۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۸
کد خبر: ۲۵۰۳۱۹
زلال بصیرت؛

مهم‌ترین خواسته انسان از خداوند در کلام آیت‌الله مصباح یزدی

خبرگزاری رسا ـ مهم‌ترین خواسته برای انسانی که قرار است از خدا چیزی بخواهد، این است که آتش جهنم خاموش شده و از این آتش نجات بیابد.
آيت الله مصباح يزدي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، مهم‌ترین خواسته برای انسانی که قرار است از خدا چیزی بخواهد، این است که آتش جهنم خاموش شده و از این آتش نجات بیابد. تا وقتی انسان می‏سوزد، نوبت آن نیست که آب و غذا بخورد و با حورالعین همنشینی داشته باشد. نخست باید آتش خاموش بشود و از آتش نجات پیدا بکند. در بسیاری از روایات وارد شده که گفته‏اند اگر دعای مستجابی داشته باشیم، باید چه دعایی بکنیم؟ گفتند نجات از آتش. در فرازی از مناجات شعبانیه علی‌بن‌ابی‌طالب‌(ع) می‌فرمایند: خدایا من حاجتی از تو می‏خواهم که اگر آن را به من ندهی، هر آنچه غیر آن بدهی، سودی ندارد:«وَ هی فَکاکُ رَقَبَتی مِنَ النّار»؛ اگر انسان در باغ بهشت در حال سوختن در آتش باشد، چه فایده‌ای دارد؟

 

رهایی انسان از آتش جهنم در ادبیات دینی جایگاه مهمی دارد، بر همین اساس در بیشتر دعاها این مطلب تکرار شده است: «أَعْتِقْ رَقَبَتی مِن النّار»؛ «أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتی مِن النّار»؛ ؛ «أَنْ تَفُکَّ رَقَبَتی مِن النّار؛ فَکاکُ رَقَبَتی مِن النّار»؛ گردن مرا از آتش آزاد کن! اعتقاد بر این است که وقتی انسان گناه می‌کند آتش بر او مسلط می‌شود. این بلایی است که خود انسان بر جان می‌خرد.

 

درباره «فکاک رقبه» یا «عتق رقبه» در دعاها و مناجات‌ها تأکید شده است. باید توجه داشته باشیم که آنچه در دعا مطرح می‌کنیم آیا واقعا از خدا می‌خواهیم و معرفت و شرایط روحی اهل مناجات را داریم یا اینکه تنها به قرائت آن اکتفا کرده‌ایم؟ اگر کسی همچون بزرگان دین و اولیا دعا و مناجات داشته باشد، باید به او تبریک گفت. در غیر این صورت همچون مؤذن شهر حِمص که می‏گفت: به قول مسلمین «اشهد ان لا اله الا اللّه» ما نیز برای دعا خواندن، می‌گوئیم خدایا بندگان برگزیده تو چنین دعا کرده‌اند. وقتی دعای کمیل می‏خوانیم می‏گوییم خدایا علی‌(ع) این‌گونه می‏گفت. آیا ما نیز می‏توانیم بگوئیم:«فَهَبْنی صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفِ أَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ؟»؛ ما آیا فراق خدا را می‏دانیم چیست؟ می‏دانیم چقدر سخت است؟ در درون خود باید بگوئیم که خدایا علی این‌گونه فرموده است. عقل ما به آن نمی‏رسد!

 

علاوه بر آن باید در دعا همت عالی نیز داشت. یکی از سخنرانان در پایان سخنان خود دعا می‌کرد: خدایا از خلقت حضرت آدم تا پایان جهان هرچه به بندگان خوب خود دادی به ما نیز عنایت فرما. این نشانه همت بلند و معرفت به رحمت واسعه الهی است. با اجابت این دعا از خدا چیزی کم نخواهد شد. اگر خدا همه آنچه به همه بندگان خوب خود، در طول تاریخ داده است، به یک نفر بدهد، از خزانه‏ الهی کم نمی‏شود.

 

دعا، جای استدلال نیست

کلام و سخن انواعی دارد. مقتضای هر مقام یک نوع تکلم و سخن گفتن است. در مقام بحث و استدلال و اثبات حجت باید روش کلام، عقلی و فلسفی باشد. در قرآن نیز در محل بحث عقلی، خداوند اقامه برهان می‏کند. اینکه عالم خدایی دارد و همه چیز در اختیار اوست و هیچ کسی از خودش چیزی ندارد. اینها نیازمند براهین و استدلال است. در کتابهای فلسفه و کلام نیز این گونه استدلال‏ها برای براهین نقل شده است. یک نوع دیگر کلام، کلام جدلی است؛ یعنی سخنگو در مقام اثبات برهانی نیست. بلکه می‏خواهد فرد را در بحث مغلوب کند. می‏گوید تو باید براساس مبانی خودت این را بپذیری. قرآن از این نوع سخن گفتن نیز دارد. این نیز یک نوع سخن گفتن است.

