لزوم شناخت کامل از اسلام در کلام آیتالله مصباح یزدی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، شما باید فکر کنید که میخواهید جزو کدام دسته از انقلابیون عالم باشید؛ یک انقلابی در 1400 سال پیش اتفاق افتاد که بعد از شصت سال به داستان کربلا انجامید.این یک نوع انقلاب بود که در آن کمتر مسئله پول، ریاست، مقام و مزایای مادی و بهرهمندیهای زندگی مادی مطرح بود. رهبر این انقلاب وقتی میخواهد مردم را به همراهی دعوت کند، در سخنرانی خود میگوید آیا نمیبینید احکام اسلام تعطیل شده است؛ آیا نمیبینید حق در جامعه فراموش شده است؛ آیا نمیبینید منکر جای معروف را گرفته است؛ وقتی میخواهد هدف خودش را از انقلاب بیان کند، میگوید: إنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصلاح فی أُمه جَدّی ص أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی و أبی عَلیّ بن أبیطالب.
هدف از انقلابهای فرانسه و اکتبر نیز معلوم است و هیچ سخنی درباره احکام خدا و ارزشهای الهی در آن مطرح نیست؛ البته همانطور که پیشتر بیان شد، گاهی از عدالت و ظلم سخن به میان میآورند که آن نیز جنبه مادیاش مورد نظر است و بیشتر جنبه دکور دارد.
بنابراین، ما باید برای خود روشن سازیم که در این راهی که در پیشرو داریم و در ادامه طرفداری از انقلابیون 57، میخواهیم در کدام جناح واقع شویم؛ به تعبیر دقیقتر، میخواهیم انقلاب را در کدام جهت سوق دهیم؛ زیرا مسئولیت ادامه این مسیر با ماست؛ گذشتگان وظیفه خود را انجام دادند و رفتند: تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ. کسانی که انقلاب کردند، شهیدانی که به شهادت رسیدند ـ چه در صحنههای انقلاب و چه در صحنههای دفاع مقدس و چه بعد از آن ـ کارشان را انجام دادند و رفتند؛ اینک نوبت نسل فعلی است که برای آینده چه خواهد کرد؛ آیا میخواهد این انقلاب را دنباله انقلاب امام حسین(ع) قرار دهد یا دنباله انقلاب اکتبر و یا انقلاب کبیر فرانسه. دو انقلاب اخیر، با همه اختلافاتی که داشتند، در یک جبهه قرار داشتند و آن جبهه دنیاپرستان بود.
اما جبههای که انقلاب سیدالشهدا(ع) بود، از جنس دیگری بود؛ ما میخواهیم جزو کدام دسته باشیم؟ توقع اینکه همه ما مانند امام حسین(ع) یا خاندان ایشان مثل حضرت ابوالفضل، علیاکبر و قاسم باشیم، ظاهراً توقع واقعبینانهای نیست. ما نمیتوانیم مانند سیدالشهدا(ع) خالص شویم؛ اما ثقل کار و هدف اصلیمان چیست؟ بیشک هدفهای طبیعی داریم و میخواهیم تحریمها برداشته شود، کارها رونق گیرد و اقتصادمان پیشرفت کند؛ اما هدف اصلی کدام است؟ آیا فقط در همین مسائل منحصر میشود؟ در اینصورت، چه تفاوتی با انقلاب کبیر فرانسه و چه شباهتی با انقلاب سیدالشهدا(ع) داریم؟
اهداف متفاوت، تعیینکننده تفاوت انقلابها
اگر همه اهدافمان این است که پیشرفت اقتصادی، توسعه علمی و تکنولوژی، برداشتن تحریمها، اشتغالزایی و دیگر اهداف مادی دنیوی فراهم شود، جوهر انقلابی که میخواهیم ادامه دهیم، چه فرقی با انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب اکتبر دارد؟ آنها نیز همین مسائل را بیان میکردند. البته گاه چیزهای دیگری هم اضافه میکردند و آن اینکه میخواهیم عدالت برقرار شود و سرمایهداران ظالم از صحنه اجتماع کنار بروند. ما خیلی هنر کنیم، اینها را نیز به آن ضمیمه کنیم.
اینکه میگوییم پیشرفت اقتصادی، آیا همان پیشرفتی را که آمریکا پیشرفت میداند هدف ماست که حتی اگر بیش از نصف جمعیتش در حد فقرو بسیاری از آنها زیر خط فقر باشند پیشرفت حساب میکنند؟ آیا ما فقط همین اهداف را داریم یا اینکه چیز دیگری نیز وجود دارد که اصالت با آن است. انتخاب این مسیر در دست من و شماست؛ زیرا گذشتگان کار خود را انجام دادند و رفتند: تِلْکَ أُمه قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ. شما در چه جایگاهی هستید و چه اهدافی دارید؟ شما میخواهید تابع انقلاب سیدالشهدا(ع) باشید یا انقلاب لنین؟ انتخاب، رفتار و فکر شما مشخص میکند که جزو کدام طایفهاید.
