نامه رهبر انقلاب امید آیندهای روشن برای اسلام است
پروژه اسلامهراسی در قالب نظریه «برچسب» به راهبرد فعال غرب تبدیل شده است و با همکاری بنگاههای سیاسی و خبرپراکنی و استفاده از ابزارهای مختلف آموزشی، فرهنگی، رسانهای، اقتصادی و حتی نظامی در پی توسعه ابعاد و عمقبخشی به آن میباشد از اینرو حمایت مؤثر از گروههای افراطی همچون وهابیت، طالبان، القاعده، گروههای تکفیری و داعش و معرفی آنها به عنوان نماد اسلام نیز در همین راستا است.
اما نسیم بیداری اسلامی به برکت انقلاب اسلامی ایران در جهان وزیدن گرفته و با رویکرد مردم سالاری دینی وجدانهای بیدار و پرسشگر را نشانه گرفته است و رهبر معظم انقلاب نیز با دور زدن همه موانع رسانهای دولتمردان غربی و ارتباط گیری مستقیم و بیپرده با ملتهای آنان بویژه جوانان در راستای مقتضیات دهه چهارم حیات پر برکت انقلاب اسلامی گام برداشتند که آثار و برکات این پیام تاریخی در آینده بیشتر روشن خواهد شد؛ در همین زمینه گفتوگویی داشتهایم با حجت الاسلام غلامرضا بهروزی لک، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) که تقدیم خوانندگان میشود.
رسا ـ با توجه به پروژه اسلام هراسی غرب، تحلیل حضرتعالی درباره ابتکار حکیمانه رهبر معظم انقلاب در ارسال نامه و پیام به جوانان اروپا و آمریکای شمالی چیست و این پیام چه تأثیراتی میتواند داشته باشد؟
امام رضا(ع) در روایتی میفرمایند «فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا» اگر مردم زیباییهای سخن ما را بشنوند از آئین، مرام و دیدگاههای ما تبعیت میکنند.
درباره مسائل کنونی غرب به نوعی اسلام هراسی مطرح است و باید بگوییم که دامنه اسلام هراسی ریشه در گذشته تاریخی و روزگار معاصر به ویژه دهههای اخیر دارد که مصادف با قرن بیست و یک میلادی است.
اما چرا غرب اسلام هراسی دارد؟ و چرا غربیها حاضر نیستند با اسلام از سر آشتی، مسالمت و گفتوگو صحبت کنند؟
قرآنی که اهل کتاب را به تعالیم و کلمه واحده دعوت کرده است و میفرماید «قل یا اهل الکتاب تعالوا کلمةٍ سَواءٍ بیننا و بینکم أَلّا نَعبُدَ الا الله» پس چرا غربیها این هماهنگی و آمادگی را ارائه نمیدهند؟
ابتدا باید بدانیم انگیزه غربیها از اسلام هراسی چیست و چرا اسلام هراسی را به عنوان یک سیاست قرار دادهاند و فرمایش رهبر معظم انقلاب در چه فضا و زاویهای قرار گرفته است؟
چند عامل را میتوانیم در این زمینه ذکر کنیم که در مرحله نخست، غربیها به لحاظ تمدنی خودشان را در تقابل با تمدن اسلامی میبینند یعنی به لحاظ استراتژیک، غرب احساس میکند که رشد، گسترش و بالندگی تمدن اسلامی به نوعی خصم یا غیر خطر سازی برای آنها قلمداد میشود و در این جا نوعی دنیاطلبی مطرح است.
چرا جهان اسلام در تقابل با منافع غرب جلوه میکند؟ شاید از دلایل آن خوی استکبارگری و استعمارگری اروپائیان و آمریکاییها در خلال چند قرن گذشته باشد که جهان اسلام، جهان سوم، کشورهای آفریقایی و خاور دور را تحت سیطره و استعمار خود در آوردند و این امر سبب شد که با احیای تمدن اسلامی منافع آنها که نگاه استکباری و استعماری به کشورها داشتند از دست برود و به طور طبیعی این امر برای غربیها خوشایند نیست.
غربیها دوست دارند جهان اسلام همواره مطیع و تابع آنها باشد اما هنگامی که تمدن اسلامی میگوید میخواهم آزاده باشم، این آزادی خواهی برای منافع غربیها تقابل ایجاد میکند.
