مهمترین خواسته انسان از خداوند در کلام آیتالله مصباح یزدی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، مهمترین خواسته برای انسانی که قرار است از خدا چیزی بخواهد، این است که آتش جهنم خاموش شده و از این آتش نجات بیابد. تا وقتی انسان میسوزد، نوبت آن نیست که آب و غذا بخورد و با حورالعین همنشینی داشته باشد. نخست باید آتش خاموش بشود و از آتش نجات پیدا بکند. در بسیاری از روایات وارد شده که گفتهاند اگر دعای مستجابی داشته باشیم، باید چه دعایی بکنیم؟ گفتند نجات از آتش. در فرازی از مناجات شعبانیه علیبنابیطالب(ع) میفرمایند: خدایا من حاجتی از تو میخواهم که اگر آن را به من ندهی، هر آنچه غیر آن بدهی، سودی ندارد:«وَ هی فَکاکُ رَقَبَتی مِنَ النّار»؛ اگر انسان در باغ بهشت در حال سوختن در آتش باشد، چه فایدهای دارد؟
رهایی انسان از آتش جهنم در ادبیات دینی جایگاه مهمی دارد، بر همین اساس در بیشتر دعاها این مطلب تکرار شده است: «أَعْتِقْ رَقَبَتی مِن النّار»؛ «أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتی مِن النّار»؛ ؛ «أَنْ تَفُکَّ رَقَبَتی مِن النّار؛ فَکاکُ رَقَبَتی مِن النّار»؛ گردن مرا از آتش آزاد کن! اعتقاد بر این است که وقتی انسان گناه میکند آتش بر او مسلط میشود. این بلایی است که خود انسان بر جان میخرد.
درباره «فکاک رقبه» یا «عتق رقبه» در دعاها و مناجاتها تأکید شده است. باید توجه داشته باشیم که آنچه در دعا مطرح میکنیم آیا واقعا از خدا میخواهیم و معرفت و شرایط روحی اهل مناجات را داریم یا اینکه تنها به قرائت آن اکتفا کردهایم؟ اگر کسی همچون بزرگان دین و اولیا دعا و مناجات داشته باشد، باید به او تبریک گفت. در غیر این صورت همچون مؤذن شهر حِمص که میگفت: به قول مسلمین «اشهد ان لا اله الا اللّه» ما نیز برای دعا خواندن، میگوئیم خدایا بندگان برگزیده تو چنین دعا کردهاند. وقتی دعای کمیل میخوانیم میگوییم خدایا علی(ع) اینگونه میگفت. آیا ما نیز میتوانیم بگوئیم:«فَهَبْنی صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفِ أَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ؟»؛ ما آیا فراق خدا را میدانیم چیست؟ میدانیم چقدر سخت است؟ در درون خود باید بگوئیم که خدایا علی اینگونه فرموده است. عقل ما به آن نمیرسد!
علاوه بر آن باید در دعا همت عالی نیز داشت. یکی از سخنرانان در پایان سخنان خود دعا میکرد: خدایا از خلقت حضرت آدم تا پایان جهان هرچه به بندگان خوب خود دادی به ما نیز عنایت فرما. این نشانه همت بلند و معرفت به رحمت واسعه الهی است. با اجابت این دعا از خدا چیزی کم نخواهد شد. اگر خدا همه آنچه به همه بندگان خوب خود، در طول تاریخ داده است، به یک نفر بدهد، از خزانه الهی کم نمیشود.
دعا، جای استدلال نیست
کلام و سخن انواعی دارد. مقتضای هر مقام یک نوع تکلم و سخن گفتن است. در مقام بحث و استدلال و اثبات حجت باید روش کلام، عقلی و فلسفی باشد. در قرآن نیز در محل بحث عقلی، خداوند اقامه برهان میکند. اینکه عالم خدایی دارد و همه چیز در اختیار اوست و هیچ کسی از خودش چیزی ندارد. اینها نیازمند براهین و استدلال است. در کتابهای فلسفه و کلام نیز این گونه استدلالها برای براهین نقل شده است. یک نوع دیگر کلام، کلام جدلی است؛ یعنی سخنگو در مقام اثبات برهانی نیست. بلکه میخواهد فرد را در بحث مغلوب کند. میگوید تو باید براساس مبانی خودت این را بپذیری. قرآن از این نوع سخن گفتن نیز دارد. این نیز یک نوع سخن گفتن است.
در قرآن درباره اعرابی که از داشتن دختر شرم داشتند میفرماید:«وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ»؛ وقتی به کسی خبر میدادند که خانم تو دختری زائیده، چهره او سیاه میشد و از مردم فرار میکرد و از خجالت به میان مردم نمیآمد. خدا به چنین مردمی میگوید شما که دختر را اینگونه میدانید پس چرا برای خدا دختر قائل هستید؟! آنها میگفتند ملائکه دختران خدا هستند:«أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنِینَ، أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی»؛ خدا میگوید: شما پسر داشته باشید و من دختر داشته باشم:«تِلْکَ إِذا قِسْمَةٌ ضِیزی»؛ عجب تقسیم ناعادلانهای است! این یعنی محکوم کردن طرف براساس منطق خود او. این استدلال و برهان نیست. این یک سبک سخن گفتن خاص در مقام احتجاج است که به آن «مجادله» میگویند. برای آنکه به کسی بفهمانند که اشتباه میکرده، با او به شیوه «جدل» سخن میگویند تا بفهمد مبنای عقیده او غلط است.
به رحم آوردن خدا در دعا
انواع دیگری از سخن گفتن نیز وجود دارد. یکی از سخن گفتنها سخن در مقام مناجات است، که گاهی در مقام «استرحام» است ؛ یعنی انسان برای آنکه از رحمت خدا بیشتر بهرهمند بشود، با خدا به گونهای سخن بگوید که خدا را بر سر لطف بیاورد و رحمت خدا فوران کند. این گونه تعبیرات در دعاها، نظیر دعای کمیل آمده است: «من که در مقابل یک بلای ساده دنیا تحمل ندارم و درد اندکی را نمیتوانم تحمل کنم؛ آن وقت چگونه آتشی را که خشم تو آن را افروخته، میتوانم تحمل کنم؟»این سخن برای «استرحام» است. اگر این بحث استدلالی بود، خدا جواب میدهد که ای انسان! تو زمانی که گناه میکردی، میخواستی به فکر عذاب باشی. ما چند بار به تو گفتیم که گناه نتیجهای جز آتش ندارد! این سخن استدلالی است. اما در مقام مناجات اینگونه بحث کردن، مناسب نیست. در دعا باید به گونهای سخن گفت که خدا بر سر رحم بیاید، به حسب تصورات ما. خدا نیز دوست دارد که بنده این گونه با حالت تضرع و خشوع صحبت کند. چرا که همه دعا و عبادات برای این است تا بنده، بندگی و بیچارگی خود را درک کند. این است که انسان را بالا میبرد.
ناز کردن و تهدید، در دعا
در مقام مناجات گاهی لحن سخن، لحن «ناز»است.در دعای کمیل میفرماید:خدایا اگر مرا به جهنم بیفکنی به اهل جهنم میگویم که من خدا را دوست داشتم و او دوست خود را در جهنم افکند. گویا در این فراز خدا را تهدید میکند. در اینجا دعا کننده، انتظار دارد که خدا بگوید: هرگز این کار را نکن. اگر این کار را انجام ندهی تو را به جهنم نمیبرم! هر کدام از این انواع سخنها مقام مناسب خود را دارد. نباید گفت که دعاها برهانی نیست و مغالطه است. نوع کلام در دعا، کلام دیگری است.
حکمت خدا بر این است تا کسانی مریض و کسانی فقیر و کسانی گرفتار باشند. این جهان، عالم امتحان است. با این حال در دعا میگوییم:«الّلهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقیر؛ الّلهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِع، الّلهُمَّ أشْفِ کُلَّ مَریض»؛ وقتی از خدا میخواهیم که مشکل همه بیماران و فقیران را حل کند برای آن است که میخواهیم بگوئیم احساس من این است که خیر همه را میخواهم. من نسبت به هیچکس نظر بد ندارم. خدایا به من عاطفهای دادی که خیر همه انسانها را بخواهم. همه اینها مشروط به مصلحت توست. ولی آنچه به من، به عنوان بندهای که عاطفه انسانی و خدا دوست را به او دادی مربوط است، آن است که برای همه خیر بخواهیم. سخنرانی آیتالله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبرى./907/د101/ح
منبع: کیهان