آیا اینکه دیگران کارهای خوبی انجام دادند و رفتند و ما فقط بگوییم آنها را دوست داریم، کفایت میکند؟ امام باقر(ع) فرمود اگر صرف ادعای دوست داشتن کافی بود، مردم بهجای اینکه میگویند ما علی(ع) را دوست میداریم، بگویند ما محمد (ص) را دوست میداریم: رسولالله(ص) خیر من علی(ع). اگر صرفاً بگوئیم پیرو امام علی و امام حسینیم، سینه هم بزنیم، پیاده هم تا کربلا برویم، اما از اهداف، رفتار، روش و منش آنها بهدور باشیم، چرا نگوئیم پیغمبر(ص) را دوست میداریم؛ ایشان که کاملتر از علی(ع) بود، چرا میگوئید علی(ع) را دوست میدارید؟ اگر صرف گفتن است، بگوئید کسی را که کاملتر از علی(ع) است، دوست میدارید؛ همان که سنیها هم میگویند. شما بر اساس چه حقی خودتان را گروه ممتاز پیرو علی و حسین علیهماالسلام معرفی میکنید؟ چه نمونهای از فکر، اهداف و ایدههای امام حسین(ع) در زندگی شما وجود دارد؟ یک نقطه محوری وجود دارد و آن اینکه دیگران فکر منافع دنیوی و مادی بودند. ارزشهای معنوی و الهی چه جایگاهی در زندگی شما دارند؟ اگر ثقل و نقطه کانونی اهداف و تلاشهای شما درباره مسائل الهی و معنوی بود، آنگاه میتوانید بگوئید ما پیرو امام حسینیم؛ اما اگر شما هم مانند دیگران دنبال شکم بودید، چه حقی دارید که بگوئید ما به سیدالشهدا و امام علی علیهماالسلام نزدیکتر هستیم. در اینصورت چه فرقی با دیگران دارید؟
شناخت و اراده انسان، شاخص تعیین جایگاه
آنچه مشخص میکند جزو کدام طایفهایم، اراده خود ماست. پس اول باید امتیاز هر گروه را بشناسیم؛ دوم اینکه بخواهیم آنطور شویم و عمل کنیم. اگر درست نشناسیم، چه بسا فریب بخوریم. برای مثال، داعشیها همینطورند؛ بسیاری از آنها، جوانهایی هستند که واقعاً دنبال اسلام بودند و میخواستند حکومت و خلافت اسلامی برقرار شود و بر همین اساس عملیاتهای انتحاری انجام میدهند؛ زیرا در انتحار که نان و حلوا پخش نمیکنند؛ بلکه فرد برای کشته شدن میرود، نه برای پول. وگرنه اینکه آمریکا به آنها پول میدهد، با کشته شدنشان پول چه فایدهای برای آنها دارد؟! بیشک اینها فریبخورده هستند؛ افرادی که اینها را بهکار میگیرند، شیاطینی هستند که فریبشان میدهند؛ اما با چه فریبشان دادند؟ با ظاهر اسلام و اسم طرفداری از خلافت اسلامی، اینها را نابود میکنند تا خودشان بهره ببرند.
آموزههای اسلامی، مجموعهای اندامواره
در یک دسته گل ـ اعم از مصنوعی یا طبیعی ـ هر گلی بهصورت جداگانه گلبرگ و شاخهای دارد که همه اینها در کنار هم قرار گرفتهاند و آنها را با هم بستهاند تا این دسته گل بهوجود آمده است؛ یعنی هر گل تأثیری در گل دیگر ندارد، بلکه بهوسیله نخی در کنار گلهای دیگر قرار گرفته است. اگر یک گل را هم بردارند، به دیگر گلها آسیبی نمیرساند؛ اما اسلام اینطور نیست.
مجموعه معارف اسلام، درختواره است؛ بخشی از آن حکم ریشه درخت را دارد؛ از این ریشه، تنه درخت میروید؛ از تنه درخت، شاخههای اصلی سبز میشود؛ از شاخههای بزرگ و اصلی، شاخههای کوچک به وجود میآید؛ از این شاخه کوچک، برگ، گل و میوه به دست میآید. اگر ریشه خراب شود، همه اینها میخشکند. ممکن است چند روزی باقی بمانند، ولی بالاخره پژمرده میشوند و بعد هم خشک میشوند. یک درخت وقتی باقی میماند که ریشهاش سالم باشد؛ پس از آن، تنه درخت و شاخههای آن سالم باشد. در اینصورت، میتوان در فصل بهار انتظار داشت، این درخت سبز و خرم باشد و گل، شکوفه و میوه بدهد؛ اما اگر ریشه آن را ببرند یا بخشکد و یا آفت و سمی به آن برسد و آن را آفتزده کند، هر چه به شاخ و برگ آن آب دهید، فایده ندارد و بعد از چند روز میخشکد و از بین میرود.
ما باید مجموعه اسلام را به همین صورت که هست، از ریشه و شاخ و برگش بشناسیم، تا به میوه آن، که برقراری نظام و حکومت اسلامی است، دست یابیم. اینکه فکر کنیم میتوان با ریشه خراب، حکومت اسلامی تشکیل داد یا با انگیزههای مادی میتوان حکومت اسلامی درست کرد، اشتباه محض است. ریشه باید شناخت خدا و ارزشهای الهی باشد. اگر از اینجا شروع و آن را تقویت کنیم، میتوانیم به آن هدف برسیم؛ اما اگر این ریشه خشکید، اگر شاخهها هم چند صباحی دوام بیاورند، بالاخره خشک میشوند. برای اینکه این مجموعه معارف نهادینه شوند، باید هر کدام از این بخشها جایگاه خود را در ذهن و عقل ما پیدا کنند و ارتباطش با سایر بخشها برایمان روشن شود تا بتوانیم از این مجموعه به شکلی صحیح حفاظت کنیم. سخنرانی آیتالله مصباح یزدی در همایش نسیم بهشتی./907/د101/ح
منبع: کیهان