تقابل دیگری که «بابی سعید» در کتاب «هراس بنیادین» مطرح کرده این است که غربیها تمدنی را بنیان گذاشتهاند که با اومانیسم و سکولاریسم به نفی و حاشیهرانی خداوند منجر شد.
به تعبیر «نیچه» خدا مرده است یا با تفسیر «کارل یاسپرس» انسان غربی خدا را کشته است؛ اگر اینگونه باشد، رشد و ظهور احیاگری اسلامی برای انسانهای غربی، تداعیگر بازگشت خدایی است که به دست غربیها کشته شده است و در نتیجه برای آنها وحشت و نوعی هراس سایهوار و شبه انتقام گیرنده تداعی میکند که میخواهد جرم مرتکب شده آنها را بازگو کند و این دین کنار گذاشته شده و به حاشیه رانده شده است که در حال گسترش است پس تبعاً این امر برای آنها وحشتی ایجاد میکند.
غرب احساس میکند روحی را که با جرم و جنایت از بین برده و ساقط کرده در حال انتقام و بازخیزی است درحالی که این طور نیست و این نگاه نوعی توهم ناشی از زیاده خواهی و تفکر نادرست انسانهای غربی است.
در جهان کنونی انسان غربی حاضر نیست حضور خداوند را در عرصه اجتماعی و سیاسی بپذیرد؛ قرآن کریم چقدر زیبا میفرماید « ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یسْتَهْزِؤُون» غربیها به تکذیب آیات الهی رسیدهاند و هنگامی که میبینند دینی در حال احیا است و آیات الهی را برجسته و تبیین میکند، به طور طبیعی درصدد انکار و تکذیب آن برمیآیند.
در این زمینه علتهای موردی و شتابزایی نیز میتوان مطرح و شناسایی کرد اما روح کلی استدلالی که برای اسلام هراسی میتوان مطرح کرد همین مطلب است.
روند اسلام هراسیها شکل گرفته در غرب در دو دهه اخیر در عصر رسانهها از زمان سلمان رشدی با نوشتن کتاب آیات شیطانی شدت گرفت، اما اسلام هراسی در حال حاضر با تیپ خاصی است و آن نیز حمله به نمادها و شخصیتهای کلیدی و برجسته اسلام است که در جریان اخیر فرانسه، پیامبر اکرم(ص) به عنوان نماد اسلام گرایی هدف قرار میگیرد.
سلمان رشدی از روی عمد شخص پیامبر اکرم(ص) را در کتاب آیات شیطانی مورد هجمه قرار داد، بعدها قضیه دانمارک و کاریکاتورهای کشیده شده و کلیپی که آنجا ساخته شد به موج اسلام هراسی افزود.
سخنرانی پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان، سخنرانی جورج بوش پسر در یازده سپتامبر و مطرح کردن جنگهای صلیبی و اخیراً قضیه فرانسه، همه در یک راستا بوده و روندی است که اسلام هراسی را به شکلهای مختلف با تمرکز بر هدف گیری شخص پیامبر اکرم(ص) و تخریب چهره ایشان به عنوان نماد اسلام صورت داده است.
بنابراین در این فضای هجمه علیه اسلام وظیفه ما چیست؟ اگر بخواهیم در همان وادی بیفتیم که تقابل، تضاد، درگیری و جنگ را ایجاد کنیم، خواسته دشمن را اجابت کردهایم.
اگر ما نیز بخواهیم رفتاری مشابه دشمنانی که جنگ افروزی کرده، آتش کینه، عداوت و خصومت را تند میکنند و بر کوران دشمنی و بر طبل جنگ میکوبند داشته باشیم در همان دامی افتادهایم که دشمن دنبال میکند.
از کارهایی که در این زمینه میتوان انجام داد این است که همانند منطق قرآنی، اهل کتاب را به منطق و تعقل دعوت کنیم و بگوییم؛ مگر شما به اسم خدا و مسیحیت نمیخواهید اسلام را رد کنید؟ اسلام و مسیحیت تعالیم مشترکی دارد.
رهبر معظم انقلاب از این تاکتیک قرآنی بهره بردهاند و دعوت به گفتوگو و منطق کردهاند، با چه کسانی میتوان گفتوگوی منطقی داشت؟ به طور قطع با افرادی که غرض ورز هستند و کسانی که ذهن شان حجاب گرفته است نمیتوان منطقی صحبت کرد که سیاستمداران کشورهای غربی از جمله غرض ورزان هستند و جزء ضالین و گمراه هستند اما نسل جدیدی وجود دارد که قابل هدایت هستند.
به نظر میرسد که رهبر معظم انقلاب با این منطق قرآنی جوانان اروپایی، روشنفکران و جوانان تحصیلکرده اروپایی را خطاب قرار دادهاند که تاکتیک بسیار مناسبی است و توطئه دشمن برای درگیر ساختن اسلام با دنیای غرب خنثی شده و از طرفی امید و چراغی برای آینده روشن میشود.
رسا ـ با توجه به سیاهنماییهایی رسانههای غربی چگونه جوانان اروپایی شناخت مستقیم و صحیحی نسبت به اسلام پیدا کنند و چگونه میتوان این پیام پر محتوا را به گوش مخاطبان و جامعه هدف آن رساند و زمینههای تأثیرگذاری آن را فراهم کرد؟
رهبر معظم انقلاب به دو نکته اشاره کردند، نخست فرمودند که پدران و مادران را خطاب قرار ندادیم و غرض این نیست که جوانان را از پدران و مادرانشان جدا کنیم بلکه به این دلیل که نسل جوان بیشتر به دنبال حقیقت هستتند، نکته دوم این که سیاستمدارانی که غرض ورز هستند نمیتوانند راه را نشان دهند و برای جوانان این امید وجود دارد که در آینده جهان غرب را اداره کنند از این رو در جوانان غربی باید نگاه و ذهینیت مثبت به اسلام شکل بگیرد زیرا آنان سیاستمداران و مسؤولان آینده غرب هستند.
دعوت جوانان غربی برای تحقیق راجع به اسلام فارغ از تصویری که رسانههای غربی از اسلام ارائه میکنند، راهکار مناسبی است.
درست است که رسانهها در اختیار و سیطره غرب است اما رسانه خصلت دو گانهای دارند، رسانهها افزون بر سیطره آمیز بودنشان، فرصت ساز نیز هستند و به دلیل این که مکانیزم و ابزار اطلاع رسانی دارد و منابع را در اختیار قرار میدهد همراه خود فرصتهایی را نیز به وجود میآورد پس سیطره مطلق نیست و سیطره زدایی نیز امکان پذیر است.
جوانانی که این تبلیغات، فیلمةا و سخنرانیها را میبینند و میشنوند، به کتابها و منابع نیز دسترسی دارند، بنابراین رسانه میتواند به دو گونه عمل کند از سویی حجاب برانگیز باشد و آن را تعمیق و گسترش بدهد اما از طرف دیگر میتواند علیه جریان مسلط عمل کند و این مفاهیم تداعی گر این آیه شریفه است که میفرماید «و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین» عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
برداشت من این است که شبههها همواره برای ما فرصتهایی نیز ایجاد میکند و درست است که شبههها و هجمهها، اساس را هدف قرار میدهند اما با این وجود فرصتی برای فکر کردن و تأمل نیز فراهم میکنند.
اکنون رسانههای اجتماعی برای جوانان نقش ایفا میکنند و افزون بر این که تهدید محسوب میشوند یک نوع فرصت سازی و ابزار و توان لازم برای دسترسی به اسلام اصیل نیز هستند و این امکان و اختیار در جهان اسلام نیز وجود دارد تا با بهرهگیری از این رسانهها به طور مستقیم خودش را به علاقهمندان عرضه کند.
اکنون پیام رهبر معظم انقلاب به چندین زبان ترجمه شده است و اگر همین ابزارهای چت و گفتوگو نبود این امکان فراهم نمیشد پس رسانه نقش دو گانه دارد.
«جانی واتیمو» متفکر معاصر ایتالیایی در مقالهای با عنوان «پست مدرنیسم چیست؟» به ظهور رسانه اشاره میکند و میگوید «این رسانهها بودند که باعث سیطره زدایی از غرب شدند» و «تاقبل از پیدایش رسانه هر آنچه در غرب خواسته میشد، گروه و جریان مسلط آن را در ذهن مردم القا میکرد اما با ظهور رسانه، افراد متوجه شدند که تصاویر مختلف دیگری نیز از زندگی وجود دارد.»
به تعبیر «جانی واتیمو» رسانه سبب شد که نگاه تک خطی غرب به تاریخ و آینده جهان به طور کلی برداشته شود و خطوط متداخل و متغیر دیگری نیز عرضه شوند.
رسا ـ چرا غرب که مدعی آزادی بیان است، اجازه نمیدهد گفتمان اسلام ناب و انقلاب اسلامی به گوش ملتها و مردمشان برسد؟
غرب با اسلام به طور گزینشی عمل میکند و قرائتهایی از اسلام را ارائه میکند که به تعبیر امام خمینی(ره)، اسلام آمریکایی و یا اسلام متحجر است که کاری به بزرگی، سیادت و آقایی غرب ندارد و با این اسلام هیچ گونه مخالفتی ندارد و حتی اجازه بروز، ظهور و رشد این نوع جریانات را در غرب میدهد چنان که شبکههای ماهوارهای شیرازیها و اللهیاریها در خود غرب و با حمایت غربیها اداره میشود.
به تعبیر سفیر انگلیسی تا زمانی که اذان در مأذنهها به ضرر انگلستان نباشد هر قدر خواستند اذان بگویند اما بحث این است که اسلام سیادت خواه، استقلال طلب و احیاگر برای غرب قابل تحمل نیست.
تا زمانی که اسلام سازشکار وجود دارد غرب اجازه نمیدهد اسلام در شکل صحیح خود مطرح شود و اسلام را خشن جلوه میدهند تا بتواند بر ملتها سیطره خود را حفظ کنند.
به نظرم علت این که غرب به رغم شعار آزادی از آزاد بودن اسلام جلوگیری میکند این است که نمیخواهد از سیطره خود بر جهان امروز کوتاه بیاید و از آن دست بکشد،از این رو به تنش و درگیری با اسلام متوسل میشود و اسلام را دشمن خود قلمداد میکند.
رسا ـ چرا غرب از رواج اندیشه اسلام نگران است و به دنبال قرار دادن افکار عمومی دنیا در مقابل اسلام است، مگر اسلام دارای چه عناصری است که سردمداران و سیاستمداران غربی از آن هراس دارند و آن را تحت سانسور شدید قرار دادهاند؟
در پاسخ باید گفت نخست بعد حقیقت گرایی و در مرحله دوم معنابخشی و انسجامی که در تفکر و اندیشه اسلام است؛ عقلانیتی که در منابع اسلام وجود دارد که در عمل غرب را به وحشت انداخته است.
غرب دچار بحران معنا و در دوره نسبیت گرایی است، پناهی برای انسان که بتواند در سایه آن با آرامش زندگی کند نیست و این مسأله در غرب زیر سؤال رفته است.
دین را در مدرنیته سر بریدند و اجازه حضور در زندگی ندادند و دینی که در غرب اکنون وجود دارد دین بیرمقی است.
از سوی دیگر مکاتبی که داشتند دچار نسبیت گرایی شدید شد و انسانهایی که تشنه آرامش و معنا هستند، مکتبی همانند اسلام که معنا را ارائه میدهد به طور حتم جاذبه دارد و چون خودشان نمیتوانند چنین پایگاه معنایی ارائه کنند و این ظرفیت نیز در اسلام وجود دارد از این رو اسلام را دشمن خود قلمداد کردهاند.
به نظر من این نوع تقابل جویی در آینده نیز ادامه خواهد داشت و از سویی در چشم انداز آتی اسلام نیز هر اندازه که به تمدن جهانی موعود نزدیکتر شویم این تقابل بیشتر خواهد شد و شاید این آیه تداعیگر این معنا است که «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» اسلام درصدد غالب شدن بر کل جهان است و لو مشرکینی که در غرب هستند و برای خدا شریک قائل شدهاند با این اندیشه مخالف باشند.
غربیها با تفکر اومانیستی خود انسان را نیز شریک خدا قرار دادهاند و در مجموع این عوامل سبب شده است که این تقابل وجود داشته باشد و شاید در تاکتیکهای مرحلهای بتوان این تقابل را مدیریت کرد تا به تنش آشکار منجر نشود اما چون غرب بر گمراهی خود لجاجت و اصرار دارد، این تقابل ادامه خواهد داشت./908/گ402/ج