمریکایی که از فردای پس از فروپاشی شوروی، به تنهایی در بحرانهای جهانی میتوانست اثرات سرنوشتسازی داشته باشد، این بار در اوکراین، در مقابل یک قدرت بزرگ دیگر قرار گرفت و معادلاتش به هم ریخت. قدرت «اجماعسازی» که یکی از مهمترین ابزارهای یک کشور در سیاست خارجی محسوب میشود، اگرچه از سوی آمریکا در بحران اوکراین مورد استفاده قرار گرفت اما باز هم کارگر نیفتاد.
در بحران سوریه و ماجرای جنجالی حمله نظامی آمریکا به این کشور هم، میتوان نشانههای افول آمریکا را مشاهده کرد. اوباما در حالی که ماهها قبل از استفاده از سلاح شیمیایی در غوطه شرقی دمشق، گفته بود که خط قرمزش برای حمله به سوریه، استفاده از این سلاح است، اما در عمل اتفاق دیگری افتاد. این کشور که خود را آماده حمله به سوریه میکرد، حتی نتوانست اصلیترین همپیمانان اروپایی خود را که اکنون در بحران اوکراین در کنار او ایستادهاند را متقاعد کند که در حمله به سوریه کنار او باشند. آلمان و ایتالیا از همان ابتدا مخالف این اقدام آمریکا بود، انگلیس پس از چند روز از همراهی با آمریکا عقبنشینی کرد و تنها فرانسه بود که مدعی همراهی در حمله احتمالی به سوریه بود. در نهایت اما آمریکا در حالی که برخی کشورهای عربی از جمله عربستان حاضر به تأمین هزینه مالی این حمله شده بودند، عقبنشینی آشکاری انجام داد و به راهحل روسیه و ایران مبنی بر انهدام سلاحهای شیمیایی سوریه بسنده کرد.
مککین سناتور جموریخواه و جنگطلب آمریکا در انتقاد از این عقبنشینی اوباما گفته است: «زمانی که رئیس جمهور اوباما در نشستی در کاخ سفید به لیندزی گراهام میگوید درصدد حمله به سوریه است و سپس به همه جهان میگوید بشار اسد از خطوط قرمز عبور کرده است، اما سپس از اقدام نظامی خودداری میکند، این نوع عملکرد وی با واکنشهای بینالمللی همراه میشود. همه دشمنان ما میدانند که دوستانمان دیگر نمیتوانند به ما اعتماد کنند». واقع امر هم همین است؛ عربستان پس از عهدشکنی اوباما، عصبانی شد تا جایی که سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان به نشانه قهر، از سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل انصراف داد. بحران سوریه اعتماد برخی کشورهای عربی به آمریکا و وعدههایش را مخدوش کرد. علاوه بر این عدم اجماعسازی در بحران سوریه نیز از دیگر ضعفهای مهم آمریکا است. وقتی اولین بار نشست به اصطلاح «دوستان سوریه» در مراکش برگزار شد، 130 کشور و سازمان بینالمللی در آن شرکت کردند. همان روزها گفته شد که بسیاری از حاضران تحت فشار در آن جلسه حضور یافتهاند. حالا اما وقتی آخرین نشست این گروه چندی قبل در لندن برگزار شد، تنها 11 کشور در آن حضور داشتند!
عدم توانایی در اتخاذ سیاست مداخله نظامی یکجانبه که اوباما مطرح کرد، عدم اجماعسازی در مسائل و بحرانهای جهانی، مخدوش شدن اعتماد همپیمانان، قدرت یافتن بیش از پیش رقبای جهانی و منطقهای، همسو شدن رقبا و دشمنان با یکدیگر علیه آمریکا از نشانههایی است که در چارچوب «سیکل قدرت»، از افول آمریکا خبر میدهد اگرچه نمیتوان زمان مشخصی برای آن ذکر کرد. هر افولی اما با صعودی همراه است. روسیه قطعاً تا سالهای دیگر، نقشی به مراتب قویتر از شرایط کنونی در نظام بینالملل ایفا خواهد کرد. ایران در این میان، چه نقشی خواهد داشت؟/998/د102/ب6
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی