۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۹
کد خبر: ۲۴۸۷۹۶

شمه‏اى از کمالات معنوى حضرت زینب سلام الله علیها

خبرگزاری رسا ـ در گستره جامعه انسانى، مردان و زنان بافضیلتى پدیدار شده‏اند که هر یک به عالى‏ترین مرحله کمال و رشد رسیده و الگوى جاویدانى براى تمام انسان‏ها بوده و خواهند بود.یکى از زنان بسیار بافضیلتى که در تاریخ اهل بیت، بعد از حضرت زهراعلیها السلام‏به عنوان تندیس زنده فضایل شناخته شده است، دختر حضرت على‏علیه السلام، زینب کبرى‏علیها السلام است.
ميلاد حضرت زينب

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بررسى کمالات اولیاى خدا و الگو قرار دادن آنها یکى از برترین عوامل تربیت صحیح و خودسازى است که مفهوم زندگى عمیق، پویا و حقیقى را به انسان مى‏آموزد و موجب صفاى دل شده و کمک شایانى براى پیمودن مراحل تکامل و وصول به عالى‏ترین درجات هدایت خواهد بود.

 

در گستره جامعه انسانى، مردان و زنان بافضیلتى پدیدار شده‏اند که هر یک به عالى‏ترین مرحله کمال و رشد رسیده و الگوى جاویدانى براى تمام انسان‏ها بوده و خواهند بود.یکى از زنان بسیار بافضیلتى که در تاریخ اهل بیت، بعد از حضرت زهراعلیها السلام‏به عنوان تندیس زنده فضایل شناخته شده است، دختر حضرت على‏علیه السلام، زینب کبرى‏علیها السلام است. وى از جمله زنان نادرى است که بیشترین بخش از فروغ جاودان نور امامت را دریافت نمود و توانست خود را در کمالات و صفات حمیده، همسان و همانند مادرش زهراى اطهرعلیها السلام بسازد.وى دوران کودکى را در آغوش پرمهر رسالت و امامت سپرى کرد و در دامن عصمت و طهارت، تربیت شد و به صفات والاى انسانى و کمالات معنوى و ملکوتى آراسته گردید.

 

حضرت زینب‏علیها السلام تجسّمى از علم و معرفت پیامبرصلى الله علیه وآله، تبلورى از زهد و عبادت على‏علیه السلام، تمثیلى از جانبازى مادر، تشکّلى از صبر و حلم امام حسن‏علیه السلام و نمودارى از شجاعت و شهامت امام حسین‏علیه السلام است. وى بدون آنکه تسلیم شرایط سخت و طاقت‏فرساى پس از شهادت امام حسین‏علیه السلام و اصحابش بشود، با انجام به موقع رسالت خود توانست تبلیغات گسترده دشمن را خنثى کند.

 

زینب‏علیها السلام و حضور جاودانه‏اش در لحظه‏لحظه تاریخ کربلا، چه در غروب غربت و آوارگى عصر عاشورا، چه در تلخى جانکاه وداع قتلگاه و چه در دفاع از حق در حضور ظالم، الگویى بى‏همتا در همه اعصار و زمان‏هاست. گرچه در میدان مبارزه با طاغوت و یزیدیان و انجام مأموریت و رسالتى که به عهده داشت قهرمان است؛ اما نباید فراموش کرد که وى در تمامى زمینه‏ها، قهرمان و پیشتاز و نمونه کامل و والاى یک بانوى تربیت‏شده در مکتب و دامان اهل‏بیت نبوت و ولایت به شمار مى‏رود.

 

بنابراین هر گلى از گلستان زندگیش را که ببوییم، عطرى جانبخش دارد و هر ورقى از این کتاب سبز را مطالعه کنیم، درسى آموزنده دارد.نام زینب‏علیها السلام چون خورشیدى تابناک بر تارک تاریخ اسلام و تاریخ بشریّت مى‏درخشد و تا آن‏جا که قلب زمانه مى‏تپد، به کالبد مرده انسان‏ها روح و حیات مى‏بخشد و فراراه تاریک آنان را روشن مى‏سازد.علم، عبادت، عفت، تقوى، فصاحت و بلاغت، پایدارى، اراده فولادین، امانتدارى، دفاع خالصانه از حق، یتیم‏نوازى، شرافت، عطوفت، همسردارى، عزّت‏نفس، وفادارى و... از جمله ارزنده‏ترین صفات و کمالات این شیرزن عاشورایى است که در این مقاله به ذکر پاره‏اى از آنها مى‏پردازیم تا معرفت بیشترى نسبت به مقام معنوى و ملکوتى آن بانوى مجلّله پیدا کنیم.

 

بر قلّه دانش

زینب کبرى‏علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.

 

برترین درجه علم، علمى است که از ذات الهى به انسان افاضه مى‏شود که به تعبیر قرآن مجید، علم «لَدُنّى» نام دارد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً»: «علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختیم». حضرت زینب‏علیها السلام به شهادت امام سجادعلیه السلام، داراى چنین علمى بود که خطاب به عمّه‏اش فرمود: «أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَةٍ؛ به حمداللَّه تو دانشمند معلم‏ندیده و فهمیده‏اى فهم نیاموخته هستى».

 

وى در حدود 6 سالگى، شایستگى حفظ خطبه استدلالى، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهراعلیها السلام را داشت و این نشانه بارزى از رشد فکرى و بلوغ اندیشه و تعقّل دخترى است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافت و به زلال روح و کمال معنوى و قرب الهى رسید.

 

یک سال پس از استقرار حضرت على‏علیه السلام در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت‏علیه السلام پیام فرستادند و گفتند: «ما شنیده‏ایم که دختر شما، حضرت زینب‏علیها السلام همانند مادرش، زهراى مرضیّه، منبع سرشار دانش و داراى علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‏مند شویم». على‏علیه السلام اجازه داد تا دختر عالمه‏اش بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمى و دینى آنان را حل کند. زینب‏علیها السلام آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهاى مقدماتى، جلسه تفسیر قرآن براى آنان تشکیل داد و پرسش‏ها و شبهات آنان را جواب مى‏داد.

 

 از سخنان آن حضرت‏علیها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام، خطبه‏ها و سخنرانى‏هایى که در فرصت‏هاى مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبى معلوم مى‏شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم و اکتسابى نبوده است.

 

هم‏چنین در جنبه مقام علمیش، علاوه بر توانایى براى ایراد خطبه‏ها، نکته ظریف و اساسى وجود دارد و آن تصمیم‏گیرى‏ها و موضع‏گیرى‏هاى به‏جا در مناسبت‏هاى لازم است که خوب مى‏دانست کجا باید نرم سخن گفت، در کجا باید برآشفت و حماسه آفرید، در کجا باید گریه کرد و اشک ریخت و چه وقت باید عقل و منطق را به کار گرفت.

 

همچنین نام زینب کبرى‏علیها السلام به عنوان یکى از محدثان برجسته شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایت‏هاى آن حضرت‏علیها السلام در منابع معتبر شیعه از جمله در کتاب‏هاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایل‏الشیعه»، «بحارالانوار» و... موجود است که آنها را از مادر و برادرش حضرت سیدالشهداءعلیه السلام شنیده و براى دیگران روایت کرده است.

 

اهمّ این احادیث بدین شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعلیها السلام، حدیث «امّ ایمن» در ماجراى دفن حضرت على‏علیه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدک که سند اخیر را عده‏اى از مورخان و محدّثین نامدار شیعه همچون شیخ صدوق در کتاب «علل الشرایع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آورده‏اند.به هر حال این بانوى شجاع کربلا راوى حدیث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حدیث‏شناسان، عدالت و اعتماد این بانوى پاک و بافضیلت در زمینه بیان حدیث و مقامات علمى مورد تأیید قرار گرفته و صداقت و درایت او انکارناپذیر است.

 

عبادت و انقطاع از خلق‏

در میان فضایل و کمالات ملکوتى حضرت زینب‏علیها السلام، خلوت با معشوق و مناجات با قاضى‏الحاجات، درخشندگى خاصى دارد. سراسر زندگى او به خاطر جهاد و هجرت در راه خدا و همراهى و همگامى با پدر، مادر و برادر در جهت انجام وظیفه و احیاى معالم و معارف اسلام، عبادت محسوب مى‏شود.عبادت آن بانوى مکرّمه‏علیها السلام تنها به معناى خاص «عبادت» نبود، بلکه تمام حرکات و سکنات، خروش و فریادها، سفرها و اسارت‏ها، بیدارگرى‏ها و مبارزات و حتى نفس‏هاى او از آنجا که به خاطر خداوند بود، همه از مراتبى عمیق و والا از اخلاص و عبادت خداوند متعال برخوردار بود.اکثر شب‏ها را به تهجّد و تلاوت قرآن، صبح مى‏کرد. به گفته برخى از مورّخان، عبادت‏ها و نمازهاى شب پدر و مادر خود را از نزدیک دیده بود. او در حماسه کربلا شاهد بود که برادرش، حضرت امام حسین‏علیه السلام به برادرش حضرت ابوالفضل‏علیه السلام فرمود: «اى برادر! نزد دشمن برو و یک شب را مهلت بگیر؛ شاید بتوانیم به نماز، دعا و خواندن قرآن استغفار در پیش‏گاه پروردگار مشغول شویم. خدا مى‏داند که من نماز، دعا و استغفار و خواندن قرآن را دوست دارم.

 

در شب یازدهم محرم، على‏رغم آن‏همه خستگى و فرسودگى و مشاهده آن‏همه آلام روحى، نماز شب خود را خواند. امام سجادعلیه السلام فرمود: «عمه‏ام، زینب‏علیها السلام در مسیر کوفه تا شام تمام نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏کرد و در بعضى از منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تکلیف مى‏کرد».

 

امام حسین‏علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است، هنگام وداع با خواهرش فرمود: «خواهر جان مرا در نماز شب فراموش مکن». این، نشان از آن دارد که این بانو به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته بود و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده بود؛ بنابراین دیده‏ها را بازتر و افق‏ها را برتر و معرفت‏ها را قوى‏تر باید کرد تا مقام عبودیت زینب کبرى‏علیها السلام را بهتر شناخت.

 

آفتاب عفت

زینب کبرى‏علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.وى در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پیام آسمانى قرآن و طبق آموزه‏هاى مادرش، فاطمه زهراعلیها السلام، حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى یک زن مسلمان مى‏دانست و بر این باور بود که زن هنگامى به خداى خود نزدیک‏تر است که خود را از معرض دید مردان بیگانه حفظ نماید.

 

زینب کبرى‏علیها السلام دختر آن مادرى است که براى احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا از منزل بیرون مى‏آمد و با دشمنان، به احتجاج مى‏پرداخت؛ اما سر تا پا محجوب و پوشیده؛ همان مادرى که وصیّت مى‏کند پیکرش را بعد از مرگ در تابوتى با دیواره‏هاى بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد، پس طبیعى است که دختر او هم باید این تعالیم بلند اسلام را رعایت نماید؛ چراکه حفظ شرف و حیثیّت زن، واجب و حجاب از ضروریّات دین است و اصولاً تمام فداکارى‏هاى این بانو براى تحقق احکام اسلام بود. بنابراین عفت و پاکدامنى خویش را حتى در سخت‏ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مى‏فشرد.

 

آن بانوى بزرگوار براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد زد که: «آیا این از عدالت است که زنان و کنیزان خویش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خداصلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى».

 

نماد کمال عقل‏

برترین معیار عقل‏گرایى در زندگى، ادب و ادب‏آموزى است. کیمیایى که تیرگى‏ها و تاریکى‏هاى قلب را مى‏زداید و نور و روشنایى در رواق وجود انسان مى‏افزاید به گونه‏اى که بهاى بى‏نظیر آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخیص خواهد بود.

 

زینب کبرى‏علیها السلام شخصیت شایسته‏اى بود که درس ادب را در مکتب امامت آموخته بود و سیره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذیرفته بود. در گفتار و رفتار، صمیمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه‏اى که زنان بسیارى در نخستین برخورد، شیفته شیوه و مجذوب اخلاق روح‏پرور او مى‏شدند.

ادب و احترام حضرت زینب‏علیها السلام به برادر خود آن‏چنان بود که هنگامى که عبداللَّه بن عباس به امام حسین‏علیه السلام گفت: شما که به این سفر خطرناک مى‏روید چرا زن‏ها را با خود مى‏برید؟ حضرت زینب‏علیها السلام با شنیدن این سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آیا مى‏خواهى بین من و برادرم جدایى بیندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد».

 

در حادثه عاشورا در برابر آن‏همه مصائب و داغ‏ها و حوادث، هرگز از مسیر ادب و عبودیّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هیچ‏گاه کلمه‏اى حاکى از دلتنگى، نارضایتى، اعتراض، شکایت و تنگ‏نظرى بر لب نراند. هرچه مى‏گفت بر طبق رضایت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلکه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زیاد، مى‏فرمود: «إنّى ما رَأَیْتُ إلاّ جَمیلاً؛ من جز زیبایى ندیدم».

 

که این کلام در نظر اهل آن، از بالاترین مراتب توحید، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبودیت، حکایت دارد و کمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مى‏دهد.

 

ایثار

عقیله بنى هاشم‏علیها السلام در این صفت، گوى سبقت را از دیگران ربوده بود. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خرید و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏داشت. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏کرد و آن را نیز به کودکان مى‏داد. در بین راه کوفه و شام با این که خود گرسنه و تشنه بود، «ایثار» را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت.امام زین‏العابدین‏علیه السلام مى‏فرمود: «عمه‏ام، زینب‏علیها السلام، در مدت اسارت، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین کودکان تقسیم مى‏کرد؛ زیرا در شبانه‏روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏دادند. او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند».

 

دفاع از حریم ولایت‏

حضرت زینب‏علیها السلام حرکت و هدایت انسان‏ها را بدون امام‏علیه السلام، سکون و هلاکت مى‏دانست و زمام‏دارى زیان‏آلود نااهلان را باعث دورماندن توده‏ها از صراط مستقیم مى‏دید. بدین علت، دفاع و حمایت از مقام امامت و ولایت را سرلوحه مسوؤلیت‏هاى خویش قرار داده بود و با تمام توان، بعد از حادثه عاشورا به ارائه رهنمودهاى شایسته و مبارزه با زرمداران و زورمحوران در قالب خطابه مى‏پرداخت. وى چون دست‏پرورده زهراى اطهرعلیها السلام بود، درس ولایت‏مدارى را از مادر فراگرفته بود. از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتّهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد و از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امامت امام حسین‏علیه السلام و چه در دوران امام سجادعلیه السلام که حتى در چند مورد از جان امام سجادعلیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.

 

کرامت‏

هر چند هزاران کرامت از این بانوى بزرگوار سر زده است، اما فقط نمونه‏اى را نقل مى‏کنیم. مرحوم ثقةالاسلام نورى از سید محمدباقر سلطان‏آبادى نقل مى‏کند: «به چشم‏درد شدیدى در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم فایده‏اى نکرد و برعکس مریضى‏ام شدیدتر شد. بعضى از دکترها مى‏گفتند قابل علاج نیست. برخى هم قول شش ماه بعد مى‏دادند و من هر روز از روز قبل نالان‏تر مى‏شدم تا این‏که سیاهى چشمم گرفته شد و دیگر نمى‏توانستم بخوابم. در آن موقع یکى از دوستانم براى خداحافظى به دیدنم آمد.

 

او مى‏خواست به کربلا برود. من هم با او همراه شدم. در منزل اول دردچشم شدیدتر شد و همه مرا شماتت مى‏کردند مگر یک نفر. بالاخره به منزل دوم رسیدیم، درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزون‏تر؛ تا اینکه نزدیک سحر آرام شد.در عالم رؤیا عقیله بنى هاشم، زینب کبرى‏3، را دیدم که گوشه مقنعه‏اش را به چشمم مى‏کشید. از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمى‏کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتى احساس نمى‏کردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته روى چشمم را باز مى‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه‏چیز را مى‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‏کرد؟ گفتم: چشم چپم بود. هرچه نگاه کردند تفاوتى بین چشم چپ و راستم ندیدند»./907/د101/

 

منبع: راسخون

ارسال نظرات