 

 در قرآن درباره اعرابی که از داشتن دختر شرم داشتند می‌فرماید:«وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ»؛ وقتی به کسی خبر می‏دادند که خانم تو دختری زائیده، چهره او سیاه می‏شد و از مردم فرار می‏کرد و از خجالت به میان مردم نمی‌آمد. خدا به چنین مردمی می‏گوید شما که دختر را این‌گونه می‏دانید پس چرا برای خدا دختر قائل هستید؟! آنها می‏گفتند ملائکه دختران خدا هستند:«أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنِینَ، أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی»؛ خدا می‌گوید: شما پسر داشته باشید و من دختر داشته باشم:«تِلْکَ إِذا قِسْمَةٌ ضِیزی»؛ عجب تقسیم ناعادلانه‏ای است! این یعنی محکوم کردن طرف براساس منطق خود او. این استدلال و برهان نیست. این یک سبک سخن گفتن خاص در مقام احتجاج است که به آن «مجادله» می‏گویند. برای آنکه به کسی بفهمانند که اشتباه می‏کرده، با او به شیوه «جدل» سخن می‌گویند تا بفهمد مبنای عقیده او غلط است.

 

به رحم آوردن خدا در دعا

انواع دیگری از سخن گفتن‏ نیز وجود دارد. یکی از سخن گفتن‏ها سخن در مقام مناجات است، که گاهی در مقام «استرحام» است ؛ یعنی انسان برای آنکه از رحمت خدا بیشتر بهره‏مند بشود، با خدا به گونه‌ای سخن بگوید که خدا را بر سر لطف بیاورد و رحمت خدا فوران کند. این گونه تعبیرات در دعاها، نظیر دعای کمیل آمده است: «من که در مقابل یک بلای ساده دنیا تحمل ندارم و درد اندکی را نمی‏توانم تحمل کنم؛ آن وقت چگونه آتشی را که خشم تو آن را افروخته، می‏توانم تحمل کنم؟»این سخن برای «استرحام» است. اگر این بحث استدلالی بود، خدا جواب می‏دهد که ای انسان! تو زمانی که گناه می‌کردی، می‏خواستی به فکر عذاب باشی. ما چند بار به تو گفتیم که گناه نتیجه‏ای جز آتش ندارد! این سخن استدلالی است. اما در مقام مناجات این‌گونه بحث کردن، مناسب نیست. در دعا باید به گونه‌ای سخن گفت که خدا بر سر رحم بیاید، به حسب تصورات ما. خدا نیز دوست دارد که بنده این گونه با حالت تضرع و خشوع صحبت کند. چرا که همه دعا و عبادات برای این است تا بنده، بندگی و بیچارگی خود را درک کند. این است که انسان را بالا می‏برد.

 

ناز کردن و تهدید، در دعا

در مقام مناجات گاهی لحن سخن، لحن «ناز»است.در دعای کمیل می‌فرماید:خدایا اگر مرا به جهنم بیفکنی به اهل جهنم می‏گویم که من خدا را دوست ‏داشتم و او دوست خود را در جهنم افکند. گویا در این فراز خدا را تهدید می‏کند. در اینجا دعا کننده، انتظار دارد که خدا بگوید: هرگز این کار را نکن. اگر این کار را انجام ندهی تو را به جهنم نمی‏برم! هر کدام از این انواع سخن‌ها مقام مناسب خود را دارد. نباید گفت که دعاها برهانی نیست و مغالطه است. نوع کلام در دعا، کلام دیگری است.

 

حکمت خدا بر این است تا کسانی مریض و کسانی فقیر و کسانی گرفتار باشند. این جهان، عالم امتحان است. با این حال در دعا می‏گوییم:«الّلهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقیر؛ الّلهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِع، الّلهُمَّ أشْفِ کُلَّ مَریض»؛ وقتی از خدا می‌خواهیم که مشکل همه بیماران و فقیران را حل کند برای آن است که می‌خواهیم بگوئیم احساس من این است که خیر همه را می‏خواهم. من نسبت به هیچکس نظر بد ندارم. خدایا به من عاطفه‏ای دادی که خیر همه انسانها را بخواهم. همه اینها مشروط به مصلحت توست. ولی آنچه به من، به عنوان بنده‏ای که عاطفه انسانی و خدا دوست را به او دادی مربوط است، آن است که برای همه خیر بخواهیم. سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبرى./907/د101/ح

 

منبع: کیهان

ارسال نظرات